غزلیات امام زمان

يا مولا  ادركني

برای جدّ غریبم مدام می گریم

ز داغ اعظم او صبح و شام می گریم

 

اگر که اشک دو چشمم تمام هم بشود

ز دیده خون همه عمرم تمام می گریم

 

طلوع فجر برایش که روضه می گیرم

چو دیدگان شفق نیلفام می گریم

 

زمان ناحیه خواندن فقط مُحَرَم نیست

تمام سال ز داغ امام می گریم

 

تمام سال برایم محرم و صفر است

چه در سفر چه حذر هر مقام می گریم

 

من و جدا شدن از خیمة غمش هیهات

به سوخته شدنِ آن خیام می گریم

 

به زخم زخمِ تنِ چاک چاکِ او سوگند

برای آنکه شوم اِلتیام می گریم

 

شبیه مادر پهلو شکسته با هر داغ

خدا گواه که با هر سلام می گریم

 

قسم به روضة آوارگیِ خواهرِ او

ز داغ کوفه فزونتر به شام می گریم

 

منم که منتقم خون جدّ مظلومم

عَلَی الدَّوام برای قیام می گریم

-------------------------------------------

یا مولا ادرکنی

خدا کند که شود با تو همزبان دل من

وگر نَه غصۀ نامَحرمی است قاتل من

 

برای بی کسی ام همدلی نمی جویم

سزاست اینکه شما حل کنید مشکل من

 

خدا کند که مرا لحظه ای رها نکنی

و گرنه نفس شود همنشین غافل من

 

فدای طرز نگاهت که مَحرمم سازد

محرّم است نگاهی به گوشۀ دل من

 

هنوز مایه ندارم که گویمت آقا

بیا دَمی قدمی سیّدی به منزل من

 

اگر که آمد و رفتم هَدَر رود چه کنم

امید اینکه تو باشی تمام حاصل من

 

چه شامهای درازی که داده ام از کف

نداد بوی حضور تو عطر محفل من

 

نشد کنار تو یک عمر بندگی بکنم

نشد ملازمت حضرت تو شامل من

 

اگر سزاست شود جان من فدای شما

خدا کند که نگویی که نیست قابل من

 

خدا کند همۀ عمر با شما باشم

شهید راه شهیدان کربلا باشم

----------------------------------------------

يا مولا  ادركني

آخر ثمر آل پیمبر ز در آید

یکروز اگر مانده به عالم خبر آید

 

با سوز دل فاطمی اش فاطمه گوید

کی منتقم خون حسین از سفر آید

 

ما سوز دل خویش به وقت سحر آریم

چون رایحۀ فاطمی اَت در سحر آید

 

ای عطر گل یاس تمنّای تو سهل است

بر خاک قدمهای تو عاشق به سر آید

 

در راه رسیدن بتو ای یوسف زهرا

این خون دل ماست که از چشم تر آید

 

این اشک بصر نیست که از دیده روان است

از درد غریبیِ تو خونِ جگر آید

 

ای منتقم آل علی کعبه مهیّاست

بردار ز رخ پرده که با تو ظفر آید

 

داریم امید تو امید دل ارباب

دانیم که هجران تو آخر بسر آید

 

این مژده فقط سهم دل منتظران است

آید خبر ای اهل ولا منتَظَر آید

 

یک کرب و بلا با تو بیاَرزد به همه عمر

بازآ که سپاهت به رکاب تو در آید

------------------------------------------------



مطالب مشابه :


غزل امام زمان علیه السّلام

مجید لشکری قال الصّادق علیه السّلام: مَن قالَ فینا بَیتَ شِعر بَنَی اللهُ لَهُ بَیتًا فِی




غزل امام زمان (عج)

ژولیده - غزل امام زمان (عج) - جلسات هفتگی هیئت محبان المرتضی(یکشنبه شبها)




غزل - امام زمان (عج)

هیات فاطمیون - غزل - امام زمان (عج) - هیئت فاطمیون -به محشر از فراز چرخ گردون/ندا خیزد که این




شعر امام زمان

امام زمان - شعر بـه یاد روی تـو اِی گُل، عبور خاطر مـن به باغ صبر غـزل های نـاب




غزل امام خامنه ای در وصف امام زمان (عج)

عمارم - غزل امام خامنه ای در وصف امام زمان (عج) - بصیرتی




غزلیات امام زمان

ژولیده - غزلیات امام زمان - غزل امام زمان (عج) روضه شب شهادت حضرت زهرا (سلام ا علیها)




حافظ نخستین غزل‌سرای امام زمان

امام اخرالزمان - حافظ نخستین غزل‌سرای امام زمان - اخبارومقالات درموردامام زمان(عج) - امام




برچسب :