سفر به عراق ( زیارتی)



سفر به عراق ( زیارتی)

عراق Iraq

    

       

باتوجه به تجربه سفرهاي قبلي و احتياجات يك سفر زميني چند روزي مشغول جمع آوري وسايل بوديم شايد باور كردن اين سفر برايم غير باور بود آن هم با خطراتي كه همه نسبت به آن اشراف دارند تصميم بر اين بود كه بصورت خانوادگي به اين سفر برويم كه نشد  بعد از كارهاي اوليه حج و زيارت متوجه شدم 2 عموي خودم هم قصد دارند به اين سفر بياييند خلاصه با توجه به اصلي كه خودم دارم (تو اين مملكت كاري نشد ندارد )توانستيم تاريخ رفت را يكسان كنيم درست روز عيد فطر ساعت 9 صبح

البته قبل سفر بايد بگم كه اين زمان خيلي به نفع ما تمام شد چون آمادگي تشنگي و گرسنگي را داشتيم در طول سفر مشكل خاصي برايمان پيدا نشد  بعد از بدرقه اقوام ساعت 10 اتوبوس ما شروع به حركت كرد ساعت 12 شب به شهر مهران در منطقه مرزي رسيديم  تقريبا  به علت جو خاص انجا اضطرابي همه را فرا گرفته بود

وارد خانه اي شديم كه يك اتاق 12 متري داشت كه شد براي اقايان و اتاقي ديگر براي خانم ها  به علت خستگي نفهميدم كي خوابم برد صبح با سرو صداي همسفر ها از خواب بيدار شدم وارد حياط كه شدم دقيقا شبيه خانه هاي جنوب كشور بود حياط و درخت نخل از گرسنگي بيرون خانه رفتم تا مغازه اي پيدا كنم كه متاسفانه نبود خب اگر هم بود ساعت 5 صبح باز نبود

ناگهان متوجه درخت نخل شدم ديدم كسي نيست و دوست داشتم  بالا رفتن از درخت نخل را تجربه كنم   كه متوجه خرماهاي بالاي آن شدم گرسنگي هم كه اين حرفها حاليش نيست ما هم كه چمدانهايمانم در اتوبوس بود شروع كردم به خوردن و جيب كردن ؟

بعد از صرف صبحانه نيم ساعتي تو راه بوديم تا به نقطه صفر مرزي رسيديم

حلا اين جا مكاني است كه تمام كاروانها بايد منتظر بماندد تا عراقي ها هر وقت حال كردن اجازه ورود بدهن اينجا متوجه شدم كه اينها چجور ادمهايي

هستن  شايد در بعضي اوقات به بيش از 8-9-ساعت انتظار خلاصه از ساعت 9 منتظر بوديم تا 2 بعد اظهر لازم بگم تو پايانه مرزي يه نماز خانه هست  با كولر گازي كه پناهگاه خوبيه براي استراحت؟

زمان ورود به چك پاسپورت عراقي ها ابتدا پاسپورت ها چك مي شود سپس وارد مسيري مي شويم كه ماجراهايي دارد :  تذكر

تواين مسير امريكاييها با استفاده از مزدوران اشرف جوانها را از بقيه جدا مي كنند بايد تو اين مسير خيلي مواظب حرفهايمان باشيم چون انها  زبانمان را بلدن  خلاصه بعد از عكس از چشم من و  بقيه ،يكي از اعضاي كاروان را  به همراه من جدا كردن بعد از بازرسي بدني وارد كانكسي شديم خواهر هاي امريكايي با هيكل هايي 2 برابر ما و خالكوبي هاي جالب (خدايي) با احترام كامل از ما سوالاتي پرسيدن كه طبق ايراني بودن همه را اشتباه جواب دادم

راستي به شغل هم خيلي حساس هستن  بايد فقط بگي شغلم آزاده ؟

خلاصه وقتي اومدم بيرون احساس كردم به جمع آزادگان پيوستم و همه كاروان

از آمدن ما خوشحال شدن ! البته بايد بگم جز 6 نفر گروه مان بقيه براي اين خوشحال شدن كه  تو اين سفر همه به هم ربط داريم يعني اگر كسي جايي

بمونه بقيه هم موندن كه اين شامل همه جاي عراق ميشه ؟ حال اتوبوس هايي بودن كه منتظر سوار شدن ما جالب اينكه همه راننده ها خيلي جوان بودن ؟

اين اتوبوس ها حتما بايد با يك ماشين GM  سربازهاي عراقي اسكورت بشن وگرنه اجازه حركت ندارن :

اينجا تازه زماني بود كه فهميدم چه خيري رسوندن اين امريكاييها به مردم عراق

ماشين هاي GMچشم نواز !

سپس راهمان را به سوی نجف اشرف ادامه دادیم  اولين مقصد ما نجف اشرف بود  زماني كه وارد اين شهر شديم  متوجه چند موضوع شدم  1-ماشين هاي بسيار بزرگ كه يك دوشكا بزرگ روي اون نصب بود و با حفاظت كامل 2- سيمهاي جالب اين شهر به طوري بر آشفته نصب شده بود كه احساس ميكردي اگر دستت را بالا بگيري برق تورا خواهد گرفت شايد روي يك ديوار

بيش از 100 انشعاب 3- كولرهاي ايراني چسبيده به ديوار

نكته جالب به محض نزديك شدن به ايست بازرسي همه اتوبوس بايد سريع

پرده ها را كنار بكشند و بعد از رد شدن سريع به حالت اول برگردد تا هدف تك تير اندازها نشوي

چيز جالب اين بود از تكنولوژي غرب دستگاهي شبيه  كلت كه دور اطراف ماشين توسط يك سرباز برده مي شد كه مواد منفجره را نشان مي داد

نجف اشرف

هتل يا مسافرخانه ما به نام جواد الا ئمه بود كه براي پيدا كردن آن چند ساعتي دور خودمان مي گشتيم   كه بعد متوجه شديم اطراف حرم منطقه حفاظت شده است و هيچ خودرويي حق ورود ندارد ؟

بعد از پياده شدن هجوم  گاري هاي به سمت ما روانه شد كه واقعا ترسناك بود

از نوجوان تا پير هر يك گاري چهار چرخي داشتن كه براي بردن چمدان مسافر ها نزديك بود همديگر را بكشند

بايد توجه كرد اين مسئله در كربلا و منطقه مرزي  هم هست اما نه به اين شدت ! و بايد حتما

قبل از بار زدن با آنها قيمت را طي كرد چون اگر به خودشان باشد  هر چمدان را با يك گاري  مي برند

در اين شهر به محض ورود :

احساس غربت و تنهایی امام علی َ(ع) را با تمام وجودت احساس میکنید.

 

ايوان طلا عجب صفایی دارد

بايد بگم حس و حالي كه در نجف داريد در هيچ جايي از عراق نداريد

يه حس عجيب ! در صحن اين امام احساس تنهايي نمي كني !احساس نميكني كه از شهر و ديار خودت دوري ! احساس امنيت كامل !

خلاصه حس عجيبي است ؟ عظمت ايوان طلا يادآور حيدر كرار است

اما امان از غربت علي

به قول دكتر شريعتي :

علي درد شمشير را نفهميد و ما درد علي را !

راستي هواي نجف نسبت به جاهاي ديگر خيلي گرمتر است جوري كه ساعت 3 صبح حس مي كني ظهر است چه حالي كردم با پنكه هاي عطر افشان حرم

چون بايد از گرما دائم چفيه خود را خيس كني و راحترين جا اين بادبزن ها بودن

كه با قدرت بادشان  گلاب را به فضاي حرم مي بردن ؟

راستي مثل ايران خودمون نيست كه وقتي ميري امام رضا كنار ضريح  اون امام

اگه بخواي برسي  زير دست پا له بشي اينجا مي توني كنار ضريح بشيني و غصه دل را وا كني .

نكته اي جالب كه دقيقا بعد سفر متوجه شدم : از اول سفر ميگفتم حيف كه يكي از همشهريهايمان  كه ذاكر است با ما نيست تو روياي خودم ميگفتم اگه با ما بود چه حالي مي كرديم اما خدا منو دوست داشت يكي از روزايي كه ساعت 2و3 صبح كنار ضريح نشسته بودم فكر كنم خوابم برد يكدفعه ابايي رو حس كردم كه روي صورتم افتاد و صداي خادمين كه ميخاستن ما از آنجا خارج بشيم تا به نظافت بپردازن زماني كه بلند شدم ديدم  ابا براي حاج سعيد حداديان است  ! فقط من و اون انجا بوديم من در شوك حاجي حاجي هم چون تازه رسيده بود اجازه ميخاست تا زيارتي كنه

اونجا بود كه ديگه ولش نكردم اومديم بيرون و با پسرش و چند تا از دوستاش تا اذان صبح نشستيم  دقيق آمارشو گرفتم ديدم از شانس ما ورودش تقريبا با كاروان ماست و همه جا باهميم اگه شانس بياريم

از شانسمون مسافر خونمون نزديك حرم بود و هر وقت  دلمون ميخاست

مي تونستيم بريم زيارت  خلاصه صفايي كرديم ؟

بعد از زیارت مطابق معمول خودم گشتی به اطراف زدم  مزار چند علمای اسلام  علامه حلی و مصطفی خمینی در داخل حرم و در حجره های کنار حیاط مزار ایه الله خویی - ایه الله بروجردی - علامه نایینی  وجود دارند.

لازم به ذکر است که در تمام حرم های موجود در عراق درب ورودی اصلی جنوبی است یعنی با پشت کردن قبله وارد حرم می شوید ولی برای وارد شدن به حرم حضرت علی ع باید از درب اصلی  که در قسمت شرق دارد وارد شد .

 

نماز مغرب همان روز كه تمام شد صدايي تنتم رو لرزاند دنبال صدا گشتم برايم خيلي آشنا بود خلاصه پيداش كردم داشت جلوي ايوان طلا زيارت جامعه مي خواند كسي نبود جز حاج محمود كريمي  چهرش بدجوري نوراني شده بود

باخودم گفتم خدايا جايي نميرم تاز ماني كه اينها اينجا باشند چه حالي كرديم

چه تو كربلا چه نجف  مجالسي هست كه بتوني  هركدوم رو دوست داري

براي عزاداري انتخاب كني ؟

 

بازار نجف

مسير ورودي به حرم و اطرافش اونقدر مغازه وجود دراه كه هر چي خواستي بخري

تو نجف  يكسري پوتين آمريكايي وجود داره كه تقريبا 30-40 هزارتومنه بسته به علاقه چيز جالبي كه جاهاي ديگه نيست  البته بايد توجه كنيد كه هر جا مقداري از خريد هاتون را انجام بدين تا اخرين روز گرفتار نشين كربلا و نجف باهم زياد از نظر قيمت فرق ندارن   راستي تو نجف بعضي از فروشنده ها ايراني هستن

توجه : حتما چانه بزنيد چون مي توانيد خيلي پايينتر از قيمت اول اون جنس را بخرين!

 

 


مطالب مشابه :


راهنمای سفر به جمهوری آذربایجان

راهنمای سفر به تور استانبول تور لذا، توصیه می‌کنیم در سفر به آذربایجان و




استانبول - مونا الله وردی

جاده زميني: از تهران به استانبول با قطار حدود 70 ساعت در راه خواهيد بود . براي سفر با قطار




تبريز سفر مسافرت مكانهاي د يدني

تبريزسفرآذربايجان راهنماي سفر به تبريز قطار به مقاصد استانبول و دمشق زميني به




جاذبه های استان زنجان

با ابعاد 450×450 متر و در زميني به مساحت سفر به استانبول. راهنمای تخصصی تجهیزات




هتل آتلانتیس دبی WOW!!!!!

ميليون دلار در زميني به مساحت ۴۵ هكتار » راهنمای سفر به استانبول; آداک سفر 91/11/21;




شهرستان آبيك

ایرانگردی-گردشگری-تور-سفر به تفکیک هر آب و هوا راهنمای ایرانگردی




سفر به عراق ( زیارتی)

سفر به عراق و احتياجات يك سفر زميني چند روزي مشغول استانبول سفر و راهنمای




برچسب :