بانوی اردیبهشت من تولدت مبارک

دخترم٬ تو سهم من از خدایی٬

تو سهم من از بهشتی٬

و تو سهم من از سرنوشتی

 

بانوی اردیبهشت من

 

اولین سالروز تولدت مبارک

 

 

دخترم

آینده از آن توست

با دستان قوی و کوچکت آن را بهترین بساز و بی نظیر باش

 و بدان

تا روزی که زنده ام همواره پشتیبان و حامیت خواهم بود.

 

مادرم و پدرم

 

هزاران بوسه بر دستان خسته تان

دوستتان دارم به بلندای هستی که همه هستی من از وجود شماست

پنج شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۳:۲۵ دقیقه قشنگترین و باشکوهترین لحظه زندگیم را هیچ وقت فراومش نمی کنم! واقعاْ احساس می کردم توی آسمون هام!

۳۶۵ روز ُ٬یک سال از اون روز گذشت!

و من هر لحظه عاشق تر از لحظه پیش

پروردگارم میلیون ها بار شکر که مرا این چنین عاشق کردی!

امسال دقیقاْ لحظه تولد دخترم که دوربین رو آماده کرده بودیم که ازش فیلم بگیریم دختر مامان افتاد و پیشونیش بین دو ابروش به میز خود و بالا اومد! و صدای گریه اش خونه رو برداشت دقیقاْ مثل سال قبل که صدای گریه اش اتاق عمل رو برداشته بود و من فقط می خندیدم و به دکترم می گفتم این کارش که به من رفته!

خدا رو شکر به خیر گذشت و آروم شد و خوابید تا ساعت ۸ شب! من زودتر به محل مهمونی و پرنسس کوچولو مامان به همراه مامانی ساعت ۸:۳۰ آمد و کلی هم خوش اخلاق و همین کاه امود تو شروع کرد به رقصیدن و دست زدن و مثل یک پرنسس تو صندلیش نشست!

 

 

 اینم عکس تزئینات که همه از هنر های دست مادر عروسه03.gif

 

اینم میز شام که شامل: پیراشکی مرغ٬ حلیم بادمجان٬ تاکو ( البتو شل تاکو نداشتم توی نان فانتزی درست کردم) ٬ جوجه کباب و سالد الویه

مهمونها تقریباْ از ساعت ۹ آمدن.

حدود ۵۰ نفر مهمون داشتیم که ۴۰ نفر آمده بودن

خیلی تلاش کردم که اونجور که می خوام مراسم اجرا بشه ولی از اونجاییکه هر کاری رو به کسی بسپری خیلی نباید مطمئن باشی اون قسمتش خوب اجرا نشد! یعنی مهمترین قسمت که یادگاری می مونه! عکس و فیلم! به برادرم سژرده بودم یک دی وی دی نو بگیره از اونجاییکه ۱ دقیقه اولش از توی خونه و لحظه به دنیا اومدن دخترکم ازش فیلم گرفته بودم و دی وی دی که گرفته بود فقط ۳۰ دقیقه ای بود من یک فیلم ۲۰ دقیقه ای فقط دارم که اونم اصلاْ جالب نیست و همش از در و دیوار گرفته!!! لحظه ای فهمیدم که دی وی دی ۳۰ دقیقه ای بود که سر کیک تمام شد!!!!!

لنز دوربین هم کثیف بود و همه عکس ها تار گرفته شده انکار مه بوده! فقط اون چند تایی که با دوربین خودم گرفتم خوبه که خودم و آقای همسر توش نیستیم! حالابه همه مهمون ها اس ام اس دادم هر کی از اون شب عکس داره برام روی سی دی رایت کنه!

لباس دخملی رو موقع مراسم کیک عوض کردم. دامنش رو خودم دوختخ بودم و روی لباسشم داده بودم چاپ کرده بودن پرنسس آنیتا!

اینم عکس های دخملی موقع بریدن کیک و فوت کردن شمع که بیشتر به فین کردن شبیه فوت کردن عسل مامان. وقتی کیک در یخچال رو باز کردم و کیک رو دیدیم خیلی تو ذوقم خورد و گفتم شنبه حتماْ میرم با قنادی دعوا می کنم می گم خوبه من چند بار رفتم و اومدم و عکس آوردم اون وقت این رو درست کردی من اگه خودم درست می کردم بهتر میشد! ولی وقتی کیک رو بریدم از بس خوشمزه بود هیچی نموند!

قبل از باز کردن کادو هاآنیتا خانوم از آویده عزیز مامان دومش٬ تشکر ویژه کرد.

این خانوم یک فرشته به تمام معنا بود

کسی که ما هیچ شناخت قبلی ازش نداشتیم دوست خانوم پسر عمه آز بود و وقتی که آنیتا دنیا اومده بود و من شیر نداشتم بچه ام تمام مدت از گرسنگی گریه می کرد و دکتر ها هم نمی گذاشتن بهش شیر خشک بدم وقتی شنیده بود٬ خودش داوطلب شده بود و ۲۰ روز تمام هر روز صبح با اینکه خودش یک بچه ۷ ماه داشت میامد و بهش شیر می داد و ۳۰۰ سی سی شیر هم می دوشید و توی یخ میزاشت و براش میاورد و هرشب قبل از اینکه به خوابه زنگ میزد که اگه شیر نداره  بیارم!!!

حالا این خانموم یک خانوم دکتر دندانپزشک بود و همسرشون هم فوق تخصص جراح قفسه سینه که تازه چند هفته می شد که از آمریکا اومده بودند! تصور کنین خیلی از افراد با یک کلاس سواد تا پاشون رو از کشور میزان بیرون خودشون رو گم می کنن ولی این عزیر اونقدر خانوم و افتاده بود که حتی چندین بار که اینجا بود و آنیتا خودش رو کثیف کرده بود حتی عوضش هم کرد!

متنی رو از طرف آنیتا نوشته بودم که خودم بخونم و با یک شاخه خیلی ناقابل نقره ازش تشکر کنم ولی هر بار که متن رو می خوندم اشکام سرازیر مشد برای همین از سحر خانوم پسر عمه آز که دوستش بود خواستم که از طرف خود آنیتا بخونه.

اینم همون متن تشکر:

آویده مهربانم

در روزهای اول ورودم به این دنیای نامهربان و بی رحم خداوند تو مهربان را از آسمان برایم فرستاد، کسی که خرج کردن انسانیت و محبت برایش آسان بود، کسی که در محبت کردن بدون هیچ چشم داشت خست نورزید، کسی که بی آنکه صدایش کنی خود با تمام وجود حضور می یافت. و تمام این محبت ها نفع شخصی سهمی  برایش نداشت مگر لذتی که از این بخشش نصیبش می شد!

و از این بابت به خدا می گویم: خدای من مرسی که آن زمان صدای گریه های من را شنیدی، آن زمان که صدایت کردم!

و سپاس از تومهربانم که با شیره جانت، به من درس  محبت را این چنین آموختی!

تا دنیا دنیاست فراموش نخواهم کرد!سپاس، سپاس، سپاس!!

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                          آنیتا

وقتی متن خونده می شد همه اشکاشون در آمده بود و از همه بیشتر خود آویده که به قول خودش اگه جایزه اسکار رو بهش می دادن اینقدر هیجان زده نمیشد!

بعد از این تشکر نوبت تشکر از مامان و بابا خودم و آز عزیز بود!..

بقیه مطالب و عکس ها تو پست بعدی....

پ.ن

اول از همه از خاله مونا مهربون و خاله نازنین عزیز بابت تبریک تولد دخملی توی وبلاگ رادین گلی و راشا خوشگله تشکر ویژه دارم! دست گلتون درد نکنه خاله های مهربون20.gif

هرچی فکر کردم که با چه هدیه می تونم از مامان و بابا قدر درانی کنیم هیچ چیز به ذهنم نرسید جز یک شاخه گل و این قاب عکس که یک طرف عکس مامان و بابام با خودم وقتی نوزاد بودم و یک طرف هم با آنیتا در همون سن با یک بکگراند از عکس خودم و بابام با این متن*

مادرم، پدرم

 شادی یک ساله ام تقدیم به شما که خسته نشدید، کم نیاوردید، بودید و ماندید و استقامت کردید.

مادرم، پدرم،

شادی یک ساله ام تقدیم به شما که شادی جوانیتان رو گرو گذاشتید تا شادی جوانی برایم بسازید

مادرم، پدرم،

دوستتان دارم به بلندای هستی که همه هستی من از وجود شماست.                                                                                                                                                               .                                 9 اردیبهشت ۱۳۸۹

 و یک قاب عکس هم تقریباْ به همین شکل و با همین نوشته برای مامان و بابای آز (البته چون خدا بیامرز پدر آز قبل از به دنیا اومدن آنتیا فوت کردن فقط عکس آز با باباش رو گذاشته بودم)

سعی می کنم حتماْ این ۲ تا عکس را برازم تو پست بعدی.

*نازنین عزیزم   متن تشکری که روز تولد راشا عزیزم برای پدر و مادرت نوشته بودی اونقدر قشنگ بود که من به این فکر انداخت که از اون متن برای تهیه یک تقدیر نامه استفاده کنم! ببخشید قبلش باید ازت اجازه می گرفتم ولی وقت تنگ بود و اعمال بسیار!

دخترم کلی کادو گرفت!

اول از همه از خاله مونا عزیز و رادین کوچولو تشکر ویژه کنم که کلی ما رو شرمنده کردن و با پست این کادو خوشگل رو زحمت کشیدن و فرستادن

مونا جون یک دنیا ممنون بابت این همه محبتت20.gif

خاله جونم دستتون درد نکنه 20.gif

و حالا کادوها:

مامان جون ( مامان آز): یک نیم سکه

مامانی و بابایی( مامان و بابای عزیز خودم) : یک صندلی راکر IKEA و 100 دلار

من و آز:

 

عمه سارا، عمو مجید و لیدا گلی و آقا برنا: یک گرمکن آدیداس، یم جفت کفش قشنگ ورزشی و 50 دلار

دایی ابوالفضل: تراول 50 تومانی

دایی عیلرضا: تراول 50 تومانی

مامان بزرگ ( مامان بزرگ خودم): کارت هدیه 100 تومانی  پارسیان

خاله خودم: یک سکه یک گرمی پارسیان

خاله آز: یک دستبند خیلی قشنگ

دختر شبنم ( دختر عمه ام طفلی پارسال هم به خاطر تولد آنیتا زا تهران آماده بود):یک جفت گشواره که فعلاً مامان آنیتا گوشش کرده!

خاله نازنین ( دوست صمیمی مامان):یک آویز گردنبند

خاله سحر، خاله پیمانه، آویده عزیزم، خاله بهاره و خاله خودم: یک سکه یک گرمی پارسیان

و خاله نگین و خاله نگار هم زحمت کشیده بودند و لباس های خوشگل برای دخترمون فرستاده بودند

خاله حدادی ( پرستار آنیتا که او شب اندازه 100 روز کمک کرد!) یک عروسک خوشگل

خال ساناز (همکار مامان) یک کلبه بادی که دخترم توش مامان بازی کنه!

و بقیه هم زحمت کشیده بودند عروسک، آلبوم و لباس... آورده بودند.

منم برای همه خانواده هایی که بچه داشتند یک لیوان که یک طرف عکس بچه خودشون بود و یک طرف تم تولد آنیتا بود داده بودم دست کرده بودند و توش آبنبات چوبی٬ پاستیل و اسمارتیز گذاشته بودم و آخر شب بهشون دادم کلی مامان و بابا ها و بچه ها از دیدین عکس خودشون روی لیوان سورپرایز شده بودند و برای خانواده هایی که بچه کوچیک نداشتند یک طرف لیوان عکس آنیتا

و طرف دیگه هم تم تولدش رو داده بودم چاپ کرده بودند

 اینم چند تا عکس دیگه

اینم آقای بوربا جیگر( لیدا به برنا می گه بوربا دیگه ما هم می گیم بوربا)

 پ.ن عکس های پست قبل رو سعی کردم درست کنم

برای آن دسته از دوستانی که نتونسته بودن عکس کارت تولد آنیتا رو ببینند

 


مطالب مشابه :


بر چسب

پدرم, مرگ پدر اعلامیه فوت. وفاتیه, ابراز همدردی, چهلم, متن اعلامیه برای مراسم چهلم,




پدرم

یواش یواش داره 5 سال میشه که بابام پر کشیده ولی برای من هر که شنیدم فوت کرده پدرم بی تو




بانوی اردیبهشت من تولدت مبارک

و بابام با این متن* مادرم، پدرم آنتیا فوت کردن فقط که از اون متن برای تهیه




سوالات رایج حقوقی پاسخ به سوالات حقوقی و قضایی

با سلام متن قرارداد به امانت از طرف پدرم برای من پس فوت پدرم ادعای مهریه کرده و




خاطرات کودکی در سالگرد تولد محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه

کمالی، پشت باغ شاه سابق بود؛ خانه‌ای بزرگ و قدیمی که تا بعد از فوت پدرم پدرم برای متن




زندگینامه حاج سید کاظم پورکاظم

من در دوران دبیرستان مادر بزرگم را از دست دادم فوت پدرم قطع شد -برای متن را می




ارث قسمت اول

پسر نمی تواند بگوید اینجانب وارث پدرم هستم زیرا برای بعد از فوت هر کسی مجاز متن کامل




برچسب :