صعود به قله هزار کرمان

به نام خدا

گزارش صعود به قله هزار - کرمان

هفته اول تعطیلات عیده و به هر دری میزنم بلیط قطار به مقصد کرمان نصیبم نمیشه،چاره ای نیست با دوستان صحبت می کنم و بلیط اتوبوس کرمان را برای روز 15 فروردین رزرو می کنم . از امروز یک هفته ای وقت داریم که اطلاعات مسیر و وسایل لازمو تهیه کنیم . میرم سراغ سایت های مختلف گزارشی پیدا می کنم از بچه های هیئت . . . . که بیشتر در مورد طول و عرض جغرافیایی و وضعیت انواع گیاهان منطقه و تاریخچه اماکن زیارتی و سیاحتی مسیر دو کوه هزار و تفتان و خلق و خوی نیک اهالی دو محل نوشته تا سفرنامه عملی دو صعود و جالب اینک اکثر گزارش ها کپی برداری یک گزارش واحد هستند . چاره ای نیست انگار باید آستین همتو بالا بزنیم و همه چیزو خودمون تجربه بکنیم . حسابشو می کنم اگه روزهای صعودمون معلوم باشه باید اول وضعیت آب و هوایی منطقه را ببینم ظاهرا" در هر دو منطقه برای روزهای صعود که 17 و 19 فروردین باشه هوایی ابری با دمای 4- درجه در قله با 25 الی 30 سرعت باد پیش بینی شده است . پیش خودم فکر می کنم " " بابا این که چیزی نیست ما بدتر از اینهاشوتجربه کرده ایم . " " با دوستان مشورتی می کنم و صحبتی هم با آقایان واحدی و محبی روسای هیـآت های کرمان و زاهدان  به شماره تلفن های 09139396331 و 09364171818 می کنم و تصمیممونو برای سفر قطعی می کنیم .  پنجشنبه 15 فروردین از راه رسیده و حالا ساعت 30/6 عصره و با آقای نعمتی از ترمینال شهید کلانتری کرج با اتوبوس عازم کرمانیم ( بهای بلیط اتوبوس های وی آی پی نفری 32000 تومان ) . . . قرار شده فردا صبح امیرو در ترمینال کرمان ملاقات کنیم ( ایشون از شروع سال کرمان تشریف داشتند. ) – الآن صبح روزجمعه 16 فروردینه و رسیدیم کرمان .

امیر را می بینیم و از تعاونی پیک صبا بلیط اتوبوس راین را برای ساعت 10 صبح تهیه می کنیم ( بلیط نفری 2700 ت. ) فاصله کرمان – راین 100 کیلومتره ، ساعت 45/12 است میرسیم راین و زیر نم نم بارون دیدار مختصری از ارگ راین می کنیم.

 بعد از تهیه مایحتاج لازم آژانسی ( آقا یونس 09132435185 )  می گیریم و به سمت محل معروف به  " آبشار" حرکت می کنیم – فاصله راین تا پای آبشار 14 کیلومتره – هر چند روز جمعه است ولی اینجا خبر زیادی نیست و تنها یکی دو تا ماشین گوشه و کنار به چشم می خوره و آسمون هم که حسابی دلش گرفته و بی هیچ رعد و برقی داره اشکاشو بر سر و روی ما می ریزه .

رخت صعود و نصفه خیسو نصفه خشک بتن می کنیم و از کنار رود خانه استارت می زنیم . ( شنیده بودیم راهنمای مسیر جهت همراهی 60000 می گیره که با توافق دوستان از خیرش گذشتیم و با اتکا به اطلاعات اندک خودمون براه افتادیم . ) می بایست از اینجا تا پناهگاه هزار را در عرض 2 ساعت طی بکنیم . ( الان ساعت 2 بعد از ظهره ) . مسیر مجاور رودخانه خیلی زود از اون جدا میشه و شیب تندی را از کنار کافه های بسته راه پیش رویمون قرار میده . هر کداممون سر در لاک خویش کشیده و زیر هجوم سربازان قطرات تند بارون در سکوتی مرموز راه می رویم و حتی شن اسکی تندی را هم که به قیف دره رودخانه ختم میشه با هر سختی که هست زیر بار کوله های فربه سنگین سنگین بالا می کشیم . این وضعیت نیم ساعتی طول می کشه و بالاخره خودمونو روبروی تنگه آبشار " خوش آب " در سمت مقابل می یابیم . از زیر نقاب کلاهم نگاهی به این همه زیبایی می اندازم و دوستانو به سریعتر بودن دعوت می کنم . چرا که مسیر کاملا" هموار شده و جای درنگ نیست . دره و دشت مسیر با اون صخره های هزار تکه که کلاهی از مه غلیظ بر سر گذاشته اند حقیقتا" سحر آمیزه . در این افکار غوطه ورم که به تابلوی دو راهی مسیر پناهگاه هزار ( راست )  و دره بزکش ( چپ )  می رسیم عکسی گرفته به راه می افتیم . یکی دو باری هم از عرض رودخونه رد میشیم و خیلی زود خودمونو جلوی پناهگاه می بینیم ( ارتفاع 3000 متر) . ساعتو که نگاه می کنم هنوز از دو ساعته گفته شده نیم ساعتی مونده و 35/3 است که اینجاییم . خوشحال میشیم و این دقایق شادی را با گرفتن چند عکس به ثبت می رسونیم . امیر مشغول روشن کردن آتش با شاخ و برگ بارون خورده میشه و آقای نعمتی هم بساط عصرونه رو پهن می کنند . کنار پناهگاه اب آشامیدنی بقدر کافی پیدا میشه -

 نگاهی به داخل پناهگاه و اطرافش می اندازم . پناهگاه درش بازه و داخلش تختی و جعبه کمک های اولیه داره اما بخش اصلی پناهگاه که درش از پشت ساختمونه دوتا قفل بهش زده اند اون هم چه قفل هایی .  گفته بودند قله هزارو از همون پناهگاه هم میشه دید . چشمتون روز بد نبینه قله را که نگاه می کنم می بینم اوضاش خرابه و طوفان سر قله از ابرهای اون بالا گردابی ساخته که بیا و ببین . - - - شامو می خوریم و به امید داشتن هوایی مساعد برای فردا صبح داخل کیسه خواب هایمان می خزیم . نصف شب با صدای خرناس چند حیوان که برای آب خوردن لب چشمه آمده ند از خواب می پرم . دنگ و دنگ صدای کوبیدن دانه های درشت تگرگو بر آهن پشت بام پناهگاه می شنوم و به فکر صعود فردا صبح هستم . ساعت 6 صبحه از خواب بیدار میشم آقای نعمتی هم بیداره و از خرابی وضع هوا نگرونه . از پناهگاه میام بیرون آنچه را که می بینم باور نمی کنم . برف باریده و لحاف سفیدشو روی کوهستان سربه فلک سائیده کشیده . باد و مه هم این ضیافتو تکمیل کرده اند . با دوستان مشورتی می کنیم و تصمیم می گیریم بعد از خوردن صبحانه به سمت قله حرکت کنیم . ساعت 30/7 است که از مسیر پشت پناهگاه  به راه می افتیم . الهی به امید تو . شنیده ایم از پناهگاه تا قله در هوای مساعد 3 ساعت راهه و ما بین این مسیر سنگی موسوم به " تاج خروس " را هم باید ببینیم . برف مجددا" شروع ببارش می کنه و تمام مسیر پاکوب به زیر آن فرو رفته و تنها سنگچین کنار مسیر که هر از چند گاه پیدا می کنیم راهنمای مسیر ماست . امیر سرقدمه و برف کوبی می کنه و مسیر یابی هم با اونه . تنها کوله همراهمون بدوش منه و آقای نعمتی هم درانتهای صف هستند . هر از چندی از راه خارج میشیم و در دام تله برفی ها می افتیم . مه غلیظ میدان دیدمونو به شدت کاهش داده و طوفان و کولاک هم که بی امان بر سر و رویمان می کوبد و پرچم گروه را که به دسته باطومم بسته ام همانند شلاق بر پایم می کوبد شرایط صعودمان کاملا" زمستانی شده . ساعتو نگاه میکنم یک ساعت و 45 دقیقه است که داریم راه می آییم . وخامت هوای کوهستان وحشی نگرانم کرده . آقای نعمتی پیشنهاد می دهند که بهتره جایی پناه بگیریم . می خواهیم خود را به کنار سنگ مقابل بکشانیم که ناگهان موج شدیدتری از کولاک از راه میرسه و تعادل امیر را که در حال عبور از لبه پرتگاه است به هم میزنه . بسختی کنترل اوضاع را دوباره به دست می گیریم و  به هر سختیه خودمونو کنار سنگ مذکور می کشانیم . خدایا چه وضعی گیر کردیم . اگر اشتباه نکرده باشیم این همون سنگ تاج خروسه . لحظه ای سرم را بالا میارم و اطرافو نگاه می کنم : گویی همه دنیا داره از جایش کنده میشه . کولاک سهمگین امونمون نمیده . دلم نمی خواد بپذیرم پیش روی ممکن نیست . مرتبا" با خودم تکرار می کنم : هنوز میشه جلوتر رفت . هنوز برای تسلیم شدن زوده . اما بالای سرم را تا جایی که مه و کولاک بی امان اجازه می دهد نگاه می کنم دیگر حقیقتو می پذیرم . صلاح نمی بینم جون بچه ها را به خطر بیندازم . و با خودم فکر می کنم از حضور ما در اینجا کسی اطلاع نداره و اگر اتفاق ناگواری بیفته جبران ناپذیر میشه . پیشنهاد میدم با گرفتن عکسی انتهای صعود را اعلام کنم . کولاک مجال همان یک عکس را هم به ما نمی دهد . این را می شود از تک عکسی که از امیر و آقای نعمتی در اون اوضاع کرفتم فهمید . ساعت 30/9 است که مسیر برگشت را در پیش می گیریم . جای تعجب است مسیر برفکوبی شده خودمان را پیدا نمی کنیم . کولاک در عرض همین مدت کوتاه جا پاهایمان را پر کرده و مجبوریم برای فرود هم مجددا" برف کوبی کنیم . خوشبختانه هر چه پایینتر می آییم از شدت باد و کولاک کم میشه اما مه به قوت خودش باقیه . می رسیم کنار پناهگاه برف می بارد و ما مغموم .

کسی حرفی نمی زند . حال سربازی را داریم که از جبهه فرار کرده باشه . ادامه این وضع را اصلا" صلاح نمی بینم ما هنوز یک صعود دیگه داریم و باید روحیه مونو برای اون حفظ کنیم . داخل پناهکاه می رویم و تجدید قوایی می کنیم . هنوز برای پایین رفتن زوده . با آژانس هماهنگ کرده اییم ساعت 5 عصر بیاد دنبالمون چاره ای نیست همینجا می مونیم . جهت تقویت روحیه تیم به دوستان قول می دهم برای جبران این شکست بزودی تلاش دیگری روی این قله خواهیم داشت . ساعت 30/2 بعد از ظهره که با بستن کوله ها پناهگاه هزار را ترک می کنیم هنوز برف ادامه دارد . در برگشت زیبایی های مسیر را یک بار دیگه مرور می کنیم . الآن ساعت 5 است و آژانس آمده دنبالمون . راین و بارون هوای دل کندن از هم را ندارند . آقا یونس راهنماییمون میکنه برای شب مانی بریم هلال احمر . همین کار را می کنیم . بر و بچه های هلال احمر اینجا هم مثل همه جاهای دیگه با آغوش باز ما را می پذیرند و شب را در یکی از کانکس های آنجا صبح می کنیم . - - - امروز یکشنبه 18 فروردینه الآن که از خواب بیدار شده اییم می خواهیم بعد از صرف صبحانه بریم ایستگاه قطار راین که عازم زاهدان شویم . از دوستان هلال احمریمون ( آقای طهماسب پور و . . . ) خداحافظی می کنیم و با یونس می آییم ایستگاه . ساعت 9 است که قطار از راه می رسه و ما را با خودش می بره قراره ساعت 5 عصر برسیم زاهدان .

اعضاء: آقایان اوردوبادی، نعمتی، دمیرچی

 


مطالب مشابه :


قطار کرمان اندر خم یک پیچ

کرمان پهناورترین استان کشور است؛ بهشت معادن است؛ یک چهارم باغات کشور را در اختیار دارد




کرمان دارای قطار شهری می شود

طرح احداث قطار شهری در کرمان با حضور استاندار کرمان، سرمایه گذاران خارجی و سایر مدیران در




پروژه قطار شهری (مترو) کرمان

کــارمانیا(کرمان بزرگ)*مرکز جنوبشرق کشور - پروژه قطار شهری (مترو) کرمان - استان كرمان و




قیمت بلیط حمل خودرو با قطار

راه اهن - قیمت بلیط حمل خودرو با قطار - راه اهن و خدمات ریلی و راه اهن کرمان-مشهد940000




سفرنامه - قشم و هنگام

بنابراین تصمیم گرفتیم با قطار شبانه به کرمان برویم و از آنجا با مینی بوس به بندرعباس.




خرید و رزرو بلیط قطار (رجا) و اطلاعات موردنیاز مسافرین (http://www.raja.ir)

TOTAL QUALITY MANAGEMENT - خرید و رزرو بلیط قطار (رجا) و اطلاعات موردنیاز مسافرین (http://www.raja.ir) - مدیریت




مطالعات اولیه‌ی احداث قطار شهری در کلانشهر کرمان آغاز شد

اخبار و پروژه های عمرانی کلانشــهر کرمان - مطالعات اولیه‌ی احداث قطار شهری در کلانشهر




سفر ما از تهران تا بم چگونه انجام می شود

ما چهارشنبه از تهران با قطار راه می افتیم و پنجشنبه هفت صبح کرمان هستیم کرمان قطار عوض می




صعود به قله هزار کرمان

به نام خدا. گزارش صعود به قله هزار - کرمان. هفته اول تعطیلات عیده و به هر دری میزنم بلیط قطار




خرید بلیط قطار شرکت جوپار

پیشخوان قائمشهر - خرید بلیط قطار شرکت جوپار - بخش عمومی و دولتی




برچسب :