آداب و رسوم ازدواج در کمیجان

آداب و رسوم ازدواج

از قديم الايام در كميجان كه يكي از شهرهاي استان مركزي است ، براي انجام ازدواج جوانان رسم و رسوماتي وجود داشته است كه در حال حاضر ، برخي از آنها كاملاً از دور خارج و فراموش شده است ولي برخي را هنوزهم مردم آن ناحيه رعايت ميكنند و مراسم خود را مطابق همان رسم و رسوم قديم اجرا مي كنند .

بطور كلي ازدواج شامل مراحل مختلفي است كه مجموعة مراحل آن مثل ساير نقاط كشور است ولي هر مرحله داراي ويژگيهاي محلي است كه آنرا از ساير نقاط جدا مي كند .

ازدواج جوانان شامل مراحل شناسايي ، ايلچي پنهان ، ايلچي آشكار ، شيريني خوران ، نامزدكردن ( نيشان قويماخ ) ، عقد ( كه بين كسماخ ، با فتح كاف ) و عروسي بود و در حال حاضر نيز به همين شيوه عمل مي كنند ولي در هر مرحله ممكن است بخشي از رسومات قديمي را رعايت نكنند .

شناسايي

ديدن وآشنا شدن و پسند كردن طرف مقابل براي ازدواج ، از ناحية مردان جوان صورت ميگرفت و براي اينكار جاهاي مختلفي ممكن بود مورد استفاده قرار گيرد .

كنار نهر و مظهر قنات درحاليكه دختر مورد نظر مشغول شستن ظرف و لباس و غيره بود .

در كوچه و خيابان و زمانيكه دختر مورد نظر كوزه اي آب بر پشت و يا طشتي ظرف و لباس برروي سرگذاشته و از سر قنات به سمت منزلش مي رفت .

كنار چالة قاچ چاقان(باتشديد چ خوانده ميشود) كه كوره چاه ريزش كردة قناتي بود كه به حالت يك قيف بزرگ طبيعي درآمده بود و دختران و پسران جوان روزهاي سيزده بدر به آنجا مي آمدند و در اطراف آن قيف و برروي ديواره هاي شيبدار آن با سرعت تمام ميدويدند ، نيز يكي از مكانهاي مناسب ديدن و پسنديدن همديگر بود .

كنار چالة ديبك زني هم كه جوانها براي ديبك زدن و كوبيدن بلغور گرد هم مي آمدند مكان مناسبي براي انتخاب و همسرگزيني بود .

 

همكلامي (دانوشماق)

بعد از پسند كردن و انتخاب دختر مورد نظر، به نوعي به او اظهار علاقه ميكردند و در صورتي كه اشاره اي مبني بر موافقت دريافت ميشد ، از طريق يكي از خانم هاي جوان فاميل برنامه اي ترتيب داده مي شد تا دختر به محلي كه پسر هم در آنجا مشغول كاري بود دعوت شود و در اين ديدار و برنامة مثلاً اتفاقي آندو چند كلمه با يكديگر صحبت ميكردند .

و سپس ماجرا براي مادر و پدر و ديگران آشكار ميشد ولي بمنظور احتياط و اطلاع از نقطه نظر خانوادة دختر ، ابتدا يك نفر از افراد غير فاميل و يا فاميل دور را به پيش پدر دختر مي فرستادند و موضوع را مطرح و بعد از يكي دو روز او نظر خود و دختر و همسرش را در يك كلام اعلام و براي خواستگاري رسمي به بستگان پسر اجازه ميداد .

ايلچي ليك

خانوادة داماد پس از كسب اجازه از پدر عروس ، زماني را با توافق طرفين براي خواستگاري رسمي تعيين كرده و براي آن جلسه دايي و عمو و برادر بزرگ داماد را هم به همراه زنهايشان دعوت ميكردند و با همراه بردن كله قند و شيريني و يك تكه پارچة لباسي و چادر و يك عدد انگشتر به منزل پدر عروس مي رفتند .

.در منزل عروس نيز دايي و عموي عروس بهمراه زن هايشان دعوت شده اند و پس از پذيرايي از مهمانان و شنيدن صحبت ها و اعلام موافقت ، در زمينة كابين عروس و شيربها شروع به بحث ميكردند و معمولاً پدر داماد يك قطعه زمين يا باغ يا چند رأس گوسفند به پشت قبالة عروس انداخته و كابين را تعيين ميكردند .

 شام طايفه اي (طايفا شامه) بعد از قطعي شدن موضوع ازدواج دونفر و رد بدل شدن قول و قرار هاي مردانه و مبادله حلقه و چادر و روسري و البسه تعدادي از بزرگان فاميل داماد را به منزل عروس دعوت ميكنند تا ضمن آشنايي با بزرگان فاميل عروس ، يك شب شام را در كنار همديگر باشند و در اين جلسه كه به اصطلاح محلي به طايفا شامه معروف است از هر دري سخني گفته مي شود و معمولاً بستگان عروس از وضع و كار و بار داماد و امكاناتش سئوال مي كنند و اين سئوالها فقط جنبة استطلاعي دارد و تأثيري در اصل قطعي شدة ازدواج ندارد و بيشتر جنبة رسميت دادن به ازدواج آندو مي باشد .

نشان كردن (نيشان قويماخ)

دادن همان چادر و انگشتر و شيريني و كله قند اوليه در شب خواستگاري ، براي نشان كردن يك دختر براي پسري كه او را براي همسري انتخاب كرده كفايت ميكند .

چونكه هنوز صبح نشده تمام اهل محل از دوست و آشنا و غريبه خبر از ماجرا پيدا مي كنند ولي براي ايجاد يك مجلس شادي و شادماني و همچنين ديدن عروس خانم توسط ساير بستگان و آشنايي بيشتردو فاميل با همديگر مراسم نامزدي برگزار مي كنند و در آن مجلس نيز داماديك سري زينت آلات و حلقة طلا به عروس خانم هديه ميدهد .

بوته و هيزم عروسي (توي وره گه )

مهمترين موادي كه براي سوزاندن و طبخ غذاي عروسي بود بوتة وحشي ورك بود و چند روز يا هفته قبل از عروسي پدر و خانوادة داماد عده اي از جوانهاي دوست و فاميل را براي تهيه و تأمين سوخت عروسي ( توي وه ره گي ) دعوت ميكردند . هريك از جوانان با اسباب و ادوات كامل در اين مراسم حاضر مي شد و در حاليكه ميزبان انواع لوازم مورد نياز صبحانة آنها را با خود برداشته بود ، حركت دسته جمعي مثل يك مسابقة اسب سواري آغاز مي شد .

پس از تعيين بيابان مورد نظر و صدور دستور حركت ، جوانان با الاغ هايشان در اين مسابقه با علاقمندي شركت ميكردند و تا ميزبان بخود بجنبد و خود را به محل قرار در بيابان برساند هر يك از جوانها ، پشته اي بوته كنده و هيزم گردآورده بودند .

آنها طبق قرار هر يك سعي ميكردند با كندن و جمع كردن و بسته بندي مقدار ورك بيشتر برندة اين مسابقه باشد . هركس زودتر از ديگران موفق به بستن بار و بارگيري و رساندن بستة بار بوته و هيزم (سار ورگ ) به منزل داماد ميگرديد ، برندة مسابقه بود و از دست پدر يا مادر داماد يك جفت جوراب يا دستكش يا شال و يا كلاه پشمي دستباف دريافت ميكرد .

آن شب تمام افراد و جوانان شركت كننده در مسابقة “ توي ورگي “ در منزل داماد مهمان بودند و پس ازصرف شام به نقل و آواز خواني و رقص و پايكوبي مي پرداختند .

دعوت به عروسي(تويا چاقورماخ)

براي دعوت به عروسي ، يكي از بزرگان و بستگان داماد با همراه بردن يك كله قند و مقداري كشمش و يا ساير انواع شيريني به منزل دوستان و اقامت يك روزه و يا بيشتر در آنجا ، آنان را براي شركت در عروسي دعوت ميكرد و سپس ضمن تأكيد بر دعوتش از آنها خداحافظي ميكرد .

كسي كه به اين ترتيب به عروسي دعوت شده بود در روز موعود ، الاغها را آماده كرده و برروي آنها پتو و پوشش هاي زيبا انداخته وضمن راه انداختن اهل و عيال خود آنها را بر الاغها سوار ميكرد و علاوه بر آن يك گوسفند پرواري هم پيش انداخته و در حاليكه يك بار هم از محصول خودش از قبيل گندم ، جو ، لوبيا و غيره را بر يك الاغ بار كرده بسوي عروسي خانه براه مي افتاد و اين اقلام را بعنوان هدية عروسي به خانوادة عروس يا داماد هديه ميكرد .

در مثل ميگفتند : بر روي الاغ ، تشك خيس بنداز و خانم را سوارش كن و به عروسي ببر .

يعني اينكه خانم ها آنقدر به عروسي علاقه دارند كه به سلامتي خودشان علاقه ندارند و حتي حاضرند روي تشك خيس و مرطوب سوار شوند ، به شرطي كه براي عروسي رفتن باشد .

ساقدوش

دونفر از جوانان فاميل و يا دوستان داماد را بعنوان ساقدوش انتخاب ميكردند .

اين دونفر از زمان تعيين شدن براي اين پست كه به اين راحتي هم نصيب كسي نمي شد تمام كارهاي داماد را انجام ميدادند و او را از ابتداي عروسي تا شب زفاف يك لحظه تنها نمي گذاشتند .

زمان ختم مأموريت ساقدوشها لحظه اي بود كه داماد به اتاق زفاف وارد مي شد .

اجرت ساقدوشها هم يك جفت جوراب و يك شالگردن دستباف و يا يك جفت دستكش و جوراب دستباف بود كه بوسيلة مادر داماد اهدا مي شد  .

ساقدوشها كساني بودند كه عنقريب تشكيل خانواده ميدادند و چند ماه يا مدتي بعد قرار بود ازدواج بكنند و به نوعي ميشود قبول كرد كه با قرار گرفتن در اين پست ، در واقع طرح كاد و جدي ترين دورة آموزشي خود را طي ميكرده اند .

ساقدوشها هميشه در دو طرف داماد قرار ميگرفتند و در تمام مراسم او را همراهي ميكردند بويژه شبها ، با گرفتن يك چراغ طوري در دست هريك ، داماد را در بخش هاي مختلف مراسم همراهي ميكردند .

حمام عروسي (توي حا ما مه )

عصر روز دوم عروسي عده اي از بستگان داماد جمع مي شدند و با ذكر صلوات و گردآمدن جمعيت در حاليكه دو نفر ساقدوش هركدام يك چراغ طوري بر روي دست گرفته بودند ، داماد را به سمت حمام عمومي هدايت ميكردند . در حين حمام رفتن و برگشتن داماد گروه نوازندگان كه به سازوندالار معروفند با ساز و دهل جمعيت را همراهي ميكنند .

در بين راه خانه تا حمام ، بستگان و دوستان داماد بر سر راه او شربت و شيريني آورده و در منقل هاي كوچكي اسفند دود ميكردند و در حاليكه بوسيلة ذكر صلوات دستجمعي و اشعار كشفت دجا به جماله ، بلغ العلي به كماله ، حسنت جميع خصاله ، صلو عليه و آله ، داماد را دعا كرده و با او مصافحه و ديده بوسي ميكردند ، مبلغي پول بعنوان خلعت به داماد ميدادند.

حمام را قبلاً قرق كرده بودند و در مدتي كه داماد به حمام مي آمد ، كسي حق آمد و شد به حمام را نداشت و در ازاي اين خدمت ، آقا داماد خلعت مناسبي به حمامي ميداد .

كاري كه داماد در حمام انجام ميداد صرفاً زدن انگشت كوچك دست راست به آب يك لگن بود و جنبة صوري و نمايشي داشت تا به اين ترتيب در مسير راه حمام اولاً مردم و رهگذران از جريان عروسي او باخبر شوند و ثانياً به كوري چشم رقيب و دشمن ، داماد جولاني دركوچه ها داده و مقداري هم خلعت از بستگانش جمع آوري نمايد .

البته توجه داريم كه اين جريان خلعت يك داد و ستد بين اقوام است كه از قديم تاكنون جاري و ساري بوده است و بيش از هرچيز براي كمك و ياري رساندن اقتصادي به كسي است كه در حال سپري كردن روزهاي پرخرجي است .

حناي پنهاني (گيزلين حنا)

شب اول عروسي تعدادي از نزديكان داماد و جوانان خيلي نزديك به او به همراه اعضاي خانواده ، مقداري حنا برداشته و به منزل عروس مي برند و در آنجا دست و پاي عروس را حنا مي گيرند و چون اين مراسم از سايرين پنهان نگاه داشته مي شود و كسي به شكل عمومي به اين مراسم دعوت نمي شود ، آنرا حناي پنهاني ( گيزلين حنا ) مي گويند .

لباس بران(پالتار بيچمك)

اين مراسم هم بخشي از كارهاي عروسي است ودر اين مراسم كه در بعد از ظهر روز اول عروسي با حضور خانم هاي فاميل عروس و داماد و در منزل عروس انجام ميشود .

بستگان داماد تمام وسايلي را كه براي عروس خريده اند از انواع لباسها و كفش و لوازم آرايش و غيره را به نمايش عمومي زنان مي گذارند و بستگان عروس هم وسايل و لباسهايي را كه براي داماد تهيه كرده اند به نمايش مي گذارند و ضمن پذيرايي از مهمانان به شادي و پايكوبي مي پردازند .

غير از رقص هاي يك يا دو نفره يا دسته جمعي زنانه ، يك نوعي رقص دسته جمعي زنانه هم بنام چرپه بود كه در آن خانم ها دست همديگر را گرفته و چرپي مي رقصيدند .

لي لوم لي لوم ، هم نوعي رقص نرم و زيباي زنانه بود كه متاسفانه در حال حاضر ديگر اثري از آنها باقي نمانده است .

حنابندان ( جمع حنا)

شب دوم عروسي در خانة داماد مهماني شام برگزار ميشود و فاميل و بستگان داماد در اين مجلس حضور پيدا ميكنند .

زنها و دخترها با سليقة خوب خود تعدادي سيني و مجمعه آماده ميكنند كه درون آن ظرفي حناي آب كرده كه بنحو زيبايي آراسته شده ، چراغ و شمع و شيريني و ميوه و لوازمي كه قرار است در روز عقد در سفره عقد گذاشته شود ، چيده و در زمان حركت آنها را بر سر دختران جوان فاميل ميگذارند و بهمراه داماد و ساقدوشهايش با طمأنينه و آرامش ، بطرف منزل خانوادة عروس حركت ميكنند .

معمولاً مراسم حنابندان به ساعات آخر شب كشيده مي شود تا هر دو خانواده به مهمانان خودشان شام داده باشند . وقتي به خانة عروس ميرسند ابتدا سيني هاي تحف و هدايا بداخل برده شده و سپس مهمانان داخل مي شوند و مردان در اتاق جداگانه اي مي نشينند . بعد از مدتي كه سيني ها در اتاق بزرگ محل استقرار خانم ها چيده شده و مورد بازديد مهمانان كه همگي خانم ها هستند قرار گرفت ، داماد و ساقدوش ها را بداخل آن اتاق دعوت مي كنند .

در تمام اين مدت در هر دو اتاق مراسم رقص و آواز و دست زدن برقرار است .

 با داخل شدن داماد به آن اتاق صداي سوت و دست زدن به آسمان مي رسد و خواهر ها و بستگان داماد در مقابل او برقص در مي آيند . داماد و ساقدوش ها به كنار يكي از ديوارهاي اتاق هدايت شده و آنجا سرپا مي ايستند تا رقص افراد فاميل تمام شود و سپس يك نفر كاسة حنا را بدست گرفته و نزد داماد مي برد .

يك نفر از بزرگان فاميل مقداري حنا به كف دست داماد مي گذارد و بر روي آن يك سكة پول مي گذارد .

در اين مرحله داماد بايد همچنان كه پشت به ديوار دارد ، به سمت بالا جهيده و كف دست حنايي اش را بديوار بالاي سرش بكوبد به نحوي كه آن سكة پول هم با حنا بديوار چسبيده و همانجا بماند .

 پس از او نوبت به عروس ميرسد كه به كنار داماد آمده و همان مراسم را تكرار مي كند .

 قبلاً به عروس گوشزد كرده اند كه علامت پنجه هاي عروس بر ديوار نبايد بالاتر از علامت داماد قرار گيرد و او نيز همينكار را مي كند .

با پايان يافتن علامت گذاري با پنجه هاي حنا بر ديوار اتاق حنا بندان ، عروس به كنار ساقدوشهاي خود و داماد نيز به كنار ساقدوشهاي خود مي روند و سپس از همان حنا به جوانهاي مجلس تعارف مي كنند و آنها نيز در صورت تمايل دستهاي خود را بآن آغشته مي كنند تا هرچه زودتر بخت و اقبالشان باز شود .

غنيمت گرفتن از خانة عروس

در شبي كه بستگان داماد براي حنا بندان به منزل عروس مي آيند ، سعي ميكنند هر كس يك شي ء يا وسيله اي مثل استكان ، كارد ، چنگال يا هر چيز متعلق به خانوادة عروس را بلند كرده و با خود ببرند .

اين كار كه شباهت به غنيمت گرفتن در جريان يك تهاجم را دارد ،  شايد يادآور خاطرات همان ايام غارت و غنيمت هم باشد ، خيلي مطلوب دل خانوادة عروس نيست و به همين سبب هم در تمام گوشه كنار خانه افرادي را به نگهباني مي گمارند تا مراقب باشند كه اگر استكاني چاي به مهمان و بستگان داماد دادند ، استكان خالي آنرا تحويل بگيرند تا مبادا آنرا در جيبشان بگذارند و غنيمتي ببرند كه شايد موجب سرشكستگي باشد .

اگر احياناً چيزي باين ترتيب به غنيمت گرفته شود ، روز بعد آنرا با نوار قرمز روبان پيچي كرده و مانند يك كادو به منزل پدر عروس فرستاده مي شود و اگرچه آنها مجبورند مبلغي باج براي پس گرفتن آن وسيله به آورنده بدهند ولي از اين غفلت خود و نگهبانانشان در شب حنابندان احساس سرافكندگي و ابراز شرمندگي مي نمايند .

تحفه آوردن (تويمه گتيرماق )

خانوادة عروس سيني هاي بزرگ استيل و مسي را از همسايه ها قرض نموده و در يك اتاق بزرگ روي زمين گذاشته و انواع وسايل و لوازمي كه قرار است همراه عروس كنند توي اين سيني ها چيده و به نحو زيبايي مي آرايند .

 

يك سيني حاوي آينه و قرآن و يك كله قند كادوپيچ از كاغذ براق و در يك سيني بقچه اي حاوي انواع لباسهايي كه براي داماد خريده اند ، شامل كت و شلوار و جليقه وپيراهن و كفش و جوراب و كيف پولي كه بعنوان تبرك مبلغي پول هم درونش گذاشته اند .

در يك سيني انواع ميوه و شيريني و شكلات گذاشته و اين مواد خوراكي در مجلس آراستن داماد به عموم تماشاچيان تعارف و از آنها با اين ميوه ها و شيريني ها پذيرايي ميشود .

يك سيني پر از سيب قرمز رنگ محصول وفس  و ساير وسايل از قبيل لوازم مختلف زندگي از ريز و درشت ، از انواع ظرف و ظروف و لوازم حمام و دوخت و دوز و غيره را درون سيني هاي متعددي چيده و پس از آماده شدن تمام سيني ها ، آنها را به ترتيب بر سر دختران فاميل مي گذارند و رديف قرار گيري اين سيني ها و رديف راه رفتن افراد نيز قبلاً به همه گوشزد شده است .

 يكي دو تخته فرش ويكدست رختخواب و ساير وسايل سنگين مثل يك كيسه آرد يا گندم و يك بار هيزم و يكي دو رأس گوسفند مادة سالم و سرحال وغيره را هم بر پشت الاغها گذاشته و همة اين مجموعه در معيت عدة زيادي از مهمانان و بزرگان خانواده و بستگان عروس با ساز و آواز و سلام و صلوات به سمت خانة داماد براه مي افتادند .

در مسير حركت پياده و آرام و با طمأنينة گروه و دستة تحفه بران كه در حقيقت جهيزية عروس را به منزل داماد مي بردند ، مردم در كنار كوچه ها و خيابانها گرد آمده و از پشت و بام و روي زمين تحفه ها را ارزيابي ميكردند .

 

يك نفر به خانوادة داماد خبر مي برد و آنها هم خود را آماده كرده و دسته جمعي با سلام و صلوات و اسپند دود كردن ، از خانه خارج شده و از تحفه بران استقبال نموده و اين مهمانهاي تحفه آورنده را بصورت سرپايي پذيرا مي شدند .

به همان ترتيبي كه قبلاً گفته شد ، دختران سيني هاي خود را به مادر داماد تحويل داده و هدية خود را كه شامل جوراب يا روسري و يا پول بود ، دريافت كرده و پس از تحويل دادن وسايل ، دسته جمعي بهمراه بقيه مراجعت مي نمايند .

در بعضي موارد خانوادة داماد اين لوازم را كه بصورت و بنام تحفه ( تويمه ) آورده بودند صورت ميكردند تا ببينند مطابق قرار مدار كامل است يا خير ، و من خودم در يك عروسي شاهد بحث و جدل بستگان عروس و داماد در مورد كامل نبودن تحفه بودم .

 

 

 

آراستن داماد ( بگ بزت ماخ)

بعد از دريافت تحف و هدايا و جهيزية عروس خانم ، در حاليكه با ساز و دهل و آواز مردم و همسايگان و مهمانان و بستگان را به مراسم دعوت ميكردند در حياط منزل داماد بساطي را مي گستردند و مراسم آراستن داماد را شروع ميكردند .

ميدان دار تمامي اين مراسم ، آرايشگر محله بود و او تعدادي از سيني هاي تحفه ها را از مادر داماد گرفته و در روي زمين كنار همديگر مي چيد و سپس يك يا دو كرسي روي زمين گذاشته و در حاليكه بچه ها و خانم هاي در و همسايه از بامهاي اطراف نظاره گر مراسم مي شدند و مردان و مهمانان و تماشاچيان هم دايره وار دور آنها را گرفته بودند ، داماد و ساقدوشهايش وارد صحنه شده و با صلوات حاضرين همراهي شده و بر كرسي قرار ميگرفت .

آرايشگر با اداهاي مخصوص خود لنگي به دوش داماد بسته و ابتدا صورت او را تيغ انداخته و سپس موهايش را مرطوب نموده و روغن زده و شانه ميكرد .

پس از خاتمة كارهاي تيغ و تراش و شانه و ادكلن زدن سر و صورتش ، بتدريج لباسهاي قبلي داماد را از تنش درآورده و به جاي آنها از لباس نويي كه در يكي از سيني ها از طرف خانواده عروس تحفه فرستاده بودند مي پوشاند و قبل از پوشاندن هر يك هم ، آنرا به نمايش عمومي ميگذاشت تا همه آنرا ببينند .

وقتي تمام لباسها را پوشاند و كفشش را هم به پايش كرد ، كيف يا كيسه پول را از روي سيني برداشته و درحاليكه با دستش درون آنرا مي كاويد مبلغ پولي را كه پدر عروس براي تبرك و ته كيسه اي درون آن گذاشته را بيرون آورده و به مردم نشان ميداد و سپس در داخل كيف قرار داده و آنرا نيز در جيب داماد مي گذاشت . در تمام اين مدت تماشاچيان با ذكر صلوات مراسم را همراهي نموده و نوازندگان نيز با زدن و نواختن ساز و دهل جشن را گرمتر و پرشورتر ميكردند .

پس از اتمام كارهاي آراستن داماد كه باصطلاح آنرا بگ بزتمك ميگويند ، آرايشگر مقداري از تنقلات و شيريني و شكلاتها را در دستمالي ريخته و براي خودش بر ميداشت و سپس باقيمانده را به مهمانان تعارف ميكرد و از آنطرف هم پدر و مادر و بستگان داماد با او روبوسي كرده و به او خلعت ميدادند .

در اين مرحله چون مدتي وقت باقي بود تا زمان عروس آوردن برسد ، جوانان در ميداني در مقابل كرسي شاداماد گرد آمده و با ساز نوازندگان به رقص و پايكوبي و رقص چرپه مشغول مي شدند .

رقص چرپه از آن رقص هاي سنگين و مردانه است كه خيلي مطلوب طبع مردان و جوانان بود و همگي آنرا بلد بودند . البته خانم ها هم رقص چرپي را به نرمي و آرامش انجام ميدهند ولي در هر دو حالت اين رقص فاقد جنبه هاي دلبرانه و زشت و مستهجن است .

در رقص چرپه عده اي جوان و يا مردان هم سن و سال در كنار هم قرار گرفته و دست خود را بر شانة فرد كناري خود قرار داده و با آهنگ نوازنده مشغول رقص پا مي شدند .

 فردي كه در ابتداي صف و رديف قرار گرفته بود و در امر رقص پيش كسوت بود ، در يك دستش كه آزاد بود دستمال خوشرنگي ميگرفت و با تكان دادن دست و دستمال ديگران را هدايت ميكرد .

غنيمت گرفتن ازداماد

 پس از مراسم آراستن داماد(بگ بزتماق) كه دربعد از ظهر روز عروس آوردن انجام ميشود ، آرايشگر محل لباسهاي عروسي را بتن داماد كرده و او را كاملاً به لباسها و وسايل نو ملبس ميكند و ازين پس داماد حق ندارد لباس خود را تعويض نمايد و بايد تا زماني كه در اتاق زفاف وارد ميشود با همين لباس بسر برده و آنها را از تن خارج نكند .

از اين لحظه به بعد هركسي بتواند يكي از وسايل شخصي داماد را ( يعني از قبيل لباس يا كفش يا كيف و كمربند و كلاه ) كه همراهش هست بردارد ، آنرا غنيمت دانسته و پس از التماس و درخواست هاي زياد ساقدوشها كه با سرافكندگي هم همراه است ، در مقابل دريافت باج پس خواهد داد .

يكي از وظايف مهم دو نفر ساقدوش مراقبت و نگهباني از لوازم شخصي داماد در اين روز است و آندو مثل نگهبان اسلحه خانه بايد تمام وقت مواظب او و وسايل او باشند و چنانچه چيزي به غنيمت برود ، ايندو نفرند كه بايد با عجز و التماس و دادن باج آنرا پس بگيرند و به داماد برسانند .

مثلاً ممكن است در اثر غفلت و يا ناداني و بي اطلاعي ساقدوش ها ، يكي از بستگان ( از فاميل عروس يا داماد باشد فرقي نميكند) يك لنگه كفش يا جوراب يا كت داماد را به غنيمت ببرد ، تصورش را بكنيد ، چطور داماد ميتواند بدون كفش يا كت يا جوراب بدنبال عروس برود و يا در بقيه مراسم شركت كند ؟

بدنبال عروس رفتن (گلين دالوندان گيدماخ)

عصر روز سوم عروسي ، شور و التهابي برهر دوخانواده حاكم است ، خانوادة داماد بدنبال آماده شدن خود براي رفتن به دنبال عروس است و خانوادة عروس هم به فكر آماده كردن عروس هستند و با بغض زياد امورات مربوطه را انجام ميدهند .

عده اي از بزرگان و اقوام داماد با همراه برداشتن يك اسب آراسته و بدون سوار دسته جمعي به سمت خانة عروس براه افتاده و همراه آنان نوازنده ها هم ميروند و در بين راه مي نوازند ، برخي هم با ذكر سلام و صلوات مراسم را عطرآگين ميكنند .

عروس آوردن (گلين گتيرماخ)

وقتي كه همراهان خانوادة داماد با اسب آراسته به خانة عروس مي رسند ، دايي عروس مانع از بيرون آمدن عروس از خانه ميشود و درخواست خلعت ميكند و اين خلعت را دايي يولي ميگويند كه به معني راه دايي است و تا آن خلعت از طرف بستگان داماد به او داده نشود دايي راه را باز نميكند .

پس از گرفتن خلعت دايي راه را باز مي كند و خودش دست عروس را گرفته و او را از زير قرآن رد كرده و از خانه بيرون آورده و بربالاي يك كرسي مي برد تا براحتي به اسب سوار شود .

در اين لحظات كوچكترين تلنگر به اهل خانوادة عروس باعث تركيدن بغض و جاري شدن اشك آنها ميشود .

 بيرون كردن عروس يكي از سخت ترين لحظات براي خانواده ها بود ، و بخصوص عده اي از مردان هم براي خالي كردن دل خود و سوزاندن دل خانوادة عروس حرفهاي نيش دار و طنزگونه مي زنند و باعث ناراحتي ميشوند .

پس از سوار شدن عروس بر اسب و مرتب كردن لباسهاي او ، به نيت اينكه اولين فرزند عروس پسر باشد ، يك پسر بچه چهار پنج ساله را هم پشت سر او بر اسب سوار ميكنند و در حاليكه آن پسرك از پشت عروس را بغل كرده است تا خودش نيفتد ، آيينة عروسي را هم به عروس ميدهند و او آنرا جلوي خود گذاشته و با دو دست آنرا ميگيرد .

وقتي عروس را از خانه خارج و بر اسب سواركرده و به خانوادة داماد تحويل ميدهند ، اعضاي خانواده و بستگان داماد با صداي بلند از پدر و مادر و بستگان عروس تشكر كرده و به آنها خانه تان آبادان (اويز آوادان) مي گويند و آنها نيز بايد در پاسخ ، خيرش راببينيد (خيرين گورز) بگويند كه خيلي سخت و درد آور است .

اينك عروس آماده است تا به سمت خانة داماد حركت كند ، يك نفر عاقله از جلو راه افتاده و افسار اسب را ميگيرد و در حاليكه بستگان و جوانان در اطراف اسب عروس حركت كرده و از او مراقبت ميكنند و با ساز آواز او را همراهي ميكنند به سمت منزل داماد ميروند .

سيب انداختن (آلما آتماخ)

وقتي گروه عروس بران با ساز و دهل و سلام و صلوات عروس را به ديدرس داماد مي رساندند ، توقف كرده و او را طلب ميكردند و داماد كه بوسيله دو تن ساقدوش چراغ دار همراهي مي شد تا چند قدمي اسب عروس آمده و آنجا توقف نموده و با تكان دادن سر با عروس سلام و عليك پنهان ميكرد ، گاهي سر تكان دادن عروس خيلي آرام بوده و به نظر نمي رسيد ، در اينحال داماد آنقدر صبر ميكرد تا عروس سرش را آشكارا خم كند و به همسر آينده اش سلام كند .

سپس داماد از جيبش يك عدد سيب قرمز در آورده و آنرا گاز ميزد و سيب نيم خورده را از بالاي سر عروس به سمت خانة پدر عروس پرتاب ميكرد و سپس يك سيب هم به سمت قبله پرتاب كرده و پس از آن عقب گرد كرده و به همراه ساقدوشهايش بر بالاي بامي كه مشرف بر هيئت همراهان و گروه تماشاچيان و عروس بود مي رفت .

در ميان سيني هاي تحفه كه از منزل عروس آمده بود يك سيني هم سيب قرمز رنگ وفس بود كه به وسيلة پارچة قرمزي پوشيده شده بود .

اكنون نوبت استفاده از آن سيب هاي ارسالي از منزل عروس مي رسيد و در حاليكه يك نفر آن سيني پر از سيب را بر روي دست گرفته بود در كنار دست داماد قرار ميگرفت و داماد از درون آن از زير روپوش سيني دانه دانه سيب ها را بر داشته و به سمت افراد مختلف از دوستان و آشناياني كه در پايين با فرياد زدن نظر او را بسمت خودشان جلب ميكردند ، پرتاب ميكرد .

در اين حال دائماً صداي هوي هوي مردم بلند بود كه او را صداكرده و ميخواستند كه برايشان سيب بياندازد .

 پس از تمام شدن سيب ها سيني خالي را  به مردم نشان ميدادند و همگي از بام بزير آمده و در كناري مي ايستادند تا بزرگان قوم و زنان در حاليكه مادر داماد در مقابل اسب او به رقص درآمده بود و به او خوش آمد مي گفت ، اسب عروس را به كنار يك كرسي وسط حياط رسانده و با آرامي او را از اسب پياده نموده و به زنان تحويل دهند . زنها نيز عروس را به اتاق زفاف مي بردند و چند نفر از نزديكان در اتاق مانده و بقيه از اتاق خارج مي شدند .

نان نمك زده (اجاق چوركه )

قبل از اينكه عروس به اتاق داخل شود مقداري نان و نمك را در مقابلش ميگرفتند و او آنها را بوسيده و مقداري از آن را بدهان مي گذاشت تا باينطريق نمك خوردة خانوادة جديدش شود و سپس اين نان و نمك را كه بنام اجاق چوركي مي ناميدند ، به ميان مردم و مستقبلين عروس آورده و به آنها تعارف ميكردند و چون مردم اين نان را متبرك و با بركت و خوش يمن ميدانستند براي برداشتن لقمه اي از آن نان سرو دست مي شكستند .

شيرة روغن دار (ياقلي شيره )

داماد زماني كه از بام به زير مي آمد ، به نيت شيرين شدن زندگاني اش ، يك كاسة بزرگ مخلوط روغن محلي و شيرة انگور را انگشت مي زد و اين مخلوط را نيز به مردم تعارف ميكردند كه همگي به جهت تبرك و شركت در اين شادي و شادماني ، با حرص و ولع از آن برداشته و مي خوردند .

 

اتاق زفاف (گردگ اتاقه )

يكي از اتاقهاي خانه داماد يا خانة يكي از بستگان و همسايگان نزديك را كه ضمن دم دست و نزديك بودن ، خارج از محيط شلوغ عروسي هم باشد به عنوان اتاق زفاف ( گردگ آتاقه )

تعيين كرده و با اسباب و اثاثيه اي كه از منزل عروس بعنوان جهيزيه فرستاده بودند مي آراستند و از همان رختخوابي كه براي جهيزيه آورده بودند براي خوابيدن عروس و داماد استفاده ميكردند .

شب زفاف كم از صبح پادشاهي نيست                            بشرط آنكه پسر را پدر كند داماد

معمولاً يك يا دونفر از زنان وابسته به عروس مثل زن دائي و يا زنعمو همراه عروس مي آيند و او را تا آمدن داماد به اتاق تنها نمي گذارند و در خاتمة شب زفاف نيز پس از گرفتن خلعت از داماد ، دستمال عروسي را نيز از او تحويل گرفته و به خانة مادر عروس مراجعت ميكنند و دستمال مذكور را به مادر عروس تحويل ميدهند  .

كشك سابيدن(قوروت ازماخ)

براي ناهار روز چهارم در خانة داماد قرار است تعداد زيادي مهمان حاضرمي شوند و طبق رسم قديمي براي آنروز ناهار غذا بايد مصطفي پخته شود . در حاليكه داماد به اتاق زفاف وارد مي شود ، بقية جوانان و دوستان او به خانه اي مي روند و با همكاري همديگر در يك كار دستجمعي و تعاوني كشك مورد نياز نهار روز بعد را مي ساين تا كشكاب مورد نياز تهيه گردد .

براي تهيه كردن كشك مورد مصرف در اين مراسم ، از قديم الايام رسم بود كه عدة زيادي از جوانها را جمع ميكردند و آنها با خواندن شعر و آواز ، كشكها را در آب مي سايـيدند و كشكاب مورد نياز را درست ميكردند .

 برو كشكت را بساب احتمالاً از همين مراسم شكل گرفته است .

بسته ماندن (باغله قالماخ)

داماد پس از تحويل گرفتن عروس در ساعتي كه بزرگان قوم تعيين ميكردند باتاق عروس وارد مي شد ، اين اتاق را گردك اتاقه مي ناميدند كه همان اتاق زفاف است ، در رابطه با انجام زفاف وظايفي بعهده عروس و دامادبود كه آنها را زنهاي فاميل به عروس و مردان جوان به داماد آموخته بودند .

 اگر چنانچه بدليل اضطراب و ترس و نگراني و نا آشنا بودن با نحوة انجام وظيفه ، هريك از طرفين قادر به همراهي نبود و مراسم زفاف كه از اهميت والايي برخوردار نبود ، مشكلاتي براي طرفين و حتي براي دو فاميل پيش مي آمد .

 اگرچه تمام مسائل و پيش آمدهاي بعد از تحويل عروس را پنهان نگاه ميداشتند و محرمانه تلقي ميكردند ، ولي همين محرمانه و سري بودن آن ، ديگران ، از فاميل و غيره را براي كسب اطلاعات جري تر ميكرد .

عدم توانايي هريك از زوجين در انجام عمل زناشويي را بسته ماندن ( باغله قالماخ) مي گفتند و اين را از ضعف و اضطراب داماد ميدانستند و اين وظيفه را بر دوش او ميدانستند و معتقد بودند كه او بايد بتواند بوظيفه اش عمل نمايد و باغله قالماخ و بسته ماندن جنبة سرافكندگي براي داماد داشت .

معمولاً فكر ميكردند كه يكي از زنان و دختران از روي حسادت و دشمني ، عمل بستن را با گرفتن دعا و طلسم و گره زدن نخ و قفل كردن يك قفل نو و دور انداختن كليد آن انجام داده و بايد با گرفتن دعا و باطل السحر و غيره آنرا باز كرد .

سند افتخار عروس و داماد

تنها وظيفة عروس ، باكره ماندن او تا شب عروسي اش بود و از اين مرحله به بعد به عهدة داماد بود تا پرده از بكارت همسرش برداشته و اين خبر را كه بمنزلة مؤفقيت و پيروزي خود و افتخار و سربلندي عروس ميدانست با بيرون فرستادن دستمال سفيدي كه گوشه اش به كمي خون آغشته شده بود به ديگران اعلام ميكرد .

بستگان داماد پس از شنيدن خبر موفقيت او ، شروع به ساز و آواز و رقص و پايكوبي ميكردند و پدر ومادر داماد شيريني پخش ميكردند . بستگان عروس هم كه آن دستمال سفيد را دريافت كرده بودند ، از اين خبر مسرت بخش شاد شده و شادماني نموده و با شنيدن اين خبر تمام خستگي زحمتهاي عروسي از تن بدر كرده و آنرا به منزلة سند افتخار و پاكي ناموس و شرف خود تلقي كرده و دربقچه اي در يخدان و صندوقچة مادر عروس نگهداري مي كردند .

 

غذايي بنام مصطفي

مقداري نخود را خيس كرده و و پخته و با برنج پخته شده مخلوط مي كنند و سپس با كشك غليظ مخلوط نموده و بر رويش نعناداغ زياد مي ريزند . اين غذا را كه سفيدرنگ و بسيار خوشمزه است ، بنام مصطفي ناميده اند و در فرداي روز عروسي در مراسم آسكس ناهاره به مهمانان ميدهند.

 

آسكس ناهاره

روز بعد از آوردن عروس ، خانوادة داماد يك وعده ناهار به مهمانان ميدادند كه به ناهار پيشكشي “ آسكس ناهاره “ معروف بود .

 در اين وعده كه مهمانان زيادي را از اطراف و اكناف دعوت كرده بودند ، پس از صرف چاي سفره مي انداختند و پس از گذاشتن نان در سفره ، كاسه اي مصطفي در مقابل مهمان مي گذاشتند .

 ناهار آنروز منحصر به همين مصطفي بود و آن عبارت بود از آش سفتي كه از برنج و نخود پخته و با كشك مخلوط شده و بر رويش يك قاشق نعنا داغ ريخته شده بود ، و معمولاً بسيار هم خوشمزه بود  .

پس از صرف ناهار و جمع كردن سفره ، يك نفر يك سيني بدست ميگرفت و در حاليكه يك نفر باسواد هم به همراه داشت در اتاق براه مي افتاد و سيني را در مقابل مهمانان ميگرفت .

 معمولاً مهمانان سيني را رد ميكردند و از سيني دار ميخواستند كه آنرا مقابل فرد بزرگتر و محترم تر بگيرد و به اينترتيب به همديگر تعارف ميكردند تا بالاخره سيني به مقابل كسي كه داراي احترام و تمكن مادي و معنوي بيشتري بود برسد .

آن شخص كه معمولاً در نظر حضار از احترام و موقعيت والايي برخوردار بود ، مبلغي را بعنوان پيشكش در سيني مي انداخت و اين مبلغ باصداي بلند در مجلس اعلام ميشد ، اين اعلام به منزلة آن بود كه حداكثر رقم فلان مبلغ مربوط به آن فرد است و بقيه نبايد بالاتر از او هديه كنند و اگر كسي اينكار را ميكرد به معناي بي احترامي به او بود و اين حركت جسارت آميز و بي ادبانه او منشاء دشمني و عداوت ميگرديد .

 پس از گرداندن سيني در مقابل تمام مهمانان اعم از بزرگ و كوچك و دريافت تمامي پيشكشي ها كه معمولاً نقدي بود ، مبلغ پيشكش اهدايي هر كس را در يك ليست يادداشت ميكردند  تا صاحب عروسي بر اساس همين ليست مبالغ اهدايي را در عروسيهاي ديگران جبران نمايد .

استثنائاً در اين مجلس خاص به بچه ها هم احترام ميگذاشتند و آنهم به اين دليل بود كه احتمالاً آن بچه بعنوان نايب پدرش در مجلس شركت كرده بود تا مبلغ پيشكشي را به صاحب مجلس اهدا كند .

خدا به شما و همه دوستان خير و خوشي عنايت كند .

منبع:http://komijanculture.persianblog.ir


مطالب مشابه :


"جديد" لیست کامل خريد جهيزيه عروس و لوازم منزل

"جديد" لیست کامل خريد جهيزيه عروس و لوازم دست رختخواب کمد ابزار براي




::: يک تراژدي به نام جهيزيه :::

o براي بردن جهيزيه به چند نفر طبق کش به همراه چند قاطر اجير مي شدند تا جهيزيه عروس رختخواب




مراسم عروسي دربجنوردقديم

اين وبلاگ براي معرفي استان خراسان شمالي به خصوص بجنوردراه اندازي شده است ایلام عروس




خرید جهیزیه این روزها چقدر آب می خورد!

در انباری خانه ها جا خوش می کردند تا در نهایت پایشان به خانه تازه عروس رختخواب اضافه




140هزارزوج بااستفاده ازتسهيلات کانون ازدواج آسان راهي خانه بخت شده اند

يک دست رختخواب، يک ها براي ازدواج و جهيزيه بوده لباس عروس،واحد جهيزيه و




آیین سنت ازدواج در ایران باستان

دو سه روز پيش از عروسي از سوي خويشان عروس جهيزيه براي کي مسابي؟ براي عروس رختخواب عروس




عروسی هایی با طعم شیرین سنت!

عروس، جهيزيه عروس را - رختخواب هاي عروس را دخترها براي ديدن جهيزيه عروس به




ازدواج در ايران باستان

دو سه روز پيش از عروسي از سوي خويشان عروس جهيزيه براي کي مسابي؟ براي عروس رختخواب عروس




آداب و رسوم ازدواج در کمیجان

بستگان داماد تمام وسايلي را كه براي عروس رختخواب و كه براي جهيزيه




ازدواج در ايران باستان

اصيل ايروني براي ما فقط سوي خويشان عروس جهيزيه فرستاده شده رختخواب




برچسب :