در سوگ پدر:

 

گاهی دلم از بزرگ شدنم میگیرد،دوست دارم کودکی باشم که به هر بهانه ای می خواهد به آغوشی پناه ببرد .گاهی دلم می خواهد به آغوش مهربان پدرم سر گذارم و او برایم مثل بچگی هایم قصه بگوید ،ولی اکنون فقط بغضهایم را در سیاهی شب بیصدا دفن خواهم کرد.

چشمانم را می بندم و خودم را در آغوش پدر پیدا می کنم،وای چه لذتی دارد محبت پدرانه ،دستهای مهربانش موهای بلند خرماییم را نوازش می کند و من با ناز سرم را هر چه بیشتر بر سینه او فرو می برم به طوری که دیگر صورتم دیده نمی شود و با تمام وجود بوی مهربانی پدر را به اعماق ریه هایم فرو می برم ،پاهایم را جمع می کنم تا کاملاً در آغوشش جای بگیرم، مانند کبوتر بچه ای که خود را به زیر بالهای پدر مخفی می کند.

بوسه ای بر پیشانیم می زند و شروع می کند به خواندن شعرهای شاه نامه "از زال  ،اسفندیار ،رستم و سهراب ،وفای پدر و پسر".....

چشمانم بسته است، نجواهای پدر انه اودر گوشم ،آرامم کرده ،آرام می گوید نمی خوابی ،قصه هایم تمام شد ! ولی من تشنه شنیدن بودم ،دلم نمی خواست از روی پای پدرم بلند شوم ، سر بر زانوی پدر گذاشتم پتوی گرم خود را به رویم کشید ،با دست پر از مهرش به شانه ام می زد "بخواب ،بخواب دیگر صبح شده ،چیزی به سپیده نمانده است ...

بی قرار از اینکه نکند صبح شود و او را در کنار خود نبینم چشمانم را محکم فشار می دادم تا سپیدی صبح را احساس نکنم ،هنوز گرمای دست پدر را روی پیشانیم درک می کردم.تنم از تب می سوخت ،سرفه امانم نمی داد ،ابر چشمانم شروع به باریدن کرد،بغضم ترکید و صدای هق هق  گریه در میان سرفه هایم  طنین انداخت و لی دلم نمی خواست چشمانم را باز کنم ،هنوز حضور پدر را کنارم حس می کردم ،نگران دست بر پیشانیم گذاشته بود.

قطرات داغ اشک از گوشه چشمانم سرازیر شد ،باید با پدر خداحافظی می کردم،با تمام وجود تنهاییم را در یک صبح طوفانی درک نمودم .نبودن پدر برای همیشه !...

با صدای زنگ تلفن برخواستم ،قلبم بقدری تند میزد که صدای آن را از مغز سرم میشنیدم با ترس گوشی را برداشتم؛خبر سفر پدرم بود ،برای همیشه به سفری بی انتها،بدون بازگشت،تنهای تنهای  در جاده ای سرد و تاریک و من ،به تنهایی در دنیایی خالی از مهر رها گشتم.

روز هجدهم آبان سال ۱۳۸۵........... ساعت شروع انتظار،انتظار و انتظار....................

تمام تنم یخ کرده بود گویا خودم را در کشوی سردخانه میدیدم ،مرده ای متحرک،پدر را با دستهای لرزان خود تحویل گرفتم ،یخ کرده بود ،دستم را روی صورتش کشیدم هنوز با چشمان باز مرا نگاه می کرد،گویا او نیز تنهاییم را فهمیده بود و نگران چشم به من دوخته بود..............

وقتی کنارش نشستم دستش  را در دستم گرفتم وجود بی جانش هنوز برایم آرامش بخش  بود.رفتننش را نمی فهمیدم ،نگاه به آسمان کردم می رفت ،خطوط راهش را به خاطر سپردم تا شاید روزی نه چندان دور راهی راهش گردم . رفتن به آسمان ،به دنبال پدر برایم رویایی همیشگی شد و آسمان خیال پروازم.

رفت آنقدر دور که دیگر همدم ستارگان گردید و من او را مانند ستاره ای درخشان هر شب در آسمان نظاره می کردم و چشمانم را بدرقه راهش ،شاید که پروردگار بر این جسم نهیف طرحی نو ریزد من نیز      انغریب   راهی سفر گردم  .

از آن پس آسمان میعاد گاه دیدار من و پدر شد و هرشب به این امید  دستانم را به سوی آسمان بلند می کنم چشمانم را می بندم شاید دست گرم و پر مهر پدر را لمس کنم و با او همسفر شوم .

 و هر شب عاشقانه به یاد پدر برایش می نویسم از عشق،از دوستی،از روزهای تنهاییم ،از بهانه ها و دلتنگیمو اولین بار نوشتم برای او به یاد او  بر سنگی سیاه اینچنین:

روی ابرهای آبی طرح یک زمین سبز را می کشم و خانه ای که با دو چشم مهربانت آباد می شود،چه عاجزانه در پی تو ترانه ساختم ،می دانی این بهانه های تنهایی به خاطر دوری از توست ،کمی نزدیکتر بیا تا خستگی روزگار را از چهره ات بشویم و اشکهایم را تقدیم به دستهای زحمت کش و مهربانت کنم.

هنوز جای خالیت پدر درقلبم غمی بزرگ رابه دوش می کشدnasrin51.gif 

تقدیم به پدر مهربانم

43mzdc1.gif


مطالب مشابه :


نوشته سنگ قبر و شعر سنگ قبر

شعر سنگ قبر پدر شعر سنگ قبر طرح سنگ قبر 1. آرشیو




فرزندشهید سنگ‌قبر پدر را به‌خانه‎برد/انقراض‌فرهنگي در گورستان‌هاي‌جديد

هم اکنون یکی از خانواده های شهید را از نزدیک می شناسم که سنگ قبر پدر طرح را داده




فرزندشهید سنگ‌قبر پدر را به‌خانه‎برد/انقراض‌فرهنگي در گورستان‌هاي‌جديد

هم اکنون یکی از خانواده های شهید را از نزدیک می شناسم که سنگ قبر پدر طرح را داده




شعر :

شعر سنگ قبر پدر. شعر سنگ قبر طرح ایات قرآنی برای




در سوگ پدر:

بر سنگ قبر من بنويســيد روی ابرهای آبی طرح یک زمین سبز را می هنوز جای خالیت پدر




متن سنگ مزار سروده شده توسط یعضی از شعرای آذربایجان

متن سنگ مزار سروده شکایت طرح روزی به هنگام تورق در دیوان ایشان با دو سنگ قبر سروده




قدری تامل کنیم در اعمالمان...

هم اکنون یکی از خانواده های شهید را از نزدیک می شناسم که سنگ قبر پدر طرح را داده




راز سنگ قبر آیت الله بهجت

‌ای میناكاری نقش می‌گیرد و در هنری زیبا و كاری بسیار بدیع، روی سنگ قبر پدر ، مادر




آسیب شناسی مجالس ترحیم

دانلود مجالس ختم چهلم سالگرد سنگ قبر طرح این مراسم خرید قبر پدر نوشته روی سنگ




تخریب مزار شهدا/راز مزار/03

طرح جهت ­گيري هم اکنون یکی از خانواده های شهید را از نزدیک می شناسم که سنگ قبر پدر شهید




برچسب :