حکایتی از گلستان سعدی

قاضي همدان را حكايت كنند كه با نعلبند پسري سرخوش بود و نعل دلش در آتش؛ روزگاري در طلبش متلهف بود و پويان و مترصد و جويان و بر حسب واقعه گويان:
در چشم من آمد آن سهي سرو بلند
بر بود دلم ز دست و در پاي افگند
اين ديده شوخ مي برد دل به كمند
خواهي كه به كس دل ندهي ديده بيند
شنيدم كه درگذري پيش قاضي بازآمد برخي از اين معامله به سمعش رسيده و زايدالوصف رنجيده؛ دشنام بي تحاشي داد و سقط گفت و سنگ برداشت و هيچ از بي حرمتي نگذاشت. قاضي يكي را گفت از علماي معتبر كه همعنان او بود:
آن شاهدي و خشم گرفتن بينش
و ان عقده بر ابروي ترش، شيرينش
عرب گويد: ضرب الحبيب زبيب.
از دست تو مشت بر دهان خوردن
خوشتر كه به دست خويش نان خوردن
همانا كه از وقاحت او بوي سماجت مي آيد.
انگور نوآورده تـُرُش طعم بوَد
روزي دو سه صبر كن كه شيرين گردد
اين بگفت و به مسند قضا باز آمد. تني چند از بزرگان عدول كه در مجلس حكم وي بودندي زمين خدمت ببوسيدند كه باجازت سخني در خدمت بگوييم، اگر چه ترك ادب است و بزرگان گفته اند:
نه در هر سخن بحث كردن رواست
خطا بر بزرگان گرفتن خطاست
وليكن بحكم آن كه سوابق انعام خداوندي ملازم روزگار بندگان است، مصلحتي كه بينند و اعلام نكنند نوعي از خيانت باشد. طريق صواب آن است كه با اين پسر گرد طمع نگردي و فرش ولع درنوردي كه منصب قضا پايگاهي منيع است تا به گناهي شنيع ملوّث نگرداني. حريف اين است كه ديدي و حديث اين كه شنيدي.
يكي كرده بي آبرويي بسي
چه غم دارد از آبروي كسي؟
بسا نام نيكوي پنجاه سال
كه يك نام زشتش كند پايمال
قاضي را نصيحت ياران يكدل پسند آمد و بر حسن راي قوم آفرين خواند و گفت: نظر عزيزان در مصلحت حال من عين صواب است و مساله بي جواب وليكن
نصيحت كن مرا، چندان كه خواهي
كه نتوان شستن از زنگي سياهي
*
از ياد تو غافل نتوان كرد به هيچم
سر كوفته مارم نتوانم كه نپيچم
اين بگفت و كسان را به تفحص حال وي برانگيخت و نعمت بي كران بريخت و گفته اند: هر كه را زر در ترازوست زور در بازوست و آن كه بر دينار دسترس ندارد در همه دنيا كس ندارد.
هر كه زر ديد سر فرود آرد
ور ترازوي آهنين دوش است
في الجمله، شبي خلوتي ميسر شد و هم در آن شب شحنه را خبر شد. قاضي همه شب شراب در سر و شباب در بر، از ننعم نخفتي و بترنم بگفتي :
امشب مگر به وقت نمي خواند اين خروس
عشاق بس نكرده هنوز از كنار و بوس
يك دم كه دوست فتنه خفته ست، زينهار
بيدار باش تا نرود عمر بر فسوس
تا نشنوي ز مسجد آدينه بانگ صبح
يا از در سراي اتابك غريو كوس
لب بر لبي چو چشم خروس ابلهي بود
برداشتن، به گفتن بيهوده خروس
قاضي در اين حالت بود كه يكي از خدمتگزاران درآمد و گفت : چه نشيني؟ خيز و تا پاي داري گريز كه حسودان بر تو دقي گرفته اند بلكه حقي گفته اند تا مگر آتش فتنه كه هنوز اندك است به آب تدبير فرو نشانيم؛ مبادا كه فردا چون بالا گيرد عالمي فرا گيرد. قاضي متبسم در او نظر كرد و گفت:
پنجه در صيد برده ضيغم را
چه تفاوت كند كه سگ لايد
روي در روي دوست كن بگذار
تا عدو پشت دست مي خايد
مَلِك را هم در آن شب آگهي دادند كه در مُلكِ تو چنين منكري حادث شده است، چه فرمايي؟ مَلِك گفت : من او را از فضلاي عصر مي دانم و يگانه روزگار، باشد كه معاندان در حق وي خوضي كرده اند؛ پس اين سخن در سمع قبول من نيايد مگر آنگه كه معاينه گردد كه حكيمان گفته اند:
بتندي سبك دست بردن به تيغ
به دندان برد پشت دست دريغ
شنيدم كه سحرگاهي با تني چند خاصان به بالين قاضي فراز آمد. شمع را ديد ايستاده و شاهد نشسته و مي ريخته و قدح شكسته و قاضي در خواب مستي، بي خبر از مُلك هستي. بلطف اندك اندك بيدار كردش كه خيز كه آفتاب برآمد. قاضي دريافت كه حال چيست، گفت : از كدام جانب برآمد؟ سلطان عجب داشت گفت از جانب مشرق چنان كه معهودست. گفت : الحمدلله كه در توبه همچنان بازست بحكم اين حديث: لا يغلق علي العباد حتي تطلع الشمس من مغربها، استغفرك اللهم و اتوب اليك.
اين دو چيزم بر گناه انگيختند
بخت نافرجام و عقل ناتمام
گر گرفتارم كني، مستوجبم
ور ببخشي عفو بهتر كانتقام
مَلِك گفتا : توبه در اين حالت كه بر گناه و عقوبت خويش اطلاع يافتي سودي نكند؛ فلم يك ينفعهم ايمانهم لما راوا باسنا.
چه سود از دزدي آنگه توبه كردن
كه نتواني كمند انداخت بر كاخ؟
بلند از ميوه گو كوتاه كن دست
كه كوته خود ندارد دست بر شاخ
تو را با وجود چنين منكري كه ظاهر شد سبيل خلاص صورت نبندد. اين بگفت و موكلان عقوبت در وي آويختند. گفت : مرا در خدمت سلطان يكي سخن باقي است. ملك بشنيد و گفت : آن چيست؟ گفت :
به آستين ملالي كه بر من افشاني
طمع مدار كه از دامنت بدارم دست
اگر خلاص مُحال است از اين گنه كه مراست
بدان كرم كه تو داري اميدواري هست
ملك گفت : اين لطيفه بديع آوردي و اين نكته غريب گفتي وليكن مُحال عقل است و خلاف نقل كه تو را فضل و بلاغت امروز از چنگ عقوبت من رهايي دهد. مصلحت آن مي بينم كه تو را از قلعه به زير اندازم تا ديگران نصيحت پذيرند و عبرت گيرند. گفت : اي خداوند جهان، پرورده نعمت اين خاندانم و اين جرم نه تنها من كرده ام در جهان؛ ديگري را بينداز تا من عبرت گيرم. ملك را خنده گرفت و بعفو از سر جرم او برخاست و متعنتان را كه به كشتن او اشارت همي كردند گفت :
هر كه حمال عيب خويشتنيد
طعنه بر عيب ديگران مزنيد


مطالب مشابه :


رييس دانشگاه پيام نور كبودرآهنگ همدان: تمامي دروس دانشگاه از امسال به صورت پاورپوينت ارايه مي‌شود

28 مه 2007 ... اخبار پیام نور - رييس دانشگاه پيام نور كبودرآهنگ همدان: تمامي دروس دانشگاه از امسال به صورت پاورپوينت ارايه ... راهنمای تصویری سیستم گلستان.




نمونه سوال

زبان متوسطه 1 استان گلستان - نمونه سوال - مطالب و منابع و دستورالعملهای آموزشی - زبان متوسطه 1 استان گلستان. ... نوبت اول هفتم همدان · نوبت اول هفتم همدان.




شرکت پرتوآ کاران استان در مسابقات کشوری و کسب مقام

تکنیک اوم: 1- ابوالفضل وکیلی از همدان (طلا) 2- سید جواد آرام زاده از کهکیلویه و بویر احمد ... تکنیک اوم: 1-اسماعیل پالیزی از گلستان 2-محمد مهدی حیدری از همدان 3-حسین




گزارش برنامه صعود قله الوند

7 ژوئن 2013 ... عنوان تیم صعود کننده : گروه کوهنوردی غزل استان گلستان (شهرستان گنبدکاووس). سرپرست : سرکار خانم نورمحمّدی. راهنما و سرپرست صعود در همدان




حکایتی از گلستان سعدی

حکایتی از گلستان سعدی. قاضي همدان را حكايت كنند كه با نعلبند پسري سرخوش بود و نعل دلش در آتش؛ روزگاري در طلبش متلهف بود و پويان و مترصد و جويان و بر حسب




تبيين اقدامات سازمان آموزش فني و حرفه اي كشور در عرصه بين الملل

توسط معاون وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي در سفر به استان گلستان صورت گرفت: معاون وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي و رييس سازمان آموزش فني و حرفه اي كشور




مبارزه 81 نفر براي كسب پيراهن تيم ملي كشتي آزاد

74 كيلوگرم(10نفر): ايمان محمديان، اصغر بذري، مجيد محمدي، سعيد توكل (مازندران)، ميثم مصطفي جوكار (همدان)، مهدي عليايي نژاد (گلستان)، مهدي بهابسته (خراسان رضوي)،




صعود زمستانه به قله الوند همدان

صعود زمستانه به قله الوند همدان - کوهنوردی، ایرانگردی، گردشگری و مقدمه ای بر پورتال جامع ... روز یوزپلنگ در کاخ گلستان تهران .... تیم صعود در زیر قله الوند همدان.




جاذبه ­های تاریخی و فرهنگی گردشگری استان همدان

استان همدان با قدمت تاریخی قابل ملاحظهای که دارد، از جمله مناطقی است که دارای جاذبه ... همچنین حمام گلستان در محل درب کاروانسرای اسدآباد، واقع شده و به حمام قدیمی بازار




برچسب :