شعری زیبا در مورد مرگ

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

برای من مگری و مگو دریغ دریغ
به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد

جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
که گور پرده جمعیت جنان باشد

فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد

تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد

کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد

کدام دلو فرورفت و پر برون نامد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد

دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های هوی تو در جو لامکان باشد


مطالب مشابه :


شعری در فراق خواهر

شعری در فراق در ميان که علاقه ای به مطالب علمی دارند راه اندازی نموده ام امیدوارم تا




جملات و اشعار بزرگان در مورد دوست و دوستي به ترتيب حروف الفبا

جملات و اشعار بزرگان در مورد دوست و دوستي به ترتيب حروف الفبا




شعری از حافظ

فراق و جدایی - شعری از حافظ فراق و جدایی. در فراقت چون شمع می سوزم / در کنارت چون باد می




چند سخن و شعر در مورد ع ش ق

ای زیبا خود را در عشق جستجو کن نه در چند سخن و شعر در مورد ع ش ق . چون آتش فراق




شعری زیبا در مورد مرگ

شعری زیبا در مورد مرگ جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق مرا وصال و ملاقات آن زمان




"فراق یار" و "درد فراق"

درد فراق. ز هجـــر تو مرا در دل حدیث عشق"؛ سومین مجموعه شعری بنده و "نجوای غربت




شعری در فراق امام زمان

شعری زیبا در مورد خدا . شعر زیبا . داستان کوتاه و آموزنده . شعری در فراق امام




شعر فراق

شعری زیبا در مورد حضرت علی . شعری زیبا و پر شعر فراق




برچسب :