رمان سیگار شکلاتی قسمت پانزدهم

- هیششش مامان! سر و صدا نکن دیگه الان می فهمه ... 
مامان همینطور که تخمه هاش رو مغز می کرد خنده اش گرفت و گفت:
- خوب الان بیاد تو ببینه چراغ خاموشه نمی فهمه؟!! مادر من این کارا دیگه قدیمی شده ... 
با حرص گفتم:
- مامان!!! حرف نزن جان من ... 
مامان تخمه هاش رو ریخت توی دهنش. همین که رفته بود رو ویبره، نشون می داد فقط صدای خنده اش رو قطع کرده. وقتی نگاه پر غیظ منو دید، سرش رو هم به نشونه موافقت تکون داد ... در خونه باز شد و من با هیجان اومدم جیغ و داد کنم که بهت زده خشکم زد ...
ساسان با یه فشفشه توی دست راستش، همراه با یه کلاه بوقی روی سرش ، همینطور که قر می داد و می خوند اومد تو:
- در جشن تولدم عزیزم ... همه تون انگشترین من نگینم! روشن کن اون چراغو می خوام قیافه ها مضحکتونو ببینم ... خدایا الهی من بامزه هیچ وقت روز بد نبینم!
مامان کنارم از زور خنده ولو شد روی زمین و من از پشت مبل بیرون اومدم و جیغ کشیدم:
- ساسان به خدا می کشمت!
ساسان سریع چراغ رو روشن کرد و اومد سمت میزی که کیک روش بود. فشفشه خاموش شده اش رو انداخت روی میز و حمله برد سمت کیک ... قبل از اینکه بتونم بپرم سمتش دستش رو فرو کرد توی کیک و یه تیکه بزرگش رو کند و اومد به سمتم ... فهمیدم می خواد چی کار کنه! جیغ کشیدم و دویدم ساسان هم به دنبال من قهقهه زنون می یومد ... آخر هم از پشت گرفتم و دستای کیکیش رو کامل کشید توی صورتم ... من جیغ می کشیدم و فحش می دادم ... مامان هم غش غش می خندید ... ساسان بعد از اینکه از کیک مالی کردن من فارغ شد چرخید سمت مامان ... با مشت کوبید تو سینه اش و گفت:
- الهی درد و بلای تو بخوره تو فرق سر من! دور اون خنده هات بگردم ... حداقل چیز نخور و بخند! همه تخمه های توی دهنت دارن می پرن تو هوا ... بخند ... بخند ... 
خنده مامان شدت گرفت ... قبل از اینکه ساسان برسه داشتیم با مامان تخمه گرمک بو داده می شکستیم. مامان معتادش بود! یه عالمه شو مغز کرده بود و یه جا ریخته بود تو دهنش ... ساسان هم با دیدن وضعیت مامان زد زیر خنده و ولو شد روی مبل ... من که صورتم با کیک پر شده بود بیخیال به گند کشیده شدن مبلا و فرشا رفتم سمت بقیه کیک برش داشتم و قبل از اینکه بتونه در بره همه شو با ظرفش کوبیدم تو صورتش ... جیغ مامان در اومد:
- وای صورت بچه م رو له کردی!!!
چرخیدم سمت مامان و گفت:
- اِ! من سر راهیم! عجبا! اینم منو ترکوند ... 
بحث بالا گرفت و ساسان کاملا بیخیال مشغول لیس زدن دور دهنش و برداشتن تکه های کیک از روی صورتش و خوردنشون شد ... اصن خدای احساس بود این بشر! از دیدن حالتش باز ترکیدم از خنده و گفتم:
- خیلی بی شعوری! از کجا فهمیدی می خوام سورپرایزت کنم؟!
ساسان با دهن پر از کیک گفت:
- من اگه شماها رو نشناسم که به درد لای جرز دیوار می خورم! از پچ پچ کردناتون تابلو بود ... مامانم که دائم داره می خنده! وقتی هم یه نقشه بخواد پیاده کنه دیگه کلا سایلنت می شه می ره رو ویبره ... 
هر سه غش غش خندیدیم ... رفتم سمت کادوهامون .. اول پلیوری که مامان براش بافته بود و خیلی قشنگ کادوش کرده بود رو گرفته به سمتش و گفتم:
- بیا ... پلیوره!!!
داد مامان در اومد و ساسان ترکید از خنده. کاغذ کادوشو باز کرد و شروع کرد به به به کردن:
- وای چه قشنگه! قربون دستای هنرمندتون برم من خودم تنهایی ... اجازه هست دورتون بتابم؟!!!
بلند شد و بشکن زنون شروع کرد چرخیدن دور مبل مامان ... مامان با خنده گفت:
- بشین الهی من فدات بشم سرت گیج می ره! خدا حفظت کنه مادر که تو اینقدر انرژی داری ... 
ساسان چهار زانو نشست جلوی مامان و گفت:
- فدایی داری ... 
بعد بدجنس به من نگاه کرد و گفت:
- خوب شاهزاده خانوم خالص ... کادوی تو کو؟!!
بالا رو نگاه کردم و مشغول سوت زدن شدم ... حمله کرد سمتم و گفت:
- می کشمت به جان خودم! 
همین که خواست قلقلکم بده سریع جیغ کشید:
- می دم ... می دم ... غلط کردم!
کارت رو که توی یه پاکت کوچیک تزئینی گذاشته بودم گرفتم طرفش. همین که درش رو باز کرد دادش بلند شد:
- عاشقتم به ابوالفضل!!!
بعدش دیگه نفهمیدم چی شد چون تا به خودم اومدم منو روی دستاش بلند کرد و مشغول چرخوندنم شد ... من جیغ می کشید و مامان می گفت:
- ساسان!!! بذارش زمین مادر می اندازیش!!!
ساسان منو گذاشت روی زمین، کارت رو بوسید و گذاشت تو جیب پیراهنش که حسابی هم کیکی شده بود و گفت:
- چه لپی آب کنم! یه هیکل بسازم خفن تا تو یکی دیگه نتونی به من بخندی! بچه پرو ...
بابا مامان همزمان گفتیم:
- فدای لپات بشم!
و بعد هر دو غش غش خندیدم ...


مطالب مشابه :


رمان همکار مامان 1

رمان همکار مامان 1. تاريخ : دوشنبه نهم تیر 1393 | 17:48 سایت مرجع دانلود. آپلود سنتر حرفه




رمان همکار مامان 12

رمان همکار مامان 12. تاريخ : چهارشنبه بیست و ششم آذر 1393 | 19:28 | نویسنده : سایت مرجع دانلود.




رمان توسکا-2-

رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص شام کنار مامان بابا طبق معمول بهم شاید همکار




رمان همکار مامان7

رمان همکار مامان7 رمان همکار مامان. 20:رمان اعتراف سایت مرجع دانلود.




رمان سیگار شکلاتی قسمت پانزدهم

رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان - هیششش مامان! 19رمان همکار مامان.




رمان ترسا

رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص می شد از سر و صدای جارو برقی مامان ادم همکار مامان.




رمان لاله-3-

رمان,دانلود رمان,رمان مامان برای شام ماهیچه سفارش خسته نباشید جناب ، همکار




رمان همکار مامان8

رمان همکار مامان8 رمان همکار مامان. 20:رمان اعتراف سایت مرجع دانلود.




رمان لاله-5-

رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان رمان لاله مامان : 19رمان همکار مامان.




رمان همکار مامان4

رمان همکار مامان4 رمان همکار مامان. 20:رمان اعتراف سایت مرجع دانلود.




برچسب :