سیسمونی بینون - سنت قشنگ

توی وبلاگ دوستی راجع به رسم قشنگ بیبی شاور توی امریکا خوندم. لینکش رو مریم توی وبلاگش گذاشته بود. بعد هم خیلی ها کامنت گذاشته بودن که عجب رسم جالبی، کاش ما هم این رسم های خوب رو داشتیم و این سنت های غلطی که مثل سیسمونی بینون و جهزیه بینون هست رو کنار می ذاشتیم و به جاش از این کارهای خوب و مفید و خوشحال کننده انجام می دادیم. نظر منم اینه که چنین رسمی خیلی قشنگه و بودنش همه رو شاد می کنه و کلی خاطرۀ خوب برای همه می سازه.  

 

اما من می خوام یه چیزی هم اضافه کنم...

درسته که این سیسمونی بینون یا جهزیه بینونی که الان باب شده خیلی اشتباه هست، اما اشتباه از اصل ماجرا نیست، اشتباه مال رفتار اشتباه ماست!

یعنی چی؟

یعنی اینکه الان باب شده که خانوادۀ دختر، چه برا سیسمونی و چه برا جهزیه، می رن از شیر مرغ تا جون آدمیزاد خرید می کنن. حتی از ترس چشم و هم چشمی و حرف این و اون، ممکنه حتی چیزهایی رو که خیلی هم لازم نیست بخرن. اونوقت بعدش مردم رو دعوت می کنن، و مردم هم که متاسفانه بی خیال چشم و هم چشمی نمی شن که، می شینن می گن وای فلان چیزش چقدر بد بود، فلان چیز کم بود، فلان چیزش کیفیتش خوب نبود، فلان چیزش ارزون بود و خلاصه که به یه "مبارکه گفتن" خالی قناعت نمی کنن و تا حرف در نیارن ول کن نیستن!

اما این مشکل در اصل ماجرا نیست، مشکل در رفتار ماست.

اصل ماجرا این بوده که خانوادۀ دختر، یک سری چیزهای اولیه رو برای دخترشون یا نوه شون تهیه می کردن. یک سری لوازم مختصر کاملاً اولیه.

خوب مسلماً درست نبوده که یک لیست تهیه کنن و خیلی خشک و خالی بین فامیل پخش کنن و بگن ما این چیزا رو نخریدیم، لطف کنید بعد از  عروسی یا بعد از تولد بچه که تشریف آوردید دیدن، این چیزها رو با خودتون بیارین. تازه، مردم ما اهل مهمونی گرفتن و اینها بودن و دنبال این بودن که یه تقی به توقی بخوره و الکی دور هم جمع شن و میوه و شیرینی بخورن و از حال هم با خبر شن و در صورت لزوم به همدیگه کمک کنن و ... .

برای همین هم قبل از عروسی یا به دنیا اومدن بچه، یک مهمونی می گرفتن. توی مهمونی، اون جهزیه یا سیسمونی مختصر رو به فامیلا و دوستا نشون می دادن. مهمونا هم خودشون می دیدن که چی نخریده، چی کم داره، چی لازم داره و ...، می رفتن با هم هماهنگ می کردن و چیزهای لازم رو براشون می خریدن و بعد از عروسی (تو پاتختی) یا بعد از به دنیا اومدن بچه که می اومدن دیدنشون، با خودشون می آوردن.

اینجوری هم مهمونی گرفته بودن، هم بهشون خوش گذشته بود، هم باری از روی دوش خانواده برداشته شده بود، هم چیز اضافه خریده نشده بود، هم هدیه ای آورده شده بود، هم خلاصه همه چیز خوب بود.

 

من خودم یادمه اون موقع که بچه بودم، رفتیم جهزیه بینون یکی از فامیلا. مادرش یک جهزیۀ خیلی مختصر تهیه کرده بود که توش حتی ست بشقاب و کاسه و اینها نداشت. بعد از مهمونی، خانومای فامیل + مامان من، نشستن با هم هماهنگ کردن که چقدر می خوان پول بذارن و اون دختر چیا لازم داره، و خلاصه و سایل لازمشو روز پاتختی براش بردن...

گرچه توی فامیل ما هم اون رسم دیگه به اون شکل اجرا نمی شه، و دیگه همه، هم به خاطر حرف مردم، و هم اینکه دیگران به زحمت نیفتن، سعی می کنن همه چیز رو کامل بخرن. اما خاطرۀ اون مهمونی همچنان در ذهن من هست و فکر می کنم اصل ماجرا اون بوده، نه اینی که امروز هست. 

ما باید بدونیم که امروز، این رفتار ماست که اشتباست. یعنی ماییم که سنت های قشنگمونو خراب کردیم. ماییم که با چشم و هم چشمی و ...، به جای خوشحال کردن همدیگه دل همدیگه رو می سوزونیم و بعد به جای اینکه بیایم رفتار اشتباه خودمونو درست کنیم، می گیم رسممون اصن غلطه و باید رسمو درست کنیم!!!

در صورتیکه اون رسم، سالیان سال در کشور ما جریان داشته و مردم خوب و بدش رو سنجیده بودن و در نهایت به بهترین شکل بهینه ش کرده بودن. ما که نباید بیایم یک شبه خرابش کنیم و به خاطر رفتارهای بد خودمون تیشه به ریشه ش بزنیم!

ما اگر رفتار خودمونو درست نکنیم، حتی اگر از دیگران رسم هاشونو یاد بگیریم و سعی کنیم اینجا پیاده ش کنیم، بازم با رفتار اشتباه خودمون خرابش می کنیم. مثلاً همین رسم بیبی شاوری که این دوست توی وبلاگش نوشته. اگر ما بخوایم با همین رفتارمون، این مهمونی رو بگیریم، شروع می کنیم به چشم و هم چشمی کردن واسه اینکه کی بره کادوی بزرگتر و خفن تر بگیره. بعدش هم اگر رسم روبان بریدن به اندازۀ کمر مادر باردار رو داشته باشیم، حرف در می یاریم که فلانی چرا اینقدر روبانو بزرگ بریده، این یعنی فکر می کرده که مادر باردار چقدر چاقه. یا فلانی که اینقدر روبانو کوچیک بریده، چشمش باباغوریه!

ما امروز هممون از این چشم و هم چشمیا و حرف در آوردنا دلمون پره. اما آیا بهتر نیست به جای نابود کردن رسم ها و سنت هامون، و افتخار به اینکه من جهزیه بینون اصلاً نگرفتم یا سیسمونی بینون نداشتم، رفتار خودمونو درست کنیم و در کنارش از سنت های قشنگمون لذت ببریم؟؟؟


مطالب مشابه :


سیسمونی گل پسر

رویاهای جادویی - سیسمونی گل پسر - تجربیات مادرانه خاص رویاهای جادویی درباره وبلاگ.




سیسمونی بینون - سنت قشنگ

فرشتۀ بهشتی - سیسمونی بینون - سنت قشنگ - تقدیم به فرشتۀ بهشتی کوچک مامان و بابا توی وبلاگ




سیسمونی - اتاق کودکان باید چه رنگی باشد؟

سیسمونی - سیسمونی - اتاق کودکان باید چه رنگی باشد؟ - طراحی و تولید و قبول سفارش انواع سیسمونی




سیسمونی فاطمه سادات

مادر دختری - سیسمونی فاطمه سادات - مادر دختری. سیسمونی فاطمه منو وبلاگ. صفحه اصلی




سیسمونی - تخت نوزاد پرنس 2

سیسمونی - سیسمونی - تخت نوزاد پرنس 2 - طراحی و تولید و قبول سفارش انواع درباره وبلاگ.




برچسب :