مراسم خواستگاری و عروسی 2

 سلام

دنباله مطلب :

داماد را که لباسهای رویی اش را درآورده بودند روی کرسی مینشاندند و لباس را به دلاک میدادند ، دلاک با مراسم و حرکات نمایشی یکی   از لباسها را بر میداشت و میچرخید و تا فامیلای داماد هرکدام یک سکه یک قرونی یا دو قرونی توی کلاه داماد که کنار کرسی بود و پولها به دلاک میرسید ، نمیریختند لباس را تن داماد نمیکرد ، و این کار را برای گرفتن بیشتر پول و شاباش  هی کش میداد و طولانی میکرد ، این موضوع بخصوص اگر مراسم در هوای سرد بود بیشتر برای دلاک پول می آورد ، بالاخره به همین ترتیب پیراهن و شلوار و کت و ... را به تن داماد میکرد و سکه از طرفها میگرفت و بتن کردن تکه اخر لباس بیشتر کشدار بود ، بعد از تن کردن لباس به تن داماد ،دو تا دستمال قرمز  و سبز می بستن دور کلاه داماد و دو تا هم به کمرش میزدن  و به پیراهنش 3 تا نظر قربونی آویزان میکردند  ، بعد این مراسم داماد با همسالها و ساقدوشهایش میرفت بالای پشت بام ،

عروس را گروه دیگری متشکل از زنهای دو طرف می آوردند  و بعد به داماد میگفتند بیا عروس را از اسب پیاده کن ، او هم پایین می امد و مقداری پول که داخل کیسه ای بود از زیر چادر عروس به عروس میداد ،و از اسب به آرامی اورا پایین می آورد ،

و بعد میرفتن به محوطه حیاط و محل جشن و عروس را میبرد انجا که بساط بقیه مراسم بر پا بود .

در حیاط حوضی پر از آب بود و یک کرسی در کنار آن بود و ظرفی پر از جو و ظرفی پر از   آتش ، در این موقع عروس باید چابکی میکرد و بسرعت ظرف آتش را بداخل آب حوض  میانداخت ،
ولی اگر موفق به اینکار نمیشد داماد اینکار را میکرد ، و بعد باید داماد عروس را روی کرسی مینشاند و پس از آن سه بار کلاهش را  روی سر عروس میگذاشت (برای اینکه عروس برایش سه پسر بیاورد) ، در قدیمترها با دو تا کوزه که سرو ته اش را بریده بودند و پنبه پیچ بود چیزی درست میکردند و دور  ران عروس میبستند  و دامن و چادر عروس رویش را میپوشاند و اینکار را برای اینکه عروس را پت و پهن نشان بدهند و قشنگتر شود میکردند که به این کوزه ها بادیلیچ میگفتند (بادیلیچ
baadilich) ...

بعد این مراسم و بزن و بکوبهای مرسوم و خوردن شام ، عروس و داماد به حجله میرفتند ،  صبح روز بعد از شب زفاف  ، مراسم دنگلو وردارو (برداشتن روبند یا همان روسری قرمز) و پا تختی بر گزار میشد ، در این مراسم که خاص خانمهای هر دو فامیل بود عروس را روی تخت (کرسی) مینشاندند و همان روسری قرمز را روی سر و صورتش می انداختند ، بعد یک پسر بچه که از قبل مامور شده بود می آمد و با نوک یک چوب آنرا بر میداشت و فرار میکرد ، فامیلها میرفتن و یک کیسه پول(این کیسه میتوانست یک لنگه جوراب یا یک کیسه کوچک جای پول باشد) به پسر بچه میدادن و چارقد قرمز را میگرفتند ،

بعد از این،  هدیه های پاتختی داده میشد و شیرینی و نهار میخوردن و فامیلها و مهمانها میرفتن خانه شان ، و تا سه روز مادر عروس هر روز با یک مجمع غذا های مقوی که شامل پلو و شامی کباب و چند جور خورشت و بروشتک (غذایی با آرد و روغن حیوانی تقریباشبیه حلوا ) برای عروس و داماد غذا می آورد و بعد از این سه روز تمام فامیلهای داماد روزی یک مجمع (سینی خیلی بزرگ) تا روز هفته حمام غذا می اوردند ،

در روز هفته حمام  مادر عروس یک قزان (دیگ) آش جو که یک گوسفند در آن انداخته بودند میپخت و آنرا مردهای فامیل توی زنبه (ظرف حمل ونقل چوبی که در بنایی هم کاربرد داشت ) میگذاشتند و میبردند سر حموم ،و  آن آش را بین مهمانها و هر کس آنجا بود تقسیم کرده و میخوردن ، و برای عروس یک مجمع  که شامل یک کاسه از همان آش بود و برنج و خورشت و غیره میبردن در حمام تا بخورد .

بعد از این ماجرا و خوردن نهار  به خانه هایشان میرفتن و و بعد از آن برای دیدن عروس به خانه عروس داماد می آمدن و و هر کس  هرچه وسعش میرسید مثلا 5 یا 10 تومن میدادن و عروس هم یک جفت جوراب یا چیزی در این حد به اونها میداد  و بعد  فامیلا میرفتند به خانه هایشان ،  سه شب بعد نوبت داماد سلام میرسد ...

جناب داماد در این شب (داماد سلام )همراه نزدیکان(عروس را تا یکسال نمیگذاشتن به خانه پدر برود) به خانه پدر عروس میرفت و دست پدر عروس را میبوسید ، موقع آوردن شام ، داماد دست به غذا دراز نمیکرد و شام نمیخورد ، و پدر عروس میگفت بخور یک گوسفند بهت میدهم ، و اونوقت داماد شامش را میخورد ، (البته همراه داماد 10 تا 20 نفر از نزدیکان و فامیل بودن ولی داماد هم قبلش چند من برنج و مقداری روغن به خانه پدر زنش فرستاده بود) خلاصه ، شام را که خوردند داماد گوسفند را میگرفت و پدر عروس به برادر های داماد پیراهن و به بقیه یک جفت جوراب هدیه میداد و یا دستمالی ، کیسه توتونی و چیزی از این قبیل ، و مهمانها میرفتن ،

بعد از یکسال تعدادی زن از طرف خانواده عروس جمع میشدند و میرفتن (در پرده )  به در خانه عروس تا او را به خانه پدرش ببرند( پا گشا ) و اورا میبردن خانه پدرش ، و دراین مرحله عروس باید 10 روز خانه پدرش بماند ، روز نهم خانواده داماد با پختن 2 سبد  نان فطیره و شیر مال  که در چادر شب میپیچیدند به در خانه پدر عروس میرفتند و به عنوان جا خالی عروس ، و نانها را میدادند و میرفتند و خانواده عروس تدارک نهار فردا را میگرفتند و به فامیلای داماد پیغام میدادند که فردا بیایید پی عروس ،

روز بعد زنهای فامیل میآمدن و پس از خوردن نهار ، عروس را میبردن خانه داماد ،( با گوسفندی که پدر عروس به عنوان پاگشا داده بود) .

بعد از یکماه مادر عروس فطیره میکرد (نان فطیره می پخت) و میرفت جا خالی عروس و خلاص وپلوس ...(این کلمه آخر را بعنوان اتمام مراسم گفت ) .

راستی یادم رفت بگویم که موقع زن گرفتن ، برای داماد یک چماق درست میکردن و آنرا آویزان میکردند در اتاقش برای تنبیه عروس ...(البته موقع نافرمانی )

از ننه پرسیدم خوب اون همه تشریفات و بیا و برو چی بود و این چیه   ، ننه ام با غصه گفت خوب اینطور بود دیگه ننه ، مردهاهمه کاره بودند و رحم و مروت کم بود و این بود که همیشه بدبخت و هیچی ندار بودن چون به هم رحم نداشتن ....

این بود ماجرای خواستگاری و عروسی که از مرحومه مادر بزرگ (ننه) تعریف کردم.

خدانگهدار تا مطالب بعد...

 


مطالب مشابه :


تزئین میز شام عروسی

دکوراسیون - تزئینات و خانه داری - تزئین میز شام عروسی - دکوراسیون و تزئینات،سایت آموزشی و از




تزیین میز شام عروسی

باران - تزیین میز شام عروسی - این وبلاگ شامل همه نوع مطلب لباس عروس 22 گروه




طرح های ما جهت برگذاری جشن های شما

26. میز شام عروس داماد همراه با مرغ شکم




عروسی من و همسری(6)

خواهر زاده کوچولوم که مثل پریای کوچولو جلوی ماشین عروس می خواستیم شام بخوریم که یکی از




مراسم خواستگاری و عروسی 2

عروس را گروه دیگری متشکل بعد این مراسم و بزن و بکوبهای مرسوم و خوردن شام ، عروس و داماد به




لیست شرکت های تشریفات اصفهان

عروس و عروسی - لیست شرکت های تشریفات اصفهان نمونه عکس تزیین تالار میز شام




احوالات راه شام زبانحال عروس حضرت قاسم(ع) اثرصراف

وبلاگ اختصاصی کربلایی امیر علی نسل - احوالات راه شام زبانحال عروس حضرت قاسم(ع) اثرصراف - نوحه




برچسب :