خلاصه ای از فصل هفتم کتاب اصول ومفاهیم برنامه ریزی درسی

خلاصه فصل هفتم

خلاصه ای از  فصل7کتاب  اصول ومفاهیم برنامه ریزی درسی تالیف دکتر کوروش فتحی واجار گاه  انتشارات بال 1388  

 مفهوم محتواچیست ؟ محتوای یک ماده درسی عبارت است از دانش سازمان یافته و اندوخته شده، اطلاعات، واقعیات، حقایق، قوانین، اصول، روش ها، مفاهیم، تعمیم ها، پدیده ها و مسایل مربوط به همان ماده درسی.

انواع محتوا در برنامه ریزی درسی:   

    1 - محتوای مکتوب : محتوا ممکن است به صورت متون و کتب درسی تدوین شود رایج ترین شکل محتوای مکتوب همان کتابهای درسی است .

   2- محتوای شفاهی : محتواممکن است به صورت شفاهی باشد مانند توضیحات معلم در تدریس در مجموع می توان محتوا را معادل برنامه درسی فرض نمود زیرا حقایق خاص ، عقاید ، اصول ، مسائل و موارد مختلف دیگر معمولا در یک درس خاص گنجانده می شود .

جنبه های مختلف انتخاب محتوا

انتخاب محتوی می تواند:

 1- جنبه نظری یا علمی داشته باشد. محتوا باید از نظر علمی معتبر باشد ، یعنی مفهوم و اصولی که آموزش داده می شود اعتبار علمی داشته باشد .

 2- مقوله ای اجتماعی یا فرهنگی باشد. با شرایط و ویژگیهای فرهنگی ، محیطی و اجتماعی ارتباط داشته باشد.

 3- مقوله ای سیاسی باشد.

 4- مقوله ای فردی باشد.زیرا همواره در انتخاب محتوای برنامه درسی ، فرد یا کمیته خاصی دخالت دارند و انتخاب محتوا در حقیقت نشانگر نقطه نظرات دیدگاههای  افراد است .

دیدگاه های اساسی در انتخاب محتوا:

 1- دیدگاه سنتی (انتقال میراث فرهنگی) برنامه ریزان وسیاستگذارانی که دارای دیدگاه سنتی هستند ،هدف اصلی آموزش مدرسه ای را انتقال میراث فرهنگی از گذشته به دانش آموزانمی دانندتاازاین رهگذر وفاداری وصداقت به آن سنت هارا به دانش آموزان القاء گردد وآداب ورسوم جاودانه وابدی شود .

 2- دیدگاه پویا (محتوا در خدمت تغییر و تحول) برنامه ریزان وسیاستگذارانی که حال نگر وآینده نگر هستند ، مهم ترین وظیفه نظام آموزش مدرسه ای را توانا سازی دانش آموزان برای سازگاری وانطباق بهینه با تغییر وتحولات اجتماعی می دانند ومی خواهند دانش آموزان را به نحوی آماده کنند تا از عهده تحولات سریع در یک جامعه جدید بر آیند . حامیان این دیدگاه نوعا محتوا وبرنامه درسی رابا توجه به کاربرد آنهادر کمک به دانش آموزان برای حل مسائل فعلی وآتی موردارزیابی قرار می دهند . اینان موضوعاتی نظیر مطالعات جهانی ، ربانهای جدید وزنده ، آموزش کامپیوتر و مطالعات محیطی را در اولویت قرار می دهند .

 3- دیدگاه سازنده (محتوا برای تغییر) افرادی که از این دیدگاه حمایت می کنند، معتقد به بازسازی وتجدید نظر در برنامه درسی می باشند .در این دیدگاه برای مدارس نقش فعال ترازآنچه که دردیدگاه سنتی وپویادر نظر گرفته می شد ،قائل می شوند .به عبارت دیگر طرفداران این دیدگاه برآن هستند که آموزش مدرسه ای وبرنامه های درسی نقشی فراتر از انتقال سنتها ویا سازگار کردن افراد اجتماع با تغییرات مختلف دارند. بزعم اینان نقش اصلی نظام آموزش مدرسه ای نه انطباق دانش آموزان با تغییرات بلکه زمینه سازی تغییرات اجتماعی برای ساختن یک جامعه بهتر است .

ملاک های انتخاب محتوا:      

  مقوله انتخاب معیار های محتوا بیشتر در قالب تناسب محتوا مورد توجه قرار گرفته است که کلیه معیار های مرتبط با تناسب را می توان در یک طبقاتی قرار داد.

   معیار های تناسب محتوا را در سه گروه طبقه بندی کرده اند:

1- معیار هایی که به تناسب محتوا با مجموعه ای از عوامل و ارزش های اجتماعی و منابعی که محتوا از ان استخراج می شود توجه دارد .

 2- معیار هایی که به تناسب محتوا با ویژگی ها و نیاز های دانش آموزان توجه دارند.

 3- معیار هایی که به تناسب محتوا با قانون مندی های برنامه درسی توجه دارند.

 1- تناسب با عوامل و ارزش های اجتماعی:

 برخی از ملاک های مطرح شده در ارتباط با جامعه عبارتند از: 1- تناسب محتوا با فرهنگ، آرمان ها و آرزو های اجتماعی : از آن جایی که هر برنامه درسی یک ارتباط متقابل با فرهنگ جامعه دارندو سطح فرهنگ ، نگرشها وباورهای برنامه ریزان و معلمان نسبت به ارزشهای اجتماعی در انتخاب محتوا نقش مهمی را ایفا می کنند نقش برنامه ریزان این است که در چارچوب محتوای برنامه درسی بستر مناسبی برای بررسی ، ارزیابی ، بهسازی فرهنگ و ارزشهای اجتماعی فراهم آورند .     2 - تناسب با پیشرفت های علمی و فن آورانه: محتوای برنامه درسی باید با تحولات علمی و تکنولوژیکی تناسب نداشته باشد این بدان معنا نیست که رتبه محتوای برنامه درسی تناسب با پیشرفت تکنولوژی تغییر یابد زیرا چنین رویه ای آموزش وپرورش را دچار مشکل می نماید ولی این به این معنا است که محتوای درسی باید شامل مفاهیم اساسی وپایه باشد . محتوا باید بجای آموزش دانش نظری که به سرعت کهنه شده و از رده خارج می شود . 3- تناسب با مسایل و نیاز های جامعه ملی و محلی : هر جامعه چه کوچک و چه بزرگ دارای سطح وسیع از نیازها ، مسائل ومشکلات است ویکی از مهمترین وظایف آموزش مدرسه ای آماده کردن افراد برای زندگی در اجتماع است و هریک از دانش آموزان باید مسئولیت وتکالیف ویژه ای را در قبال جامعه بر عهده گیرند ضروری است که برنامه درسی با توجه به نیازها ومسائل و مشکلات جامعه انتخاب گردد .     4 - تناسب با مسایل و ارتباطات جهانی : با پیشرفت های تکنولوژی ارتباطی ملل مختلف جهان به یکدیگر نزدیک شده اند و در ضمن جریان اکتشافات و دستاوردهای دانش بشری قرار گرفته و همینطور مسائل ومشکلات و فرهنگ جوامع مختلف را از این راه می فهمند و محتوای برنامه درسی باید طوری تنظیم شود که یاد بدهد که هر کشوری باید اصالت وهویت خود را حفظ کرده وبه مسائل بین المللی هم توجه کنند .

 2- تناسب با ویژگی های یادگیرندگان:

1-      تناسب با توانایی ها و استعداد های یادگیرندگان : این ملاک به عنوان قابل یادگیری بودن محتوا نام برده می شود یعنی محتوا را باید دانش آموزان یاد بگیرند پس بنابراین وقتی محتوا قابل یادگیری است که: 1) متناسب با رشد شناختی ویا رشد عقلی دانش آموزان باشد . 2)محتوا باید متناسب با تفاوتهای فردی دانش آموزان در زمینه یادگیری باشد یعنی محتوا باید طوری انتخاب شود که فرد فرد دانش اموزان به تناسب توانابب خود بتوانند در فراگیری آن موفق باشند . 2- تناسب با نیاز ها و رغبت های یادگیرندگان: انسان در هریک از مراحل رشد نیازهای ویژه ای را داراست ومحتوای درسی باید متناسب با نیازهای فرد باشد یادگیری اساسا فرایندی است که مستلزم کوشش ورغبت است و اگر محتوای یادگیری ها مطابق علائق و نیازهای بچه ها باشد یادگیری بهتر انجام می شود . 3- تناسب با زندگی واقعی یادگیرندگان : محتوای برنامه درسی باید با تجربیات زندگی دانش آموزان مطابقت داشته باشد پس هم در مرحله طراحی به وسیله برنامه ریزان و هم در مرحله اجرا توسط معلمان بایستی با زندگی واقعی دانش آموزان تناسب داشته باشد . برنامه ریزان باید نمونه هایی از محیط وشرایط واقعی دانش آموزان انتخاب کنند تا مفاهیم و مضامین برای آنها بیشتر قابل فهم باشد . 4- تناسب برای ایجاد زمینه های تجربی بعدی برای یادگیرندگان : طبق این ملاک محتوا باید بستری ایجاد کند که دانش آموز مستقلا به یادگیری بپردازد وبرای دانش آموز نقش فعال را در یادگیری در نظر بگیرد .

  3- تناسب با قانون مندی های برنامه درسی:

محتوای برنامه درسی باید با ملاک های زیر تناسب داشته باشد:     1- تعادل محتوا     2- انسجام محتوا 1- تعادل محتوا:            منظور، وجود سازمان داخلی در محتوا هم از نقطه نظر کمی و هم کیفی است. از لحاظ کمی، اندازه هر بخش با کل آن و از نظر کیفی، وجود همگرایی بین انواع مختلف محتوا، ارتباط تئوری ها با نمونه ها است. 2- انسجام محتوا     منظور وجود نوعی وفاق میان مفاهیم و مضمون های محتوا و عدم تناقض در بین آن ها است. بین محتوای دروس مختلف در یک پایه تحصیلی برقرارکنیم محتوای افقی و بین محتوای برنامه های درسی مثل علوم پایه اول ودوم ارتباط برقرار کنیم محتوای عمودی موضوعات رادریک درس خاص ارتباط دهیم محتوای عمودی می باشد .

برای سازماندهی محتوای برنامه درسی ، الگوهاوطرح های متعددی پیشنهاد شده است که هریک از آنها مبتنی برعقاید و ایده های تربیتی ویژه ای است . نوعا در ادبیات برنامه درسی ، کمتر الگوهای سازماندهی محتوا بصورت نظامدار و منسجم  مورد بحث واقع شده است مایرز ومایرزبرلی برای بحث وبررسی الگوهای سازماندهی محتوا از یک پیوستار استفاده کرده اند که در یک طرف آن رویکرد موضوع محور ودر سوی دیگر آن ، رویکرد دانش آموز – محور قرار دارد . کاربرد برنامه های درسی موضوع-محور اخیراً رویکرد های موضوع-محور در سازمان دهی محتوا بیشتر از دانش آموز- محور به ویژه در دوره متوسطه مورد استفاده قرار می گیرد.

 الگوهای سازماندهی محتوای برنامه درسی موضوع – محور

 مفروضات الگو های مبتنی بر موضوعات درسی: 1- یادگیری را به عنوان رشد و تحول شناختی در نظر می گیرند و هدف آن را دستیابی به دانش و اطلاعات می دانند.  2- وظیفه اصلی معلم را انجام پیش بینی های لازم برای آموزش فرض می کنند . 3- موضوع های درسی را بر اساس اهداف از پیش تعیین شده انتخاب نموده و مفاهیم، تعمیمات، مهارت ها و ارزش هایی را که باید یادگرفته شود در برنامه درسی می گنجانند .   4- از معلم انتظار دارند قبل از شروع تدریس، جریان آموزش را طرح ریزی کند و این امر را حول محور محتوای آموزش و جدا از شرایط و محیط یادگیری سازمان دهی نماید . 5- بر این عقیده اند که موضوع یا موضوع های معینی باید به تمام دانش آموزان تدریس شود.  6- تأکید ویژه ای بر یادگیری مبتنی بر رشته های درسی دارند.

الف- برنامه های درسی موضوعات مجزا : قدیمی ترین و پر طرفدارترین الگوهای سازماندهی محتوا برنامه درسی براساس رویکردهای موضوع – محور ، الگوی موضوعات مجزا است . این الگو دارای دو هدف اصلی است که هردوی آنها از محتوایی که باید توسط دانش آموز فرا گرفته شود ، استخراج شده اند این هدف ها عبارتند از : الف- اکتساب دانش و ایده هایی که در موضوع درسی مورد تدریس وجود دارد . ب – توسعه و پرورش انضباط ذهنی از طریق مطالعه آن موضوعات درسی . در این الگو تدریس موضوعات درسی ، مجموعه ای از رهنمودها و خطوط کلی تعیین شده است . برای مثال روشهای توضیحی نظیر سخنرانی ، بحث ، پرسش وپاسخ و ... برای تدریس این موضوعات تجویز شده است و منابع اصلی تدریس نیز عبارتند از بحث های معلم در کلاس درس ، کتب درسی ، فیلم ها ، وسایل اطلاع رسانی و ... از جمله مهمترین کسانی که از حمایت سر سخت این الگوی سازماندهی محتوا هستند ، گروهی می باشند ، که از «آموزش وپرورش پایه » حمایت می کنند . این گروه از مربیان معتقدند که تمامی دانش آموزان باید مجموعه ای از موضوعات اساسی و نیز کتابها و آثار بزرگ را مطالعه نمایند . انتفادات به این الگو : 1-این الگو بدون توجه به تغییرات سریعی که در دانش و اطلاعات بشری رخ می دهد ، تاکید بیش از حدی بریادگیری اطلاعات و حقایق علمی دارد . 2-این الگو بیشتر از آنچه که واقعا لازم است ، محتوای برنامه درسی را بصورت اجزای منفک مورد توجه قرار می دهد ، بطوری که دانش آموزان ارتباط میان مطالب مختلف را بخوبی درک نمی کنند واین موجب یادگیری سطحی و ناپایدار می شود . 3-این الگو تفکر انتقادی و لزوم پرورش آن را مورد غفلت قرار می دهد . 4-الگوی موضوعات مجزا به تفاوت های فردی یادگیرندگان و مسایلی که با آنها مواجه هستند بی اعتنا است .

ب-   برنامه های درسی مبتنی بر موضوعات وسیع : دومین الگوی رویکرد موضوع – محور در سازماندهی محتوا ، الگوی موضوعات وسیع یا در هم تنیده (یاترکیب شده) است . فلسفه اساسی الگوی سازماندهی موضوعات وسیع عبارت است از ایجاد همبستگی و ارتباط بیشتر بین مطالب مختلفی که دانش آموزان در برنامه های درسی مطالعه می کنند . از دیدگاه طرفداران این الگو ، برنامه های درسی در هم تنیده این امکان را بوجود می آورند که دانش آموزان به همان شکلی که جهان اطراف خود را می بینند ، مطالب و علوم مختلف را درک کنند . به همین دلیل در این الگو سعی می شود موضوعات مختلف با توجه به ارتباطی که با یکدیگر دارند . تدریس شوند با این همه تجربیات نشان داده است که این الگو بیشتر در برنامه های درسی مدارس ابتدایی کارایی دارند تا مدارس متوسطه . انتقادات به این الگو : دسته اول مربیانی هستند که طرفدار موضوعات مجزا می باشند ودیگر آنهائیکه بواسطه شباهت این الگو با الگوی موضوعات مجزا از آن انتقاد می کنند . آنهائیکه طرفدار الگوی سازماندهی موضوعات مجزا هستند معتقدند که این الگو بسیار کلی و وسیع است و به این دلیل از عمق کافی برخوردار نیست (یادگیری عمیق راامکان پذیر نمی کند)این مربیان همچنین معتقدند که الگوی موضوعات وسیع نظم وانضباط ذهنی را مورد عفلت قرار می دهد . آنهائیکه الگوی سازماندهی موضوعات وسیع را به علت شباهت این الگو با الگوی موضوعات مجزا طرد می کنند . اتکاء و وابستگی زیاد این الگو به موضوعات و رشته های درسی را کانون انتقادات خود قرار می دهند . بزعم این مربیان در چنین وضعیتی دانش آموزان و نیازها ومسائل آنها مورد غفلت قرار می گیرند . برخی دیگر نیز بر این باورند که الگوی موضوعات وسیع ارتباط و درهم تنیدگی واقعی را امکان پذیر نمی کند بلکه تنها دروس مختلف را در مدت اندک (که بیشتر به یک یا دوموضوع اختصاص دارد) تدریس می نماید

ج-  برنامه درسی مارپیچی : موضوعات ومفاهیم اساسی بتدریج در برنامه درسی عرضه می شود  بدون اینکه تمامی زمینه های مورد یادگیری بطور کامل و منظم تکرار شود مثل انرژی براساس ساختار دانش ودوم بر مراحل رشد ذهنی دانش آموز دارد . سومین شکل سازماندهی محتوا براساس رویکرد موضوع – محور ، برنامه درسی مارپیچی است . در این الگو «ساختار دانش » مورد تاکید خاصی قرار می گیرد و محتوای برنامه درسی نیز حول محور دانشی که باید تدریس شود ، سازمان داده می شود (همانگونه که در الگوی موضوعات مجزا و موضوعات وسیع انجام می پذیرد)با این حال الگوی مارپیچی از دو الگوی فوق از جهات زیر تفاوت دارد : الف – تفاوت اول آن است که در الگوی مارپیچی تاکید بیشتری برساختار دانش می شود . منظور از یاساختار دانش کلیه مفاهیم ، حقایق و تعمیمات است . ب- دوم آنکه محتوا در این الگو بنحوی سازماندهی شود که از لحاظ توالی  ، با «مراحل رشد فکری» دانش آموزان تناسب داشته باشد . محتوای برنامه های درسی مارپیچی حول محور دو مسئله سازمان داده می شود : یکی ایده ها و عقاید اصلی و دیگری روشهای تحقیق وپژوهش در موضوعات مختلف . به این ترتیب از دانش آموزان انتظار می رود که عقاید وایده های اصلی را بیاموزند و روشهای تفکر را (که در رشته یا موضوع خاص مدنظر است) در خود پرورش دهند . این امر بصورت یک جریانی متوالی صورت می پذیرد دانش آموزان ابتدا عقاید و ایده های اصلی را مورد مطالعه قرار می دهند وسپس در کلاسها و پایه های بعدی مجددا به همان عقاید و ایده هایی که قبلا مطالعه کرده بودند باز می گردند تا آنها را بصورت عمیق تر و پیشرفته تر بیاموزند . مزایا 1- دانش آموز شیوه یادگیری رایادمی گیرد . 2- دانش با برنامه درسی بارشد ذهنی دانش آموز هماهنگ می باشد . برخی از منتقدان این الگو معتقدند که آموزش عقاید اصلی و نیز روشهای پژوهش مستلزم صرف زمان بسیار زیادی است واین امر موجب می شود بسیاری از حقایق اساسی مجالی برای طرح و تدریس در کلاس درس نیابند . برخی دیگر نیز معتقدند که علیرغم تفاوتهای اساسی با سایر الگوهای موضوع – محور ، باز هم تا حد زیادی بر موضوعات درسی متکی است وبه این دلیل هم باعلایق ورغبت های دانش آموزان هماهنگ نیست و هم برای بسیاری از دانش آموزان بسیار انتزاعی است وبالاخره عده ای دیگر معتقدند که استفاده از این الگو مستلزم درک وفهم عمیق معلم از موضوعات و رشته های درسی است واین در حالی است که خصوصا در مقطع ابتدایی ، معلمان فاقد چنین تخصص بالایی هستند . توجه نکردن به علایق به نیازها وعلایق دانش آموزان در هرسه یکی است .

برنامه  درسی دانش آموز -  محور   

  برنامه های درسی دانش آموز -  محور   بر علایق، نیاز ها و فعالیت های دانش اموزان تأکید دارند. کم تر شناخت محورند و بیشتر جنبه های عاطفی دانش آموزان را مورد توجه قرار می دهند. مفروضات برنامه های درسی دانش آموز محور 1- یادگیر ی را به عنوان مجموعه ای از تجربیات برای دانش آموزان در نظر می گیرند. 2- وظیفه اصلی معلم را برانگیختن و تسهیل فعالیت های دانش آموزان می دانند . 3- معلم باید در جریان یادگیری، محتوا را انتخاب و تنظیم کند. 4- تا آنجا که ممکن است باید برای فرد فرد دانش آموزان، اهداف خاص در نظر گرفته شود

الگوی برنامه های درسی دانش آموز محور:

الف- برنامه درسی پایه مشترک : یکی از انواع رویکرد دانش آموز – محور در سازماندهی محتوا ، برنامه درسی پایه مشترک است این الگو از لحاظ ساختار بسیار شبیه الگوهای موضوع – محور بویژه موضوعات وسیع است زیرا همانند الگوی موضوعات وسیع ، موضوعات درسی را در قالب رشته های وسیع سازماندهی می کند تفاوت اصلی برنامه درسی پایه مشترک با الگوی فوق در آن است که نیازها ، مسائل وعلایق دانش آموزان را بجای خود محتوا ، مبنای سازماندهی قرار می دهد . اساسا الگوی سازماندهی محتوا به شیوه پایه مشترک در مقاطع راهنمایی و متوسطه کاربرد دارد این الگو حول محور برخی سئوالات با عناوین اساسی سازماندهی می شود وسپس دانش آموزان به مطالعه موضوعات می پردازند . در این الگو برنامه ریزی بصورت مشارکتی و توسط معلم ودانش آموزان انجام می پذیرد وسپس دانش آموزان بصورت انفرادی یا گروهی به فعالیتهای گوناگونی نظیر تحقیق ونوشتن پروژه ها می پردازند . از برنامه درسی پایه مشترک انتقادات زیادی شده است که از جمله مهمترین آنها این است که این الگو آنطور که ادعا شده ، در صحنه عمل ، موفق نبوده است . دلیل این امر نیز آن است که اجرای الگوی پایه مشترک مستلزم تخصص و توانایی علمی معلم در بسیاری از موضوعات درسی ، همگاری گسترده بین معلمان وبرنامه ریزی دقیق بین رشته ای است علاوه براین اجرای این الگو نیازمند تمهیدات خاصی درسطح مدارس (نظیر انعطاف پذیری در فضا وبرنامه ، گروه بندی سنتی ، دردسترس بودن منابع متعدد ونیز مواد کمکی وتکمیلی) می باشد در یک جمع بندی کلی می توان گفت که این الگو مبدل به یک الگوی عالب در نظامهای برنامه ریزی درسی نشده است ودلیل این امر نیز مشکلات اجرایی آن است .

 ب - برنامه مبتنی بر کارکردهای اجتماعی یا مسائل اجتماعی : الگوی کارکردها یا مسائل اجتماعی شباهت بسیاری با برنامه درسی پایه مشترک دارد اما این الگو اهمیت کمی برای محتوایی که باید تدریس شود ، قائل است این الگو عمدتا حول محور مسائلی متمرکز است که دانش آموزان در موقعیت های واقعی زندگی با آن مواجه هستند(یابه عنوان بزرگسال در آینده باآن مواجه خواهند شد)از اینرو باور براین است که در این الگو یادگیری واقع بینانه تر و مفیدتر خواهد بود . از مهمترین عناوینی که در این الگو عمدتا مورد بحث قرارمی گیرند عبارتنداز: زندگی خانوادگی موفق ، تجربیات کاری مولد ، گذران اوقات فراغت ، فهم ماهیت انسان و ... منتقدان این الگو نیز ایرادهای زیادی را مطرح ساخته اند که از جمله آنها عبارتنداز : 1)این الگو همانند الگوی پایه مشترک با مشکلات اجرایی همانندی مواجه است . 2)این الگو فاقد ساختار وچارچوب مناسب وکافی است ومحتوای آن از یک کلاس دیگر واز یک سال به سال دیگر فرق می کند . 3)دانش تعریف شده علمی کمتر مورد توجه قرار می گیرد . این مشکلات و مشکلات دیگر باعث شده است که معلمانی که براساس این الگو عمل می کنند برای تصمیم گیری در باره آنچه که باید تدریس شود وتاکید برموضوعات خاض دچار مشکل گردند . 

 ج- برنامه درسی فعالیت-محور : همانند دوالگوی دیگر دانش آموز – محور (دانش آموز محور وپایه مشترک)، این الگو نیز به نیازها وعلایق دانش اموزان توجه ویژه ای دارد با این تفاوت که محتوای این الگو نسبت به دو الگوی قبلی انعطاف پذیرتراست و اطلاعاتی که باید در یک درس خاص تدریس شود ، اغلب برنامه ریزی شده نیست زیرا معلم نمی تواند از قبل پیش بینی کند که کدامیک از علایق بچه ها مدنظر قرار خواهد گرفت . در این الگو فرض بر آن است که یادگیری دانش آموزان بایدبصورت فعال ، نرتبط با تجربیات قبلی آنها وشبیه زندگی واقعی باشد و «یادگیری بوسیله عمل» وحل مسئله در کانون توجه قرار گیرد . محتوای برنامه درسی فعالیت – محور حول محور آنچه که دانش آموزان در کلاس درس انجام می دهند و فعالیتهایی مه از طریق برنامه ریزی مشارکتی معلم ودانش آموز تعیین می گرددسازمان می یابد . اطلاعات وایده هایی که در کلاس درس به دانش آموزان عرضه می شود ، ازبسیاری از موضوعات انتخاب می گردند وتنها هنگامی تدریس می شود که نیاز دانش آموزان به آن اطلاعات بسیار زیاد باشد . همانند الگوی کارکردهای اجتماعی ، برنامه درسی فعالیت – محور تا قبل از اواسط قرن بیستم از شهرت زیادی برخوردار بود اما تجربیات نشان داده اند که این الگو بیشتر در مدارس ابتدایی کاربرد دارد تامدارس متوسطه . انتقادات این الگو : 1)در این الگو برنامه آنقدر انعطاف پذیر است که فاقد هدف ، محتوا و جهت گیری اساسی می باشد . 2)در این الگو دانش آموزان از یادگیری محتوای ضروری ولازم محروم می شوند زیرا اینگونه موضوعات با علایق فعلی آنها ارتباط کمی دارد . 3)اجرای این الگو نیازمند معلمانی است که دارای تخصص در موضوعات گوناگونی باشند . 4)این الگو نیازمند امکانات اجرایی ویژه نظیر برنامه و فضای انعطاف پذیر ، مواد تکمیلی متعدداست . همانطور که ملاحظه می شود این الگو از همان مشکلات برنامه درسی پایه مشترک رنج می برد . به این دلیل اغلب معلمان از اجرای این الگو اجتناب می ورزند و آنگونه برنامه درسی را ترجیح می دهند که ساختار بیشتری داشته باشد ، برنامه ریزی آن آسانترباشد .برجنبه های ذهنی وشناختی متمرکز بوده و معلم – محور باشد .

د- برنامه درسی انسانگرایانه :برنامه درسی انسانگرایانه بیشتر فلسفه آموزش وپرورش است تا الگوی سازماندهی  برنامه درسی وواکنشی نسبت به تاکید بیش ازحد بریادگیری  شناختی وذهنی  در مدارس بود .


مطالب مشابه :


رشته علوم تربیتی (برنامه ریزی درسی) مشاوره پایان نامه مقاله اجرایی پروپوزال فوری09123600694

دانشگاه پیام نور از دیدگاه کتب درسی دوره راهنمایی ارزیابی محتوای کتاب علوم




لیست پایان نامه های گروه علوم تربیتی

علوم دوره راهنمایی آموزش از دیدگاه محتوای کتب درسی علوم




شیوه نگارش طرح درس

فارسی دوره ی راهنمایی علوم تجربی و الگوی از تعیین فعالیتهای آموزش و




سنجش محتوای دروس عمومی دوره دبیرستان از منظر مولفه های فرهنگ کار

متن و محتوای نظام آموزشی فعلی کشور، یعنی محتوای کتب درسی از الگوی ( علوم تجربی




سند تحول بنیادین آموزش و پرورش

آموزش علوم تجربی دوره راهنمایی. از طریق ارزیابی آموزشی و محتوای کتب درسی




خلاصه ای از فصل هفتم کتاب اصول ومفاهیم برنامه ریزی درسی

را حول محور محتوای آموزش و جدا از شرایط و از دیدگاه طرفداران علوم انسانی آموزش




الگوی سازماندهی محتوای برنامه درسی

الگوی سازماندهی محتوای از دیدگاه صاحب خلاقیت» یکی از اهداف آموزش و پرورش




نقد زبان فارسی(3)عمومی کد 3/249چاپ 87(سازمان آموزش و پرورش استان فارس)

علـــوم تربیـــتی (آموزش ارزیابی کتب درسی باعث محتوای کتاب از جهت دانشی کتاب




برچسب :