بیکران نمک

 

دریاچه نمک قم؛ بزرگترین معدن سطحی ایران...

« و معدن نمکی در آن ولایت می باشد که بلیناس حکیم ، او را طلسم نموده و آن آبی است که جاری شده، نمک می بندد و مالکی ندارد و بر همه کس مباح است» صاحب آثار البلاد و اخبار العباد، دریاچه نمک قم را طلسم شده می داند. طلسمی که نابلدان را گرفتار خود می کند و نا آشنایان را به کام مرگ می کشاند. طلسم این دریاچه را، مردمان بسیاری گشوده اند و نابلدها بدان گرفتار شده اند.

برای فرار از گرفتاری هایی که در انتظار ناآشنایان نشسته است، باید دست به دامان بلد راه و آشنایان دریاچه شد. جاده منتهی به دریاچه از میان گز و تاقهای کوتاه و بلند خاکی عبور می کند و و به جاده ای وصل می شود که جاده نیست، سرتاسر نمک است. جاده نمکی، تکه ای از دریاچه است که زیر بار آمد و شدها صاف و یکدست شده است، یک تکه از پوسته سخت نمکینی که دریاچه بر روی غوغای درونش گذاشته تا دل میهمانانش را نلرزاند و به جای صدای موج، صدای خرد شدن بلورهای نمک سکوت کویر را بشکند. تا چشم کار میکند، سفره نمک پهن است. سپیدی یکدست سفره را نقشهای نمکی پر کرده اند. نقشهایی که برچهره دریاچه موج می اندازند را، آب و نمک و خورشید خلق کرده اند.در شرق قم و شمال آران و بیدگل دریاچه ای است که یک دریا نمک و نقش و چند جزیره و قدری هم آب دارد.  

 

 

هرچه در کان نمک رفت، نمک شد

« خدا به دادمان برسد، آدم کافیست که به مسافت برد صدای یک آدم از حاشیه کویر فاصله بگیرد، تا در گل  و لای فرو برود و بی آنکه چاره ای داشته باشد، نابود شود». «یک کاروان بزرگ همیشه با این خطر روبروست که قشر نمک به ناگهان زیر پای کاروان بشکند و همه کاروان غرق شوند». چوپانهای صفوی شوخی نمی کردند. آنها در این کویر روزگار گذرانده بودند و زیر و بمش را می شناختند. سون هدین لابد وقتی این نقل ها را می شنیده، ترس و وحشت را در چشمان آنها دیده بود که کلمه به کلمه گفته هایشان را در کتابش-کویرهای ایران - هم ثبت کرده تا هر که کتابش را می خواند هم، بداند. روی هزار و هشتصد و اندی کیلومتر مربع مساحت دریاچه نمک قم را قشری از نمک پوشانده که گاهی قطور است و سر سخت و گاهی باریک و شکننده. گاهی زیر بار کامیون و بولدزر خم به ابرو نمی آورد و گاهی تاب نگهداشتن وزن یک انسان هم را ندارد. دریاچه با کسانی که پروایی از او ندارند، مدارا نمی کند. با آشنایانی هم که او را دست کم بگیرند، مهربانی نمی کند. «اونم شوفر بود، قدیمی بود، کسی نبود که به این سادگی گم بشه..». دستهای پر از شوره کمال آرانی در آسمان سفید دریاچه می چرخد و روی یک نقطه سفید، میان پهنه بیکران نمک می ایستد« شنبه بعد ازظهر از اینجا حرکت میکنه، مسیر جاده رو میره. نمی دونم خوابش میبره، چطوره میشه منحرف میشه و شب میره تا باتلاقهای زیر آب شیرین. ماشینش فرو میره. یه کلمن آبم بیشتر نداره. هیچی، شب اونجا میمونه. صبح بلند میشن ماشینو در بیارن». گره بر ابروهای نمک نشسته اش می اندزاد « بچه ده سالش هم باهاش بوده». دریاچه بیرحم می شود وقتی او را دست کم بگیرند. محمد حدادی 45 ساله هم دریاچه را دست کم گرفته بود و « نتونسته بودن ماشینو دربیارن. راه میافتن تا خودشونو برسونن اینجا، تو مسیر آبشون تموم میشه و اول بچه از بین میره، اونوقت پدرش هم از قصه دق می کنه واسه خاطر بچه. یه روز بعد ما پیداشون کردیم. تو بلندیا دوربین انداختیم، یه سیاهی پیدا شد. خودش اونجا افتاده بود، بچه هم یه کیلومتر اونطرفتر». قصه که به پایان ناخوشش میرسد، آقا کمال سرش را تکان می دهد و حسرتش را لای حرفهایش بیرون می ریزد « اینجا اگه حواست جمع نباشه، گم میشی و هیچکس نمی تونه به دادت برسه». عطار نیشابوری هم از گم شدن در « کان نمک » خبردار بوده: «کسي کاندر نمکسار اوفتد گم گردد اندر وي». دریاچه با آشنایانش سر ستیز ندارد.

آرانی ها دریاچه نمک را بهتر از همه می شناسند. کمال آرانی بهمراه پدر و پسر و برادرزاده و خواهر زاده و برادرش، همه نان این دریاچه را می خورند. 14 ساله بوده که با پدرش وارد دریاچه شده و حالا 30 سالی هست که دریاچه را رها نمی کند، دریاچه ای که سوی چشم پسرش را از او گرفته: « بعضی چشم زاغهایی که میان اینجا، چشمشون سفید میشه، حتما باید عینک بزنن». به چشمهای زاغی که پشت عینک ته استکانی درشتتر به نظر میرسند، اشاره می کند « چشمای پسر خودم اینجا خراب شد، رفت رو 7 و 8. عمل کرده اما حالا باید همیشه یه عینک مخصوص بزنه». کمال و پسرش، کامران، فقط آخر هفته به خانه هایشان می روند، اینجا خانه دوم آنهاست. اینجا همه کارها دست آرانی هاست، اینجا دریاچه نمک آرانی هاست. نام دریاچه با قم پیوند خورده اما دریاچه در قم باتلاقی است و کسی را به خود راه نمی دهد. آرانی ها و بیدگلی ها حالا همه دریاچه را به تسخیر خود در آورده اند و نان نمک دریاچه را به خانه خود می برند. نمکی که تمامی ندارد و دارد!

جان من حق نمک منظور دار...

«به من خبر داده معتمدی که هر که از آن نمک بارگیری کرده، قیمت نمک را در معدن نگذارد، الاغش لنگ می شود». سالیان سال است که از دریاچه، نمک برداشت می شود و هیچ « قیمتی» در دریاچه گذارده نمی شود و الاغ کسی هم لنگ نمی شود. صاحب «آثار البلاد» لابد اینها را نقل کرده تا کسی بی پروا و بی حساب و کتاب نمک برداشت نکند و به دریاچه فرصت بدهد تا نمک سازی کند و دریاچه بماند. آرانی های در کار نمک، روی دریاچه، حوضچه هایی با اندازه های مختلف درست می کنند. زمانی با بیل و کلنگ و حالا با بولدزر یک لایه 20 تا 30 سانتیمتری از نمک را بر می دارند و سه تا چهار هفته منتظر می مانند تا آب دریاچه بهمراه نمکهایش حوضچه را پر کند. حالا نوبت خورشید است که آب را حوضچه را بالا بکشد و نمک را باقی بگذارد. نمکهای متبلور شده شبها در حوضچه پایین می روند و  آن پایین یک لایه نازک تشکیل می دهند. روز بعد، دوباره آب و خورشید دست به کار می شوند تا لایه نمک به مرور قطورتر شود. حالا نوبت همان بیل و کلنگ و لودر هاست. لایه نمک تشکیل شده برداشت و جایی همان نزدیکی بر روی هم انباشته می شود. کوه های نمک مصنوعی در کنار حوضچه ها تکثیر می شوند تا وقت رفتن شود. نمکهای برداشت شده زمانی با شتر و حالا با کامیون دریاچه را ترک می کنند و روانه سفر می شوند. زمانی مستقیما وارد خانه های ایرانی می شدند و حالا اول به سراغ کارگاه و کارخانه می روند. نمکهای دریاچه نمک البته، حالا اغلب روانه آبادان می شوند و پتروشیمی اش.

مردان نمکی دریاچه، مراقب رنگ روی نمکها هم هستند. نمک خوراکی را باید قبل از کدر شدن برداشت کرد، قبل از آنکه باد با خودش ذره هایی را بیاورد که انگ ناخالصی به نمک بزنند.« بیشتر از 5 درصد منیزیم داشته باشه، نمی خرن. خیلی بهشون ضرر میخوره، دیگهای بخارو از بین میبره». آرانی ها چشمهای تیزی دارند. آنها نمک خالص و ناخلص را براحتی تشخیص می دهند. کمال و خانواده اش سالهاست که از همین نمک در نمکدانهایشان می ریزند «نمک باید شیشه ای باشه، هرچی سفیدتر باشه، گچ و منیزیمش بالاتره، اینایی که برق میزنه، نمک طعامه». آنها راه تصفیه خانگی نمکی را هم می دانند: «نمکو میزریزی تو آب شیرین، زیر و رو میکنی. میریزی تو پاله، تو آبکش. بعد با دست میریزی رو گونی. آب که بره نمک می مونه. آب شیرین سولفات منیزیم و پتاسو میشوره و با خودش میبره و نمک خوب میمونه». نمک خوبی کهابن سینا در دانشنامه علایی از آن یاد کرده: « نمک قم از پاكيزه‏ترين و خوبترين نمکهاست زيرا كه آن آبيست كه در آن حالت كه فسرده مى‏شود، صافيست و هيچ خاك با آن آميخته نشده است » و «ديگر آنك هيچكس آن را منع نميتواند كرد در تصرف و خراج بر آن نميتوان نهادن و هر گاه كه منع كنند يا خراج بر آن نهند آب منقطع شود و ناپديد گردد و هيچ اثر  نمک آنجا نماند». « اثر نمک» اگر نماند، دریاچه با تمام زیبایی و شگفتی هایش تمام می شوند...

 

زانچه در کان نمک هست...

« به قشرهای نمکی که قبلا دیده بودیم، شباهت چندانی نداشت. سطح نمک به صورت کثیرالاضلاع قطعه قطعه شده است و این کثیرالاضلاعها معمولا هشت ضلعی هستند و حدود یک متر قطر دارند... رنگ این قطعات فقط در جاهایی که از هم جدا شده اند، سفید است و بقیه جاها رنگ خاک و گل دارد...». سون هدین پولیگونهای نمکین کویر را با تمام جزییاتشان توصیف می کند. اشکال نه چندان منظمی که به کندوی نمک می مانند و سرگذشت چندان روشنی هم ندارند. زمین شناسان تشکیل این چند ضلعی ها را به دو دلیل می دانند. یا به دلیل تبعیت لایه های نمک از لایه های رسی زیرینشان و یا به علت سیستم متبلور شدن نمک. تعدادی از این کارشناسان بر این باورند که وقتی سطح دریاچه خشک می شود، لایه های نمکی که روی لایه های خشک رسی تشکیل شده اند، درست روی لبه های ترک خورده رس بالا می آیند و چند ضلعی ها، یا پولیگونها را می سازند. تعدادی بیشتری هم معتقدند که پولیگونها بر اساس سیستم تبلور نمک، شکل گرفته اند. چراکه بلور نمک خالص چند ضلعی است و وقت تکثیر این بلورها این اشکال هم تکثیر و پولیگون ها را خلق می کنند. خانواده آرانی برای پولیگونها نام محلی گذاشته اند: «تنبوره، یعنی خشک و لاغر. تنبوره ها اگر بارون نباشه، دیواره می بندن تا 40، 50 سانت هم بالا می آن». دریاچه فقط کندو ندارد، گل کلم  هم دارد. گل کلمهای نمکین کوچکی که سفیدترین داشته های دریاچه اند و هرجا درصد خلوص نمک کمتر باشد، رشد می کنند. وقتی فقط نمک در کار نباشد و املاح دیگر وارد قصه شوند، پولیگونها ساخته نمی شوند.

سفره نمکین دریاچه تکه های بزرگ سنگی هم دارد؛ دریاچه ای که دریاچه نیست، جزیره هم دارد. « کشتی و صاحباش به سنگ تبدیل شدند و تو دریاچه سرگردون شدند، اونا غضب شدند بخاطر کمکی که می تونستن به امام رضا بکنن و نکردن». آرانی های همه این قصه را می دانند و قصه بودنش را «من رفتم، دیدم، کشتی نبود. می دونم اون یه جزیره است اما خب مردم می گن این قصه ها رو». آقا کمال قصه دیگری هم می داند« هرکی از جزیره اونورتر بره، سرگردون میشه، به همین خاطر اسمش سرگردونیه». جزیره سرگردانی یکی از شش جزیره دریاچه و بزرگترین آنهاست. جزیره ای که در میان دریاچه جاخوش کرده و قصه پردازی می کند. هرم گرما و خطای دید سبب می شوند دو انتهای جزیره در افق محو شوند و جزیره همچون کشتی سرگردانی به نظر بیاید که در پهنه بیکران دریای کویر گم شده است. دریایی که میراث زمین چند میلیون سال پیش است. 

چشمه‌ي نوشست يا کان نمک

یک میلیون سالی هست که دریاچه چنین وضعیتی دارد. اما قصه تولدش به 5 تا 25 میلیون سال پیش باز می گردد. گسله هایی مثل گسل مرنجاب مدام زمین و زمان را می تکاندند، تا اینکه در شرق قم و شمال آران و بیدگل یک « فرونشست تکنوتیکی» اتفاق افتاد؛ حرکات زمین باعث شد قسمتی از پوسته دچار نشست شده و جایی در میانه های دریاچه زمین گود شود. آبهای جاری زمینهای اطراف هم از این نشست خبردار شدند و به سمتش جاری. آبها از شوره زارها و زمینهای پر از نمک و رس و زغال و ... گذشتند و هرچه می توانستند با خود برداشتند و به سمت گودال سرازیر شدند تا دریاچه بزرگ نمک را خلق کنند. وقتی دست و بال آسمان تنگ شد و باران نبارید، خورشید تا می توانست از دریاچه آب برداشت و برد تا دو سوم دریاچه را پوسته سخت نمکین فرا بگیرد و این دریاچه، دریاچه نمک باشد. قره چای و رود شور و جاجرود، آنقدر با خود نمک و املاح به دریاچه آورده بودند که بدون آب هم دریاچه، دریاچه می ماند، دریاچه ای از نمک و سدیم کلرید، سدیم سولفات ، منیزیم کلرید و منیزیم سولفات.

منیزیم، هشتتمین عنصر فراوان در قشر خارجی زمین بصورت ترکیبهای محلول در آب دریاها و یا بصورت سنگ معدن منیزیم کلرید ، در طبیعت یافت می شود . میزان منیزیم استحصالی از آب دریا تنها ۲/۰ تا ۳/۰ درصد است، در حالیکه  میز ان منیزیم استحصالی از دریاچه نمک ۳۵ تا ۵۰ برابر منیزیم آب دریا ( یعنی ۱۰ تا ۷/۱۴ درصد ) برآورد شده است. و این یعنی شورابه های دریاچه نمک یکی ازغنی ترین معادن و منابع عظیم تولید منیزیم به شمار می آیند. علاوه بر این، هزینه استحصال منیزیم از دریاچه نمک حتی قابل مقایسه با منیزیم استحصالی از آب دریا نیست و از هر ۱۰۰ کیلوگرم نمک دریاچه ، ۱۰ تا ۱۴ کیلوگرم منیزیم بدست می آید و این یعنی دریاچه نمک، فقط دریاچه نمک نیست، سفره ای است که در کویر ایران پهن شده تا هرکه میخواهد ، بر سر خوانش بنشیند و هرچه می خواهد بردارد، البته به قاعده و به اندازه.

بر نان و نمک بنشسته‌اند...

« ای فرزند ! هوش دار ! چاره آن ا­ست که خود را چون ساربانان بسازی و بار نمک برداری و به دژ ببری. در دژ نمک نیست و آن­جا هیچ کالایی را گرامی­تر از نمک نمی­شمارند. بدین گونه ترا به دژ راه خواهند داد.» رستم کاروانی از شتر برداشت و بر آن­ها نمک بار کرد و سلاح جنگ را در زیر آن پنهان ساخت و تنی چند از خویشان دلیر خود را همراه کرد و روانه­ی دژ شد. دیده بان آنان را دید و به مهتر دژ خبر برد و او کسی فرستاد و دانست نمک بار دارند. شادمان شد و رستم و یارانش را به درون دژ راه داد. رستم چرب زبانی کرد و نمک پیشکش برد و مهتر را سپاسگزار خود ساخت. اهل دژ به گرد کاروان درآمدند و به خرید نمک سرگرم شدند.

نمک دژی را که نریمان و سام از فتحش بازمانده بودند، تسخیر کرد. نیای منوچهر سر از فرمان فریدون پیچیده بود و او نریمان را به دژ فرستاده بود تا آنرا تسخیر کند. نریمان چند سالی تلاش کرده بود اما به درون دژ راه نیافته بود. سربازان دژ هم سنگی بر سر او انداخته و او را کشته بودند. سام به خونخواهی پدر رفته بود و دژ را محاصره کرده بود اما ساکنین دژ نیازی به بیرون نداشتند و تسلیم نشدند. سام هم خسته از محاصره برگشت تا نوبت به رستم رسید و به تدیبر زال او با نمک طلسم دژ را شکست، کار ناتمام سام و نریمان را نمک تمام کرده بود.

این اولین بار نبود که نمک در تاریخ حضور پیدا می کرد. انسان خام خوار، نمک بدنش را از گوشت حیوانات و ماهی تامین می کرد اما در عهد نوسنگی، انسان کشاورز پروتینهایی را مصرف می کرد که کلرید سدیم بدنش را دفع می کرد. پس او ناگزیر به جبران این کمبود شد و نمک را وارد زندگی خود کرد. نمک از فساد مواد غذایی جلوگیری می کرد، زخم را ضدعفونی می کرد و در طب و کشاورزی و رختشویی حضور پررنگی داشت اما سهم عمده اهمیت نمک، از آنِ سفره بود و اطعمه و اشربه. طولی نکشید که زندگی بدون نمک غیر ممکن نمود و نمک شورشها به پا کرده و جنگها به راه انداخت. نمک جان ها داده بود و گهگاه جانها هم می گرفت. البته در آنجا که نمک نبود یا کمتر بود، نه در ایران بزرگی که همیشه نمک داشته و دارد. سفره های گسترده نمک در ایران اما، هرگز سبب نشد، این طعم دهنده و تمیزکننده سفید، کم ارزش جلوه کند. در دوره هخامنشی نمک از دارایی های شاه محسوب می شد و از آن مالیات دریافت نمی شد اما سلوکی ها به نمک مالیات بستند تا عواید دولتی بیشتر شود. با ورود اسلام دوباره مالیات دست از سر نمک برداشت، چراکه مسلمانان این نوع معادن را همچون آب می دانستند و بر آن مالیات نمی بستند. نان از سفره ایرانیها به فرهنگشان هم سرایت کرده است.

عیار تازه وارد وضو می گرفت، توبه می کرد و مناجات. به میانه میدان می آمد و سلام می کرد و جام جوانمردی را سر می کشید تا به جرگه جوانمردان بپیوندد. جامی پر از آب و نمک، تا حق آب و نمکی را که خورده نگه دارد و در اجرای عدالت قدم بردارد. چراکه عیاران معتقد بودند « هعمه چیز از نمک اصلاح پذیرد». نمک در ادبیات و فرهنگ عامه آمد و ماندگار شد. نمک پرورده، نمک کور، نمک داغ، نان و نمک خورده، نمک تازه کردن و صدها نمک دیگری که وارد ادبیات پارسی زبانان شد تا نمک همیشه بر سر زبان بماند و  هرکه و هرچه را می تواند نمگیر کند. تا میزبان ایرانی به میهمانش بگوید« آنقدر باش که با هم نمکی تازه کنیم».


مطالب مشابه :


سنگ دولومیت (ترجمه)

اکتشاف معدن زمین از دولومیت به عنوان یک منبع کم اهمیت تر منیزیم استفاده گردیده است




ایران از واردات منیزیم بی نیاز می شود/ چرخ حمایت کند می چرخد....ما امیدواریم

ایران از واردات منیزیم بی نیاز می رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت خراسان جنوبی نیز




تکمیلی الیوین(olivine -(forsterite - fayalite

های قیمتی ، صنعتی استفاده می کند به عنوان ماسه نسوز و مواد ساینده ، سنگ معدن منیزیم و به




دولومیت (ترجمه )

اکتشاف معدن زمین شناسی اقتصادی تشکیل یافته درحالیکه دولومیت یک کربنات منیزیم کلسیم (CaMg




سنگ آهن هماتیت

سنگ آهن کرومیت اکسید کروم منیزیم آهن، تنها شرکت و معدن صنایع و معادن فولاد ایمان یکی




آشنایی با رشته معدن

معادن سرشار منیزیم، زغال سنگ،‌ مس و آهن هند یکی از دلایل اصلی سیطره انگلستان بر کشور هند بود.




معرفي جامع رشته ي دانشگاهي مهندسی معدن

مهندسی معدن دیباچه: معادن سرشار منیزیم، زغال سنگ،‌ مس و آهن هند یکی از دلایل اصلی سیطره




بیکران نمک

بیشتر از 5 درصد منیزیم داشته در آب دریاها و یا بصورت سنگ معدن منیزیم کلرید ، در




برچسب :