سفر نامه1

از مشهدالرضا تا نقطه صفر مرزی

بالاخره راهی شدیم با کوله باری از التماس دعا،هر کس غریبه یا آشنا هر کجا می فهمید عازم عتبات هستیم با چشمی گریان التماس دعا میگفت که البتّه دلیلش را هم بعد از سفر خودم فهمیدم.

ساعت حدود ۱۱ شب از مشهد به سمت تهران حرکت کردیم .مقصد بعدی را هم تقریباً نمیدانستیم،بعضی می گفتند بروید اندیمشک واز آنجا به مهران وبعضی مسیر قم-مهران را توصیه می کردند.ولی نهایتاً  مهران مقصد نهایی بود.هنوز به تهران نرسیده بودیم که برادرم(داداش مرتضی)که ساکن تهران است به ما زنگ زد که حالی بپرسد ازاو خواستیم پرس و جو کند که از کدام ترمینال و چگونه میتوان به مهران رفت واو مثل همیشه پذیرفت.ساعاتی بعد به تهران رسیدیم  با داداش تماس گرفتم برای نتیجه واو گفت باید از ترمینال غرب بروید وآن هم به ایلام برای مهران امروز بلیط نیست.چون تا حالا هیچ کس مسیرتهران ـ  ایلام ـ مهران را نرفته بود دودل شدیم سیّد گفت:ترمینال جنوب میرویم اگر برای مهران اتوبوس بود که میرویم وگرنه اندیمشک می رویم .خلاصه این که ترمینال جنوب رفتیم با همه بار و بندیل و بچّه ها .آنجا هم به ما گفتند که بهترین مسیر همان تهران ـ ایلام ـ مهران است .از آنجا بلافاصله رفتیم ترمینال غرب .ساعت ۱ بعداز ظهر بود که رسیدیم خسته و بچّه ها هم حسابی گرسنه تا من و بچّه ها جایی برای نشستن پیدا کنیم سیّد رفت و برگشت و گفت بلیط گرفتم برای ساعت ۳ برای ایلام.دراین دو ساعت مختصر ناهاری خوردیم و نماز خواندیم و خریدی کردیم وسوار شدیم .مسیر خوبی بود شهرهای جدیدی را دیدیم که تا آن موقع ندیده بودیم :همدان ـ شهرهای استان کرمانشاه ودیدنی های جدید مثل هندوانه ی زرد که وانت بارها کنار جاده می فروختند.

  سال تحویل را هم توی اتوبوس بودیم وبه قول داداش (که باز هم خودش زنگ زد وما را شرمنده کرد ) چه جای خوبی برای لحظه تحویل سال "مسیر زیارت"،خداوند قسمت همه ی آرزومندان کند ان شااللّه.

در اتوبوس تهران-ایلام

  نیمه های شب بود که به ایلام رسیدیم از اتوبوس پیاده شدیم هوا بسیار سرد بود ما هم سردر گم ونابلد . به محض پیاده شدن راننده های تاکسی دوره مان کردند :مهران ،مهران ،دیگر از خدا چه می خواستیم ،همانجا با یک راننده طی کردیم و راننده ما را که دید از سرما می لرزیم گفت:سوار شوید تا مسافر ها تکمیل شوند ما هم از خدا خواسته . مسافر بعدی هم سریع پیدا شد و ماشین به راه افتاد به سمت مهران.مسیر کوتاهی بود و کوهستانی که زیبا به نظر می رسید ولی نصفه شب بود و ما گیج و منگ خواب .  

وقتی به مهران رسیدیم هنگام اذان صبح بود و صدای اذان از مسجدی که در آن نزدیکی بود به گوش می رسید.جایی که ما پیاده شدیم ظاهراً آخرین نقطه ی مسکونی مهران والبته ایران، در مرز ایران و عراق بودو خیابانی بود که یک سمت آن خانه ها و مغازه ها و زائر سراهایی بود که معلوم بود بعد از باز شدن راه زیارت ساخته شده اند و هنوز هم تعدادی در حال ساخت بودند. سمت دیگر خیابان پیاده رویی بود که در آن آلاچیق هایی برای استراحت زوّار ساخته بودندو پشت این پیاده رو هم پارکینگ اتوبوس های کاروانی بود،در انتهای این خیابان هم مسجدی بود که چون فاصله اش با محل پیاده شدن ما زیاد بود من به آنجا نرفتم ونماز صبح را زیر یکی از آلاچیق ها خواندیم . وقتی رسیدیم دیدیم که تعدادی تاکسی کنار آلا چیقها در یک صف ایستاده اند و داخل بعضی از آنها هم افرادی نشسته ،بعداز نماز دیدیم که تعداد آنها مرتّب زیاد می شود نمی دانستیم که جریان چیست.سیّدبعد از نماز گفت:میروم آشنایی پیدا کنم و بپرسم باید چه کار کنیم.البته می دانستیم که باید با همین تاکسیها به نقطه ی صفر (گمرک)برویم( واین را راننده ی تاکسی ایلام ـ مهران گفته بود)ولی چه طوری نمی دانستیم. ما زیر آلاچیقی نشستیم واو رفت کمی بعد برگشت و گفت :"خِضِیِّر(یکی از آشناهایشان در حسینیّه مشهد) را دیدم و گفت باید یک تاکسی کرایه کنیم از همین ها که توی صف هستند و منتظرباشیم تا مرز باز شود که به سمت گمرک حرکت کنیم."بعد هم رفت وبا یک راننده صحبت کرد و تاکسی گرفت وما مثل بقیّه داخل ماشین نشستیم .

مرز مهران زیر آلاچیق

رفته رفته هوا که روشن می شد گاری های دستفروش پیدایشان شد که نان و پنیر و تخم مرغ و شیر و چای برای صبحانه می فروختند به خواست مریم و رضا نان و تخم مرغ خریدیم ودر همان ماشین خوردیم که جای همه خالی، خیلی هم چسبید .

ساعت ۸ ماشینها راه افتادند به ترتیب و قبل از رفتن هم شهرداری مهران به رسم مهمان نوازی!!همه را می نواخت و مبلغی را از مسافران بابت خدمات می گرفت!!! ما هم هزینه ی خدمات را دادیم و راه افتادیم به سمت گمرک.درراه تابلوهای راهنمای کاروان های راهیان نور و مناطق عملیاتی دفاع مقدس را که می دیدیم بچّه ها با کنجکاوی و تعجّب می پرسیدند واقعاً این جا جنگ بوده و سیّد برایشان ثوضیح      می داد: بله و این امنیّت واینکه ما الان به راحتی سفر می کنیم مرهون خون هایی است که در این مناطق به زمین ریخته شده است.

مسیر کوتاه بود حدوداً ۱۰ الی ۱۵ دقیقه .به نقطه ی صفر مرزی رسیدیم .ساختمان گمرک بزرگ و نوساز بود و ظاهر زیبایی داشت از محل پیاده شدن تا ورودی ساختمان حدود ۲۰۰ متر راه بود که باید پیاده میرفتیم و گاری هایی برای حمل اسباب و وسایل بود و از آنجایی که ما فقط یک چمدان چرخدار داشتیم گاری نگرفتیم و کشان کشان چمدان را به دنبال خود کشیدیم و وارد گمرک شدیم .

در گمرک باید مبلغی را به عنوان خروجی میدادیم که متصدی باجه هنوز نیامده بود وتا بیاید صفی طولانی درست شد ومتأسّفانه در هم و برهم و فقط یک نفر پاسخگوی آن همه زائرآزاد و کاروانی بود.البته حاصل آن شلوغی و معطّلی برای ما پیدا کردن خانواده ای برای همراهی تا نجف اشرف بود.خلاصه اینکه ساعت حدود ۱۰ صبح روز اول فروردین سال ۸۹ شمسی ما از مرز ایران به قصد زیارت عتبات عالیات خارج شدیم.          

                 


مطالب مشابه :


سفر به شیراز

بهتر است تا با اتوبوس های ترمینال جنوب! اتوبوس برای ساعت حرکت ۵/۱۲وجود داشت و




زمان حرکت اتوبوس از ترمینال مرند به تهران خرید آنلاین بلیط

زمان حرکت اتوبوس از ترمینال از شرکت های تراز ۴۸ ساعت به ترمینال جنوب منتقل




راههای دسترسی به کلبه آقامیر

تمامی اتوبوس های ترمینال . جنوب ساعت حرکت اتوبوس از تاکسی های بین شهری ترمینال




سفرنامه یک روزه به مشهد...

وقتی بلیط گرفتم ساعت 5:30 بود و ساعت حرکت اتوبوس 9 به ترمینال جنوب اتوبوس های حرم شدم




دوربین اتوبوسی1 :

-تهران تور مجازی داخل اتوبوس ترمینال جنوب- اتوبوس مرسدس بنز اتوبوس های ساعت حرکت




سفر نامه1

این که ترمینال جنوب رفتیم رفتیم ترمینال غرب .ساعت ۱ اتوبوس های




نماهای اتوبوس وی آی پی (vip):

-تهران تور مجازی داخل اتوبوس ترمینال جنوب- نماهای یکی از مجهزترین و بهترین اتوبوس های




برچسب :