آقای نامزد (4)


اون شب اومدن برای زدن نشون... اصلا یادم نمیاد چند شنبه بود و اصلا هم نمی خوام به خودم زحمت بدم تا بهش فکر کنم! برادر شوهر و جاری هم از تهران خودشون رو رسوندن. قبل اومدنشون بود که من برای آخرین بار با بابا بحثم شد، اونم یه بحث وحشتناک! تقریبا هر چی که به ذهنم می رسید رو به زبون می آوردم... بعد اون جریاناتی که قبل از این خواستگاری داشتیم با خودم عهد بسته بودم که دیگه سر موضوعی با خونواده م کل کل نکنم چون سر اون جریان ضربه ی بدی بهم وارد شده بود و تا مدت ها داشتم بابت عواقبش اذیت می شدم... با این حال سر این موضوع بازم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و توو روی بابا و مامان وایسادم، هر چند این بار بی فایده بود!

اونا اومدن، هر بار هم که می اومدن با دسته گل و یه جعبه شیرینی می اومدن! اون شب یه سبد گل بزرگ دست آقای نامزد بود... به استقبالش نرفتم واسه همین سبد گل رو به مامان داد! نشستیم و بقیه مشغول حرف زدن شدن. خواهر شوهر بزرگه اومد کنارم نشست، شروع کردم به گفتن چیزایی که شاید از نظر بقیه یه نقص باشه! می خواستم اینجوری آخرین تیر خلاص رو هم بزنم! چه خیال خامی!!

بدون اینکه حرفی درباره ی مهریه و شیر بها و چیزای دیگه زده شه بله رو دادن و مادر شوهر اومد طرفم تا انگشتر نشون رو بزنه. بلند شدم و رفتم طرفش. برادر شوهر از لحظه ی لحظه ی این اتفاقات عکس می گرفت! عکسهایی که الان با دیدنشون غمم تازه میشه. بعد مراسم زدن نشون هم کف بود و سوت و تعارف شیرینی...

اون شبم تموم شد و قرار شد واسه فرداش بریم آزمایش. صبح رفتیم و از عاقد معرفی نامه گرفتیم و بعدشم رفتیم آزمایش. آقای نامزد توو پوستش نمی گنجید! بهش حسودیم می شد، توو دلم می گفتم خوش به حالش، به اونی که می خواست رسید! اینو می گفتم و چشام پر اشک می شد. ازمون خون گرفتن و من رفتم واسه مشاوره. توو اتاق مشاوره فقط حرص خوردم، سر اینکه آقایون بیشتر به این کلاس احتیاج دارن. خود اون خانم مشاور هم به این موضوع اشاره کرد. بعد کلاس هم رفتیم و جواب آزمایش رو گرفتیم. از اونجا هم رفتیم سر قرار با خواهر شوهر بزرگه و جاری. قرار بود همون شب مراسم عقد بگیریم. عاقد گفته بود چون اون شب مناسبتی نداره من محرمتون نمی کنم اما می تونین یه عقد سوری بگیرین تا بعد که محرم شین. دلیلشم این بود که برادر شوهر و جاری باید بر می گشتن تهران و خواهر شوهر بزرگه هم بلیط داشت برای چابهار، و از اونجایی که برای خونواده ی آقای نامزد مهم بود که همه دور هم باشن این تصمیم گرفته شد. سفره ی عقد و کیک سفارش داده شد. همه بهم اصرار می کردن که حتما برم آرایشگاه و یه لباس خوشگل هم بگیرم اما موافقت نکردم و گفتم خودم از پس آرایش بر میام و یکی از لباس های خودم رو هم می پوشم! دختر خاله م و مهسا سفره ی عقدم رو توو پذیرایی چیدن و تزئینش کردن.

تا اون موقع جلوشون آرایش نکرده بودم و با قیافه ی ساده ی خودم می رفتم پیششون. شب عقد برای اولین بار من رو با آرایش دیدن. قیافه های متعجب زده شون هنوز یادمه که می گفتن چقدر با مزه تر شده! آقای نامزد چشم ازم بر نمی داشت و من... فقط حسادت بود و حسادت!!

مهریه م رو 309 تا سکه تعیین کردم و اصرار های خواهر شوهر بزرگه مبنی بر اینکه 850 تا سکه شه بی فایده بود! قرار شد آقای نامزد برای عروسی چهار تا کالا هم بگیره! عاقد خطبه رو خوند اما محرممون نکرد... یه جورایی خوشحال بودم، انگار همین باعث شده بود که به بهم خوردن این وصلت امیدوار باشم!! هر چند یه امید واهی بود! بعد خطبه صدای موزیک بلند شد و اول از همه یکی از عموهای من اومد وسط، عمویی که عاشقمه اما خبر از دلم نداشت! بعد عمو همه یکی یکی اومدن وسط. هر کاری کردن حاضر نشدم بیام و برقصم تا اینکه اون اواخر پدر آقای نامزد اومد و دستم رو گرفت! اون شب کلی شاباش بهم دادن! تراول و اسکناس های 5 هزار تومانی بود که پدر آقای نامزد بهم می داد. وقتی هم نوبت آقای نامزد شد اون قدر غر دادم و عشوه اومدم که مجبور شد جیبش رو خالی کنه!! یکم دلم خنک شد!

قرار شد واسه چهارشنبه 28 اردیبهشت بریم محضر تا خطبه ی عقد دائم رو برامون کامل بخونه و محرم شیم. تا اون موقع آقای نامزد چند بار بوسم کرده بود و تا می اومد بغلم کنه از دستش فرار می کردم. هی از منم می خواست که بوسش کنم اما من نامحرم بودنش رو بهونه می کردم! تا چهارشنبه که دو تایی رفتیم محضر و عاقد محرممون کرد. موقع پایین اومدن از پله ها جلوتر ازش راه می رفتم که یهو دستم رو کشید و گفت بوس! همون جا بود که برای اولین بار با اکراه و بدون اینکه نگاش کنم اولین بوسه رو به گونه ش زدم!


 


مطالب مشابه :


مدل لباس نامزدی پرنسسی + عکس

وبلاگ آرایشی زیبایی رژ قرمز - مدل لباس نامزدی پرنسسی + عکس -




نامزد راموس ، خوشپوش ترین در مراسم گالا

اخبار ,عکس ,کلیپ ,رئال مادرید,تصویر ,اخبار مربوط به جام جهانی عکسها کلیپهای فوتبالی,اخبار




آقای نامزد (4)

و شاید برای آخرین بار - آقای نامزد (4) - زخمی ام به سکوت چشمانم نخند دل وحشی ام را امان بده




مدل معروف ایرینا شایک نامزد کریس رونالدو در برزیل

بیا تو - مدل معروف ایرینا شایک نامزد کریس رونالدو در برزیل - دنیای عکس




مدل لباس,لباس,مدل لباس شب,لباس مجلسي ,لباس شب,مدل لباس مجلسي ,لباس مجلسي ,مدل لباس دخترانه,مدل لباس

مدل لباس,لباس,مدل لباس شب,لباس مجلسي ,لباس شب "باراک اوباما" نامزد دمکراتها با آغاز




برچسب :