گفتگو با پروفسور ابوالقاسم متين

 ابوالقاسم متين متخصص در خوراك داروها

پروفسور متين يكی از اساتيد برجسته و جايگاه رفيعی در جامعه علمی كشور دارد. وی صاحب تأليفات فراوان است كه كتابهايش مورد استفاده دانشجويان دوره های مختلف قرار میگيرد.


متين برای يافتن حقايق علمی سفرهای زيادی را در اطراف و اكناف عالم انجام داده است.ايش ان يكی ازاساتيد پركار دانشگاه است و با داشتن سن بالا مقاوم و استوار به كارهای علمی، پژوهشی و آموزشی خود ادامه میدهد.صحبت های صميمانه و جديش موجب شد كه عين آن را برايتان منعكس كنيم. سخنانش با ديدی موحدانه و انرژی بخش بيان شده است.
هر چند انتقاداتی نیز به صحبت های ایشان وارد است که در بعضی جاها داخل پرانتز گفته شده است.لیکن در کل مفید بوده و بدم نیامد شما هم ببینید:

من از سال 1345 وارد دانشگاه این مملکت شدم. از آلمان که برگشتم بعد از یکی دو سال متوجه شدم ایرانیها سبزی زیاد میخورند و به سبزی خور و میوه خور معروفند.ولی اکثرا وقتی جامعه را نگاه میکنیم بی رمق و بدون انرژی هستند. به خصوص که من در دانشگاه با جوانان و قشرهای مختلف آنها سر و کار دارم، یک نوع کم کاری و زود خستگی در آنان مشاهده میکردم. خوب من که تحصیلاتم در چهارچوب مسائل طبیعت و  انس با  ان و تغذیه بود به این نتیجه رسیدم که این مشکل باید ازتغذیه ماسرچشمه بگیرد.

بنابراین من دست به کار شدم و شروع کردم به تحقیق درباره اینکه ما چه میخوریم،این چیزهایی که از دور و اطراف استانهای مملکت میآیند چه محتوایی دارند. در دانشگاه جندی شاپور که بودم طرحی را به دانشگاه دادم و مقامات هم با من همراهی کردند. شروع کردم در میادین تهران و اهواز کامیونهایی که سبزیجات و میوه جات را از اطراف ایران میآوردند و وارد شهرها میکردند، صبح به صبح اول وقت یعنی  6صبح از کامیونها نمونه برداری میکردم. توجه داشته باشید آن زمان نه کیسه ای پلاستیکی بود و نه کارتنی.من تعداد زیادی کیسه از پارچه متقال درست کرده بودم واین سبزیجات و میوه جات را از کامیونهایی که از ارومیه، مشهد، زاهدان و شهرهای دیگر آمده بود نمونه برداری میکردم و به دانشگاه میآوردم.
 قطبهای زراعی ایران را طبق نقشه شروع به بررسی کردم که از پایین استان خراسان آمدم به گرگان، مازندران، گیالن، آذربایجان غربی، شرقی، کردستان، لرستان و بالاخره خوزستان که پایگاه علمی ما هم بود و در دانشگاه آن تدریس میکردم. نمونه های سبزیجات و میوه جات را گرفتم و تا آنجا که امکانات آن زمان اجازه میداد )سالهای
46_48( همه آنها را بررسی کردم. دیدم در خوراک آن زمان ما یک چیزهای اساسی مثل روی، مس، آهن و... به اندازه کافی که مورد نیاز بدن است وجود ندارد.

اینها را از طریق آزمایش گاه با عکس برداری و کشت مجدد در دانشکده کشاورزی مالثانی که امروز به عنوان دانشگاه مالثانی رامین شناخته میشود بررسی کردم، کارهای میکروسکوپی کردم. مثال وقتی تربچه را کشت کردم- برای اولین بار دراین کشور- 1352دیدیم این ترپچه خودش خیلی قشنگ است ولی وقتی که میشکافی داخل آن پوک است. چغندرقند خیلی وضعش خوب است ولی وقتی میکاری،  روی ندارد، آهن ندارد. همه اینها را ما تجزیه و تحلیل کردیم و به این نتیجه رسیدیم که عناصر مهم در آنها خیلی کم است.
با استفاده از نتایاین تحقیقات، برای اولین بار اقدام به نوشتن کتاب تغذیه نباتات کردم و به عناصر الزامی نمو در خاک پرداختم و در سال 1347 کتاب را تمام کردم که در سال 1348 توسط انتشارات دانشگاه جندی شاپور به چاپ رسید که اولین کتاب رنگی هم بود.

تمام خاکی زراعی را که را آورده بودیم در دانشگاه و از آن کشت گرفته و محتوای آن را آنالیز کرده بودیم و نتیجه اش را دراین کتاب آورده بودیم. وقتی این کتاب بیرون آمد همه گفتند خوب شد  درد را شناختید اما درمان چیست؟ تمام خاکهای زراعی ایران را آوردیم کشت و محصوالتشان را ارزیابی کردیم. دیدیم که خاکها چه کمبودهایی دارند. پس دراین دو کتاب- که برای اولین بار هم نوشته شده بود؛ اشاره کردیم که کودهای شیمیایی چه هستند و چه کارهایی با کودها میتوان کرد. در آن زمان کسی نمیدانست کود چیست.
 حتی من کارخانه  آن را طراحی کردم که چطور میشود از هوا ازت گرفت، چطور میشود کود فسفره درست کرد. بعدا بیماریهای ناشی ازاین خاکها را هم در دامها بررسی کردیم و تمام این کارها در دانشگاه جندی شاپور انجام شد. کتابی هم به عنوان راه حل برای مشکلی که در کتاب اول مطرح شده بود به نام "تکنولوژی، فیزیولوژی و طرق استعمال کودهای شیمیایی" نوشتم که باز توسط انتشارات دانش گاه جندی شاپور و دو س ال بعد از کتاب اول یعنی سال 1350 چاپ شد.

وقتی که این دو کتاب بیرون آمد که تدریس هم میشد و برای اولین باراین طور مسائل را در کشاورزی ایران بررسی میکرد.
کم کم متوجه شدیم که این کودهایی که ما توصیه میکنیم یک مقدار آلودگی هم دارد. که این مسأله باز منجر شد به نوشتن کتاب "اکولوژی و راههای شناخت عوامل آلودگی منابع طبیعی" با در آمدن این کتاب اولین بار آمدند و نشستند و چیزی به نام محیط زیست درست کردند.

 پیش از آن مملکت اداره ای به نام محیط زیست نداشت شکاربانی بود. ولی بعد از 33 سال این همه، در همه جا نشستند حرف از محیط زیست زدند یکبار نگفتند چه کسی اولین باراین حرفها را زد. من شهرت احتیاج ندارم برای سرزمین و مردم کشورم این کارها را کردم ولی این حرفها 45 سال پیش زده شده است.

بعد آب های رودخانه ها و میزان آلودگی آنها را بررسی کردیم و استانداردی برای آن قرار دادیم که مثال چقدر فسفر داشته باشد.این مطالب همه در کتاب سوم آمد که مکمل دو کتاب اول بود. بعد یک بحثی در اروپا شده بود به نام اکولوژی و در تنها کشوری که روی آن میشد بحث کردایران بود. من شروع کردم به نوشتن اثر جنگل در آب و هوا،این درختان که در اطراف تهران کاشته میشود بااین کتاب شروع شد و بعدا در دانشگاهها هم رفت. بعدها اولین کتاب اکولوژی را از بزرگترین منبع ترجمه کردم که این خوراک بس یاری از افراد شد. بعد اصول و مبانی اکولوژی را نوشتم.
برگردم به بحث اول. آمدیم دیدیم که % 90بچه هایی که در اهواز کارهای میکنند، تک سرفه میکنند و زرد رنگ هستند.اینها را بستری و ادرار آنها را بررسی کردیم و دیدیم در ادرار آنها یک مقداری مواد آلوده کننده است. در بیمارستان شماره یک اهواز اینها را بستری کردیم و شروع به دادن گیاهان داروئی به آنها کردیم و به بعضیها روزی یک لیتر نعناع، به بعضیها روزی یک لیتر آویشن، بعضیها را مخلوط و از آنجا به ضرورت اصالح آلودگیها در گیاهان دارویی رسیدیم. که بازاین منجر به نوشتن اولین کتاب دارویی شد که چندین بار چاپ شد و به زبان خیلی ساده ای بود.
در اوایل انقلاب زنان ایرانی از مواد آرایشی استفاده میکردند که ازاین ور و آن ور میآوردند و پوستهای آنان را خراب میکرد و موهای آنان شروع به ریزش میکند. در نتیجه کتاب فرمولهای ساخت مواد آرایشی و بهداشتی در منزل را نوشتم. بعدها در مورد عطر درمانی و رایحه درمانی کتابی نوشتم.
محرک کتاب بعدی من این بود که خیلی دلم میسوخت برای دخترهای ایرانی که شوهر میکردند  6ماهه طلاق میگرفتند. کتابی نوشتم در مورد آدم وحوا. در آن کتاب من سرگذشت آدم و حوا را نوشتم و در آن ثابت کردم که 175 مرتبه زن با مرد اختلاف دارد و زن از نظر فیزیولوژی یک موجود دیگری است
و بعد آمدم چهره شناسی را کار کردم که در واقع چطور میشود بیماریها را از طریق چهره شناخت و خیلی ها ازاین کتابها استفاده میکنند. بعد رنگ درمانی را مطرح کردم و رنگها معجزه اند.
پیام نور از من خواست دو کتاب در مورد گیاهان دارویی بنویسم و تدریس کنم که اینها را نوشتم که در آن درباره ی حجامت چیست و چه موقع باید حجامت کرد و طب س وزنی چیست و... صحبت شده است. چون از سال 1345 من دارم طب سوزنی میزنم. بعد آلستار آلمان به من یک گرند داد و گفت شما راجع به گروههای خونی،گیاهان دارویی، راجع به جواهرات، سنگهای قیمتی و... بنویسید.
از 500 هزار گونه ی گیاهی 12 درخت است که با انسان رابطه ی عاشقانه پیدا میکند که از عجایب خلقت است و ظاهرا دستگاههایی درست کرده اند که شما وقتی که این را به درخت میزنید درخت با شما ارتباط برقرار میکند و میبینید که تیک تیک میکند.

تمام جهان هستی انرژی است. هیچ چیز خارج از انرژی نیست. انرژی در شکل است. شما وقتی که کتابهای من را میخوانید در آن چیزی میبینید که که هدف اصلی من بوده و به آن رسیدم و در آن اثبات کردم: تکاثر در وحدت، وحدت در تکاثر همان (البته بنده با این نظر مخالفم)
انرژی است که میبینید:با صد هزار جلوه برون آمدی            كه من با صد هزار ديده تماشا كنم تو را

دراین کتابها این را به اثبات رساندم. از آن خاکی که چغندر بیرون میآید و تااینجا که یک کریستال است.اینها داستانهایی است که واقعا در وهله ی اول دنبال یک حقیقت بودم بین انسان، طبیعت و خدا که هر کدام کجا قرار گرفته است. و به دنبال این هدف از 16 و 17 سالگی سرزمین را رها کردم و رفتم. من مربوط به یک خانواده ی مذهبی بودم که پدر و مادرم در همدان معروف بودند.
پدر من شیخ الشیوخ بود، ما 7 برادر و 2 خواهر بودیم. ما کوچکترها میخواستیم بدانیم زندگی چیست.

یک راننده ای مرتب میآمد و من را به سازمان تحقیقات میبرد و میآورد.این راننده )بادی بیلدینگ( روی زیبایی اندام کار میکرد. من هم توی کیفم همیشه خوراکی مثل انجیر خشک، گردو، پسته دارم و معمولا هم هیچ وقت غذای اداری نخوردم ولی آقا گفت که من گرسنه ام. من بهایشان بادام دادم. گفت من نمیتوانم بادام بخورم. پرسیدم؟
چرا گفت من دندان ندارم.این آقا ضمنا 21 سالش بود، یک کمر زنبوری داشت ولی عضالت دستش به کلفتی کل بدن من بود.
من به این آقا گفتم که آدمی با ظاهری به این بزرگی چه حکمتی است که دندان ندارد و در ذهنم به سال 1345 برگشتم وقتی که در اهواز بودم با خود گفتم بدن این آقا کلسیم ندارد. بازو را کلفت میکند ولی غذایی نمیخورد که آن انرژی را که مصرف کرده جایگزین کند. عضلات شروع میکنند کلسیم را از دندانها میگیرند و کلفت میشوند واین
آقا هم متوجه نیست.عصر آن روز به باشگاه آنها رفتم و با مسؤولشان صحبت کردم. تعجب کرد. گفتم من یک محققم و تحقیقات ریشه ای دارم و حرفهایم کپی نیست و ازاینترنت در نیاورده ام. من وجب به وجب خاک های این مملکت را بررسی کرده ام.

آمدم و شروع به نوشتن یک سلسله مقالات از قبیل گیاهان دارویی، تغذیه ی طبیعی، ویتامینها و مکمل ها کردم. آخرای ورزش کار تو که میروی بادی بیلدینگ میکنی چطور نمیدانی که چه باید بخوری؟ آمدم و یک روزنام ه ای به نام علم و نیرو منتشر کردم.

خانم دکتر مارگارت یر که مربی تیم ملی آلمان و بادی بیلدینگ بود با من شروع به نوشتن یک سلسله مقالات مانند تمرین مویرگها، تغذیه ی عضلات، سوخت و ساز چربیها، تندرستی، سلامتی با چه چیزهایی است و... کرد.

چرا ورزشکاران سکته میکنند؟ چرا یک فوتبالیست وقتی زمین میخورد همه میگویند چه شد؟ تمام اینها را نوشتیم تا رسیدیم به یک بحث بسیار داغی که گفتند داروهایی از امریکا آمده که سلولیت را خوب میکند. ما آمدیم نوشتیم به دلایلی این دروغ است و ما هر دو مقالاتمان را با هم از طریق اینترنت چک میکردیم،ایرادهای هم را میگرفتیم و بعد یک تعدادی خوراکی را توصیه میکردیم. خالصه دکان خیلی چیزها تخته شد.

من سه سال با دولت وقت کار کردم 5 جلد کتاب به نام "آمایش سرزمین" به چاپ رسید.این آمایش سرزمین اولین اصطلاحی بود که من به کار بردم و نوشتم ما چه داریم و چه نداریم. مثال در طرح بین غالت ثابت کردم ایران به دلیل علمی نمیتواند نانش را خودش درست کند.ایران میتواند کارهای دیگر بکند. گندم همه جای دنیا هست بروید و بخرید. طرح بررسی مراتع ایران بود که اصال مراتع ایران چه بازده هایی دارد؟ طرح بعدی طرح کویرهای ایران بود که %82این سرزمین کویر و بیابان است. متوسط بارندگی 225 میلی متر است و زراعت از 300 میلیمتر باران شروع میشود، مرتع از 400 میلی متر به بالا شروع میشود، علفزارها از 600 میلی متر درست میشود که برنج هم جزو آن است جنگل هم از 700 میلی متر به بالا است و ما زیر 250 میلی متر هستیم.
ما خیلی ذخایر جالب درایران داریم، یکی از آنها سرو حاشیه ی کویر است. سرو ابرگون که اروپائیان میگویند 7000 سال و آمریکائیان میگویند 5000 سال قدمت دارد که گفتیم این ذخائر را به دنیا منعکس کنیم.

 یک کتاب هم زیر چاپ است به نام "گیاهان خوراک دارو". به طور کلی دراین کتاب میپرسیم آیا سلامتی محصول است؟ نه سالمتی یک کیفیت است که نیاز به محصوالت سالم دارد. یعنی خوراک سالم، جامعه ی سالم و هوای سالم و تمام اینها در دانش و تجربه خلاصه میشود. در زمان های که تکنولوژی در آن رخنه کرده است ما میتوانیم آن چیزی که پدران ما به یادگار گذاشته اند را بر پایه دانش خود اصالح و بهینه سازی کنیم.

امروز اروپائیان و امریکائیان پی برده اند شما وقتی که روزی 65 گرم گردو بخورید کلسترول پایین میآید. پدران ما چقدر باهوش بودند که در آن زمان اینها را برای ما طرح کردند؟ در زمستانهای طولانی که نه تحرکی بوده و نه چیزی، یک مقدار پی میخوردند؛این کلسترول بالا میرفت، ولی میگفتند که فسنجان هم بخورید.
فسنجان غذای زمستانی ما بوده و همان روغن امگا 3 گردو است که از سکته این افراد جلوگیری میکرده و HDL و LDLاین افراد را تنظیم میکرده است.اینها از معجزات فسنجان است و چون میدانستند گردو یک مغز خوراکی است و زود فاسد میشود انبارداری نبوده و سردخانه نداشتند در یک غذای شاهانه مصرف میکردند.
در آجیل هفت سین، در آجیل شب یلدا و در خوراکی بچه ها استفاده میکردند. بنابراین خوراک یک دانشی است بر مبنای سنت ما که از اجداد ما، پدران ما به جای مانده که من همه اینها را در یک کتابی به نام "تندرستی خوردنی است" زیر چاپ دارم و همه را خواهید دید. صدها تنوع غذایی در آن دارم.

 البته خیلیه الان نمیتوانند گردو کیلویی فلان تومان را بخرند ولی من یک نسخهه ایی دادم که با نخودچی و بادام زمینی میتوان فسنجان خوشمزه درست کرد و در مقدمه این کتاب هم سعی کردم و نوشتم که تلاشم دراین کتاب این بوده که دراین سرزمین همه بخورند و کسی حسرت خوراک را نکشد.

یک واژه ی خوراک دارویی است که ما هر چه میخوریم داروست کسی نمیداند که اگر روزی 5عدد لوبیا سبز را بجود قند را پایین میآورد و یا کدو انسولین دارد و ضد پروستات است و همه ی اینها داروهایی است که شما میتوانید بخورید.

 واژه ی "خوراک دارو"
را واقعیت من در یکی از کتابهایم عنوان کردم و در تمام کتابها هم گفتم خوراکیها دارو هستند. شما اگر سالها آب نیشکر را بخورید مرض قند نمیگیرید وقتی که تبدیل به شکر و قند میشود مرض قند میگیرید. خوب چیزی که قند برای تو نمیآورد ولی قند است دارو است. سلولهای مغزی با استفاده از %60 گلوکز بدن فعالیت دارند که اینها را میشود از طریق چغندر قند، نیشکر و میوه های شیرین تامین کرد. به اعتقاد من تمام آجیلها خوراک داروها هستند.
 معجزه ی دوم شنبلیله بعد از جوانه ی گندم است.  26بیماری را میتواند کنترل کند ضمن اینکه قند ندارد چربی سوز هم هست.شما سؤال میکنید آیا کامل ترین نظام سالمت در کشوری است که کمترین سکته قلبی وسرطان را دارد؟ مااین را در ژاپن میبینیم. برای اینکه ماهی خور است، سویا میخورند، گوشت قرمز نمیخورند چون پرورش گاو ندارند.(این قسمت نیز مورد تایید بنده نیست)بنابراین به اعتقاد من ما اگر بخواهیم زندگی در يكی دو سال اخير حقيقتا در چارچوب ستاد پژوهش و كاربردی گياه ان دارويی و طب ايرانی خيلی قدمهای اساسی برداشته شده است.
 برای اولين بار عطاریها را سامان میدهند چون عطاریها حق نسخه پيچی نداشتند، به جان مردم خيلی صدمه زدند.(این قسمت هم شامل همه نمیشود)

154سال ما برای این نسلی که از 75 میلیون، بیش از %70جوانان هستند بسازیم و خدمتی کنیم باید غذای سالمی بدهیم به مردم یعنی غذای ارگانیک. واژه ای که بنده 27 سال پیش درباره ی آن مقالات متعددی نوشتم، مجله ای که در آن زمان آقای دکتر قریب میداد، همه ی اینها را من نوشتم.
غذای ارگانیک را باید ببینیم پدر و مادرهای ما چه گونه تهیه میکردند.این ما را میرساند به چهارشنبه سوری. اگر نگاه کنید چهارشنبه سوری در فلات ایران، چهارشنبه آخر سال که روزها به بلندی و شبها به کوتاهی میرفت میخواستند مزرعه را برای کشت آماده کنند.
اجداد ما میآمدند خس و خاشاک مزرعه را جمع میکردند، علف هرزها را جمع میکردند و در یک جشنی آنها را آتش میزدند واین یک سنت شد. در آن زمان ماهی وگوشت نبود و یا کم بود هفت سبزی اصلی، خوراک این سرزمین بود؛ مانند گندم، جو و بعضی از حبوبات که در واقع با سبز کردن آنها تست میکردند که حال که مزرعه را درست کردیم و حال که بهار است میخواهیم کشت تابستانی انجام دهیم آیااینها جواب میدهند یا نه.(البته دامداری از گذشته مرسوم بوده و سبزها بیشتر جنبه فلسفی عرفانی داشته است)
به محض اینکه این ها سبز میشدند کنار میگذاشتند. الان ثابت شده که در بسیاری از کشورها که از کود و سم استفاده کرده آند، ظرفیت بازده ی خاک پایین آمده و خاک محتوا ندارد. من به تفضیل درایران در سال 1350 در مورد کودهای ارگانیک نوشتم که بیایید به سمت کودهای سبز برویم.
 اگر از روز اول برنامه ریزی درست میشد؛این سرزمین باید مرتع داری میشد. یعنی گوشت ارزان تولید میکردیم. شما هر 100 گوسفند را اگر 14 روز نگه دارید از پش ل آن برای حدود 2/5 هکتار کود فراهم کرده اید.(این قسمت هم ناقض حرف های قبلی خود دکتر در مورد اولین آورنده کود در ایران است)
به گیاهان دارویی که نگاه کنیم میبینیم که حدود  8000گیاهان مختلف داریم. نزدیک به 1850 تا  2000گیاهان دارویی معطر، ادویه ای، آرایشی و بهداشتی دراین سرزمین داریم. 200 گیاه دارویی مطرح که در اوستا نام برده شده و مستند است. عجیب است که سازمان بهداشت جهانی همین  200گیاه را در %80 جامعه ی جهانی استفاده میکند.
درسالهای اخیر زحمت زیادی کشیده شده است. در یکی دو سال اخیر حقیقتا در چارچوب ستاد پژوهش و کاربردی گیاهان دارویی و طب ایرانی خیلی قدم های اساسی برداشته شده است.
 گیاهان دارویی وقتی ارزش دارد که شما بیماری را بتوانید تشخیص دهید. اول تشخیص است بعد تجویز دارو. اما در عطاریها هر کس میآمد قبل از تشخیص، تجویز میکردند. الان ستاد به کمک وزارت بهداشت و درمان گفته است اینها باید اول مطالعات داشته باشند.
یک کاری که الان شده و حمایت بسیار جدی باید بشود و شما الان در مجله باید تأکید کنید آن است که مجموعه ی گیاهان دارویی که دراین سرزمین در  165میلیون هکتار میروید، جواب یک جامعه ی  80میلیونی که به زودی 100 میلیون میشود را نمیدهد. گیاه دارویی باید زراعت شود و وقتی هم که زراعت شد باید در خاکهایی که قبلا آلوده نشده و در آنها از کودهای ارگانیک استفاده شده، زراعت شود که وقتی ادعا میکنیم که این گیاهان باید دارو شود برنگردیم ببینیم محتوای دارویی ندارند.
دست کم 1%-2 اراضی زیر کشت زراعی باید به گیاهان دارویی تخصیص داده شود.این از مسائلی است که باید روی آن تأکید شود. دانشگاههای ما جوابگوی نیازهای فعلی جامعه ی ما نیست و از آنها علم آن چنانی برنمیخیزد.
من در مزارع چند هکتاری بعد از چند سال چیزهای بسیاری آموختم. بعد دانشجویی میآید ادعا میکند آب و خاک خوانده ولی PH خاک را نمیشناسد. به ندرت داشجویی است که برود آزمایشگاه و یک خاکی را آزمایش کند.
 بنابراین کسی که چیزی یاد نگرفته چگونه میتواند به ما کمک کند و ما باید جامعه را علمی کنیم. ما باید با علم و دانش روز حرکت کنیم. اگر دانشگاههای ما نتوانند به دالیلی با مراکز علمی جهانی ارتباط برقرار کنند ما هرگز نمیتوانیم هم دوش علم جهانی شویم.
میلیونها تحقیقات هم انجام بشود، ما باز باید وارد علم جهانی شویم، ارتباطات برقرار کنیم، دانشگاههای مشترک بسازیم.ما دراین جشنواره تا آن جایی که میتوانیم باید تبلیغ کنیم، در تمام مدت صدا و سیما باید ساعات زیادی را برای تبلیغاین جشنواره تخصیص دهد، در جامعه مطرح کنیم، هنوز جامعه ی ما باترس و نگرانی به طب سوزنی و گیاهان دارویی مینگرد. بس یاری از مقامات مااین را قبول ندارند و واقعا مقاومت هایی میکنند.
ولی شما هر چه با شکوه تر، با عظمت تر، منطقی تر برخورد کنید حرفش ما بیشتر و بهتر به اثبات میرسد.

 آيا  شركتهای بزرگی كه داروهای شيميايی میسازند اجازه میدهند كه اين طب سنتی و گياهان دارويی احيا شود؟همه چیز از مردم شروع میشود. چرا دو قرن است بایر آلمان دارو میسازد؟ اصلا اول دارو نبوده است.
ِ5000 هزار سال مرفین تریاک داروی ضد درد بود ولی در بایر آلمان به صورت دارو شد. عرض کنم تمام شربتهای سینه، داروی تمام دردها از مرفین است که شما به نامهای مختلف دارید استفاده میکنید.
همان بایر بود که از چوب بید که به تب بر معروف بود آسپیرین ساخت. خوب حالا در آن سرزمین که %30 استاندارد دارویی جهان را میسازد %40 مردم آن دنبال گیاهان دارویی هستند. چرا؟ چون روی مردم کار شده است.
شما روی مصرف کننده باید کار کنید. وقتی کسی قبول داشته باشد پیتزا چیزخوبی است هزار غذای دیگر هم که وارد کنید او پیتزای خود را میخورد. انسانها یعنی مصرف کننده ها باید مصمم شوند. من میخواهم ببینم دراین مملکت در سال  1327کسی ساندویچ میشناخت؟ پس چه شد که شرایط عوض شد؟ ما باید کار خود را جدی بگیریم تا بتوانیم تغییرایجاد کنیم.این جدی بودن که مبنای منطق علمی هم دارد، ریشه های قوی هم در خانواده ی ایرانی دارد. به طوری که معروف است میگویند در هر خانواده ی ایرانی وجود یک عمه خانم یا خاله خانم ضروری است.
ما باید تمام صحبتهایمان علمی باشد. یک ضعف عمده ی ما صدا و سیما است. چون یک سری پزشکان میآیند مثال صبح در تلویزیون یکی میگوید گوجه فرنگی خوب است ولی عصر دیگری میگوید مضر است. این بحث پیچیده است. من فقط 100 ساعت با صدا و سیما صحبت کردم که ی ک هیأت امنا تشکیل دهید که بگویند این درست است و آن غلط و با علم روز پیش بروید.


مطالب مشابه :


خواص سنگها و رنگهاى مرتبط

بورس انگشتر بهرامی - خواص سنگها و رنگهاى مرتبط - ساخت انگشتر و گردنبند نقره با سنگ های اصل




چرا سنگ ماه تولد ؟

از زمانهای قدیم ،اعتقاد بر این بوده که سنگها دارای وخواص و فواید از انرژی خاص در




نکات تصویر از فنگ شویی

انرژی چی زمانی که وارد فضای ما میشود با خود برکت و رحمت خداوندی را می آورد سنگها وخواص




نقاط انرژی پایه

چاکراهها وخواص سنگها و در سطح یین هفت نقطه مشخص می‌شود؛ نقطه 1 انرژی پایه در پایین ترین




موسیقی وفنگ شویی

انرژی چی ( Chi or Qi Energy ) انرژی چی یا کی ، انرژی مثبت و سازنده و یا برکت و رحمت سنگها وخواص




خواص اعجاب انگیز شکل هندسی هرم

ساختمانی از جنس گرانیت و مرمر به وزن 2 تا 70 تن به کار رفته است این سنگها که به انرژی




ازدیاد مس

چاکراهها وخواص سنگها و از طرفی دیگر ازدیاد مس باعث کاهش انرژی بدن می شود که هر دو عامل




گفتگو با پروفسور ابوالقاسم متين

چاکراهها وخواص سنگها و طلا و تمام جهان هستی انرژی است. هیچ چیز خارج از انرژی نیست.




برچسب :