ضرب المثل عصاره ی فرهنگ

مسأله ی اساسی در فرهنگ عامّه ویژگی اجتماعی آن است نه ویژگی هنری ؛ چرا که اعتبار ادبیّات عامیانه به جنبه های هنری و زیبایی شناسی آن نیست بلکه اعتبارش را از پیوند با جامعه و واقعیّت اخذ می کند و اساساً ادب عامّه چون ادامه ی کار و فعّالیت زندگی مردم است پس معمولاً جنبه ی تجمّلی ندارد ؛ ساده و بی پیرایه است ؛ چون به جز بیان مطلب ، غرض دیگری ندارد و از طرف دیگر اگر دشوار باشد بر زبان ها جاری نمی گردد . البته این به آن معنا نیست که در ادبیّات عامیانه جنبه های زیبا و هنری دیده نمی شود . کاملاً آشکار است که هر اثر ـ چه عامیانه چه رسمی ـ اگر از جنبه ی هنری بهره مند باشد جذّاب تر و در نتیجه ماندگار تر خواهد بود و این نکته ای است که پدیدآورندگان ادب عامیانه از آن بی خبر نبوده اند . به ویژه این که برخی از منتقدین ، این آثار را بر ساخته ی توده ی مردم نمی دانند : « این پندار که افسانه های عامیانه پدید آورده ی عامّه و توده ی مردم باشد البته خطاست ... زیرا آن چه از جانب عامّه و توده ی مردم گفته می شود وجود انتزاعی دارد و موجود مستقل و متمایز و مجزّایی نیست و ناچار از عهده ی خلق و ابداع هم برنمی آید . این هنرمندان وشاعران بی نام و نشان و خوش قریحه اند که در بین عامّه زندگی می کنند به زبان آن ها سخن می گویند و به شیوه ی آنها می اندیشند . »[1]  

« مَثَل » جمله ای مختصر و مشتمل بر تشبیه یا مضمونی حکیمانه است که به دلیل روان بودنِ لفظ و آشکاری معنا شهرت عام یافته است و همین سبب تفاوت آن با « تمثیل » می شود ؛ چراکه بنای تمثیل بر تشبیه استوار است و لزوماً نباید شهرت داشته باشد یا در حجمی فشرده بیان شود  .

 کاربرد مَثَل زمانی است که گوینده قصد دارد برای مدّعای خود حجّتی بیاورد تا بتواند مُهر تأییدی بر گفته های خود بزند . امثال ، جنبه ها و ویژگی های گوناگونی دارند که در حقیقت نوعی تقسیم بندی را برای آن ها پدید می آورد :

بعضی مَثَل ها در میان عوام کاربرد دارد و بعضی دیگر ، بیشتر مورد استفاده ی قشر تحصیل کرده است . نوع اوّل را معمولاً ، عوام از میان زندگی روزمرّه ی خودشان استخراج کرده تا بتوانند با چند کلمه ، طرف مقابل خود را مُجاب نمایند یا او را تشویق و تحذیر نمایند . این نوع امثال کاملاً رنگ و بوی زندگی عامیانه را دارند . نوع دوم امّا در آثار برجسته ی ادبی پدید می آید و از آرایه های کلامیِ تشبیه ، سجع ، ایهام و ..... مخصوصاً ایجاز بهره می گیرند .     

اکثر رشته های علوم و ادب ، رشته ای مشابه در فرهنگ عوام دارند ؛ مثلاً : امروزه پزشکی با تمام دقایقِ علمی اش هنوز به شکل سنّتی در بین مردم ، کاربرد فراوان دارد و اصلاً پزشکی ، نجوم ، موسیقی و دیگر شاخه های علمی و رسمیِ امروز تکامل یافته ی انواع خود در گذشته اند . چه در گذشته و چه در زمان حال این دو شاخه ی سنّتی و رسمی در کنار یک دیگر فعّالیت داشته و دارند وبی شک ضرب المثل هم از این قاعده مستثنا نیست . و این دو شاخه ( رسمی و سنّتی ) بر یک دیگر تأثیر متقابل گذاشته اند . همان گونه که فرهنگ عامّه در ادب رسمی نفوذ کرده است ( مِثل قصّه های شاهنامه و مثنوی مولوی و...) ادب رسمی نیز در فرهنگ عامّه نفوذ کرده است ؛ مثلاً : ضرب المثل « نابرده رنج گنج میسّر نمی شود » .

بعضی از مثل ها دارای داستان و سابقه ی تاریخی و افسانه ای هستند که یا داستانِ آن ها مشخّص است و یا ذهن خلاق عوام برای آن داستان می سازد . امّا در مقابل این مثل ها ، امثالی هم هستند که فاقد داستانند ؛ به گونه ای که از میان قریب به سی هزار مثل و حکمتی که در « امثال و حکم » دهخدا آمده است[2] فقط به داستانِ 181 مَثَل اشاره شده است . یا « داستان نامه ی بهمنیاری » شامل 300 داستانِ مَثَل است . انجوی شیرازی در جلد اوّل « تمثیل و مثل » 126 داستان ذکر کرده است[3] و« داستان های امثال » امیر قلی امینی 360 داستان در خود دارد . دکتر حسن ذوالفقاری در سال 1384 تمام این داستان ها را از کتاب های فوق و دیگر کتب جمع آوری کرده و در کتابی مستقل به نام          « داستان های امثال » به چاپ رسانده است . نکته ای که در این داستان ها دیده می شود تفاوت روایت هاست ـ که البته در ادب عامیانه به دلیل روایی بودن ونقل سینه به سینه و تفاوت نوع زندگی اقوام مختلف ، امری کاملاً عادی است ـ    « برای مثال داستان زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است  چهل روایت دارد . »[4]

نوع دیگر از مثل ها ، « ضرب المثلهای اسلامی است که خود به سه نوع تقسیم می شوند :

الف ) مثل هایی که سبب پیدایششان قرآن بوده است : اَقربُ مِن حَبل الورید .

ب ) مثل هایی که منشأ آن ها حدیث نبوی بوده است : اِنَّ مِن البَیان لَسِحراً .

پ ) مثل هایی که به صحابه ی پیامبر و علی (ع ) نسبت داده شده است : رأی الشّیخ خیرٌ مِن مَشهد الغُلام .»[5]

ضرب المثل ها همگی کوتاهند و همین کوتاهی است که سبب ماندگاری در حافظه ی مردم و تأثیر گذاری بر آن ها  می شود . «گاه باشد که آوردن یک مثل در نظم یا نثر و خطابه و سخن رانی ، اثرش در پروراندن مقصود و جلب توجّه شنونده بیش از چندین بیت منظوم و چند صفحه و مقاله و رساله بیشتر است . »[6]  امثالی هستند که فقط دوکلمه اند :« العاقلُ اشاره » ، « یارِ غار » ، « گربه ی عابد » ، « یعنی کشک » ، « علی بونه گیر » ، « شهر هِرت » ، « پیراهن عثمان » ،  « دوغ لیلی » ، ...  در مقابل مثل هایی هستند که از چند جمله تشکیل شده اند : « آفتابه و  لولئین[7] هردو یک کار می کنند امّا فرقشان موقع گرو گذاشتن معلوم می شود » ، « از باد پرسیدند خانه ات کجاست گفت کلبه خرابه ام در تهرود است و پاتوقم در ابارق[8] » ، « اونکه یادت داد خرسواری کُنی نگفته بود تنگش را محکم کنی ؟ »

از جهت دیگر می توان ضرب المثل ها را به دو نوع جدّی و طنز تقسیم کرد . ضرب المثل های عامیانه عموماً دارای طنزند ؛ چرا که بذله گویی نشانه ی هوش و ذکاوت است و در زبان انگلیسی کلمه ی wit هم معنای زیرکی می دهد و هم معنای بذله گویی ؛ به ویژه این که wit در زمینه ی کلامی کاربرد دارد و برای اثبات مدّعای خود باید زیرک بود .. پس طنز پرداز آدم زیرکی است و می داند که به وسیله ی طنز می تواند غیر مستقیم دربرابر مشکلات جبهه بگیرد و به این نکته وقوف کامل دارد که طنز سبب جذّابیت و ماندگاری یک اثر است . در فرهنگ عامّه نیز بذله گویی ذاتی نهفته است واین نکته امری طبیعی است که هرچه زندگی ساده تر باشد دلخوشی ، بیشتر است . شیخ اجل سعدی در باب دوم گلستان ، حکایت 27 از زبان گدایی که به پادشاهی می رسد می گوید : « آن گه که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی » از همین رو اکثر ترانه ها ، قصّه ها و امثال عوام از عنصر طنز بهره مندند  ؛ مثلاً ضرب المثل ظریف و پُرکنایه ی « اوّل می کِشند ( اَخته می کنند ) بعد می شمارند » یا « از این قرار کار روباه با خداست » . یکی از ویژگی های طنز اغراق است و این ویژگی در امثال هم دیده می شود ؛ به عنوان مثال : طنز تلخِ « از خون او یک کلوخ هم تَر نمی شود  » یا « دست از پا درازتر » و « این وضو نیست سدّ سکندر است » در مقابل ، ضرب المثل هایی هم هستند که خالی از طنز و شوخ طبعی اند : « با توکّل زانوی اشتر ببند»، « استخوان لای زخم گذاشتن » ، « با خدا باش پادشاهی کن » .

خرافی بودن از ویژگی های اصلی فرهنگ عامّه است ؛ چرا که این فرهنگ بازتاب زندگی مردم ساده و کم سوادی است که برای هر چیز در پی علّتی هستند و اگر علّت را نیافتند ؛ خودشان با اتّکا بر خیال برای آن دلیلی می یابند . صادق هدایت می گوید : « فلکلر در ملّتی که همه ی افراد آن دارای پرورش عالی و معنوی بوده و از اعتقاد به اوهام و خرافات برکنار باشند نیز یافت نخواهد شد . »[9]  از این گونه امثال خرافی می توان به « قوز بالا قوز » ، « اگر سوادت خیلی خوبه پیشانی ات را بخوان » یا « دسته گل به آب دادن » را می توان نام برد .

از ویژگی های بارز ضرب المثل های عامیانه بی پروایی و صراحت گویندگان آن هاست در به کار گیری الفاظ خارج از نزاکت که با وجود ظاهری ناخوشایند می توان از نظر مردم شناسی این را یک جنبه ی مثبت حساب کرد ؛ زیرا گویندگان با صراحت کامل و بدون هیچ سانسوری ، بی پروا واقعیت های اجتماعی را ـ اگرچه تلخ و مخالف میل محتسبین ـ بیان کرده اند و با این کار راه را برای جستجوگران فرهنگ عامیانه هموارتر ساختند . آن ها با صراحت تمام و در کمال سادگی حتّی به شکایت از خالق عالم می پردازند : « بعد از یک عمر خدایی دو تا کُرّه را فرق نمی گذارد » « خدایا برای طاس به سر کوبیدن گوش شنوا داری ولی برای پُر از سکّه ی طلا کردن آن ، کَری » و این همان صداقت و صمیمیّتی است که در نجوای چوپان با خدا می بینیم در داستان « موسی و شبان » .

در بعضی از مثل ها اشتباهات لفظی و تاریخی دیده می شود ؛ مثلاً : « اینجا اردستان نیست که به شغال [ شغاد ] باج بدهند » و البته از نظر کاربران این مثل ها ، هدف قانع کردن و مُجاب نمودن مخاطب بوده است نه بیان حوادث تاریخی .« در آن چه گوینده با اقناع عوام سرو کار دارد ، تأثیر این گونه امثال قابل ملاحظه است ... و به سبب آن که امر معقول را برای اذهان عامّه تا حدّی به حس نزدیک می کند در حجّت های خطابی غالباً همه جا مقبول است از همین رو ست که مخصوصاً در مواعظ و سنن دینی و اخلاقی از دیرباز همواره از این شیوه استفاده کرده اند و هنوز هم می کنند . »[10]  

امّا حتّی باوجود این اشتباهات و سادگی ها ، ضرب المثل ها می توانند اطّلاعات خوبی از گذشته در اختیار ما قرار دهند؛ مثلاً ضرب المثل ِ« ابوبکر سبزواری بهتر از این نمی شود » خبر از تعصّب دینی ِ شدید محمد خوارزمشاه می دهد یا  « شهر هِرت » نشانگر بی کفایتی حاکمان ِقدیمِ شهرِهرات است یا مَثَل « باش تا قائم مقام[ فراهانی ] از باغ در آید » از اوضاع اسف بار دوره ی قاجار حکایت دارد . 

ضرب المثل ، تصویری فشرده از زندگی اجتماعی ، سیاسی ، حکومتی و اقتصادی دوره های گذشته و امروز یک قوم است و طبعاً هر قوم و کشوری که سابقه ی فرهنگی غنی تری داشته باشد از ضرب المثل های بیشتری استفاده می کند  .

ضرب المثل با جمله یا جملاتی کوتاه ، افکار و دیدگاه های قومی را در دوره ای خاص یا در کلّ زندگی انسانی نمایان می کند ؛ وقتی داستانِ مثل معروف « خَر ما از کرّگی دم نداشت » را می خوانیم  پی به فساد بعضی از قاضیان این سرزمین می بریم . با امثالی از این دست زندگی روزانه ی مردم کشورمان را بهتر می شناسیم علی الخصوص در جامعه ای که نویسندگانش به زندگی مردم عادی توجّه چندانی نداشتند و فقط به ذکر فتوحات فلان امیر و مرگ فلان وزیر می پرداختند . امّا این ضرب المثل است که در یک نگاه کوتاه ، هم حرف دل گوینده اش را بیان می کند ، هم مخاطب را راضی یا ساکت   می کند و هم اطّلاعاتی از زندگی مردم گذشته را به ما می نمایاند ؛ اطّلاعاتی از نوع :

سیاسی : صاحب خَر را به جای خر برند .

وضع بد درآمد مردم : اگر نماز نباشد گیوه باشد .

سنگینی مخارج : این جا تهران است و گرز رستم گِروِ نان .

تمسخر فرمان های غیر منطقی : برای بستن دهن داروغه همین بَس است .

رشوه دادن : خَر کریم را نعل کردن .  

 با امثال می توانیم با طرز معاش و ابزار زندگی نسل های گذشته و حرفه های خاصّ دیروز و امروز آشنا شویم ؛   امثالی از قبیل :

دیبا کهن شود ولی پاتابه نشود . ( نوار پارچه ای که در قدیم دور پا می پیچیدند برای محافظت از سرما و سختی راه )

آفتابه و لگن هفت دست ، شام و ناهار هیچ .

این هم شد تیشه ی درویش .

تجارت بوق حمام ( در گذشته حمّامی ها برای این که به مردم اطّلاع دهند که حمّام گرم است در صدفی بزرگ می دمیدند . )

جایی رسیده که شتر را به نمد داغ می کنند .

هرکسی انگشت خود یکره کند در زورفین ( حلقه ای که روی چهارچوب درهای قدیم بود  ) .

با مُردن میراب شهر بی آب نمی شه .                                                               

پی نوشت

- یادداشت ها و اندیشه ها ، دکتر عبدالحسین زرین کوب ، انتشارات جاودان ، تهران ، 1357 ، ص 245 .

2- ذکر این نکته ضروری است که گروهی همه ی نمونه های ذکر شده در لغتنامه ی دهخدا را به عنوان مثل نمی دانند بلکه می گویند « مدّعا مثل » است یعنی کلام آنقدر پخته     و حکیمانه است که در آینده می تواند مثل شود یا استعداد مثل شدن را دارد . 

3- جلد دوم آن را سیّد احمد وکیلیان در سال 1366 منتشر نمود .

4- داستان های امثال ، دکتر حسن ذوالفقاری ، تهران ، انتشارات مازیار ،1384 ، ص 23 .

5- امثال و حکم مشابه در عربی و فارسی ، دکتر علی قهرمانی ، تبریز ، انتشارات احرار ، چاپ اوّل ، 1378 ، ص 15 .

6- فنون بلاغت و صناعات ادبی ، استاد جلال الدّین همایی ، تهران ، نشر هما ، چاپ ششم ، 1368 ، صص 300 ـ 299 .

7- آفتابه ی گِلی .

8- تهرود و ابارق نام دو مکان است.

9- فرهنگ عامیانه ی مردم ایران ، صادق هدایت ، گردآورنده جهانگیر هدات ، تهران ، چشمه ، چاپ چهارم ، 1381 ، ص 234 .

10- بحر در کوزه ، دکتر عبدالحسین زرین کوب ، تهران ، انتشارات علمی ، چاپ سوم ، 1368 ، ص 166 .


مطالب مشابه :


نمونه سوالات درس ریاضی ۲

ریاضی راهنمایی و راهنمایی نمونه دولتی ابرار با معدل 18 بهشتی مشهد در رشته ی




پاسخ تشریحی سوالات آزمون ورودی دبیرستان های استعدادهای درخشان 91-92

ریاضی راهنمایی و معدل 20،مدرسه راهنمایی نمونه دولتی بهشتی مشهد در رشته ی




جدول ظرفیت پذیرش مدارس راهنمایی تحصیلی نمونه دولتی شهرستان ها

تحصیلی نمونه دولتی راهنمایی تحصیلی نمونة دولتی 38 مشهد ناحیة 2 ابرار




فعالیت های سال قبل مدرسه راهنمایی پسرانه شاهد پیام غدیر

مسابقات روبوتیک شهر مشهد مدرسه راهنمایی پسرانه شاهد بیست و نمونه دولتی




ضرب المثل عصاره ی فرهنگ

رأی الشّیخ خیرٌ مِن مَشهد دبیر ادبیات مدرسه راهنمایی نمونه های نمونه دولتی.




اسامی پایگاههای انتخاب رشته استان کرمان ـ تابستان 91

صالح آباد مشهد. مدرسه نمونه دولتی روبروی اداره آموزش و پرورش مدرسه راهنمایی




عید غدیر خم

وبلاگ ایمان بلاگ آمده اید من در مدرسه ی نمونه دولتی ابرار مشهد راهنمایی؛ «یوم




مجموعه سوالات نگارش سوم راهنمایی نوبت دوم خرداد91 - 130 سوال

مدرسه ، علم یک هفته در مشهد مقدّس مدرسه راهنمایی نمونه دولتی




برچسب :