داستان کچل کردن سمانه

قصه از اونجا شروع می شه که :
من توی بچگی هام موهای بلوند و البته بلندی داشتم یادمه مامانم رفته بود آرایشگاه که موهاشو مرتب کنه من هم گیر دادم که می خوام موهامو کوتاه کنم , اما مامانم نذاشت چون موهام خیلی خوشکل بود و بابامم عاشق موهای طلایی بلند من که تنها دخترش بودم بود ...
دیگه چشمت روز بد نبینه , گریه و زاری کنان اومدیم خونه و مامانم یه بستنی داد دستم تا مثلا سرم رو شیره بماله و بعدش هم رفت سراغ لباس شستن ...
یادمه رفتم روی تراسمون و موهای دختر همسایه مون که تازه موهاشو مدل قارچی اون زمان زده بود رو داشتم با حسرت تماشا می کردم ( ناگفته نماند که موهاش ویز ویزی و زشت بود ) در همین حین یه فکر شوم به ذهنم رسید
رفتم و یه آینه کوچولو و قیچی خیاطی بزرگ مامانم رو که با زحمت می تونستم بلندش کنم و برداشتم و رفتم زیر میز ناهار خوری که مثلا مامانم منو نبینه .
اینقدر قیچی سنگین بود که نمی تونستم با یه دست بگیرمش و با دست دیگه آینه رو نگه دارم . تک تک کارای آرایشگره رو تو ذهنم آوردم و دست به کار شدم
به حساب خودم داشتم خیلی خوب کار می کردم
بعد از اینکه کارم تموم شد فاتح و مغرور از زیر میز اومدم بیرون ,
اینقدر که ذوق داشتم حتی توی آینه هم نگاه نکردم و لباس مهمونی هامو پوشیدم و رفتم روس تراس تا دختر همسایه منو ببینه و بترکه از حسودی
چند دقیقه ای روی تراس موندم تا اینکه مامانم از اون پایین چشمش به من افتاد
یادمه مات و مبهوت داشت منو نگاه می کرد , یک دفعه دیدم که بدو بدو اومد توی خونه . اولش ترسیدم که شاید می خواد منو دعوا کنه به خاطر اینکه ازش اجازه نگرفتم اما بعد خودم رو گول زدم که حتما خیلی هم خوشحال می شه که دختر هنرمندی داره و باید بهش افتخار کنه , در همین حین داشتم فکر می کردم که چه خوبه از این به بعد خودم موهای مامانو کوتاه و مرتب کنم ...

توی همین فکرا بودم که مامانم رسید بالا و جیغ بلندی سرم کشید
اولش حسابی دعوام کرد اما بعدش مثل اینکه از مدل موهای من خندش هم گرفته باشه , هی زیر زیرکی می خندید ...
منو برد توی آینه خودمو نگاه کردم , واقعا قیافه ام خنده دار شده بود
موهامو کوتاه بلند زده بودم
قسمت کوتاه موهام دیگه نزدیک به کچلی بود شاید یک یا نیم سانتی بود .
اونجا بود که با مامان حسابی خندیدیم
بعدش یه دفعه مامانم یادش از بابام اوفتاد که اگه منو این ریختی ببینه حسابی ناراحت می شه
اینجا بود که فهمیدم چه خاکی تو سرم شده
کلی گریه کردم و جیغ کشیدم رو سر مامانم که اگه بابایی منو این ریختی ببینه چی می شه ؟ حتما دیگه منو دوس نداره و از این حرفا ...
مامانم گفت که خود کرده را تدبیر نیست و باید همین ریختی بمونی تا مو هات رشد کنه و مثل قبل بشه
خدا می دونه تا شب که بابام بیاد به من چی گذشت
خلاصه شب شد و بابام اومد خونه , قبل از اینکه من از توی اتاقم بیام بیرون مامانم به بابام حالی کرده بود که جریان از چه قراره
مثل اینکه با هم تبانی کرده بودند
بابام اومد و مثل همیشه منو صدا کرد تا بیام پیشش منم با چشمای پف کرده از گریه رفتم
اولش غضب آلود به من نگاه کرد .
در کل اون شب با من سر سنگین بود
فردا صبحش مامانم منو آماده کرد که بریم آرایشگاه . نگو که من بی خبر از همه جا که مامان و بابا پیش خودشون نقشه کشیده بودند که منو ببرن و کچل کنن .
خیلی برام کچل شدن سخت بود
مخصوصا که حالا باید افه و کلاس دختر همسایه رو هم تحمل می کردم که پوز موهای ویز ویزی زشتش رو هم به من می ده
به منی که روزایی برای خودم دبدبه و کبکبه ای داشتم
وقتی از آرایشگاه اومدیم همه به من می خندیدن اینم برام شده بود غوز بالا غوز
دیگه همش جلوی همه روسری سرم می کردم
خجالت می کشیدم برم جلوی بابام
اما وقتی بابام منو دید اصلا ناراحت که نبود , هیچ . کلی هم بهم خندید
بهم می گفت : سمانه کچل بابا
این بود داستان کچل کردن من

 


مطالب مشابه :


آموزش کوتاهی مو توسط خودتان

زیر چانه است و در صورت تمایل به کوتاه کردن جلوی موها بیشتر کردن مو برای شکل




آموزش کوتاهی مو توسط خودتان!

دارم با در نظر گرفتن قد و اندازه ی موی شما با روشی ساده و راحت راه کوتاه کردن جلوی مو ها




خودتان موهایتان را کوتاه کنید

است و در صورت تمایل به کوتاه کردن جلوی موها بیشتر جلوی مو ها که تنظیم شد با دقت




آموزش کوتاهی مو (فارا)

طریقه کوتاه کردن کلی: جلوی سر رو یعنی کناره ها رو به طور مدل کوتاهی مو, کوتاه کردن




مدل مو تابستونی

حالا جلوی مو. نوشته شده توسط سامان در 2:4 | لینک فیلم کوتاه کردن مو و کچل




آرایش و زیبایی

پایه و اساس کوتاه کردن مو که باز حالت نوک تیزی به جلوی مو می دهد .




داستان کچل کردن سمانه

دیگه همش جلوی همه کچل ایرانی-انواع مدل مو خیلی کوتاه-مدل کوتاهی مو کوتاه کردن مو و




برچسب :