جهان بيني حاكم بر طب سنتي

هر علمی بر یکسری مبانی و اصول فکری و فلسفی استوار است که آن ها را می توان در لابه لا و بخش هاي مختلف آن علم پیدا کرد. به عبارتی مبانی مذکور به آن علم، چهارچوب ، نظم و انسجام می بخشد و آن را بصورت یک مکتب در می آورد. پس انسجام و استحکام در هر علمی بستگی به مبانی آن دارد. برای مثال روان شناسی جدید مبانی و چهارچوب خاصی ندارد اما پزشكي جديد یا به عبارت واضح تر طب جزءنگر مدرن بر مبانی خاصی استوار است و اصول ومتدولوژی خاصی دارد. به بیان دیگر هر مکتب علمی یکسری پیش نیاز ها دارد كه البته معمولاً این پیش نیازها و مبانی در خود علوم بحث نمی گردد و در خارج به آن ها پرداخته می شود. اگر فردی بخواهد با دید فلسفی و کلی به مطالعه یک علم و پژوهش در آن بپردازد، می تواند اصول کلی حاکم بر آن را استخراج کند.
طب سنتی ایران از جمله علومی است که مبانی مستحكمي دارد. طب سنتی ایران مکتب عظیم طبی است و به عنوان يكي از علوم طبیعی قدیم محسوب مي شود. در واقع این طب مادر همه مکاتب طبی است. به عبارت واضح تر طب چینی و طب هندی(آيورودا)از طب سنتی ایران سرچشمه می گیرد. البته برخی طب مدرن راهم زیرشاخه طب کیمیاوی قدیم می دانند.
امروزه به علت ضعف طب مدرن درحفظ سلامتي یا درمان آن ، تزلزل ولرزشهای جدی در مبانی و نیز از طرفی وجود عوارض انکار نشدنی داروهای شیمیایی و در نهایت هزینه های بالای درمانی؛ گرایش و توجه به طب سنتی (البته در کنار دیگر مکاتب طبی) در جهان روز به روز در حال گسترش است و کشورما هم از اين كاروان جدا نيست.
در سال 1385 دانشکده طب سنتی به عنوان زیرمجموعه ای از دانشگاه تهران تأسیس گردید که برای مطالعه و پژوهش در آن ضرورت شناخت و استخراج مبانی و جهان بینی حاکم بر آن انکار ناشدنی می نمايد و این شناخت و بررسی البته کار يك دانشجوی پزشکی مدرن نيست .
برای كسب این شناخت آگاهی قابل قبولی از بعضی علوم و معارف از جمله فلسفه و بالاخص قسمت طبیعیات آن لازم و ضروری است. شواهد تاریخی هم این ضرورت را نشان مي دهد.همچنانکه کتب سنتی و قدیمی ای که در طب نگاشته شده و به دست ما رسیده است در بر گیرنده این علوم می باشند از جمله: قانون بوعلی، قانونچه چغمینی، ذخیره خوارزمشاهی و... .
برای توضیح بیشتر باید گفت که بر خلاف نگرش عرفی طب سنتی صرفاً چند دارو یا درمان گیاهی نیست بلکه اصول وقواعد ویژه ای دارد و تا حدود صد سال پیش به عنوان يكي از علوم حوزوی تدریس می شده است. به عبارتی مکتبی است که می توان اکثر اصول جهان بینی الهی را در اجزا و بدنه آن مشاهده کرد. به دلیل وجود این جهان بینی فلسفی و الهی، طب سنتی نگاه خاصی به انسان، سلامتی و درمان دارد که با نگرش طب مدرن تفاوت های اساسی دارد.
این مقاله ادعا ندارد که به تمامی این اصول و جنبه های جهان بینی حاکم بر طب سنتی پرداخته شود و از طرفی چه بسا دسته بندی های موجود در آن خیلی دقیق و علمی نباشد. در ابتدا سعی می شود که به برخي ازاصول طب مدرن اشاره شود و در مرحله بعدی به مبانی حاکم بر طب سنتی خواهیم پرداخت.
نکته ای که در ابتدا باید گفته شود این است که در این جا صحبتی از طب اسلامی به میان آورده نمي شود و به اعتقاد نگارنده چیزی به اسم مکتب طب اسلامی وجود ندارد.از این منظر دستورات و روایات طبي تنها مؤید و مصدق طب سنتی خواهند بود. البته می توان صحبت از قرابت طب سنتی و این روایات به میان آورد. به عبارتی حداقل می توان گفت که مبانی موجود در این دو بر هم انطباق دارند. برای مثال می توان به روایاتی اشاره کرد که در آن ها صحبت از گرمی و سردی و خشکی و تری به میان آورده می شود که آن ها از مفاهیم بنیادی در طب سنتی می باشند. به دلیل وجود همین دو نوع نگرش و رویکرد عده ای معتقد به عنوان طب اسلامی هستند (رویکرد مؤسسه تحقیقات حجامت ایران) و عده ای نیز این عنوان را نمی پذیرند (دانشکده طب سنتی) هر چند که باید گفت این دو گروه اشتراکات بسیار و اختلافات جزئی دارند. برای مثال هر دو گروه در ناکارآمدی طب مدرن در درمان بیماری ها اتفاق نظر دارند و نیز از منابع و مراجع مشترکی استفاده می کنند.
از جمله کتب با ارزش درطب سنتي می توان به خلاصة الحکمه تألیف محمد حسين عقیلی خراسانی اشاره کرد كه می توان ادعا کرد که کامل ترین و جامع ترین آن هاست. یعنی می توان گفت که هر آنچه که در کتبی چون قانون و ذخیره بیان شده، در این کتاب به آن پرداخته می شود. دلیل این امر شاید متأخرتر بودن این اثر نسبت به دیگر منابع باشد(زمان تألیف آن اواخر دوره حکومت زندیه می باشد). نثر موجود در کتاب فارسی عربی است یعنی فارسی ای که کامل عجین و آمیخته با عربی می باشد. این کتاب مزایای قابل توجهی دارد از جمله اینکه مؤلف آن شیعی می باشد و به همین مناسبت در لابه لای کتاب احادیثی آورده و به مقتضای بحث دستورات اسلامی درآن ذکر كرده است. همچنین مؤلف در جاهایی که اختلاف نظر وجود دارد آنها را ذکر ، نقد و بررسی کرده است. به طور خلاصه می توان گفت که ارجاع به این اثر در واقع ارجاع به اکثر آثار نگاشته شده در طب سنتی خواهد بود. در هر صورت عقیلی یکی از اطبای بزرگ و صاحب نظر است و در کنار حکما و اطبایی چون بقراط، جالینوس، رازی، بوعلی و جرجانی قرار مي گيرد.(منبع اصلي اين مقاله نيز همين كتاب مي باشد)
در اينجا به نظر می رسد که برای شناخت بهتر طب سنتي اگر آن را به صورت مقایسه ای در کنار طب مدرن بررسی کنیم نتیجه ی بهتری از نوشتار حاصل گردد. همانطور که بیان شد طب سنتی بر اصول و مبانی مستحکمی استوار است و همه حکمای قدیم و جدید بدون استثناء از این اصول تبعیت می کنند و اختلافات آن ها در فروع و مسائل جزئی می باشد. برای مثال همه حکماء تمام حالات، بیماری ها و درمان را بر اساس گرمی و سردی توجیه کرده و به اخلاط اربعه اعتقاد داشتند اما طب مدرن چون پایه هایش بر زمین محکمی استوار نیست اختلافات در آن ریشه ای و مبنایی است و تحولات آن نيز زیاد و سریع است. برای توضیح بیشتر باید گفت که کتاب مرجع پزشکی مدرن «طب داخلی هاریسون» است که هر 4 سال یکبار به گونه ای محتویات و مطالب آن عوض می شود که اگر کسی (برای مثال) تسلط کاملی بر هاریسون سال 2000 داشته باشد از هاریسون سال 2004 چیزی نمی داند! این در حالی است که پس از 1000 سال همچنان کتاب «قانون» بوعلی سینا به عنوان مرجع و منبع طب سنتی مورد استناد و تدریس قرار می گیرد. تزلزل طب مدرن در کشفیات علمی آن هم کاملاً مشهود است. چنانچه بسیار دیده و شنیده می شود که نظر و نتیجه ی علمی یک تحقیق و پژوهش طبی مدرن پس از مدتی تغیر پیدا می کند. برای مثال در سال 1950 میلادی اسفناج را بهترین داروی درمان کم خونی قلمداد می کردند اما تحقیقات سال 1978 نشان داد که اسفناج یکی از عوامل کم خونی است. البته این مثالی بود از هزاران مثال.
نکته بسیار مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که بشر امروزی به اشتباه، این عدم ثبات و تولید نظریات جدید را «پیشرفت» قلمداد می کند در حالیکه این تغییر، تخریب گذشته است و همانطور که گفته شد به مفهوم تزلزل می باشد. البته این کلمه «پیشرفت» بسیار گول زننده است و جای تأمل بیشتری را می طلبد.
همچنین باید گفت که ثبات در طب سنتی به معنای توقیفی بودن این علم و بسته شدن راه اجتهاد در آن نیست بلکه به معنای استواری و استحکام آن بر مبانی و اصول ویژه خود در تاریخ 2500 ساله اش است و چه بسا این مطلب بتواند «وحیانی بودن» علم طب را نشان بدهد. وحیانی بودن علم طب مسأله ای است که امام صادق علیه السلام در روايات مختلفي به آن اشاره کرده است.
همانطوری که گفته شد و در سابق گذشت، در اینجا مختصری از مبانی طب مدرن و پیش فرضهایی که منجر به آن می شود، بیان می گردد.
مبانی طب مدرن
«رنه دکارت» به عنوان فیلسوف مدرن در جهان شناخته شده است. وی با جمله مشهورش (من می اندیشم پس هستم) یکی از افراد مهمی است که اساس تمدن جدید را بنیان نهاد. وی همچنین «سوبژه» را از «اُبژه» جدا کرد. این تفکیک باعث شد که تمایز و جدایی بین جسم و مغز و به عبارت دیگر ماده و روح در فلسفه وی مطرح شود و به تدریج این تمایز در غرب متداول شد. اساساً دکارت دید ریاضی به عالم داشت و عالم را کمی تفسیر می کرد. گالیله و فرانسیس بیکن نیز قائل به تحلیل کمی عالم بودند. دید کمی عالم را ماشینی تفسیر می کند. دکارت با ادعای این که ماده از روح جداست بیان کرد بدن نیز به صورت یک موتور و ماشین است و مانند آنها کار می کند. فلسفه دکارت تأثیر قابل توجهی در علوم به ویژه در علم پزشکی جدید داشت و غرب اکنون سالهاست که در علم پزشکی فقط با بیولوژی جسم و رابطه اعضای بدن با یکدیگر سروکار دارد. نکته مهم اینکه، از دیگر تبعات دید ماشینی به انسان، جزء نگر شدن علم پزشکی و به تبع تخصصی شدن آن است. دکارت بدن و جسم انسان و حیوان را تابع قوانین فیزیکی دانست و اظهار کرد که می توان هر یک را جداگانه مورد مطالعه قرار داد. امروزه نیز در طب مدرن برای تشخیص و درمان یک بیماری هر عضو را به تنهایی و بدون توجه به ارتباط آن با دیگر اعضا در نظر می گیرند. همین مبنا باعث می شود انواع تخصص ها در طب مدرن شکل بگیرد. برای مثال متخصص مغز و اعصاب اصلاً کاری به گوارش ندارد. متخصص چشم نیز توجهی به معده ندارد. اگر کسی مشکل عقیمی داشته باشد باید فقط اندام تولید مثل او را بررسی ودرمان کرد واین بیماری ربطی به قلب ،مغزوکبد او ندارد.
بايد گفت که در طب سنتی هیچ گاه این نگرش وجود نداشته است. مثلاً بسیاری از انواع سردرد اصلاًً ربطی به مغز ندارد بلکه مربوط به گوارش است یا ریشه در معده دارد و به محض اینکه معده اصلاح شود مشکل سردرد بر طرف می شود. به علت اینکه دیدگاه جزء نگر از شناخت درست ماهیت و جوانب کارکرد یک عضو ناتوان است بالتبع در تشخیص بیماری و درمان آن ناچار است به احتمالات متوسل شود که اين از ریشه های اصلی بحران طب مدرن می باشد. اساساً دیدگاه جزء نگر هیچ وقت قادر نخواهد بود تمام اجزا و کارکردهای یک عضو را تجزیه و تبیین کند و این گفته متخصصان بیوشیمی و زیست شناسان است. از طرفی پیشرفت دانش فیزیولوژی بر این امر صحه می گذارد. به عبارتی این پیشرفت نشان می دهد تجزیه آن عضو کامل نبوده است و در هر چند مدت یک یا چند ماده جدید کشف می شود که به تبع آن تبیین و درمان نیز عوض می گردد. باید توجه کرد این مسئله تقریبا در پزشکی مدرن عمومیت دارد و یکی از قسمت های بارز آن مبحث هورمون ها و غدد داخلی است. همچنين به علت ناتوانی طب مدرن در تشخیص و درمان سبب و ریشه اصلی بیماری در آن عملاً علامت درمانی صورت می گیرد. به عبارتی طب مدرن بیماری را سرکوب می کند و تنها جایی که بیماری را به صورت ریشه ای درمان می کند جراحی می باشد که عضو بیمار در مواردی از آن دور انداخته می شود. جالب است که جراحی در طب سنتی آخرین مرحله درمانی (در صورتی که در مراحل قبلی درمانی صورت نگیرد) قلمداد می شود. کما اینکه حافظ نیز می فرمايد:
به صوت بلبل و قمری گر ننوشی می علاج کی کنمت آخرالدوا الکِی(جراحی)
از دیگر مبانی طب مدرن می توان به موش انگاری انسان در آن اشاره کرد که آزمایشات و تحقیقات مربوط به آن معمولاً اخبار پزشکی زیادی را در رسانه ها به خود اختصاص می دهد. طب مدرن همچنین به علت قائل نبودن به پیوستگی و ارتباط بین اندامها و اعضا و کارکردهای بدن، برای تشخیص بیماری به وسائل فیزیکی و به عبارت بهتر تکنولوژی وابستگی زیادی دارد، به عنوان مثال برای تشخیص بیماری MS (استرخا) از MRI مغزی استفاده می شود.
دید ریاضی و کمی
یکی دیگر از تفاوت های علوم سنتی با علوم جدید این است که علوم سنتی دید کیفی به عالم دارند بر خلاف علوم جدید که دید ریاضی و کمی به عالم دارند. دید کمی این توان را به انسان می دهد که بتواند یک شیء را محدود و در نتیجه در آن تصرف کند. اساساً برای تصرف در عالم به نگاه ریاضی وار نیاز داریم. البته بین نگاه ریاضی وار و تصرف در عالم تطابق زمانی هم وجود دارد(انقلاب صنعتی و آغاز تصرف در طبیعت همزمان است با نگاه کمی در آراء دانشمندانی چون گالیله، دکارت و نیوتون). دید علوم قدیم به عالم یک دید طبیعی و میلی (اراده طبیعی نه اجبار) است. اما علوم جدید به عالم نگاه قسری و جبری دارند. از کودکی به ما گفته شده است که اولین کسی که به علت افتادن سیب فکر کرد نیوتون بود این یکی از هزاران دروغی است که نظام آموزشی به خورد ما داده است. اما حقیقت این است که بشر صدها سال قبل از نیوتن به علت افتادن اشیا فکر می کرد اما تفاوت در طرز تحلیل این مسئله بود. ارسطو و بوعلی و دیگر قدما و حکما هم برایشان این سؤال مطرح بود که چرا اجسام به پایین می افتند. نیوتن در تحلیل علت افتادن سنگ معتقد است جاذبه زمین سنگ را به سمت خودش می کشد همانطور که می بینیم در این تحلیل نظر به جبر و قسر شده است. سنگ به جبر کششی زمین به پایین می آید و البته سنگ هم زمین را به سمت خودش می کشد اما به علت بیشتر بودن وزن زمین در نهایت سنگ به زمین می افتد در حاليكه به نظر حكما علت افتادن سنگ ميل طبيعي آن براي رسيدن به حيز يا اصل خود( كه همان خاك است)،مي باشد.
مباني طب سنتي
غرض طب
در رؤوس ثمانیه یک علم می توان آن را تا حد زیادی شناخت و با دیگر علوم مقایسه کرد. در اینجا برخی از رئوس ثمانیه را به جهت اختصار ذکر می کنیم.
غایت و غرض طب، حفظ صحت حاصله و استرداد صحت زایله است. همانطور که در این عبارت مشاهده می شود هدف اصلی در طبابت حفظ صحت موجوده است. به عبارتی هر شخص از طریق سته ضروریه سعی در جلوگیری از بیماری کرده و اجازه نمی دهد بیماری شکل بگیرد. باز گرداندن سلامتی از دست رفته در مرحله دوم طبابت قرار دارد. طبق این تعریف طبیب باید اصول و روش های صحیح معیشت را به مردم تعلیم دهد تا افراد اجتماع دچار بیماری نشوند. این اصول در بحث سته ضروریه بیان می شود. پس اینطور نیست که طبیب بنشیند تا کسی بیمار شود و سپس به معالجه اش بپردازد (وضعیتی که در طب مدرن ما شاهد آن هستیم).
فضیلت و شرف طب
1. باید گفت که تحصیل علم دین و اشتغال به وظایف دینی اعم از طاعات، عبادات و... موقوف به صحت بدن و سلامت حواس و قوای بدنی است که آن هم البته نیاز به دانستن علم طب می باشد.
2. همچنین دانستن علم طب و تشریح بدن و ارتباط اجزا با یکدیگر و امزجه باعث معرفت به نفس خود است که کلید و دلیل معرفت خداوندی است «من عرف نفسه فقد عرف ربه» یا «وفی انفسکم افلا تبصرون» .
3. ترکیب و مزاج بدن انسان اعدل امزجه است که نفخ روح در آن صورت گرفته و نفس ناطقه به آن تعلق دارد و به عبارتی بدن مادی و روح مجرد به هم مرتبط اند. پس علمی که شناخت بدن انسان را متحمل شود جزء شریفترین علوم خواهد بود. پس به طور خلاصه از نظر حکما فضیلت طب به این است که صحت را به بدن باز می گرداند و آن را مهیای طاعت حق می گرداند و همچنین انسان با علم طب به قدرت حق و عظمت خلقت او و معرفت نفس مادی خود عارف می گردد.
ارتباط طب با علوم دیگر
همانطور که گفته شد علوم جدید به دلیل جزءنگر شدن، تخصصی شده اند و به دلیل فربهی كاذب ،دانشمندان توان خواندن بیش از یک علم را ندارند مگر افرادی که نابغه باشند. از این جهت عوارض بزرگی بر جوامع بشری تحمیل شده است درحالی که حکمای قدیم معمولاً ذوالفنون و در رشته های مختلف متبحر بوده اند هر چند در یک رشته خاصی صاحب تألیف و دارای رأی نيز بودند. پس اساساً در دید کل نگر تخصص گرایی به مفهوم امروزی امکان ندارد و نمی شود دیگر علوم را نادیده گرفت. به همین دلیل حکما برای طبابت چند علم را ضروری می دانستند که طبیب باید از هر یک از این علوم به قدر نیاز بهره می داشت.
1. علم فقه و حدیث 2. علم اخلاق(به طور تفصیلی و کامل در کتب حکما در مورد آداب و اخلاق طبیب معالج بحث می شود) 3.علم حکمت 4. علم منطق 5. علم طبیعی(حکما فلسفه را به سه قسمت تقسیم می کردند: علیا، وسطی و سفلی. طب به عنوان یکی از شاخه های علوم طبیعی در زیر مجموعه فلسفه سفلی قرار دارد.) 6. علم هندسه 7. علم نجوم و علم حساب.
ضرورت علومی که ذکر شد به این معنا است که در صورت عدم آگاهی از آنها، طبیب در فهم بسیاری از مباحث طبی عاجز خواهد بود. مثلاً مباحث مربوط به معرفت کلیات خمسه و معرفت جوهر و عرض و فرق میان ذاتی و عرضی و اصلی و شرکی و نیز بسیاری از مباحث دیگر که بدون علم منطق اصلاً فهم نمی شوند.
علم نجوم
علم دیگری که شناختنش برای فهم مسائل طبی ضروری است عبارت است از علم هیئت. در بحث سته ضروریه ذیل رکن اول «الاهویه» مباحثی مطرح می شود از جمله فصول اربعه، اوقات فصد و حجامت، تنقیه، معرفت خط استوا و اقالیم سبعه و ارض و طول بلدان و امزجه ی آنها و نیز بسیاری از مباحث دیگر که ذیل آن قرار دارد. همچنین است بحث بحران ها که در شناخت صعود و نزول بیماری بسیار اهمیت دارد و کاملاً به علم هیئت وابسته است.
علم احکام نجوم نیز جهت اوقات و ازمنه ی استعمال انواع معالجات ضروری است که با توجه به موقعیت ماه در بروج دوازده گاه تحلیل می شود. برای مثال در موارد طبی زیر زمان اهمیت زیادی دارد و اوقات نیکو و نحسی برای انجام آن ها وجود دارد که عدم توجه به آن اوقات باعث می شود درمان نتیجه ی نامطلوب و در مواردی نتیجه معکوس بدهد. این موارد عبارتند از: استعمال ادویه، ترکیب ادویه، مسهل دادن، حقنه، ستردن مو و نیز اوقات بحران بیماری که به تزاید و تناقص نور ماه بستگی دارد. مثلاً در انجام حجامت از چند جهت باید زمان را رعایت کرد. 1. اینکه در روزهای چهارشنبه و جمعه نباشد، 2. در کانون اول(در ماه های رومی ) نباشد، 3. در ماه های سرد نباشد، 4. در اوایل و اواخر ماه قمری نباشد، 5. در ساعات وسط روز نباشد، 6. در هوای بارانی و آشفته نباشد.
همانطور که گفته شد حکما فصل مجزایی را در ابتدای کتب طب به اخلاق و آداب طبیب اختصاص می دادند که مطالعه آن در شناخت جهان بینی آن ها حایز اهمیت است. عقیلی در خلاصه الحکمه تا بیست و دو مورد از این آداب را ذکر کرده است و اولین مورد این است که طبیب هنگام معالجه خود را مؤثر واقعی نبیند و حق را شافی بداند.
طبیعت
یکی از مفاهیم بنیادي در طب سنتی مفهوم طبیعت است. حکما و فلاسفه تعاریف گوناگونی از طبیعت عرضه کرده اند. ابن سینا در شفا و در بخش طبیعیات و صدرالمتألهین در جلد 5 از اسفار، تعاریفی از طبیعت ارائه کرده اند که البته به هم نزدیک اند. شاید بتوان گفت که مفهوم طبیعت نقطه جدایی و تمایز طب سنتی از طب مدرن می باشد. با توضیحاتی که بعدها ارائه می شود مشخص خواهد شد که کاربردی کردن مفهوم طبیعت در طب از اعتقاد به نظام مند بودن عالم ناشی می شود.
در اینجا به جهت اختصار فقط تعریف عقیلی از کتاب خلاصه الحکمه آورده می شود. «در بدن همه قوا دائم در کار خود اند که لا یُعصونَ اللهَ ما امرَهم و یفعلون ما یؤمرون و لکن مقهور تحت طبیعت اند چنانچه طبیعت مقهور تحت امر نفس و نفس تحت عقل و عقل به امر فاعل و قاهر- جل شأنه و عز سلطانه- می باشد. طبیعت ، خلیفه نفس و عقل است در عالم اجسام و حفظ تدبیر بدن به آن مفروض است.»
حال ببینیم این طبیعت چیست که حکما این همه به آن پرداختند. با یک مثال ساده و ملموس مفهوم طبیعت روشن می گردد. وقتی کسی غذا یا یک ماده سمی می خورد دچار حالت قی و اسهال می شود. حال اگر ماده سمی داخل معده باشد، طبیعت بدن چون هوشمند است آن را با قی دفع می کند چرا که در این حال نزدیکترین راه برای دفع ماده سمی دهان است. اما اگر ماده سمی از معده بگذرد و وارد روده شود در این حال طبیعت مدبره بدن نمی تواند آن را از طریق دهان دفع کند و آن را از طریق مخرج دفع خواهد کرد. این نشان می دهد که معده انسان یک جسم ماشینی بدون درک و احساس نیست بلکه می تواند ماده مضر را تشخیص دهد و آن را دفع کند. در اصل هر عملی که بدن برای دفع ماده بیماری و حفظ سلامتی انجام می دهد از طبیعت مدبره بدن ناشی می شود. طبق اعتقاد حکما طبیعت کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد و به اصطلاح هر کدام از کارهای طبیعت حکمت و مصلحتی دارد هر چند آن غرض و مصلحت بر ما پوشیده باشد. ملاصدرا می گوید: «طبیعت بر خیر و صلاح است» (اسفار جلد 5 صفحه 222). بقراط نیز معتقد است که طبیعت هیچ گاه امری باطل و بیهوده انجام نمی دهد.(رسائل ابن رشد صفحه 253)
افعال مختلفی که از بدن انسان سر می زند از نظر طب سنتی کاملاً تبیین شده و علت آنها بیان گردیده است. مثلاً سرفه، زکام، تب، بی اشتهایی و عطسه و ... . در احادیث عطسه را شافی و زکام را نجات دهنده از چهار مرض صعب العلاج و مهلک دانسته اند. در عطسه فضولات دماغی دفع می شود. عقیلی در مورد رطوبت غلیظی که از مغز به بینی می آید(فضولات بینی) می فرماید: «این پاک کننده فضلات دماغیه و امان بخشنده از صرع(غش) و سکته و صداع(سردرد) و شقیقه و نزله و زکام و اکثر امراض دماغیه و سرفه و سل و اسهال و ثقل سر و بدن و سستی اعضا و غیر اینهاست». یعنی اگر این رطوبات به بینی منتقل نشود باعث بروز امراض مذکور خواهد شد. همچنین نزله (آبی که موقع سرماخوردگی از بینی خارج می شود) مغز را از رطوباتی که بعد ها عامل سکته، فلج و... می شود پاک می کند. البته بررسی تفصیلی مسئله طبیعت و راهگشا بودن آن در تبیین احوال و افعال بدن نیازمند مقاله ای مفصل و طولانی است چرا که همانطور که گفته شد تمام طب سنتی بر مبنای اعتقاد به طبیعت و هوشمندی آن و هدفمند بودن افعال آن، پایه ریزی شده است.
در اینجا در قالب چند مثال فقط به اثرات درمانی که ناشی از اعتقاد یا عدم اعتقاد به طبیعت است، می پردازیم. مثلاً در مورد زکام اگر ما به غایت مندی و جهت دار بودن فعل طبیعت اعتقاد داشته باشیم می گوییم به علت جمع شدن رطوبات در مغز، طبیعت بدن متوجه دفع آن ها گردیده است و طبیب هم به طبیعت کمک می کند تا آنها را دفع کند. اما در صورت عدم اعتقاد به این اصل، طبیب با تجویز دارویی خاص از ریزش رطوبات به بینی جلوگیری کرده و آنها را در مغز حبس می کند همچنان که در طب مدرن با تجویز آنتی هیستامین مانع دفع رطوبات می گردند و به دنبال آن فرد دچار بیماریهای خطرناکی می شود که در طب سنتی هم به آن اشاره شده است. مثال دیگر اینکه در صورتی که فرد بدون مسمومیت دچار حالت قي شود ،در طب سنتی تا موقعی که این حالت به اضطرار نکشد و عوارضی ایجاد نشود از قی جلوگیری نمی شود چون طبیعت مدبره به علت جمع شدن ماده ردی و بیماری زا در بدن سعی در دفع آن دارد. اما در طب مدرن جز در زمان مسمومیت به قطع قی و اسهال اهتمام می ورزند. در مورد سرفه، خواب، استرس، سکسکه و تمام افعال بدنی وضعیت به همین صورت است. مثلاً کابوس شبانه از تدبیرات طبیعت می باشد. شاید افراد بسیاری از کابوس شبانه (بختک) واهمه و ترس داشته باشند در حالی که اگر از طبیعت مدبره چنین کاری سر نزند چه بسا مرگ فرد حتمی باشد. توضیح اینکه اگر بدن بخارات غیر منهضمه تولید کند (علت تولید بخارات ضعف هضم یا خوردن غذاهای رنگارنگ و متنوع است) و این بخارات به سمت مغز حرکت کند و در آنجا محتبس شود جلوی حرکت روح نفسانی (عامل حس و حرکت) را خواهد گرفت. طبیعت بدن برای جلوگیری از این عدم تحرک، به شکل خواب و رویا یا کابوس القا می کند که اتفاقی برای فرد افتاده که مانع حرکت او شده است. با این کار باعث بیدار شدن شخص می شود. در کابوس شبانه فرد می خواهد فریاد بکشد و تلاش می کند دست و پایش را حرکت دهد اما نمی تواند و این به آن علت است که بخارات غلیظه مانع رسیدن حس و حرکت به اعضا می شود.
طبیب خادم طبیعت است
به مناسبت در اینجا باید گفت که در طب سنتی جمله مشهوری وجود دارد که همه حکما و اطبا به آن ملتزم بوده و آن را اساس کار طبیب قرار داده اند «طبیب خادم طبیعت است» مفهوم عبارت این است که چون در عالم و در بدن انسان هیچ حرکت و فعل و انفعالی بدون سبب نیست، پس طبیب هم باید به طبیعت مدبره توجه کرده و آن را سرمشق و الگوی خویش قرار دهد. برای مثال اگر طبیعت در دفع امراض دماغیه از عطسه استفاده می کند طبیب نیز باید همین شیوه را در پیش گیرد. اگر طبیعت در دفع فضولات معدی و مواد سمی از قی استفاده می کند طبیب هم باید همین کار را بکند. یا اینکه در خونریزی زیاد فرد با تدبیر طبیعت دچار حالت غش می شود حال اگر طبیعت این کار را نکند فرد در اثر خونریزی می میرد چرا که غش باعث می شود خون در درون بدن محتبس و خونریزی متوقف شود. همچنین است تدبیر سرفه برای دفع فضولات ریه و مثال های فراوان دیگر که نیازمند استفاده از اصطلاحات تخصصی در طب سنتی می باشد.
به دلیل اهمیت فوق العاده این بحث ناچاریم به بررسی یک بیماری شایع در بین افراد جامعه بپردازیم که عبارت است از «بواسیر». از نظر طب سنتی بواسیر از خون غلیظ و سوداوی و نابجا بوجود می آید. این خون به علت جمع شدن در مقعد باعث بیرون زدن رگ بواسیر می شود كه اصولاً مورد نیاز بدن نیست و باید دفع شود و طبیعت هم آن را از طریق مقعد دفع می کند اما طب مدرن با جراحی آن را می بندد و از ریزش آن جلوگیری می کند. این در حالی است که طبق نظر حکما اگر خون عامل بواسیر دفع نشود و در بدن بماند باعث بیماری های خطرناک و لاعلاجی چون سکته، مالیخولیا، سرطان، جذام و غیره می شود. همچنان که در عمل هم میبینیم کسانی که بواسیر خود را جراحی می کنند به این عوارض دچار می شوند. اما در طب سنتی با عمل فصد (رگ زنی) و حجامت این خون را دفع می کنند و نیز با بهره گیری از داروهای خاصی از تکون دوباره آن جلوگیری می کنند. همانطور که میبینیم در اینجا هم طبیب به طبیعت کمک می کند تا خون ردی را دفع کند اما از طرق دیگری مانند فصد.
کل نگری
از دیگر اصولی که بر طب سنتی حاکم است و آن را از طب مدرن جدا می کند مسئله کل نگر بودن است .به طوری که برخی طب مدرن را طب جزء نگر و طب سنتی یا به عبارت بهتر مکاتب طبی قدیم (طب چینی و طب آیورودای هند و طب هومیوپاتی) را مکاتب طبی کل نگر می دانند. مسئله کل نگر بودن نیز همانند اعتقاد به طبیعت در شناخت و تشخیص بیماری ها و نیز در درمان، جایگاه ویژه ای دارد و خود را به وضوح نشان می دهد. این اصل را از زوایای مختلفی می توان بررسی کرد.
مثلاً در بیولوژی (شناخت ارتباط اجزا با یکدیگر و کارکرد آن ها) اعتقاد يا عدم اعتقاد به كل نگري سبب می شود تفاسیر، تحلیل ها و تبیین های متفاوتی از کارکرد اعضا ارائه شود. توضیح اینکه در طب مدرن برای تبیین عملکرد معده و چگونگی هضم غذا به تجزیه مواد سرریز شده به معده پرداخته شده و آن ها را به صورت جزئی و ریز بررسی می کنند (در حالی که بشر هیچ وقت نمی تواند به طور کامل این کار را انجام دهد و تمام موادی را که داخل معده هستند تجزیه کند. کشفیات جدید هم بر این امر صحه می گذارند). همچنین در اینکه کارکرد کبد چیست و چگونه خون را تولید می کند تحلیل های جزئی ارائه می شود اما در طب سنتی با توجه به دید کل نگر مراحل هضم اینگونه تبیین می شود که ابتدا غذا وارد معده می شود و حرارت غریزی معده در آن تصرف می کند و پس از دو تا سه ساعت آن را آماده خروج از معده می کند سپس شیره غذا وارد کبد می شود .این بار حرارت غریزی کبد در آن تصرف می کند و از آن چهار خلط به نام های صفرا، سودا، دم و بلغم می سازد.
كل نگري در امراض شركي
از دیگر جاهایی که دیدگاه کل نگر در آن به وضوح دیده می شود امراض شرکی (اشتراکی) است که فصل مهمی را در طب سنتی به خود اختصاص داده است و در بررسی اکثر بیماری ها از آن صحبتی به میان آورده می شود. امراض شرکی امراضی هستند که علت آنها عضو بیمار نیست بلکه به سبب مشارکت (در اینجا به مفهوم حضور) یک عضو دیگر است. این مسئله به قدری اهمیت دارد که اگر طب سنتی کل نگر نباشد درواقع یکی از وجوه اصلی تمایز خود از طب مدرن را از داده است. به عبارتی کل نگری مانند نخ تسبیح است. مثلاً اگر شما بی خوابی یا سردرد یا درد مفاصل داشته باشید حتماً اولین چیزی که از شما می پرسند مشکلات معده است چون در بسیاری از موارد مذکور علت این بیماری ها و ریشه آن ها در معده می باشد و بالتبع با اصلاح معده بیماری بالکل زایل می گردد. همچنین بسیاری از ضعف چشم ها که علت آنها مشکلات معده است. همینطور پوسیدگی دندان که در بسیاری از حالاتش از مغز و معده ناشی می شود. پس با این مبنا تخصصی شدن در طب سنتی یک انحراف است و طبیب طب سنتی اصلاً نمی تواند به صورت تخصصی عمل کند. چون همانطور که گفتیم هر عضوی که بیمار باشد بدون شک یکی از علت های بیماری در آن مشارکت اعضای دیگر است. اما در طب مدرن اینطور نیست. برای مثال کسی که مشکل مفاصل داشته باشد از طریق عکس برداری، سونوگرافی و نمونه برداری علت بیماری در خود آن عضو بررسی می شود و امر در نهایت یا به جراحی می انجامد و یا اینکه به داروی مسکن بسنده می شود و اساساً هیچ درمان قطعی صورت نمی گیرد. هیچ چشم پزشکی علت ضعف یا پرش چشم را در معده جستجو نمی کند. همین عامل است که باعث می شود در طب مدرن ریشه بیماری شناخته نشود و پزشک به علامت درمانی یا بهتر بگوییم به سرکوب علایم بیماری روی می آورد.
کل نگری در شناخت بیماری و تشخیص
همانطور که قبلاً اشاره شد کل نگری در شناخت بیماری و تشخیص آن خود را نشان می دهد. هر بیماری که در بدن ایجاد می شود و هر حالتی که به بدن عارض می گردد یک علامت خارجی دارد. از طرفی تمامی اجزا و اندام ها به هم پیوسته اند و بر روی هم تأثیر می گذارند بنابراین می توان با کشف قواعدی از علایم ظاهری به بیماری درونی پی برد.
مزاج شناسی یکی از راه های مهمی است که به کمک آن از علایم ظاهری به علت بیماری پی برده می شود. مثلاً در کسی که در او نزله (آبریزش بینی) سوزندگی دارد دلیل و نشان دهنده این است که وی زکام گرم دارد و داروی درمانی وی با داروی کسی که زکام سرد دارد تفاوت می کند. با استفاده از مزاج شناسی به گرمی و سردی جبلی و سرشتی افراد نیز می توان پی برد. با علائمی چون خواب، مو، حرکات افعال، بزرگی و کوچکی اندام ها، رنگ صورت و غیره می توان مزاج افراد را تشخیص داد.
در مورد نبض نیز همین طور است. اکثر بیماری ها و علت آن ها را با گرفتن نبض می توان تشخیص داد در حالی که نبض در طب مدرن فقط در تشخیص مرگ و حیات افراد به کار برده می شود. در طب سنتی اجناس مختلف نبض و حالات مربوط به آن را ذکر کرده اند. عارض شدن هر حالتی بر بدن فرد بر قلب وی تأثیر می گذارد و قلب نیز آن اثر را در نبض نشان می دهد. برخی از اطبا به قدری در این مقوله متبحر هستند که اصلاً به بیمار اجازه نمی دهند سخنی در مورد بیماری اش بگوید بلکه با گرفتن نبض نوع بیماری و علت آن را تشخیص می دهند. برخی حتی با استفاده از نبض نوع غذایی را که فرد قبلاً خورده است تشخیص می دهند. بسیار جالب توجه است که بدانید با استفاده از نبض تمام بیماری های قلبی را می توان تشخیص داد. همچنین با نبض نوع جنین، تعداد زایمان های زن و حاملگی یا عدم زن را می توان مشخص کرد.
با توجه به مطالبی که گذشت باید گفت همانطور که نبض می تواند حالات مختلف بدن را نشان دهد کف دست و کف پا نیز می توانند در تشخیص بیماری ها به ما کمک کنند. کف پا در طب چینی جایگاه بسیار ویژه ای دارد و از نقاط مهم در تشخیص و درمان بیماری هاست. هر نقطه از کف دست و کف پا با یک عضو از اعضای بدن مرتبط است. این نقاط در طب چینی شناخته شده است. در صورت بروز مشکل در آن عضو خاص در هنگام درمان، نقطه مربوط به آن عضو در کف پا با سوزن تحریک شده و به این شکل بیماری و درد زایل می شود. در طب سنتی ایران نیز از کف پا برای تشخیص بیماری استفاده می شود. و با ماساژ آن، گرفتگی اعضا ودرد ناشی از آن دفع می گردد.
همچنین زبان فرد نیز نشان دهنده حال معده و مغز اوست و از روی رنگ و زبری و نرمی زبان می توان وضعیت معده و مغز را تشخیص داد.
اساساً این مفاهیم و ارتباطات اعضا واجزاي بدن برای یک طبیب طب مدرن نامفهوم است و اگر هم احیاناً در خلال تحقیقات آزمایشگاهی به مواردی مشابه در طب سنتی رسیده شود با بهت و تعجب دیگران مواجه خواهد شد. چنانچه زمانی یک پزشک از روی چشم والبته با استفاده از ذره بین بسیاری از بیماریهای داخلی را تشخیص می داد و این اکتشافات او در دنیا سروصدای زیادی به راه انداخت. طب مدرن به علت عدم شناخت و اعتقاد به این اصل، در تشخیص بیماری به آزمایشگاه متوسل می شود. گویی بدن در موقع بیمار شدن هیچ علامتی از خود نشان نمی دهد. البته وابسته شدن طب مدرن به مظاهر تکنولوژی آفاتی در پی دارد که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست.
امروزه جزءنگری امری است فراگیر که همه ما بدون آنکه متوجه باشیم به آن اعتقاد والتزام داریم و بیرون آمدن از این تفکر کاری است دشوار. مثلاً اگر گفته شود روغن مالی ناف برای سرفه های مزمن و خشک و نیز برای کم خوابی صفراوی مزاجان مفید و درمان گر است، مورد تعجب و انکار قرار خواهد گرفت.
كل نگري وارتباط آن با نجوم
نکته مهم دیگر این است که دیدگاه کل نگر علاوه بر قائل بودن به پیوستگی تمام اجزای بدن، به ارتباط و تأثیرات اجرام آسمانی و پدیده های جوی بر بدن انسان نیز معتقد است. مثلاً انجام دادن معالجات گوناگونی چون حجامت، فصد، حقنه، مسهل دادن و ساخت داروهای ترکیبی در زمان های خاصی به مراتب بهتر و در زمان هایی نابجاست. بدین معنا که کارایی و اثرات درمانی آنها کمتر می شود. در طب سنتی و در بحث مزاج مکان ها و رکن اول از سته ضروریه (الاهویه) به تأثیرات آب و هوا، فصول و مناطق جغرافیایی بر انسان پرداخته شده است.
همچنین در طب سنتی هر یک از مولدات ثلاثه (جماد، نبات و حیوان) به یکی از سیارات هفت گانه نسبت داده شده و رفتار آن گیاه یا حیوان یا جماد بر اساس وضعیت آن سیاره قابل تحلیل است. اگر سیاره در وضعیت خوبی نباشد، ادویه ی منسوب به آن سیاره هم از کیفیت مناسبی برخوردار نخواهد بود. برای مثال گیاه رازیانه منسوب به سیاره مشتری است و در سالی که این سیاره وضعیت جوی نامناسب دارد، رازیانه نیز چندان ثمر بخش نخواهد بود. از طرفی هر یک از اعضای بدن نیز منسوب به یک سیاره است.
همینطور در بحث بحران ها که فصل مجزایی را به خود اختصاص داده است اوقات ماه قمری در تعیین زمان بحران مؤثر واقع می شود.
در اینجا به چند اصل مهم دیگر از اصول طب سنتی اشاره می کنیم که در حقیقت از اعتقاد به نظام مندی و احسن بودن عالم خلقت ناشی می گردد. در طب سنتی به دلیل اعتقاد به وجود این نظم در عالم باید گفت که چیزی در بدن بدون مصلحت و حکمت قرار داده نشده است هرچند ما از آن مصلحت بی اطلاع باشیم و کارکرد آن عضو را ندانیم. در حالی که در طب مدرن(براي مثال) به دلیل عدم اعتقاد به این مسئله «آپاندیست» عنوان زائده به خود می گیرد چون کارکردی در طب مدرن برای آن بدست نیامده است.
اصل اول اینکه در طب سنتی داروهای موجود در هر منطقه تقريباً با بیماری های موجود در آنجا سازگار است و لذا معمولاً در درمان ها و معالجات داروهای همان منطقه کفایت می کنند.
اصل دوم اینکه در طب سنتی غذاهای موجود در هر منطقه با مزاج افراد آن منطقه سنخیت و سازگاری دارد و بالتبع نیز غذای رایج و غالب آنها (اعم از حبوبات، میوه جات و...) باید در منطقه خودشان قابل پرورش باشد.
اصل سوم هم بيانگر اين است كه غذاهاي موجود در هر فصل بايد به طور معمول در همان فصل استفاده شود چون با مزاج آن فصل سازگار است مگر اينكه به وسيله خشك كردن يا هر روش ديگري بتوان آن را در فصول ديگر هم استفاده كرد.مثلا خيار ،گوجه وهندوانه مخصوص فصل تابستان هستند واستفاده از آنها در فصول سرد به صورت گلخانه اي عامل بيماري هاي سرد است.همچنين هندوانه اي كه از مناطق گرم آورده مي شود،خوردن آن در فصل زمستان و در شهرهاي سردسير مضر است
بازگشت اشيا به اصل و مبدا خود
به عنوان قسمت پاياني مي پردازيم به اينكه هرچيزدرعالم به طور طبيعي اصل وريشه خود را دوست دارد و همواره به سوي آن ميل ميكند« كل شي يرجع الي اصله» . درطب سنتي مواردي از اين نوع نگاه را مي توان يافت.توضيح اينكه حكما دربحث اركان اربعه (آتش،هوا، آب،خاك) براي هريك از آنها يك حيز طبيعي(قرارگاه طبيعي يا آرامشگاه طبيعي) قائل بودند وحركت اركان را بر اساس آن توجيه مي كردند مثلا اصل ومبدا يك سنگ راخاك مي دانستند وعلت افتادن سنگ را ميل طبيعي اش به رسيدن به آن مبدا مي دانستند همچنانكه قبلا به آن اشاره شد.
مثال ديگر اينكه براي دفع ضرر سم عقرب،مار يا هر گزنده ديگر بايدآن گزنده را له كرده وبر روي محل نيش گذاشت تا سم توسط بدن آن گزنده جذب شود.


مطالب مشابه :


روشی اسان برای درمان بواسیر

درمـــــان بواســـیــر جهت تشخیص نحوه پاکسازی به متخصصان طب سنتی لیست مواد




خواص میوه معروف پاییزی انار

لیست صفحات. صفحه پزشکان و متخصصان تغذیه خواص انار را به ۵۰ برای کسانی که بواسیر دارند




خواص میوه هاو سبزیجات وغذا هایی که برای سلامتی مفید است

متخصصان تغذیه كه توصیه به انبه برای افراد گرم مزاج بخصوص آنها که مبتلا به بواسیر و




انواع عرقیات سنتی و خواص آنها

لطفا جهت دستیابی به لیست کلیه مطالب به هاحتماً از متخصصان این التهاب گلو و بواسیر.




تاثیر ورمی کمپوست لیست گیاهان دارویی

تاثیر ورمی کمپوست لیست کم اشتهایی، بواسیر، ورم لثه توسط انجمن متخصصان




آلوئه ورا

متخصصان پوست ‌و مو 4-این ماده ممكن است سبب تشدید اولسرها، بواسیر، التهاب لیست تمام




انار

برای کسانی که بواسیر دارند این متخصصان انگلیسی در یک بررسی جدید دریافته لیست تمام




خواص بلوط

مخاط بدن داشته و از آن می‌توان در درمان ورم لوزه‌ها، حنجره‌ و بواسیر متخصصان طب گیاهی




رگ گیری در طب سنتی

لیست مواد غذایی درمان بواسیر به نظر بیشتر کارشناسان زیبایی اندام و متخصصان جوان‌سازی




مــختصری از فـوایـد مـصرف انـــار

تصفیه می‌کندولی متخصصان تغذیه، فواید زردی و بواسیر مفید است لیست تمام پیوند




برچسب :