اساسات تعلیم و تربیت1

مقدمه:

     تعلیم و تربیه یکی از نهاد های با اهمیت اجتماعی است، یعنی واقعیتی است که بر اثر نیاز های انسان در رابطه با یکد یگر در مسیر تحولات اجتماعی بوجود آمده و شکل گرفته و تحول یافته است. اکنون جامعه ئی وجود ندارد که در تداوم و استمرار حیات خود وابسته به تعلیم و تربیه نباشد. این پدیده جهان شمول در همه عصر ها و زمانه ها و در همه اجتماعات بشری برای پیشرفت و ترقی انسان ها نقش حساسی داشته و دارد.

بدون تعلیم انسان ها بدون آینده است، در جاهایکه به تعلیم و تربیه کمتر توجه میشود و یا به آن ارزش کمتر قایل میباشد دیده شده است که از کاروان تمدن بشریت خیلی ها فاصله داشته و همیشه در رنج ، تنگ دستی ، فقر و گرسنگی بسر میبرد.

آموزش وسیله ئی است که انسان ها بواسطه آن به زندگی حرفه ای خود شکل میدهد و آینده را مطابق به میل و آرزوی خویش مهیا می کند و بر آن تسلط می یابد.

اگر آموزش متوقف شود زندگی خاموش می گردد. یعنی همین آموزش و به تعبیر بهتر، یاد دادن و یاد گرفتن است که همه انسان ها به نحوی به آن در گیری داشته اند، درگیری دارند و درگیری خواهند داشت. چون هیچ لحظه ئی از زندگی انسان ها خالی از آموزش نیست و هیچ انسانی را نمیتوان که یاد نگرفته باشد ویا  یاد نداده باشد. اما گاهی یاد دادن ها و یاد گرفتن ها در زندگی ما خیلی جدی ، پر رنگ و گاهی هم ضعیف و آنقدر جدی و پر رنگ نمی باشد ولی آموزش بصورت دوامدار وجود دارد.

آموزش ها همیشه در دو میدان حرکت میکنند یکی میدان آموزش دهنده یا یاد دهنده و دیگر میدان آموزش گیرنده و یا یاد گیرنده این دو میدان باهم چسپیده اند که هرگاه یکی از آنرا حذ ف کنیم ، هرگز آموزش اتفاق نمی افتد زیرا انسان در هر دو میدان آموزش نقش دارد.

 

 

زیبائی زندگی هم در این است که انسان ها همیش در حال یاد دادن و یا یاد گرفتن هستند. یاد دادن و یاد گرفتن یعنی زنده بودن، هر قدر یاد دادن ها و یاد گرفتن ها بهتر صورت گیرد زنده بودن معنا دار تر  لذت بخش تر میشود.

 

تجربه جهان متمدن به اثبات رسانیده است که انسان هر قدر بهتر تربیت شود و آموزش ببیند به همان اندازه زمینه های بیشتر منفعت را برای خود و برای جامعه و مردم خود و بلاخره برای جامعه جهانی بوجود می آورد.

انسان در صورتی میتواند نیاز مندی های خویش را بطور کامل مرفوع سازد و بدست آورد که در خصوص تمامی عناصر ماحول خویش معلومات کافی در اختیار داشته باشد که این کار از طریق آموزش لازم و خوب میسر شده میتواند چرا که لزوم بقا انسانها در تمام عرصه های تحولات پرشتاب امروزی هماناتوجه بیشتر به ایجاد با کیفیت نظام تعلیمی است و در این جا مقصد از نظام تعلیمی همانامکاتب و موسسات تحصیلات عالی است که نسبت به سایر سازمان های اجتماعی زمینه های بیشتری این تحولات را در نظر دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول

ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت

 

رشد فردی

نقش شگفت انگیز تعلیم و تربیت در زندگی انسان بر هیج خردمندی پوشیده نیست و تا کنون هم ضرورت آن مورد تردید قرار نگرفته است. چرا که تعلیم و تربیت صحیح می تواند فرد را به اوج ارزشها برساند و اگر غلط افتد، وی را به سقوط کشاند، زیرا آدمی( بر خلاف حیوانات که آگاهیها و نیازهای خود را به صورت غریزی می دانند) در آغاز ولادتش فاقد علم و ادراک و تربیت و کمال است و به تدریج با تعلیم و تربیت مستقیم و غیر مستقیم، استعدادهای بالقوه او به فعلیت می رسد و رشد و تکامل می یابد، چنانکه قرآن کریم می فرماید:

« و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالیکه هیچ نمی دانستید و برای شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد، تا شکرگزار باشید». ترجمه(نحل، 78)

از این رو مکتب اسلام برای تربیت، در تمام مراحل و مقاطع زندگی  دستورهای ویژه ای داده است تا انسان از کودکی در کانون خانواده و در آغوش والدین، معلم و فرهنگ و محیط، تعلیم و تربیت مناسب و لازم را ببینند و برای مراحل عالیتر زندگی انسانی آماده شود و پرورش یابد.

بر این اساس شکوفایی استعدادها و ارزشهای والای انسانی مبتنی بر تعلیم تربیت است و انسان شدن انسان و وصولش به کمال نهایی، همه مرهون تعلیم و تربیت صحیح است.

آری آفرینش  انسان به گونه ای است که سیما و سیرتش، دنیا و آخرتش با تعلیم و تربیت ساخته و پرداخته می شود و به کمال وجودی شایسته حال خود می رسد. به همین سبب " ابو حامد محمد غزالی(450-505) و خواجه نصیرالدین طوسی(597-672)" و بسیاری از علمای دیگر، تعلیم و تربیت را اشرف صناعات و برترین دانشها دانسته اند.

 

رشد اجتماعی

تعلیم تربیت از آغاز زندگی بشر بر فراز کره خاکی و تصرف او در طبیعت و تأثیر وی در جامعه وجود داشته است و همواره شناسایی نیازهای مادی و معنوی انسان و روش ارضای آنها از طریق تعلیم و تربیت بدست می آمده و به نسل بعد منتقل می شده است، تا رفته رفته دامنه این شناخت به رشد و دانش و تکنالوژی امروز رسیده است.

نقش تعلیم و تربیت نه تنها در عینیت بخشیدن به زندگی مادی و معنوی فرد متوقف و محدود نمی شود، بلکه تمام شئون اجتماعی او را در بر می گیرد و عامل رشد و تحول اساسی جامعه می گردد.

از این رهگذر است که به اطمینان می توان گفت: مشخصه یک جامعه سالم و رشد یافته، تنها داشتن موقعیت جغرافیایی خوب و معادن متنوع و منابع مالی نیست، بلکه نظام تعلیم و تربیتی زنده و مترقی است که انسانهایی آزاده، مستقل، خلاق، مبتکر و تلاشگر می سازد تا جامعه را در زمینه های علوم، صنایع، اقتصاد، سیاست و غیره از عقب ماندگی نجات دهد.

 

طبیعت انسان

با دقت در طبیعت  و بافت وجودی انسان، ریشه های ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت را بهتر در می یابیم. چرا که نفس آدمی با آنکه گرایش به خیر و شر نهفته و زمینه های صعود و سقوط در نهاد او قرار داده شده است، چنانکه قرآن کریم می فرماید:

«سوگند به نفس و آنکه او را متعادل و موزون بیاراست و خیر و شرش را به آن الهام کرد که به حقیقت هر کس آن را تزکیه کند، به رستگاری رسد و هر کس آن را بیالاید(به پلیدی و کفر) زیانکار شود.»(ترجمه شمس،7).

اما گرایش یا آگاهی فطری به خیر و سعادت، به تنهایی سازنده نیست بلکه باید سعادت را بدست آورد، زیرا تکامل انسان، نیازمند تلاش و توجه و حرکت است، و اگر او را رها کنند و به خود واگذارند، انحطاطش شروع می شود؛ یعنی سکون وی از حرکت بسوی کمال، او را به گمراهی و سقوط می کشاند. چنانکه عالم بنام، ابو حامد محمد غزالی در زمینه آورده است:

« اگر علما و معلمان نبودند مردم همچون بهایم و چهار پایان زیست می کردند؛ یعنی مردم در سایه تعلیم از مرحله حیوانی به مقام انسانی ارتقا می یابند».

 

سرایت فرهنگی

علاوه بر آنکه تعلیم و تربیت شرط لازم رسیدن آدمی به مرحله کمال و سعادت است، عامل دیگری نیز در انسان دیده می شود که لزوم تعلیم و تربیت را در او شدت می بخشد و آن از ویژگی تأثیر پذیری انسان و سرایت عقاید و عادات و بطور کلی فرهنگ یک جامعه به معاصران و نسل آینده است. بر این اساس تأثیر تعلیم و تربیت، مثبت یا منفی در انسان جنبه تصاعدی می یابد به گونه ای که ممکن است تعلیم و تربیت مفید یا مضر، یک خانواده، فامیل یا جامعه ای را در عصری تحت تأثیر قرار دهد و همچنین در طول قرنها از نسلی به نسل دیگر منتقل شود یا حتی تحول تمدنی را بدنبال داشته باشد.

 

دیگر عوامل

غیر از آنچه گذشت، در زندگی صنعتی معاصر، علتهای دیگری نیز ضرورت و اهمیت تعلیم تربیت را افزون می سازد، که عبارتند از:

1-دگرگونیهای علم و صنعت و گسترش و رشد تمدن و نیاز به تخصص و مهارتها و تواناییهای جدید.

2- ماشینی شدن زندگی بشر و عدم فرصت کافی خانواده ها برای تعلیم و تربیت.

3- تهدید سرنوشت بشر به وسیله بحرانهای روحی، ضایعات اخلاقی، و نابسامانیهای زجر دهنده تمدن و افزایش دایمی آنها با توجه به انعکاس سریع حوادث و ارتباطات جهانی.

4- ناتوانی انسان در برابر سیل فساد و طوفان تند تبلیغات گمراه کننده.

5- نارساییهای مکتبهای به اصطلاح تربیتی موجود، در حل بحرانها و نابسامانیهای اسفبار انسانها، چرا که فیلسوفان تربیتی به دلیل دور ماندن از رهنمودهای وحی الهی و دلیلهای دیگر، توان آن را نداشته اند که تربیت و هدایت بشر را به عهده بگیرند.

 

 

 

روندشکل گیری نظام آموزش وپرورش

           نظام آموزش وپرورش رسمی کنونی که شکلی جهانی به خود گرفته است ، محصول تفکر یک نفر ودرزمانی خاص نیست؛ بلکه روندی است که مراحل متعددی را طی کرده واکنون به صورت یک الگوی جهانی در آمده است .

           درتاریکخانۀ قرون وسطی ، هدف آموزش وپرورش اصحاب مدرسه ( اسکولاستیک )  فقط تئولوژی یا حکمت الهی بود . عناوین دروس که شاگرد می بایست آموزش می دید ، در هفت مورد به ترتیب زیر خلاصه می شد :

     1_ دستور وقواعد زبان،  2_ علم معانی وبیان، 3_ منظق، 4_حساب، 5_هندسه، 6_ نجوم 7_ موسیقی.

       چنین آموزشی در سطح محدود ، فقط منحصر به خانواده های اشراف ، فرماندهان نظامی ورهبران مذهبی وطبقات مرفه وبه صورت خصوصی بود. اکثریت مردم ازآن بی بهره بودند وهیچوقت جنبۀ عمومی ویا آموزش ملی نداشت . حتی می توان گقت مدت ها پس از رنسانس تا قبل از انقلابکبیر فرانسه ، با اندکی تغییر وضع آموزش به همین منوال بودو هیچگونه اصلاح اساسی درنظام آموزش وپرورش به وجود نیامد.

      آموزش وپرورش ملی بعد از انقلاب کبیر فرانسه (1789)درآن کشور پایه ریزی شد وبراساس آن دولت موظف شد آموزش عمومی وآموزش ابتدایی رایگان را سازمان دهد. در اجرای چنین طرحی ، مدارس عمومی ، دانشسراهای تربیت معلم ، مدارس بهداشتی ، پلی کلینیک، راه وساختمان ، مدارس نظامی وغیره یکی پس از دیگری پدید آمده وگسترش یافتند. به دنبال آن همزمان با این جریان درکشورهای دیگر اروپای همچون آلمان ، بلژیک ، انگلستان ، سویس، ایتالیا ، اسپانیا ، آمریکا وغیره ، نظام آموزش وپرورش جزء برنامه های اصلی دولت ها شد وبعد ها یعنی درواقع از اوایل قرن بیستم ، مخصوصاً پس از جنگ جهانی اوّل به علت گسترش ارتباطات جهانی ، اکثر کشورهای جهان آن را به عنوان یک الگو پذیرفتند.

 

        ازجنگ جهانی اوّل به بعد کودکستان ها دارای وضعیتی رسمی و دارای اساسنامه شدند و از وضع قبلی خود که تنها به صورت مؤسسۀ نگهداری اطفال بودند. خارج شدند وعنوان مؤسسات رسمی آموزش وپرورش قبل ازدبستان را پیدا کردند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

معنی ومفهوم تعليم وتربيت

بدست دادن تعریفی حقیقی از تعلیم و تربیت دشوار است؛ زیرا:

اول اینکه ، چون تعلیم و تربیت با انسان و تمامی ابعاد زندگی او سر و کار دارد در تعریف این معرفت یا صناعت همیشه این خطر وجود دارد که به یک بخش بیش از جنبه های دیگر تکیه شود. مثلاً در بعضی از تعریفها جنبه های فردی و در بعضی دیگر جنبه های اجتماعی آن محور تعلیم و تربیت قرار گرفته است. عده ای تعلیم و تربیت را آمادگی برای زندگی و عده دیگری آن را عین زندگی می دانند. بعضی تعلیم و تربیت را منحصر به انتقال داده ها و معلومات دانسته اند و برخی دیگر آن را پرورش شخصیت متربی در همه ابعاد تعریف می کنند.

دوم اینکه، تعلیم و تربیت مشتمل بر پدیده ها یا سیر طبیعی خاصی نظیر فتوسنتز در گیاهان یا فعل و انفعالات طبیعی دیگر نیست تا محقق از راه مشاهده عینی به توصیف و تعریف ان بپردازد.

سوم اینکه، تعلیم و تربیت بر خلاف علومی مانند روانشناسی علاوه بر واقعیتها، با بایدها نیز سر و کار دارد؛ مثلاً روانشناسی می تواند به ما بگوید که انسان چگونه یاد می گیرد، ولی نمی تواند بگوید که انسان چه چیزی را باید یاد بگیرد و تا آنجا که به جنبه های عملی تعلیم و تربیت مربوط می شود، این فعالیت انسانی، به خلاقیتهای هنری شبیه تر است تا به پدیده های طبیعی.

از آنجا که بعضی از صاحبنظران عقیده دارند که از بسط تعریفهای لفظی می توان به تعاریف حقیقی نزدیک شد ما بحث خود را با تعریف یا توصیف لفظی  پاره ای از اصطلاحات برای رسیدن به تعریف حقیقی ادامه می دهیم.

تعریف لفظی

در لغت نامه دهخدا، معنای دو واژه «تعلیم» و«تربیت» چنین آمده است:

1-   تعلیم: بیاموختن و بیاگاهانیدن، آموزانیدن و آگاهانیدن، کسی را چیزی آموختن، آموختن و تأدیب.

2-   تربیت: پرورانیدن، پروردن، پروردن و آموختن.

واژه های بالا، هر دو مصدر افعال متعدی اند و دلالت دارند بر اینکه تعلیم و تربیت مستلزم آن است که کسی(معلم یا مربی) کاری کند تا دیگری(شاگرد یا متربی) امری را واجد شود. به این معنی تعلیم برای آن است که متعلم واجد علم یا آگاهی گردد و تربیت متضمن آن است که کسی رشد و کمالی را که در حال حاضر فاقد است، ولی بالقوه آن را داراست، واجد شود. که البته این خصوصیت فاعل و مفعول می تواند در شخصی واحد نیز جمع گردد.

3-   تعلیم و تربیت: در زبان فارسی education  انگلیسی را به تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش ترجمه کرده اند تا جامعیتی را که این کلمه داراست بیان نمایند. Education از دو ریشه educare  و educere   مشتق شده است که educare  به معنی بار آوردن و شکل بخشیدن است. Education در این معنی هم برای انسان و هم برای حیوان بکار گرفته می شود. ریشه دیگر آن یعنی educere  به معنی شکوفا شدن و تحقق استعدادهای بالقوه آدمی و هدایت بسوی بیرون است. با توجه به دیدگاههای جدید در تعلیم و تربیت که مبتنی بر کودک مداری است، ریشه دوم این کلمه از اعتبار خاصی بهره مند است، زیرا در این معنا تعلیم و تربیت یعنی تحقق استعدادهای بالقوه آدمی و شکوفا شدن آن.

 

تعریف اصطلاحی

با ملاحظه مجموعه معانی و مفاهیم تربیت در سطح بین الملل و بسیاری از محتواهای علمی در می یابیم که واژه تعلیم و تربیت در چهار معنا بکار می رود:

1.    مؤسسه یا نهاد 2. عمل و تأثیر 3. محتوا 4. نتیجه یا محصول.

باید گفت که در تعلیم و تربیت جامع، همه معانی فوق مورد نظر است و اگر به یکی توجه نشود، تعلیم و تربیت از همان زاویه آسیب می بیند. تعلیم و تربیت از یک نظر نهاد است: مجموعه نقشهای تربیتی، الگوههای رفتاری خاص، با یکدیگر نظام و انسجام می یابند و کار تعلیم و تربیت را ساماندهی می کنند. از نظر دیگر تعلیم و تربیت عمل و تأثیر است: مربی و متربی هر دو عمل می کنند و فعالند تا تأثیر تربیتی خاص به وقوع بپیوندد. این جنبه نیز حذف شدنی نیست زیرا که اگر عمل در تعلیم و تربیت به اثر نینجامد، تعلیم و تربیت کار بیهوده ای تلقی خواهد شد. تعلیم و تربیت بعد محتوایی نیز دارد: از این طریق پیامهایی به شاگرد منتقل می شود؛ البته بخشی از محتوا در فرایند تربیت و تعامل مربی و  متربی تولید می شود.

بنابر این تعریف تعلیم و تربیت باید جامعیت داشته باشد، یعنی به گفته شریعتمداری در کتاب اصول و فلسفه تعلیم و تربیت ویژگیهای ذیل را دارا باشد:

1- مفهوم تعلیم و تربیت را به طور آشکار مشخص می سازد.

2- مفهوم تعلیم و تربیت را با مفهوم اموری مانند کسب معلومات، فراگیری مهارتها وایجاد عادت در هم نیامیزد.

3- مفهوم تعلیم و تربیت را طوری بیان کند که در مراحل مختلف زندگی یا مراحل مختلف تربیتی مثل کودکستان، ابتدائیه، متوسطه، لیسه وپوهنتون وبعد از فراغ از تحصیل قابل اجرا باشد.

4- مفهوم تعلیم و تربیت را طوری بیان کند که به عنوان اصل راهنمایی کننده در هرمرحله ای برای مربی یا معلم مورد استفاده قرار گیرد.

باتوجه به این توضیح مهمترین تعاریفی که ازاین واژه شده است به قرار زیر است:

- یک عمل اجتماعی است که اشخاص را زیر تأثیر و نفوذ محیط برگزیده و مضبوط (به ویژه مدرسه) قرار می دهد تا شایستگی اجتماعی کسب کنند وبه حد نهایی رشد و تکامل فردی برسند.

- تربیت عمل آمادگی فرد برای سازندگی مثبت بامحیط است.

- فعالیتی است مداوم، جامع و برای همه، برای رشد و تعالی انسان، غنای فرهنگ و تکامل جامعه

- فراگردی است که طی آن مجموعه ای از دانش ها مرتبط و منظم همراه با عادات و مهارتهای حاصل از آن انتقال می یابد.

- مجموعه راهها و روشهایی است که شخص برای رشد و تکامل تواناییها، نظرات و سایر اشکال رفتارش، که در جامعه وی ارزش مثبت دارند، در پیش می گیرد.

- عمل افزایش تجارب آموزش معین و مضبوط در یک محیط معین است که موجب پیدایش تغییرات مطلوب در رفتار انسان می شود.

تعریف « اتحادیه بین المللی آموزش و پرورش نو» از تربیت از این قرار است  «تربیت عبارت است فراهم کردن رشد حتی الامکان کامل تواناییهای هرشخص به عنوان فرد و نیز به عنوان جامعه ای مبتنی بر همبستگی وتعاون است. تربیت از تحول اجتماعی جدایی ناپذیر است ویکی از نیروهای تعیین کننده این تحول است . بنابراین هدف تربیت و روشهای آن باید به طور دائم با پیشرفت شناخت کودک و انسان و جامعه که حاصل علم و تجربه است مورد بازنگری قرار گیرد.»

با توجه به مطالب فوق می توان به تعریفی کهداکتر محمد باقر هوشیار در کتاب اصول آموزش و پرورش صفحه13 آورده است اشاره کرد. این تعریف به این شرح است:

« تعلیم و تربیت فعل و انفعالی است میان دو قطب سیال(مربی و متربی) که مسبوق به اصلی و متوجه به هدفی و مستلزم طرح نقشه ای باشد.»

از لحاظ اینکه این تعریف متغیرهای تعلیم و تربیت را خوب روشن می کند به تعریف ماهوی تعلیم و تربیت بسیار نزدیک است. بعلاوه چون کسی را ملزم به پذیرفتن اصل یا هدف تربیتی خاصی نمی کند می تواند به عنوان تعریفی کلی مورد قبول مکاتب تربیتی مختلف قرار گیرد و از این لحاظ بر بسیاری از تعریفهای تعلیم و تربیت که غالباً منعکس کننده موضعگیری خاص  یکی از مکتبهای تربیتی است برتری دارد.

تعریف دیگری که می تواند جامع تر باشد و در کتاب فلسفه تعلیم و تربیت صفحه 366 آمده است به شرح ذیل است:

« تعلیم و تربیت عبارت است از: فراهم کردن زمینه ها و عوامل به فعلیت رساندن یا شکوفا ساختن استعدادهای شخص در جهت رشد و تکامل اختیاری او به سوی هدفهای مطلوب و بر اساس برنامه ای سنجیده شده.»

 

 

معنی و مفهوم تربیت از نظر دانشمدان

        در این قسمت چند تعریف از تربیت از اهل نظر و مربیان بزرگ تعلیم و تربیت ارائه می شود تا اولا روشن شود از دید گاه صاحبنظران تربیت چیست ؟ چه ابعادی دارد؟ چه جنبه های راد ر بر می گیرد؟ چه هدفهایی را شامل می شود؟ و ثانیا  مقایسه مناسبی میان تعاریف به عمل آمده و خواننده ، ضمن آگاهی از بیانات این بزرگان در باب تربیت به سیر تاریخی آن عنایتی داشته و تطور  تحول معنا را درک کند و هم چنین تمرین خوبی را برای تعین نوع تعریف از نظر انواع سه گانه تعاریف ( دستوری، توصیفی و برنامه ای ) انجام دهد.

افلاطون : تربیت را کشف کردن و شکوفا نمودن استعداد های طبیعی ، یا ازقوه به فعل درآوردن آنها در نتبجه اعمال محیط و مربی می داند.

ارسطو : معتقد است تربیت ایجاد فضیلت فردی (شامل تسلط بر نفس ناطفه، نباتی و حیوانی) و نیز فضیلت اجتماعی و مدنی است .

جان استوارت میل : تربیت را هر تآثیری می داند که آدمی در معرض آن است و تفاوت نمی کند آبشخور آن (محل اخذ ) شی، شخص یا جامعه باشد.

( این تعریف بسیار دامن فراخ است و بنابر آن کمتر چیزی است که عامل تربیت نباشد و از سویی براساس آن روشن نیست هدف تربیت را چگونه می توان معلوم داشت

پستالوزی : تربیت را رشد طبیعی و تدریجی و هماهنگ همه استعداد ها و نیروهای گوهرین در انسان می داند .

فروبل : تربیت را رشد و تعالی نیروها و استعداد های بالقوه در نهاد آدمی میداند.

جان لاک : تربیت را فراهم ساختن زمینه ای برای ایجاد روانی سالم در تنی سالم که سعادت فردی و به تبع آ ن سعادت اجتماعی را به دنبال می آورد.

کانت : تربیت را پرورش و تآدیب و تعلیم توام با فرهنگ می داند که در پی کامیابی متربی در جامعه آینده است ، جامعه ای که به مراتب از جامعه کنونی بر تر است .

امیل دورکیم: بانگرش اجتماعی خاص خودتربیت را عملی می داند که نسل بزرگسال بر نسلی که هنوز برای زندگی در جمع رسیده و پخته نیست اعمال می کند و هدف آن فعال ساختن و توسعه حالات فکری و مغزی او به گونه که مطلوب جامعه سیاسی در تمامیت آن و نیز مطلوب محیط خاصی که فرد بدان تعلق دارد است .

جان دیوی : تربیت را بارویکردی جامعه شناسی امری اجتماعی می داند که می توان آنرا باز سازی پیاپی تجربه برای افزایش گسترده ژرفای محتوای اجتماعی آن دانست درعبارت  خلاصه تربیت از نظر وی یعنی کسب تجربه ، به وسیله تجربه و رای باز سازی تجربه دانست. در عبارتی خلاصه تربیت از نظر وی یعنی کسب تجربه  ، به وسیله تجربه و برای بازسازی تجربه .

فارابی : اندیشمند جامعه اسلامی قرن سوم هجری قمری تربیت را هدایت فرد به منظور دستیابی به سعادت و کمال اول در این دنیا و کمال نهای در آخرت می داند.

بوعلی سینا. از نوابغ روزګار قرن چهارم هجری قمری جهان اسلام در باب تربیت ، آنرا برنامه ریزی در جهت رشد کودک ، سلامت خانواده و تدبیر شون اجتماعی برای وصول به کمال دنیوی و سعادت جاودانی الهی می داند.

امام محمد غزالی . از بزرګان سده پنجم هـ ق تربیت را به صورت زیر تعریف می کند.

فن تربیت ، کنش و ګاه کنش و واکنشی است مهر آمیز ، بخردانه با روند آهسته و پیوسته و بالنده از ګهواره تا ګور ، که در طی آن کسی که فرهیخته است ( مربی) رسالت دارد برای نیکبختی و روی هم رفته سود معنوی و مادی کسی دیګر ( متربی) در پی برانګیختن و پروراندن هماهنګ و همه سویه همه نهاده های خدا آفرید او برآید ، این فرایند حق و نیاز فطری و طبیعی همګان است و اعمال درست آن همراهی با آفرینش آدمی است و در نهایت به سود جمع نیز است.

شهید مرتضی مطهری. تربیت را پرورش دادن و به فعالیت رساندن استعداد ها و ایجاد تعادل و هماهنګی میان آنها می داند تا از این راه متربی به حد اعلای کمال برسد.

      تعاریف مختلف صرف نظر از اولویت بندی آنها و محتویات شان که از نطقه نظر فلسفی یا اخلاقی ، یا اجتماعی به تعریف تربیت پرداختند دارای وجوه مشترک خاصی است که میتوان به برخی از آنها اشاره کرد.

تربیت بنابه ملاحظات عملی همه جا به نوع بشر منحصر میشود.

به عقیده همه صاحبنظران تربیت عموماً عبارت است از عملی که از طریق فردی روی فرددیګر و مخصوصاً از سوی بزرکسال روی خردسال یا از طرف نسل بالغ روی نسل نا با�%8


مطالب مشابه :


اساسات تعلیم و تربیت

جایګاه و اهمیت « اصول د رمسایل تربیتی»: مسایل تعلیم و تربیت تحت تاثیر چهار چوب های معین و




نقش تعلیم و تربیه در جامعه روستایی افغانستان ! نجیب الله جویا

نقش تعلیم و تربیه در جامعه روستایی افغانستان ! نویسنده : نجیب الله " جویا "وقتیکه کلمه و یا




میتود تدریس1

همچنان در تعلیم وتربیه میتود به مفهوم عام ، طریق اصول تدریس وسیله یی است برای




اساسات تعلیم و تربیت1

معارف سنگلاخ - اساسات تعلیم و تربیت1 - انجمن تعلیم و تربیت سنگلاخ




اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه

وبلاگ محمد ظاهر متین - اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه - وبلاگ معلوماتی و اصول تعلیم و




اهداف کلی تعلیم وتربیت افغانستان

اهداف کلی تعلیم وتربیت افغانستان. رساله ای کارشناسی ارشد اینجانب تحت عنوان: بررسی اهداف کلی




معرفی جان لاک

تعلیم و تربیت. تعلیم لاك، تمسّك انحصاري به سنت، آداب و رسوم، و تكيه بر اصول لايتغير را




تاریخچه معارف افغانستان

علیجان سعیدی فارغ التحصیل فقه و اصول از جامعة المصطفی تعلیم و تربیت یکی از عرصه های




تعریف اصطلاحات تربیتی

فلسفه تعلیم و تربیت میتود ، شیوه ، طریقه ، اصول ، راه همچنان در تعلیم وتربیه میتود به




افلاطون

فلسفه تعلیم و تربیت - افلاطون - philosophy of education in iran




برچسب :