گیوه ­دوزی در استهبان

برای تهیه این مطالب، به جز یک مورد، مابقی همه بر اساس تحقیق میدانی صورت گرفته است. یا مستقیماً با افراد صاحب نظر و دارای صلاحیت این پیشه، گفت­وگو کرده­ایم و نظراتشان را به رشته تحریر در آورده­ایم یا اینکه با خواهش از افرادی که در این زمینه آگاهی کامل داشته و خود یکی از هنرمندان شاغل در این رشته بوده­اند، تحقیق کرده و دست نوشته­هایی را در اختیار ما قرار داده­اند که کیفیت کار را دو چندان کرده است.

اگر چه نظرات همه عزیزان در یک راستا قرار داشت ولی از آنجایی که هر کدامشان از زاویه دید خود به تشریح موضوع پرداخته­اند، بهتر آن دیدیم که تقریباً همگی مطالب گفته شده را بیاوریم، شاید فردی نکته­ای بیان نموده که همکار دیگرش، به جزییات دیگری پرداخته است. سرجمع همه این گفته­ها و شنیده­ها مطلبی است که در پیش رو دارید.
همه تلاش ما بر این بود تا با قید حداقل نام عزیزانی که از وجودشان بهره­مند شده­ایم، سپاس خود را اعلام نموده و تداوم زندگی و کار و هنرشان را آرزومند باشیم. اگر نام بزرگواری از قلم افتاده است، پیشاپیش پوزش ما را پذیرا باشید.
پیش درآمد
در اواخر جنوب خاوری سلسله جبال زاگرس، آنجا که می­رود که این رشته کوه عظیم به پایان خود نزدیک شود؛ شهری سبز و خرم با آبشارهای زیبا و طبیعتی بکر و دست نخورده، نهاده شده است که آن را استهبان می­خوانند. به عبارت دیگر؛ استهبان کهن دیاری است نهاده در خاک گهربار پارس. این دیار دیرزمانی، در تنهایی خویش پایید و بسا سرد و گرم روزگار چشیده است. این جا دیار زنان و مردان پاکی است که پیوسته در تلاش ساده زیستن، همت بلند داشته­اند و خاک و آب و آتش و باد را به یاری و کمک کاری خویش گرفته­اند. اینان به قناعت و بزرگواری آموخته و آمیخته شده و همواره شعله بیدار صبر و مهربانی را در سینه­های خویش افروخته­اند. آبادی­شان به آبرو آبادان است و وجودشان به یکتاپرستی شادان، زمینشان زرخیر و آسمان شان گهرریز باد.
خاکشان به فراوانی رستنی، آرایش یافته و رستنی­هاشان از چشمه سارهای بهشت نشان، مایه گرفته­اند. سایه ساری خوش دارد و آبی دلکش که اهل معرفت را به بزم شاعرانه­ای فرا می­خواند. از گذشته، سادگی و راستی، ویژگی مردمانش بوده و این چنان با زیبایی طبیعتش همرنگ آمده که گویی در این دیار، فرشی از یکرنگی و دوستی، از این سوی کوهستان تا آن سوی، گسترده­اند.شهر، سبز و خاکستری در سینه تنگ دشت، آرام لمیده، گویی در رخوت و آرامشی جاودان، بی خیال و مست است اما چون نزدیکتر بنگریم جنبش گرم مردمانش، تمام بیداری را نشان می­دهد. کوهستان در کنار خانه­ها گردن می­افرازد و دامن خود را به فرزندان این سرزمین می­سپرد تا در هر چین و شکن آن بوستانی از زندگی و شادی بیافرینند. و این گونه است که مردمانش جدایی دشت و کوه را هرگز ندیده­اند. ذره ذره خاک این دیار با دست­های نوازشگر پیرانش آشناست.
سنگستان­هایش صدای مردمانش را زمزمه می­کنند که هرگز کسی گوش بدان­ها نسپرده است. شگرف سرزمینی است بی نام و نشان که پیوسته ما را به تنهایی خویش خوانده تا داستان زندگی­اش را بی پیرایه بازگوید و چه کم بوده­اند آنانی که در گذر زمان­ها افسانه حیات این آب و خاک را به نیکی شنیده باشند.
گفتیم که استهبان شهری است نهاده بر کوه و صخره، و مردمانش جدایی کوه و کوهستان را ندیده­اند. پس این مردمان را پای افزار و کفش­هایی می­باید که دو سر سختی را برتابد؛ یکی سرسختی پاهای مقاومی که از اراده­های پولادین فرمان می­برند و یکی سرسختی سنگ­ها و صخره­های کوهستان.
اما ذوق و خلاقیت هنرمندان این دیار، نه تنها این خواست را برآورده است، بلکه زیبایی­های هنری را در این نوع کفش که آن را «گیوه» یا به اصطلاح محلی «ملکی، ملکین» می­خوانند به نحوی شگفت انگیز به وجود آورده است. در گذشته گیوه دوزی یا همان ملکی malki و ملکی دوزی، در استهبان از رونق ویژه­ای برخوردار بود. به گونه­ای که در سالهای 1315 تا 1325 خورشیدی بیش از پانصد نفر ملکی دوز مشغول دوختن ملکی بودند و مهمترین صنف را تشکیل می­داده­اند. اما امروزه به حدود بیست تا سی نفر تقلیل یافته که مجموعاً در ده مغازه و چهار پنج نفر هم در خانه­های خود به کار اشتغال دارند. در مورد علت کم رونقی و رکود این نوع کفش، استاد حاج محمد گلشن از ملکی دوزهای باتجربه می­گوید: «علت عدم رونق ملکی، یکی وجود کفش­های ارزان قیمت وارداتی است و یکی هم این که در گذشته، استهبان محل عبور عشایر بود که به علت اسکان برخی از آنها و تغییر مسیر کوچ، از جانب عده­ای دیگر از عشایر، مشتری­های ملکی بسیار تقلیل یافته است.»
با وجود عدم رونق هنوز هستند مردانی که همواره سعی در حفظ حیات این هنر را دارند. اما گویی توان آنها برای نگهداری از این حرفه کافی نیست.
استهبان و گیوه­دوزی
یکی از پیشه­هایی که بشر از آغاز متمدن شدن خود با آن مرتبط بوده، «پاپوش دوزی» است که در هر منطقه­ای به نامی از قبیل: گیوه، کلاش، کُوش، اُرسی، دمپایی، کفش و... شهرت یافته که در استهبان به «ملکی- ملکین» نامور است. در گذشته در استهبان ملکی دوزی از رونق ویژه­ای برخوردار بود، به گونه­ای که در سالهای 1315 تا 1325 خورشیدی در حدود 500 ملکی دوز مشغول دوختن ملکی بودند و مهم ترین صنف را تشکیل می­داده­اند. متأسفانه امروز به 20 نفر تقلیل یافته که مجموعاً در 10 مغازه به کار اشتغال دارند.
پیش از پیدایش ماشین، از همان شیوه­های «لته­ای» استفاده می­شد. هم اکنون از لاستیک چرخ اتومبیل جهت تخت ملکی استفاده می­کنند، به موازات ملکی دوزی «شیوه کشی» یا «تخت کشی» هم شغل پررونقی بود. و در همان سالهای مذکور، در حدود 400 استاد شیوه کش در استهبان وجود داشت. در حال حاضر این مشاغل به تحلیل رفته و هیچ گونه اثری از آنها در استهبان نیست. گویا در شیراز و کاروانسرای  «موی تووا» موی تاب­ها هنوز چند نفری این هنر ملی و باستانی را تداوم می­بخشند.
روانشاد شمس استهباناتی در مورد ملکی و شیوه و خرید و فروش آن در استهبان می­سراید:
چون روی تا بخری یک پاپوش
گیوه­ای آورد آن ملکی فروش
گویدت پات پتی کن بگذار روش
کمرش از قفل گو (گاو) بریدم
شیوه­ش از کل ابوطالب خریدم
در گذشته تمام موارد مورد نیاز ملکی دوزی در خود استهبان تولید می­شد ولی امروز به جز «روار» و «پیش نقاب» که با نخ، توسط زنان استهبان ورچیده (بافته) می­شود، چرم سفید را از اصفهان، چرم قرمز را از خمینی شهر، تخت (شیوه) از شیراز و تهران و قم، ریسمان پلاستیکی از خارج وارد استهبان می­شود. از چرم سفید برای دوخت بغلک (که مثلثی شکل است) و کمر ملکی از چرم قرمز برای پاشنه استفاده می­شود. از موارد مورد نیاز دیگر می­توان از کتیرا برای صاف کردن کمر و محکم نمودن ریسمان و گل گیوه برای سفید کردن «رُوار» نام برد.
روند شکل گیری گیوه
درباره تکامل صنعت گیوه بافی، اطلاعات کمی در دست است. البلخی تاریخ نویس معروف در سال 1105 میلادی  (484 خورشیدی و 498 مه گردی) متذکر می­شود که غندیجان (جمیله امروز)  در فارس در صنعت گیوه بافی مشهور بوده و در سال 1340 میلادی (719 خورشیدی و 740 مه گردی) که مستوفی جغرافیانگار از آنجا بازدید کرده، می­نویسد که پیشه گیوه بافی در اوج تکامل بوده است.
تاریخچه گیوه­دوزی
با توجه به این که منابع غنی در مورد چگونگی پیدایش گیوه در دسترس نیست، نمی­توان صحبت مستندی در این مورد ارائه داد. اما روشن است که از آغاز دوران بشریت، انسان نسبت به رفع نیازهای خویش در طبیعت، می­کوشید تا وسیله­ای برای آسیب ندیدن پاهایش پیدا کند. با توجه به گذشت زمان و استفاده از تجربه نسل­های گذشته در حال حاضر، هنوز این پاپوش به شکل امروزی وجود دارد.
گیوه در لغت نامه­ی دهخدا
«نوعی پای افزار که رویه آن را از ریسمان و نخ پرگ یعنی ریسمان­های پنبه­ای بافته و فشرده و زیره یا ته آن را گاه از چرم و بیشتر از لته­های به هم فشرده و درهم کشیده، سازند. صاحب بهار عجم به نقل از فرهنگ قوسی گوید: منسوب به گیوه گودرز است و گیو آن را در هنگام سرگردانی در توران زمین ترتیب داد. درویش گیوه در پا، نماز می­گذارد... دزدی طمع در گیوه او بست. گفت: با گیوه نماز نباشد. درویش دریافت. گفت: اگر نماز نباشد، گیوه باشد. (منتخب لطایف عبید زاکانی، ص 160)
صد کفش و گیوه در طلبش بیش می­درم
چونت آرزوی موزه بلعار نمی­کنم. (نظام قاری)
اقسام گیوه: گیوه ملکی؛ گیوه­ای که نوکی باریک و برگشته دارد.
گیوه کرمانشاهی؛ که نوک پهن است و زیر چرم ستبر.
گیوه آجده؛ که زیر آن از چرم نرم است اما سطح آن به ریسمان آژده است.»
مواد نخستین برای گیوه دوزی
1 -ریسمان، نخ
2 -چرم: چرم کمر، چرم خاک انداز. چرم مثلثی شکلی که نامش بَغَلَک است. چرم رنگی که پاشنه نام دارد. پاشنه: همین طور که از اسمش پیداست در پشت ملکین به کار می­رود. هر چه پاشنه نرم تر باشد، عمر آن بیشتر است و ضمناً چرم پاشنه باید به خیاطی برود تا آن را چرخ کنند.
3 -شیوه: که بر دو گونه است: 1-لته­ای که توسط شیوه کش ساخته می­شود. 2-لاستیکی که از لاستیک ماشین­ها به دست می­آید.
4 -رُوار: که توسط زنان «ورچیده» (بافته) می­شود.
5 -پیش نقاب: بر دو گونه است. نخی و چرمی. پیش نقاب نخی که با ریسمان توسط زنان بافته می­شود و خود بر دو نوع است: ساده و شیکه. پیش نقاب برای جلو ملکین استفاده می­شود. پیش نقاب هر چه نازک تر باشد، عمر بیشتر و در نتیجه زیباتر است. البته باید رُوار و پیش نقاب را به خیاطی برد تا به هم بدوزند.
6 -موم (موگرد)، (موم زنبور عسل): برای این که نخ سفت گردد و از هم باز نشود به موم آغشته می­کنند. زیرا اگر با نخ بدون موم دوخته شود، هم عمر ملکین کمتر است و هم عمر شیوه. برای این کار، سر نخ را به چفت در مغازه می­بندند و موم را در دست راست می­گیرند و نخ را از میان آن عبور می­دهند و چند بار جلو و عقب می­روند تا خوب به موم آغشته شود.
7 -کتیرا: از ساقه گیاهی به نام گَوَن می­گیرند.
8 -گل گیوه: خاک سفید رنگی است که گیوه را زیباتر می­کند.
9 -پس کاری
 ابزار و وسایل کار
1 -قیچی: قیچی درشت و زمختی است که برای بریدن روار و چرم اضافی از ملکین یا بریدن نخ و غیره به کار می­رود.
2 -درفش (دروش) درفش قلابی (قلابدار)
3 -دُرُوش (درفش): برای سوراخ کردن شیوه و هموار کردن راه سوزن نخ، تا نخ به راحتی از آن عبور کند. درفش بر دو گونه است: 1-سوزنی (درفش قلابی)، (قلاب دوزی) برای سوراخ کردن شیوه و هموار کردن راه سوزن نخ 2-درفش نوگی که سوزن در آن جای می­گیرد.
4 -قلاب: همان دروش قلاب دار است.
5 -سوزن: برای دوختن شیوه و رُوار و پیش نقاب که ریسمان در سوراخ انتهایی آن جای می­گیرد و برای دوختن مورد استفاده قرار می­گیرد.
6 -کارد شیوه بری: کارد محکمی است. برای بریدن شیوه یا کوچک کردن آن به کار می­آید.
7 -کج کارد: شبیه داس است که قسمت بیرونی آن برنده است. (برخلاف داس که قسمت بیرونی آن برنده نیست) آن را برای بریدن مورد استفاده قرار می­دهند.
8 -کلاه کج کارد (کشکارد): سر آن کج و شبیه داس است تا در پشت کار که چرم باشد، قرار گیرد و آن را بتراشد.
9 -شفره: شبیه کارد است ولی نوک آن برخلاف کارد، باریک نیست و برای پرداخت و تراش اضافات به کار می­رود.
10 -سوهان و سنگ سو: سوهان برای تیز کردن قیچی، شفره، کارد، کج کارد و غیره استفاده می­شود.
11 -مصقل: برای تیز کردن کارد و دهانه قیچی
12 -کُنده: ساقه­ای است استوانه­ای شکل از چوب درخت بنه (پسته وحشی) که نیمه آن را در زمین محکم کرده­اند. چرم یا روار بر آن می­نهند و با مشته می­کوبند تا صاف شود. معمولاً آن را در مغازه کار می­گذارند تا موقع صاف کردن ثابت باشد.
13 -مشته: وزنه­ای است فلزی که در مشت جا می­گیرد و به همین علت به آن مشته می­گویند. شکل آن شبیه دسته هاون است و برای کوبیدن و نرم کردن چرم یا روار مورد استفاده قرار می­گیرد.
14 -میخ: سر جلو و عقب ملکی می­کوبند برای استحکام بیشتر.
15 -ته تیرکی: تکه نمد کوچکی است که در پشت پاشنه می­گذارند.
16 -قالب، میان قالب و پاشنه: قالب برای قالب کردن، شکل گیری و جا باز کردن ملکی به کار می­رود تا کوچک و بزرگ نشود و ملکین صاف و راست در آید. جنس آن از چوب نوعی درخت جنگلی مناطق کوهستانی، به نام کهکم است. هر ملکین دوز باید انواع قالب­ها را داشته باشد.
اگر گیوه­ای تنگ باشد، باید آن را شیت و قالب کرد تا گشاد شود.
17 -نمدان: گیره ای (سبد دست بافت) است که با پارچه­ای نم دار روی آن را پوشانده­اند و روار و چرم و دیگر وسایل ملکی دوزی در آن می­گذارند تا خشک نشود.
18 -انگوره: اندازه گیر، پای مشتری را بر آن قرار می­دهند.
19 -کاردک: کاردی کوچک است.
20 -تواُیی: (تو آبی) تکه پارچه ای است برای نمدار کردن چرم.
21 -چُغُل: چوبی است که زیر روار و روی قالب جا می­دهند.
22 -گردنه: (گردونه) ریسمان را با آن به صورت نخ در می­آورند.
23 -چرخه: نخ­های چند لایه را پیچ می­دهند تا محکم شود.
24 -زیرکارد: وسیله­ای است تا کارد بتواند بهتر عمل کند.
25 -تسمه: در پاره­ای اوقات به کار می­رود.
26 -کرسی: چهار پایه­ای کوتاه بدون دسته است که بر آن می­نشینند.
27 -پیش بند (رو دومنی): پارچه­ای که ملکین دوز در جلو می­بندد.
28 -ظرف کتیرا یا کره: یک خمره بسیار کوچکی است که در آن کتیرا می­ریزند و وقتی ملکی دوخته شد، با یک چوب کتیرا را به دور چرم می­مالند.
مواد مورد نیاز
ریسمان
ریسمان ملکین که اکثراً به وسیله زنان تهیه می­شود در قدیم از جنس پشم و موی گوسفند بوده است. که زنان، آن را به دور گردنه و چرخه می­انداختند و در اندازه­های مختلف که 5 لا و 10لا و 14لا و یا بیشتر برای دوختن ملکین شکل می­دادند.
برای نازک تر کردن نخ، نخ­ها را به دور دروشی می­انداختند و آن را بالا و پایین می­بردند که به این کار «سیمک» گفته می­شد.
به نخ­های 18 لا، اغنی، به نخ­های 12 لا، چرمین و نخ­های 10 لا خاک انداز دوزی گویند.
نخ­های دیگری هم داریم: 24 لا، 18 لا، 15 لا.
به همه این نخ­ها موم عسل می­زنند تا محکم شود.
البته نخ­های امروزی از جنس ابریشم و پلاستیک است که استحکام خوبی دارد و در کارخانه­ها حاصل می­شود.
گل گیوه
قطعه­های خاکی سفید رنگی هستند که در آب حل می­کنند و بر روی روار می­کشند تا سفید شود.
کتیرا
کتیرا در آب می­ریزند تا به صورت مایع در آید. آن را بر روی چرم ملکین می­کشند تا پرز و پت­های چرم به یک سو قرار گیرد و چرم و نخ به هم بچسبند.
کمرک
تکه­ای چرم است که پهنای آن 2 الی 3 سانتیمتر است و بلندی آن به اندازه دور تا دور تخت کفش می­باشد.
بغلک
تکه چرم مثلثی شکل است  که در دو طرف پاشنه پا جا می­گیرد.
خاک انداز: تکه چرمی است که بلندی آن به اندازه دور تا دور تخت یا شیوه است و بر روی کمرک دوخته می­شود.
پاشنه: تکه چرمی قرمز رنگ است که در قسمت عقب ملکی جای می­گیرد.
درفش ملکین دوزی
درفش را از فولاد می­سازند بدین ترتیب که قسمتی از فولاد را با چکش به شکل مستطیل درست می­کنند و سپس قسمت های بالا را با سوهان می­سایند. اگر درفش از نوع قلابی باشد، نوک آن را به شکل کارد در می­آورند. سپس با اره آهن بر، درون آن را شکافی قرار می­دهند تا هنگام دوختن، نخ در آن قرار گیرد. اگر درفش قلابی نباشد یعنی سوزنی باشد، آن را به صورت سوزن در می­آورند.
دسته درفش باید از چوب مقاومی باشد که معمولاً از درخت گردو یا انار تهیه می­شود. آن را به شکل لیوان در می­آورند. وسط آن را سوراخ می­کنند.
درفش دسته سوهانی، محکم ترین درفش است. بدین ترتیب که دسته سوهان شکسته را مانند درفش­های فولادی می­سایند و آن را به شکل درفش سوزنی یا قلابی درست می­کنند.

این پژوهش برگرفته از روزنامه عصرمردم به نویسندگی خانم ماندانا آل ابراهیم می باشد.


مطالب مشابه :


ست کیف شب.جا کارتی. آیینه-نقاشی روی چرم و چهل تکه دوزی-چرم بز و گوسفند

هنر چرم - ست کیف شب.جا کارتی. آیینه-نقاشی روی چرم و چهل تکه دوزی-چرم بز و گوسفند اتومبیل




گیوه ­دوزی در استهبان

در گذشته گیوه دوزی یا همان ملکی هم اکنون از لاستیک چرخ اتومبیل جهت تخت ملکی چرم مثلثی




هیـــونــدای کـــوپـــــه

بانــک اطـلاعات اتــومبیـــل و رینگ های 16 اینچ اشاره کرد که البته از سال 2007 تو دوزی چرم




هیوندا کوپه

نمایشگاه اتومبیل ریموت کنترل -صندلی چرم که البته از سال 2007 تو دوزی چرم و اتصال گر I Pod جز




حکم خودکشی چیست؟

آموزش ربان و سرمه دوزی چرم دوزی و توسط عاملی مانند اتومبیل کشته شود، به گونه ای که




معـرفی زیـباترین خـودروهای سـال 2012

این اتومبیل درازا می‌انجامد؛ که نیمی از آن برای آماده‌سازی محیط داخلی اتاق، چرمدوزی




لینک دوستان

چرم دوزی و کار با چرم. منبع روبان دوزی و دوخت های تزئینی اتومبیل علمی




دانلود بازی اتومبیل رانی

☂جادوگري☂ - دانلود بازی اتومبیل رانی - - چرم دوزی و کار با چرم. ویترای نقاشی روی




تخته گاز 1391/9/19+

صندلی ها با پوشش چرم طبیعی و سقف نیز از اتومبیل و یا از قبیل سر دنده ی چرم, تو دوزی




معـرفی زیـباترین خـودروهای سـال 2012

این اتومبیل درازا می‌انجامد؛ که نیمی از آن برای آماده‌سازی محیط داخلی اتاق، چرمدوزی




برچسب :