زبان تاتی اولین زبان ایرانیان.

مادی پارسی باستان معنی
aspa asa سگ
zana dana نژاد
xšāça xšāθra شاه
vispa visa همه
zūrah dūrah فریب، بدی
vazṛka vadṛka بزرگ
pati-zbay pati-zay اعلام کردن
hufrasta hufrašta خوب مواخذه شده
vinasta vinšta تباهی، آسیب

پروفسور ذهتابی (دیونه ی رویایی)

نظریه ترک بودن قوم ماد

یکی ازنظریات آقای ذهتابی این است که آذریها از قوم ماد هستد وکردها بی دلیل خود را از ماد می دانند. ولی آقای ذهتابی با صراحت هر چه تمام در کتابش اشاره کرد که مادها ترک هستند و از قوم آریایی نیستند در واقع یعنی هویت ایرانی ندارند.در رابطه هویت مادها ومادی بودن کردهاچنان اسناد محکمی وجد دارد که جای هیچ گونه شک و تردید را باقی نمیگذارد. شماري از مورخان باستان، به صراحت، مادها را «آريايي» خوانده‌اند؛ مانند:

 1.هردوت [VII/62؛ فراي، ص 4 و 411]،استرابون [XV/2.8؛ پيرنيا، ص 160] و موسا خورني [I/29؛ فراي، همان‌جا].

2.نام شاهان و سرداران ماد كه در متون آشوري و يوناني و پارسي‌باستان ذكر گرديده‌اند (مانند: فْرَوَرتي، اوُوَخْشَترَ،اَرشْتْي‌وَييگَ، شيديرپَرنَ، تَخمَ‌سپادَ و…) [كمرون، ص 110، 117، 132؛ بويس، ص 6-32يبه‌ي DB,II/33]، همگي به آشكارا «آريايي» هستند و نه آسيانيك يا سامي يا از همه محال‌تر: تركي!

3. واژگان بازمانده از گويش مادي [مانند: Farnah (= فر)؛ Paradayda (= پرديس)؛ Vazraka (= بزرگ)؛ Vispa (= همه)؛ Spaka (= سگ)؛ Mitra (= مهر)؛ Xshayathia (= شاه)] [دياكونوف، ص 6-65؛ لغت‌نامه‌ي دهخدا، مقدمه، ص10؛ فقيه، ص172] در زبان پارسي باستان، و نيز تصريح «استرابون» به «آريايي» بودن زبان مادها و پيوند و همساني آن با زبان‌هاي پارس و بلخ و سغد [XV/2.8؛ پيرنيا، ص160] و نيز كلام داريوش بزرگ ـ كه زبان مادها و پارس ها را در يك گروه قرار مي‌دهد [كتيبه‌ي DPg؛ بريان، ص408 و 406]، نشانه‌ي روشن «آريايي» بودن زبان مادهاست و نه ـ فرضاً ـ تركي بودن آن!

4. بناهاي مذهبي (معابد) يافته شده در سكونت‌گاه‌هاي مادها (مناطق کردنشین خاورمیانه)[سرفراز و فيروزمندي، ص64، 58،55] و نيز نام‌هاي خاص مادي كه با اسامي ديني آريايي تركيب شده‌اند (مانند: Mazdakku, Bagparna, Auraparnu, Artasiraru, Bagdatti, Bagmashda) [كمرون، همان‌جا؛ بويس، همان‌جا] به آشكارا تعلق مذهبي قوم ماد را به انديشه‌ها و آيين‌هاي ديني هندوايراني (آريايي) و زرتشتي دین اصیل کردها، نشان مي‌دهد و نه تعلق به «شَمَنيسم» وگرگ‌پرستي تركي را! و ...

حال، با اين اوصاف چه گونه مي‌توان قوم ماد را كه عنوان، زبان و فرهنگ، دين و در يك كلام، تمام هويت‌اش «آريايي»ست، بي هيچ دليل و سندي، ساده‌لوحانه «ترك» دانست؟!

یکی از معدود مورخینی که مادهارا ترک دانسته از كتاب Oppert باستان شناس فرانسوي نام برد كه مادها را به حدس و گمان التايي و ترك دانسته است.بايد خاطر نشان كرد كه اظهار نظر اين نويسنده قبل از كشفيات باستان شناسي و سنگ نبشته هاي اشوري و ايلامي و پيش از پيدايش تحقيقات علمي صورت گرفته است.بعدها با كشف سنگ نبشته هاي ايلامي و اشوري و به دنبال حفريات شوش،اسناد و مدارك جديدي به دست امد كه سهو oppert را اشكار كردو دهها و صدها محقق و تاريخ شناس بزرگ آريايي بودن مادها را اعلام كردند.در زير تنها به نوشته دو تن از بزرگترين باستان شناسان،يك ايراني و يك خارجي اشاره مي كنيم.

مشيرالدوله در كتاب ايران باستان كه در دهه اول قرن چهاردهم هجري نوشته شده است،پس از بيان اينكه ماديها مردم آريا نژاد بودند با ارائه اسناد و دلايل معتبر خطاي اين خاور شناس فرانسوي را اشكار كرده و نوشته است:

‹‹اُپرت›› در ان زمان كه هنوز تحقيقات كافي در باره مادها نشده بود به اشتباعه مادها را التاييي( مغول همنژاد ترکان )پنداشته و اكنون با اكتشاف كتيبه ايلامي، بيستون واکثر کردستان مبنا و پايه و عقيده Oppert باطل شده و ديگر كسي بر اريايي بودن مادها ترديد ندارد و محقق است كه ماديها شعبه اي ايراني بوده اند.1

دياكونوف نيز در كتاب تاريخ ماد كه حاوي اخرين كشفيات علمي در باره مادها است اظهار نظر اُپرت را در يك بخش مفصل بيست صفحه اي تحت عنوان‹‹زبان شناسي››رد كرده و نوشته است:‹‹اظهار نظر اوپرت كهنه و بي اساس و مردود است،زيرا اين اظهار نظر مربوط به زماني است كه هيچ اطلاعي از سنگنبشته هاي ايلامي و حفريات شوش و ديگر اسناد و دستاوردهاي باستانشناسي وجود نداشت››،در واقع در سراسر كتاب دياكونوف گواه اريايي بودن مادها(اذربايجانيها)است.

این نظر پروفسور عالیقدر به حدی بی ارزش و ساده لوحانه بود که دوستان هم تبار وی به صراحت این نظریه را رد کردند وباز نظریه دیگری را مطرح کردند که دوباره جوانان آذری رو دستاویز امیال شوم خود قرار دهند (یعنی هویت سومری) در حالی که مغول بودن خود را رد می کنند.

  نظر ذهتابی در رابطه زرتشت و خواستگاه وی

بی تردید یکی از خنده آورترین نوشتارها نظر ذهتابی در رابطه با ترک بودند زرتشت میباشد

نظری که تا به حال از سوی هیچ یک از دانشمندان جهان مطرح نشده است ولی مدتها قبل ذهتابی نظریه ای را مطرح کرد که باز هم این نظریه از سوی دیگر دانشمندان پان ترکسیست رد شد بر طبق سخن وی خواستگاه زرتشت آذربایجان بوده هست ۱ منتها به گواهی تاریخ زرتشتیها (اکراد)به عنوان قوم اصیل ایرانی شناخته میشوند و هرگز ترک نیستند در واقع آقای ذهتابی که با کشش جوانان آذربایجان به هویت واقعی خود آشنا بود در جریان نظریه ترک بودن آذریها زرتشت را نیز ترک کرد و به صراحت «زبان اوستای »را زبان ترک قدیم نامید همانطور که اشاره کردم این نظریه به حدی بی ارزش و فاقدهر گونه گواهی تاریخی بود که دیگر به اصطلاح دانشمندان پان ترکسیست که بار دیگر نتوانسته بودند فرهنگی دیگر به نام ترک بزنند این بار زرتشت و به کل آیین زرتشت را جعلی و جعل شعوبیه خواندن به وللاه که یاوه سرایهای این خائنین وطن که نوکر امیال سروران خود

در ترکیه و انگلستان هستند انتهایی ندارد.

جالب اینجاست که بدانید همواره یکی از پیغامهایی که از طرف جوانان گمراه و نا آگاه به تاریخ داشتم این بود که "آقا چی میگید زرتشت نتیجه جعل تاریخه " حالا احتمالا همین جوانان پیغام میگذارند که "ای هوار،ای بنی بشر بدانیدکه زرتشت ترک بوده" بیچاره جوانان آذربایجان که این بی خردان میخواهند هویت ناب ایرانی را از آنها بگیرند و هرروز هویتی جدید به آنها معرفی کنند. دررابطه زندگی نامه پروفسور ذهتابی باید بگم که ایشان یکی از اعضای بلند پایه فرقه تجزی طلب فراری به شوروی، جبه ملی خلقهای ایران را تاسیس که شعبه هایی ازآن به تبلیغ د رآذربایجان ،کردستان و بلوچستان پرداخت .وی پس از سقوط شاه به ایران بازگشت و به ترویج افکار پان ترکی در تبریز مشغول شد، و همو بود که با تکیه بر نوشته های پان ترکی و تاریخ نگاری تخیلی محافل پان ترکی باکو و استانبول-انکارا، و سر هم بندی حوادث پراکنده تاریخی و تحریف انها تلاش کرد و کتابی به نام «تاریخ باستان ترکهای ایران» را از چرندیات پان ترکی ترکیه رونويسي كرد، که اصولا آذربایجان را از حوزه تمدن ایران خارج می کرد و به جهانی پان ترکی متصل می ساخت. زهتابی تحصیل کرده باکو و انکارا است.

در اینجا اجازه دهید نظر مسخره از كتاب زهتابي به نقل از سایت آذرگشنسب بياورم و در اين جا هم «زبان شناسي» هم «تاريخ شناسي» و هم «جغرافي شناسي» زهتابي را با هم بررسی کنیم.

اين «دانشمند» پان تورکیست اينچنين مي نويسد:

«ايلاميان در زمان هخامنشيان, سلوكيان, اشكانيان و ساسانيان زبان خود را نگه داشتند و حتي در دوره بعد از اسلام نيز زبان ايلامي به حيات خود ادامه داد واز طرف تاريخنويسان اسلامي "خوزي" ناميده شد ,براي مثال اصطخري در كتاب"مسالك الممالك" به ان اشاره ميكند و تاريخدانان امروزي مثلا دكتر سيد محمدعلي سجادي وַַزبان خوزي را همان زبا ن ايلامي ميدانندַ اين زبان حالا هم در شوش و مناطق عراقي نزديك به شوش , از جمله شهر "مندلي" و هم چنين در شهر "سنقر" لرستان و اطراف ان و بعضي جاهاي ديگر زنده است و زبان عادي و روزمره اهالي ميباشد و خودش هم به زبان تركي اذري امروزي خيلي نزديك است, انان خودشان را اشكاني مينامند»(تاريخ ديرين تركان ايران,جلد۱, پروفسور ذهتابي)»

جغرافي شناسي:اصلا شهر «سنقر» جزو لرستان نيست بلكه جزو استان كرمانشاه است!! پس معلوم نیست که این اطلاعات درخشان از کجا می اید!

زبان شناسي:فكر هم نكنم نظر اين نادان پان تورکیست درباره مردم كردزبان شهر و شهرستان سنقر باشد كه اكثريت جمعيت انجا را تشكيل مي دهدند. ولي مردم تركزبان سنقر به گويش اغوزي از باقيمانده سلجوقيها صحبت مي كنند و هيچ ربطي با ايلامي ها و زبان کردی ایلامی ها ندارند!!! و هیچ دانشمندی چنین نظر دروغی را نداده است و حالا که اصلا این فرد ناحیه سنقر را نمی شناسد چگونه می خواهد زبانش را بداند!؟

تاريخ شناسي:ايشان مي گويند كه زبان ايلامي كه هنوز صدها ابهام دربارش مانده است به زبان تركي آذري امروز خيلي نزديك است!؟؟! و امروز «سنقريها» خودشان را اشكاني مي دانند و حالا اشكاني و اشکانیان چه ربطي به ايلامي ها دارد؟!!!

و این مسئله بر می آید که این «دانشمند» پان تورک ادعا می کند که زبان ایلامی امروز زنده است!! و انگار هیچ دانشمند دیگری اطلاعاتی در این مورد نداشته است! اما کسی که فرق لرستان و کرمانشاه را نداند و فرق اشکانی و ایلامی را نداتد، معلوم است که بجز دروغگوی بی هویت و بی فرهنگ چیز دیگری نمی تواند باشد.

حسین محمدزاده صدیق (دوزگون):وی هم تحصیل کرده ترکیه است و لقب «دکتر» را بخود داده است در حالیکه که با نوشتارهای زیرین قضاوت «دکتر» بودن وی را بر عقلم سلیم خواننده وا می گذاریم:

«اگر ما بخواهيم‌ كلمات‌ و جملات‌ و عبارات‌ و پاره‌هاي‌ نظم‌ و نثر تركي‌سومري‌ را كه‌ در الواح‌ سومري‌ موجود است‌ اساس‌ قرار بدهيم‌، بايد بگويم‌ كه‌ ادبيات‌مكتوب‌ تركي‌ در اكباتان‌ و سويهاي‌ آن‌ پيشينه‌اي‌ 7200 ساله‌ دارد و هيچ‌ ادبياتي‌ آثارمكتوبش‌ به‌ اين‌ قدمت‌ و پيشينه‌ نخواهد بود».

پس این اقا انگار نمی داند که کهن ترین الواح سومری مال پنج هزار سال پیش است. البته دروغبازی و زبانبازی پان تورکها در مورد سومریها محکم پاسخ داده شده است.پس کسی که حتی قدمت کهن ترین الواح سومری را نداند چطوری می خواهد درباره زبان سومری اظهار نظر کند.اما افسوس که این نادان تنها به زبان سومری دست درازی نمی کند.

« البته‌ زبان‌ اوستايي‌ خود يك‌ زبان‌ التصاقي‌ است‌ و 70% از مخزن‌ واژگان‌ اوستايي‌،تركي‌ است‌ كه‌ براي‌ شرح‌ اين‌ موضوع‌ فرصت‌ و مجالي‌ ديگر لازم‌ است‌.»

قسمتی از اشعار شهریار درباره ایران

تو همايون مهد زرتشتي و فرزندان تو پور ايرانند و پاك آئين نژاد آريان

اختلاف لهجه مليت نزايد بهر كس ملتي با يك زبان كمتر به ياد آرد زمان

گر بدين منطق ترا گفتند ايراني نه ايي صبح را خواندند شام و آسمان را ريسمان

و یا در باره فردوسی بزرگ چنین میسراید

او شاعر قهرمان ما فردوسي است او كاخ زبان پارسي كرد بلند ...

او شاعر ايده‌آل ما فردوسي است تصوير كند عشق و فداكاري‌ها  

تصوير كند مفاخر ايران را ...

و یا در همبستگی با دیگر مردم ایران میگوید و سخن میدارد که ایرانیان هرگز در دام تورانیان (ترکان ) نمیافتند

من نه آنم كه فراموش كنم كه تهران را

شب تهران و شعاع و شفق شمران را

پور كردستان كه جوانانه به جنگش خيزند

هرگز ايران نفروشد طمع توران را


مطالب مشابه :


زبان تاتی اولین زبان ایرانیان.

ولی آقای ذهتابی با صراحت هر چه تمام در کتابش تركي‌ در اكباتان‌ و مهد زرتشتي




استان مركزي

استان مركزي در به زبان يوناني اكباتان، به شوش و نيز فارسي را خوب مي فهمند و گويش




برچسب :