فرهنگ لغات و اصطلاحات دو محل (۱)

ز۵۴

نخست(۱)

دوست خوب و دانشمند ما در مجموعه مطالبی تحت عنوان فرهنگ لغات دارابکلا در وبلاگ خویش در اینجا به توضیح و تشریح و تمثیل و شوخی در جدی به لغات رایج محلش می پردازد که گاهی بسیار مشابه محل ما و شنیدنی و خواندنی است.
از جمله اینها در پستی ایشان “چوخس چوخس” را از منظر نظر خود نوشتند که دعوت می کنم ابتدا چکیده ای از نوشتار ایشان را بخوانید و بعد توشیح سنه کوهی ما را هم مطالعه فرمایید .

“به نام خدا.

چوخِس چوخِس.

یکی از لغات رایج و محاوره ای میان دارابکلایی ها واژه ی چوخس چوخس است. که جنبه ی منفی و اعتراضی دارد. این “واژه عبارت ” یا با جمله ی نهی است مثل : اسا ته چوخس چوخس نکون. و یا با جمله ای اِخباری و تعجّبی. مانند : آی وِه چوخس چوخس کانده مردیکه، زنیکه، ریکا کیجا.
اساسا این خصلت مال کسانی ست که دنبال شرّ می گردند. پی تخریب دیگری اند. پیگیر یک اتفاقی اند تا باز تکرار شود. مثل : زیزم کالی دله ره چو دینگنی! به قول سنه کوهی ها : ” ته هم میچ کالی کله اینگندی؟ “.
هستند هنوز محلی های ما که آی چوخس چوخس می کنند. آی هی کِِش می دهند. که چی بشه چوخست؟ تا یک ور ره خراب هاکانن. یکی را بی آبرو کنن. میان این و اون، دعوا دینگنن. حتی اگه دعوا هم خاتمه گرفته، باز این وچه و مردیکه و زنیکه کیجامیجا، چوخس چوخس را ول نکانّه، زود می آد وسط ماجرا و هی مثل مار سیرم می زنه! ( یعنی نیش ). دائم مثل آدم های کاچه ماچه، نخ ول می کنه تا یه بار دیگه میان دو زن را، رابطه ی دو رفیق را و اتصال دو موضوع روز را خراب خریب هاکانه و بوره! و مِفت جیم فنگ بووشه.
حالا این لغت را در سیاست روز، تستش می کنیم : ای یه چند میلیارد دلار ناقابل با عکس جورج واشنگتن، توسط یه دولتی که پرمدعا بود در پاکدستی. و تهدید کننده و حوار کِش بود هر روزه در نام بردن از ۳۰۰ فاسد دولتمردان گذشته! ( که توی جیب راستش بوده ! ) و کشف فسادها، اختلاس گردیده، حالا این آقای چوخس چوخس گر هی متّه روی خشخاش می ذاره. و هر روز توی لانه ی اختلاس! و فساد و دزدی مدرن! چوخس چوخس کانّده که مثلا ای یه فریادی کشیده باشه. دیگه نمی دونه اون فسادی که خیلی خوب پیگری می شه و پدر اخلاگر اقتصادی را در می آرن، مال حوزه ی عموم مردمه!!! با چهار شویی وام پس نداده! نه مال دولتمردان صاحب شوکت و قدرت و مکنت و ثروت و منزلت!
حالا تو هی چوخس چوخس کن. چی می شه مگه؟ به قول بازم دارابکلایی ها : کی بود کی بود من نبودم لطفعلی خان بود!!! این قصه ی آن هفت کوره که مادران و پدران ما در شبهای بی تلویزیون ضرغامی و ضرغامی ها! در حلقه ی گرم و کلام آور کُرسی و هیمه بخاری با ادبیات شیوا و واژگانی بس شیرین و لحنی سینمایی بارها و بارها تعریف می کردند.
آخه با چوخس چوخس مگه سیاست روزگار اصلاح می شه؟حالا هی چوخس چوخس کن. نه نمی شه.
باید یک آنتی چوخس، بیابیم. تا ویروس و میکروب و آمیب و هوازی ها و ریز مغذّی خورهای سیاسی میاسی ! را ریشه کن کند مثل آن سمّ دوره شاهنشاهی د. د. ت. یا همین اسپری های کک و لل و اسپیچ و کورماز و چیپاکُش.
یادت باشه در محل هم میان این جناح و اون جناح چوخس چوخس نکن. چرا که آن وقت تاریخ و ثبت کنندگان آسمانی خدا، اسمت را نمی ذارن زیرک و چموش بلکه می گذارن : شیطان و جرثومه ی دویّت افکن. چوخس چوخس کننده های سیاسی میاسی و ریپورتر و نون بُر و شغل ورین ( مثل واش ورین ) و مانع تراش دارابکلا اگر هم باز باشند، دیگه با چوخس چوخس به نون و نوا نمی رسند.
بشر راه دیگری برگزیده. کمی دیدت را باز کن و به جای چوخس چوخس کردن به این و آن و لَختی دل شیرین کردن، کمی مهر را بچش. ذره ای وفا را بکَش. و مقداری هم صلح و صفا را آزمون کن و آموزش گیر.
بیاییم چوخس گر نباشیم! که هی هر شو و روز بگردیم پّل بزنیم و اخبار خانوادگی و حریم خصوصی این و آن را سرَک بکشیم و سُرت کنیم و با کم ترین مایه ی گوهر آدمی، و پست ترین لایه ی دنائت و آدم فروشی، مثلا یک جوان در راه کمال و مدارج عالیه را سر به نیست هویتی و شخصیتی و لامذهبی بکنیم. این اوج ذلت چوخس گره. ولی حقا” دور باد. دور باد این چوخس چوخسی ویرانگر حیات هم نوع و دیگری.
دامنه با شوق تامّ در حوزه عشق و دختر و بخواسّی گری! و چوخسی های خاص! این حوزه ی شیرین و شنیدنی و … هم گپ زیاد داشت، ولی نمی گه. چون می ترسه، دامنه و دامنه اش هجوم بشه که آری… ای ای : این هم شده دامنه!؟
تا واژه ی بعدی خدا نگه دارتان باز بازمیگردم با لغتی دیگر اما با لَختی دیگر.”

حال به تعبیر و توشیح سنه کوهی ما توجه فرمایید :

قف۶۵

سگ دهان چو نکن !!!!

اصولا بسیاری از کلمات و عبارات جزو تکه کلامهای رایج در هر منطقه ای معانی و کاربرد نزدیک بهم دارند اما در هر روستایی موارد کاربردش فرق می کند و با عبارات خاصی جا به جا می شوند و معانی تند تیز یا ملایم بخود می گیرند . مثلا برخی عبارات هست که پشت سر کسی مناسب حالش بیان می کنند اما جلو روی او با کلمات و عبارات مشابهی تعدیل کرده و بکار می برند.

مثل همین چوخس چوخس کردن که منشا و ریشه آن برمی گردد به اینکه سگ ها در قدیم وقتی دنبالشان می کردند، فرار کرده و گوشه ای زیر تلار و یا گوشه پرچیمی یا زیر هیمه کوتی پناه می گرفتند و بچه ها برای اینکه صدایش را در بیارن با چوبی هی به تنش فرو می کردند و سگ بیچاره به اصطلاح ناله ” میز میز ” از درد می کرد بزرگترها به داد رسیده می گفتند چوخس چوخس نکن و این در محاره در امور دیگر هم به چوخس چوخس کردن تعبیر شد.
معادل دیگر آن “میچ کالی کله دینگوئن ” است مثل دارکوب که به محلی “دارتوکن” می گوییم هر پیته چویی را با نوکش از هم می پاشد تا دانه ای که معمولا حشرات و کرمی باشد گیر بیاره و اگر چیزی گیر نیاره نوکش را دم سوراخ ” دار لاب”  گذاشته با حرکاتی سر و صدا ایجاد می کند و…

همین طور ” پش پشو دادن ” از طرفی اشاره به کار مرغ کرچ دارد در بهم زدن خاک و خل .

ولی معمولا فاضلاب کیله یا جویی را با چوبی چیزی بهم بزنی بوی بسیار بدی به اطراف بلند می شود برای بقیه آزار دهنده است و معادل بعدی آن ” خشکه گی او هدائن ” است که میدانیم تفاله حیوانی خشک بوی خاصی ندارد اما اگر این خشکه را به آب بندازن و مدتی بماند بوی گند آن همه جا را خواهد گرفت و حتما هستند باز کلمات و عبارات دیگری که همه و همه بیان کننده انجام یک کار زشت و ناپسند در نزد عموم است اما طرف هی سعی می کند به روزش کند و تازه نگه دارد و …
در عالم سیاست هم مثالهای چندش آور بسیاری هر روزه در دور و بر خود می توانیم ببینیم که متاسفانه آنقدر خشکه به آب می اندازند که بوی بدش اول برای گوینده آزار دهنده تر است تا طرفهای مقابل و …
پس به قول این دوست عزیز ما بیاییم هی چوخس چوخس نکنیم تا دلی از هم نرمد و جدایی حاصل نشود و آبرویی ریخته نگردد بلکه اصلاحگر و اصلاح پذیر امور باشیم و …

۳۴ث
تا فرصتی دیگر و مطلبی دیگر خدا یار و یاور همه شما

 


مطالب مشابه :


خصوصیات رفتاری منحصر به فرد هزارجریبی ها در قدیم

دکتر براتعلی فاخری (سیاه - مصرف انواع لبنیات بسیار زیاد بوده است مثل شیر،سر شیر




پایان نشاکاری شالی در شالیزار ( بینجستون) های سنه کوه

دکتر براتعلی فاخری (سیاه و ندیم رسم بوده نشاپلا پزی سر زمین اما امروزه در خانه ها




نامها و موقعیت سنه کوه را بیشتر بشناسید

دکتر علی شریعتی مزینانی . مترجم متن دکتر براتعلی فاخری (سیاه سر ) روستای




درخت ترش هلی ( آلوچه جنگلی) بر فراز خرمندی در سنه کوه

دکتر علی شریعتی مزینانی . مترجم متن دکتر براتعلی فاخری (سیاه سر ) روستای




فرهنگ لغات و اصطلاحات دو محل (۱)

دکتر براتعلی فاخری (سیاه یک جوان در راه کمال و مدارج عالیه را سر به نیست هویتی و




قرقاول (تیرِنگ)پرنده زیبا و دلربای مزارع سنه کوه+عکس

دکتر براتعلی فاخری (سیاه سر ) سر پرنده نر به رنگ سبز سیر براق و پوست برهنه دور چشمش قرمز




کربلایی پنجعلی بخشی به دیار باقی شتافت

دکتر براتعلی فاخری (سیاه سر ) روستای دکتر زینلیان یزدی از پزشکان حاذق تجربی طب قدیم.




بخشی زرین آبادی ومحمدجان مردی که 67 سال شناسنامه داشت!

دکتر براتعلی فاخری (سیاه خوب سربازی و نظامی گری در تهران و تبریز ذهنش در همان دوران به سر




برچسب :