نظر يك كارشناس درباره هدفهمند كردن يارانه ها

نظر يك كارشناس درباره هدفهمند كردن يارانه ها

   
- تحليل شما از نحوه بررسی لایحه هدفمند كردن يارانه‎ها چيست؟

ابتدا باید پیش‌زمینه‌ای از این بحث را ارائه کنم. ماده سوم برنامه پنج ساله چهارم توسعه كه به پيشنهاد دولت آقاي خاتمی به‎صورت كاملات عجولانه‎اي در سال پاياني عمر مجلس ششم به تصويب نمايندگان آن دوره رسيد، با انتقادات جدي و فراواني مواجه شد. در اين ماده تأكيد مي‎شد كه قيمت حامل‎هاي انرژي تا سطح قيمت‎هاي عمده‎فروشي خليج فارس افزايش پيدا كند و منابع حاصل از اين افزايش صرف جبران آسيب‎هاي وارده به اقشار كم‎درآمد و فقير جامعه شود.

انتقادي كه در آن زمان به اين تصميم مجلس ششم وارد مي‎شد، بحث آثار سوء تورمي آن بود كه بر روي كل توليد كشور و به تبع آن ايجاد تورم فزاينده در جامعه خود را آشكار مي‎كرد. ضمن اين‎كه دولت و مجلس وقت هيچ‎گاه مكانيزم مشخصي براي جبران آن در نظر نگرفته‎ بود و به ذكر چند جمله كلي و مبهم اكتفا كرده بود.

- همان انتقادی که منجر به ارائه طرح اقتصاددانان مجلس هفتم شد؟

بله درست است. در مجلس هفتم اجراي اين بند با تصويب نمايندگان متوقف شد و مجلس به سمت تصويب طرحي رفت كه بعدها به تبصره سيزده مشهور شد. در اين تبصره بر اولويت مكانيزم‎هاي غيرقيمتي مثل بهينه‎سازي و كاهش مصرف سوخت و انرژي و همچنين اصلاح و گسترش حمل و نقل عمومي بر مكانيزم‎هاي قيمتي تأكيد شده بود. البته مكانيزم قيمتي و افزايش قيمت حامل‎هاي انرژي براي كاهش مصرف نيز در يك پروسه پنج تا ده ساله در نظر گرفته شده بود. به‎شرطي كه دولت در تحقق مكانيزم‎هاي غيرقيمتي موفقيت داشته باشد. در عين حال طرح سهميه‎بندي حامل‎هاي انرژي نيز به‎عنوان دوره گزار از مكانيزم‎هاي غيرقيمتي به مكانيزم‎هاي قيمتي پيش‎بيني شده بود. به اين معني كه در حين گسترش حمل و نقل عمومي و بهينه‎سازي مصرف سوخت، يارانه‎هاي انرژي و سوخت به‎صورت سهميه‎اي در اختيار مصرف‎كننده قرار بگيرد و به‎تدريج با كم شدن سهميه، حامل‎هاي انرژي به قيم عمده‎فروشي خليج فارس رسانده شود.

- منتقدان معتقدند همان مصوبه موجب تورم فزاینده سالهای اخیر و بالتبع حذف یارانه‌ها است.

این درست نیست. در حقيقت مجلس هفتم با اين كار خود جلوي تورم را گرفت. شما مي‎دانيد كه آثار سايست‎هاي پولي و مالي هميشه با تأخير زماني حاصل مي‎شود. در اواخر دوران آقاي خاتمي به دليل افزايش ناگهاني قيمت جهاني نفت و علي رغم تأسيس صندوق ذخيره ارزي، حجم زيادي از نقدينگي به جامعه تزريق شد، اما سياست جلوگيري از جهش قيمت حامل‎هاي انژي و و موارد مشابه كه از سوي مجلس هفتم اتخاذ شد، موجب شد تا آن اثري كه انتظار مي‎رفت تزريق حجم بالاي نقدينگي ايجاد كند مهار شود. البته متأسفانه هيچ كس اين اثر مهم را نديد.
آن‎چه كه اقتصاد خوانده‎هاي نئوكلاسيك كشورمان بيان كردند اين بود كه به دليل كنترل قيمت‎ها، فاصله بين قيمت‎هاي واقعي و قيمت‎هاي دستوري دائما زياد شد و دولت با كسر بودجه مواجه شد و براي جبران آن نقدينگي تزريق كرد و اين دور تسلسل ادعايي اقايان، موجب تورم فزاينده سال‎هاي اخير شد.

در حالي‎كه اين ادعا از اساس غلط است و متأسفانه اين دوستان آدرس غلط مي‎دهند. يعني به لحاظ علمي و همچنين مستندات آماري دچار ابهامات فراواني است. براي بررسي صحت و سقم اين ادعا نياز به اثبات مقدمات مختلفي است و خيلي از نقاط ابهام اقتصاد ايران و همچنين تصميم‎گيري‎هاي مسئولين بايد روشن شود. ضمن اين‎كه منتتقدين عمدتا به‎صور عمدي يا سهوي به صورت ناقص به طرح مجلس مي‎پردازند و تمام جوانب آن را بررسي نمي‎كنند. براي حل اين مشكل نيز اين اقتصاد خواننده‎هاي مكتب نئوكلاسيك به سراغ ترجمه همان تئوري‎ها و نسخه‎هايي كه سال‎ها در مكاتب اقتصادي نئوكلاسيك آموخته‎ بودند رفتند و همان نسخه مجهول بانك جهاني در سال 2003 را براي اقتصاد ايران تجويز كردند. يعني حذف تمام يارانه‎ها و آزادسازي قيمت‎ها و پرداخت نقدي و مستقيم يارانه‎ها به مردم براي آن‎چه كه بانك جهاني جبران اثرات ناشي از افزايش يكباره قيمت‎ها مي‎‎خواند. اما اطلاعات كه پايه پيشنهاد و ادعاي اين دوستان است، اطلاعاتي است كه از اساس قابل ترديد و بسيار پرابهام است.

- می‌توانید در مورد این موضوع مثال مشخصی بیاورید.

به‎عنوان نمونه گفته مي‎شد كه دولت سالانه 100تا 110 ميليارد دلار به مردم يارانه مي‎دهد. اين اعداد خيلي شگفت‎انگيز و غيرواقعي است. لازم به توضيح است كه ما اگر كل توليد نفت كشور را براساس آماري كه وزارت نفت هر سال ارايه مي‎دهد در نظر بگيريم، به عددي در حدود چهارميليون و دويست‎هزار بشكه در روز مي‎رسيم. اگر كاهش 200 تا 300 هزار بشكه‎اي به دليل كاهش فشار چاه‎هاي نفت و لزوم تزريق گاز به آن‎ها را در نظر بگيريم، به عددي در حدود چهار ميليون مي‎رسيم.

شما خودتان توليد چهارميليون بشكه را در ميانگين قيمت نفت در اين سال‎ها ضرب كنيد و حاصل را نيز در عدد 365 ضرب كنيد. اگر ميانگين قيمت نفت را در حالت خوش‎بينانه 70 دلار فرض كنیم، درآمد ساليانه ايران از فروش نفت خام چيزي در حدود صدميليارد دلار مي‎شود. يعني اگر ما تمام توليد نفت سالانه كشرا را نه حتي به صورت يارانه، بلكه به‎صورت كاملا رايگان و نقدي ميان مردم تقسيم كنيم به عدد صدوده ميليارددلار نمي‎رسيم. اين آقاياني كه مدعي اين آمار هستند بفرمايند كه بنيان علمي و منطقي اين ادعا چيست؟ در حالي كه ما مي‎دانيم از اين ميزان توليد تعدادي در حدود يك ميليون و هفتصد هزار بشكه مصرف داخلي است و مابقي آن صادرات است. يعني كمتر از نصف آن توليد داخل است. حتي اگر فرض كنيم كه اين مجاني بين مردم توزيع شده بازهم به عدد پنجاه ميليارد مي‎رسيم. اگر هزينه‎اي كه بابت اين محصولات از مردم گرفته مي‎شود را هم محاسبه كنيم به عدد بسيار پايين‎تري مثل سي‎ميليارد دلار مي‎رسيم. حتي ادعاي ما به‎التفاوت توليد و عرضه گاز در داخل و فروش خارجي آن نيز قابل قبول نيست. زيرا كه اولا گاز مانند نفت قيمت ثابت و جهاني ندارد و ثانيا هركشوري بر اساس شرايط خود و خريدار قيمت‎گذاري مي‎كند. در لايحه دولت هم مبناي محاسبه قيمت گاز مشخص نشده است.

يا مثلا گفته مي‎شد كه دهك‎هاي بالا هفت تا هشت برابر بيشتر از دهك‎هاي پايين از يارانه برخوردار مي‎شوند. اين ادعا هم عجيب و غيرقابل اثبات است. بنده خوشحال مي‎شوم كه اين دوستان به ما هم توضيح بدهند كه چطور به اين اعداد و ارقام رسيده‎اند. ببينيد اين ادعا كه دهك آخري براي مثال پنج برابر بيشتر از دهك اول از يارانه‎ها برخوردار مي‎شود، مي‎تواند منطقي و قابل قبول باشد. اما ظاهرا اشتباه اين دوستان اين است كه هر دهك را برابر ده درصد جمعيت كشور گرفته‎اند. در صورتي كه اين اصلاح صحيح نيست. سئوال اصلي اين است كه اين طبقات مرفه چند درصد كل جمعيت كشور را تشكيل مي‎دهند؟ طبق همين آمار و ارقام اصلي آيا عددي بيش از دو درصد از جامعه را تشكيل مي‎دهند؟ فرض بگيريد طبق همين آمار، اين دو درصد حداكثر ده درصد از يارانه‎ها را استفاده كرده‎اند. با كدام منطقي محاسبه شده است كه سي درصد جامعه هفتاد درصد يارانه‎ها را دريافت مي‎كنند؟ دولت همين الان هم اقرار دارد كه ما از درآمدهاي اقشار و دهك‎ها اطلاعات كافي نداريم. پس چطور در حالي‎كه هنوز در آمار اوليه ترديد داريم، اين محاسبات شگفت‎انگيز را انجام مي‎دهند؟ يك سئوال ديگر من از اين دوستان اين است كه آيا اين دهك ثروتمندها، مالك همه ماشين‎هاي كشور است؟ طبق آمارهاي رسمي تعداد خودروهاي شخصي چيزي در حدود هفت ميليون است. در مقايسه با هفتاد ميليون جمعيت تقريبا ده درصد افراد صاحب خودرو هستند. آيا اين ده درصد فقط مخصوص قشر ثروتمند جامعه است؟ وقتي آمار خودروهاي كشور را بررسي مي‎كنيم نود درصد آن پيكان، پرايد و خودروهاي ارزان‎قيمت توليد داخل است كه اقشار متوسط و ضعيف صاحب آن‎ها هستند. خیلی از اين خودروها توليدات گران‎قيمت داخلي مثل ماكسيما و يا خودروهاي لوكس وارداتي است. شما ميزان مصرف سوخت خودروهاي ارزان قيمت داخلي را با خودروهاي وارداتي مقايسه كنيد. بنابراين ميزان مصرف اقشار مرفه هر چقدر هم كه زياد باشد، هرگز به عدد هفتاد درصد نخواهد رسيد. همانطور كه مي‎بينيد مبناها همگي غلط و بي‎اساس است. اگر ريشه‎يابي كنيد؟ براي ادعاها و آمار اين طرح هيچ سندي پيدا نمي‎كنيد الا آمار ساختگي كه بانك جهاني در سند سال 2003 ايران تعريف كرده است.

- يكي از انتقادهاي مخالفان طرح شباهت بسيار زياد اين طرح با گزارش سال 2003 بانك جهاني از اقتصاد ايران است.

بانك جهاني براي همه كشورهاي در حال توسعه مثل ايران نسخه‎اي مي‎پيچد تا رقباي احتمالي آينده كشورهاي ثروتمند در زمينه‎هاي توليد و بازاريابي ممكن است خطري براي آن‎ها محسوب شوند و بازارهاي جهاني اين كشورهاي صنعتي را تهديد كنند از گردونه رقابت خارج كند.
همين طرح هدفمند كردن تطابق كاملي با نسخه سال 2003 بانك جهاني براي ايران دارد.
نام اين طرح هم نام پرطمطراقي است و از هدفدار شدن كمك‎ها صحبت مي‎كند و بنابر نيت خوب دولتمردان با هدف اجراي عدالت اجتماعي اجرا مي‎شود. ظاهر بسيار شيك و زيبايي هم دارد زيرا گفته مي‎شود كه از ثروتمندان مي‎گيريم و به فقرا مي‎دهيم.
اتفاقا با توجه به اين‎كه در اين وضع موجود همين طبقات پايين دست هستند كه بيشترين بهره را از يارانه‎ها مي‎برند و معيشت خود را برپايه‎هاي لرزان آن استوار كرده‎اند، اگر ما اقدام به تغيير وضع موجود به بهانه ناعادلانه بودن آن كنيم، در حقيقت با افزايش سرسام‎آور قیمت حاملهاي انرژي فشار را كاملا غيرعادلانه‎تر كرده‎ايم.
بنابراين تمام برآوردها و پيش‎بيني‎ها از اجراي طرح، برآوردهاي خيالي است. چون همان‎طور كه گفتم پايه طرح براساس اطلاعات غلط و غيرشفاف بنيان نهاده شده است. بنابراين چشم‎انداز روشن و اميدوار كننده‎اي از آينده اين طرح وجود ندارد.

- باتوجه به اين استدلال‎ها و مطالبي كه شما بيان كرديد چرا مخالفت جدي در سطح مسئولان و يا كارشناسان اقتصادي ديده نمي‎شود؟

از اين جهت مسئله‎اي كه موجب شگفتي و البته تأسف دوچندان من شده اين است كه چرا كارشناسان مجلس و دولت و اساتيد دانشگاه تلاش مي‎كنند تا با نگاهي خوش‎بينانه آثار سوء اجراي اين طرح را تا حد امكام كم‎جلوه بدهند تا اين طرح اجرا بشود. اگر سوابق تحصيلي اكادميك جامعه علمي اقتصاد ايران  را بررسی کنید، متوجه می‌شوید که در دانشگاه‎هايي كه وجه علمي غلب آن‎ها اقتصاد كينزي يا ساير گرايش‎هاي اقتصادي مثل ساختارگرايان يا نهادگرايان باشد، دانشجوي ايراني كه بورس شده باشد بسيار كم مي‎بينید. اما دانشگاه‌های نئوكلاسيك يك نهضت عملي ايجاد كرده‎اند براي همه آن‎هايي كه طالب تحصيل علم و اخذ مدرك هستند، در كشورهاي در حال توسعه بورس تحصيلي مي‎دهند و آن‎ها را در دانشگاه‎هاي خود متناسب با همان پارادايم صدها و هزاران نفر را تربيت كرده‎اند. در حقيقت اقتصاد خوانده‎هاي ما لشگري هستند كه ناخواسته در خدمت همان تفكر هستند و براساس مدل‎هاي تصميم‎گيري همان خواستگاه علمي تصميم مي‎گيرند.

بانك جهانی هم با توجه به همان سياست اصلي كه قبلا عرض كردم به پشتوانه همين لشگر اقتصاد خوانده‎هاي نئوكلاسيك طرح‎ها و برنامه‎هاي خود براي كشورهاي در حال توسعه را پياده مي‎كند. هركشوري هم كه اين سياست‎ها را پياده كرده مثل كشورهاي اروپاي شرقي پس از فروپاشي شوروي و حتي روسيه دچار تورم شديد، فساد شديد اداري و اقتصادي و نابساماني‎هاي شديد شده‎اند و از اجراي اين طرح‎ها عقب‎نشيني كرده‎اند. با اين حال همين دوستان مدام تأكيد مي‎كنند كه بايد این طرح اجرا بشود، آثار تورمي ندارد و اگر هم داشته باشد آن را كنترل مي‎كنيم و متأسفانه چشم خود را برروي اين حقايق بسته‎اند. سئوال اول من از اين آقايان اين است كه فرض كنيد همه قيمت‎ها به قيمت‎هاي بين‎المللي برسد، آيا كشورهاي ديگر هم وقتي بحث قيمت‎ را مطرح مي‎كنند بدون توجه به درآمد كشور خود و سطح درآمد عمومي اين برنامه‎هاي ازادسازي را اجرا مي‎كنند يا با توجه به آن؟ اولين و مهمترين دغدغه هر دولتي حفظ درآمد و قدرت خريد اتباع آن كشور است. چون اگر قدرت خريد كاهش پيدا كند به تبع آن توليد هم كاهش پيدا مي‎ند و ركود اتفاق مي‎افتد. وقتي هم ركود اتفاق مي‎افتد پيامد آن بيكاري است بيكاري هم قدرت خريد را به شدت كاهش مي‎دهد و اين دور باطل خطرناك‎ترين اتفاق براي يك جامعه و يك حكومت است.

- انتقاد ديگر شما و ديگر همفكران شما بحث نگراني از شوك‎درماني در اقتصاد است. دليل شما براي اين مسئله چيست؟

در كشور ما در هفتاد سال اخير از سوي كشورهاي غربي با القاي اين‎كه شما نيروي كار و انرژي زياد و ارزان‎قيمت داريد ما را به سمت صنايع انرژي‎بر دسته‎چندم خود سوق داده‎اند. مثل فولاد و پتروشيمي. بنابر آمار وزات نفت شدت انرژي در صنايع ما پنج برابر متوسط جهاني است. حالا اين روندي كه طي هفتاد سال اتفاق افتاده است را مي‎خواهيم به‎صورت دفعي و ضربتي تغيير بدهيم و قيمت انرژي و ساير نهاده‎هاي توليد را به قيمت جهاني برسانيم. بدون توجه به درآمد و ميزان نقدينگي صنايع كشور.

اين اتفاق چند شوك ايجاد مي‎كند. من اصرار دارم كه كارشناسان و تصميم‎گيران به اين شوك‎ها دقت كنند.

اولين آن‎ها، شوك تورمي ناشي از افزايش زنجيروار قيمت‎ها است. به هرحال تجربه ثابت كرده كه در كشور ما اين‎طور نيست که اگر هزينه انرژي چندبرابر بشود، طبق فرمول درصد هزينه انرژي در قيمت تمام شده را محاسبه كنند و به همان نسبت قيمت كالا را افزايش بدهند. هيچ كس اين‎گونه محاسبه نمي‎كند. هركس به هر ميزان كه توانايي و امكان آن را داشته باشد قيمت‎هاي خود را تا چند برابر افزايش مي‎دهد. چون شبكه‎هاي توليد و توزيع در كشور ما متأسفانه انحصاری است. حتي آن‎هایی که اسم آن خصوصي است باز هم انحصاري است. از طرفي شما مي‎دانيد كه بخش خصوصي و حتي در برخي موارد بخش دولتي نوعا تاجر است تا توليد كننده. آقايان پاسخ بدهند كه با افزايش ناگهاني قيمت‎ها چه بلايي بر سر مردم مي‎آيد؟ بعد از اين اتفاق تمام كالاهای مصرفي خانوار نيز به‎صورت زنجيره‎اي با افزايش ناگهاني و سرسام‎آور قيمت‎ها مواجه خواهد شد. از رهگذر اين اتفاق به شدت قدرت خريد مردم كاهش يدا مي‎كند. مبلغي كه دولت قرار است به‎عنوان يارانه نقدي پرداخت بكند حتي كفاف هزينه آب و برق مصرفي خانوار را نخواهد داد. مابقي هزينه‎ها را با كدام درآمد بايد جبران كنند؟

همين مسئله باعث مي‎شود كه طبقه متوسط و مرفه براي حفظ دارايي‎هاي خود به سمت خريد كالاهاي بادوام مثل زمين، مسكن، طلا، سكه، دلار و ساير ارزهاي خارجي روي بياورد و تورم مضاعفي هم در اين حوزه ايجاد بشود. اين موج خريد كالاهاي بادوام موجب مي‎شود تا همين ثروتمنداني كه هدف اين طرح هستند، دوباره همه بازارهاي كشور را به هم بريزند و بي‎ثبات كنند. تمام اين حوادث و وقايع براي آثار واقعي ناشي از افزايش قيمت‎هاي اوليه است.

آثار ثانويه رواني اين اتفاق در جامعه نيز قابل بررسي است. بدبيني مردم، تعجيل براي خريد اقلام روي رد جهت كاهش اثرات سوء تورم درآينده و اثراتي كه اين موج بر زندگي مردم و سلامت و امنيت اجتماع خواهد گذاشت نيز بسيار نگران كننده است.

مسئله ديگر هم عملكرد دولت در پايين نگاه‎داشتن نرخ سود بانك‎هاست. بالاخره در اين شرايط دولت مي‎خواهد وام‎هاي ارزان‎قيمت به توليدكننده بدهد و از آن طرف هزينه‎هاي توليد را به‎صور سرسام‎آوري افزايش مي‎دهد. خودتان قضاوت كنيد كه چه بلايي بر سر اين چرخه اقتصادي خواهد آمد.

- نگراني از بابت توليد كننده‎ها وجود ندارد؟ آيا با وضعيت جديد روند توليد در كشور بهبود خواهد يافت؟

مشكل ديگري كه به نظرم كمتر آن به اشاره شده است، كمبود نقدينگي شركت‎هاي توليدي به دليل افزايش چندبرابري مواد خام اوليه و نهاده‎هاي توليد است. بنده حدافل دو مورد شركت توليدي را سراغ دارم كه بزرگترين مشكل آن‎ها در مواجهه با مشكلات مشابه اين است كه اساسا نقدينگي لازم براي جبران قيمت‎هاي افزايش پيدا كرده را ندارند.

يك شركت توليد گاز بي‎هوشي مي‎شناسم كه تقريبا هشتاد درصد نياز داخل را پوشش مي‎داد و در آستانه صادرات به كشورهاي همسايه بود. اما سال گذشته ناگهان پتروشيمي قيمت نيترات آمونيوم را كه ماده اصلي توليد گاز بي‎هوشي است، پنج برابر افزايش داد. اين شركت به شدت با كمبود نقدينگي مواجه شد و مجبور شد تا ظرفيت توليد خود را تا سي درصد كاهش دهد. بانك‎ها هم كه در آن مقطع در پي سياست‎هاي انقباضي بانك‎ مركزي عرضه وام را متوقف كرده بودند. به همين دليل اين شركت براي حفظ سطح توليد حداقلي سی درصدي خود مجبور به فروش بخشي از دارايي‎هاي خود شد. اين شركت امسال به دليل افزايش شديد هزينه‎ها در آستانه تعطيلي قرار دارد. موارد مشابه اين كارخانه در اقتصاد كشور فراوان يافت مي‎شود.

وقتي به شدت قيمت مواد اوليه با افزايش مواجه شود و از آن سو به لطف بانك جهاني تعرفه‎هاي واردات را كاهش مي‎دهند و واردات را به شدت افزايش داده‎اند، عملا در ايران هيچ كالايي يافت نمي‎شود كه قابل رقابت با رقباي خود در سطح منقه و دنيا باشد. از يك طرف كالاهاي ايراني به لحاظ تكنولوژي توليد و بسته‎بندي و كيفيت چند رده پايين‎تر از مشابه خارجي خود هستند و از طرفي با اجراي اين سياست و افزايش قيمت‎ها به صورت طبيعي تمام بازارهای داخلي و خارجي خود را از دست مي‎دهند. اين ركود شديد توليد كل اقتصاد كشور را قفل خواهد كرد.

يعني بانك‎ها نقدينگي جهت ارايه به توليد كننده ندارند و اگر نقدينگي مورد نياز توليد كننده را تأمين نكنند واحدهاي توليدي متوقف مي‎شوند. اين يعني اخراج كارگران و بيكاري فزاينده.

اگر دولت براي جلوگيري از اين فاجعه بخواهد نقدينگي را از طريق بانك‎ها تزريق كند، اين نقدينگي را در قدرت خلق پول ضرب كنيد. يعني پايه‎  پولي بايد به شدت افزايش پيدا كند تا تنها نياز نقدينگي را تأمين كند. تصور كنيد كه اين مسئله هم چه موجي از تورم ايجاد خواهد كرد. اين تورم، حقيقتا وحشتناك خواهد بود.

- باتوجه به مسايلي كه مطرح كرديد عواقب اجتماعي اين طرح را چگونه پيش‎بيني مي‎كنيد؟

در چنين شرايطي به لحاظ اجتماعي چه واكنشي مي‎توان از جامعه انتظار داشت؟ فراموش نكنيم اگر آمريكا و دشمنان ملت ايران از طريق بحران‎هاي اجتماعي و سياسي نتوانستند انقلاب مخملي را در كشور پياده كند، ما به دست خودمان شرايط ايجاد بحران‎هاي اجتماعي فراگير و اعتراضات گسترده مردمي را با افتخار فراهم مي‎كنيم. يعني شرايطي را فراهم مي‎كنيم كه به نفع هيچ كس نيست و وقتي آتش آن شعله‎ور شد و دود آن به چشم همه رفت، تازه تقصيرها را به گردن ديگران مي‎اندازيم و مسئوليت عواقب تصميم‎ها و عملكرد خودمان را نمي‎پذيريم.


مطالب مشابه :


نگاهی دوباره به تاریخ "عجب شیر"

در غرفه هاي دو طبقه آنها علوفه چهارپايان و ديگر كالاهاي مورد آبي، آبزيان شگفت انگيز




بررسی رابطه و همبستگی بین سبکهای رهبری و رضایت شغلی کارکنان (سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی)

براي دستيابي به بهبود و پيشرفتي شگفتانگيز در لازمه توليد و عرضه كالاهاي با




نظریه توسعه پایدار

شگفت انگيز انسان در دستيابي به فناوري پيشرفته، امكان توليد انبوه كالاهاي ارزان




شبكه‌هاي ماهواره‌اي فارسي زبان اساس خانواده را هدف گرفته‌اند

dvd كه در نقش مكمل يكديگر عمل مي‌كنند، مي‌تواند نقطه عطفي در مصرف كالاهاي شگفت‌انگيز




اگرهاي تاريخ

، جاه طلبي هاي شخصي و روش ها و آرمانهاي شبه مدرنيستي، به گونه يي شگفت انگيز كالاهاي جنگي




روان‌شناسي عمومي: روان‌شناسي پول (قسمت 1)

اين نيروي شگفتانگيز نهفته در پول است ، از اين‌رو، مي‌توانند بسياري از كالاهاي مورد




پانزده نفر که جهان مارا تغيير دادند

تا همين چند سال پيش، اين وسيله به عنوان پديده‌اي شگفتانگيز در صنعت زياد، كالاهاي بيش




کرامات حضرت امام حسین علیه السلام

هشتم و به طريقه اي شگفت مشكل كالاهاي بسياري براي شما شگفت انگيز از زيارت




نظر يك كارشناس درباره هدفهمند كردن يارانه ها

اين اعداد خيلي شگفتانگيز و از يك طرف كالاهاي ايراني به لحاظ تكنولوژي توليد و




قشر و طبقه در اندیشه مارکس، وبر و پولانزاس

با وجود نقش مهمي كه ماركس به طبيقات اجتماعي داده تا اندازه اي شگفت انگيز كالاهاي موجود در




برچسب :