بازیگری در قاب


غرض از نگارش اين مطلب، تعريف، تمجيد، يا تعارف نيست. چرا كه معتقدم بخشي از آسيب هاي فعلي جامعه سينمايي ما در نتيجه همين تعارفات و تمجيدها، ريا و تخريب هاي بي جايي است كه واقعيت را در درون خودش هضم كرده، اما آنچه وادارم كرد بنگارم، نگاه ساده انگارانه اي است كه اين روزها به مقوله بازي و بازيگري مي شود و اين آفت، حتي دامان بازيگران حرفهاي ما را هم كما بيش آلوده كرده است.

تصور اينكه بازيگري واگويه زندگي واقعي جامعه است حتي آحاد معمول جامعه را هم بر آن مي دارد تا خود را بازيگر دانسته و علاقه مند به حضور در جلوي دوربين باشند. مهم اين بخش است، «بازيگري در قاب». آنچه در قاب معمولاً از بازيگران مي بينيم، حالات و رفتار و احساساتي است كه كما بيش آينه آن را در زندگي شخصي خود تجربه مي كنند و تنها آن را در زمان ايفاي نقش به جلوي دوربين منتقل و با تجربه و احساسات خويش مخلوط مي كنند كه اين فقط شايد بخش كوچكي از مقوله بازيگري در قاب است.

واقعيت اين است كه مرز بين شلختگي در بازي رئال و بازي كنترل شده مرزي بسيار دقيق و حساس است كه اگر از آن بازيگر به سلامت عبور نكند، نتيجه اي چندان عايد آن نخواهد شد و نهايتاً تصويري تخت و معمولي از كاراكتر به مخاطب ارائه خواهد شد. اما آنچه بازيگر را از مردم عادي متمايز مي كند، تحليل، رفتارشناسي، شخصيت شناسي، تكنيك و رئاليسم در قالب يك بازي قابل باور و پذيرش است؛ چيزي كه در مورد بازي مهدي سلطاني به خوبي مي توان آن را دريافت. سلطاني با بازي در سريال «ديوار» در نقش جميل خلافكار، بسيار خوب يك شخصيت سياه را به خاكستري بدل و كاري كرد كه اين شخصيت به دور از اغراق و يك رويه نمايي در ذهن تماشاگر ماندگار شود و حتي با آن همذات پنداري كند و اكنون با سريال «مادرانه» در واقع تعريفي جديد از بازيگري مدرن را در قالب «اردلان» به ما ارائه مي دهد. مي پرسيد چرا؟ و چگونه؟... خواهم گفت.

در اغلب پلان ها عليرغم مونولوگ هاي طولاني كه مي تواند براي بيننده در ابتدا كسالت بار و خسته كننده باشد، بازي، نقطه گذاري صحيح، آكسان گذاري هوشمندانه، ري اكشن هاي متناسب با ديالوگ و بازي در سكوت كه بخش مهمي از بازي يك بازيگر است و همچنين ظرافت هاي بازي در نماهاي گوناگون، شکلي کاملاً متفاوت به مقوله بازي در اجراي ايشان مي دهد که نه تنها طولاني بودن پلان ها را قابل تعمل مي کند، که تماشاگر بعضاً دلش نمي خواهد آن پلان به پايان برسد. نکته ظريف و قابل توجه در بازي سلطاني، روانشناسي بسيار دقيق شخصيت و تحليل صحيح او از استفاده از «چشم ها، صدا و بدن» در هر پلان است که بي شک مي تواند درسي مفيد براي علاقه مندان به بازيگري باشد که صد البته پشتوانه علمي و تجربي او به خوبي در خدمت حس و تکنيک قرار گرفته و با استاندارد قابل توجه آن را به معرض ديد عموم مي گذارد.

شايد به دليل طراوت و نوعي تازه از بازي سلطاني در پاره اي موارد او متهم به «اغراق» باشد، ولي يادآور مي شوم اغراق يا درشت نمايي ارتباطي با فيلترگذاري و رتوش حس و بيان ندارد و اين تفاوت از همان مواردي است که من به آن مي گويم «بازيگري در قاب» و تعريفي جديد از بازيگري. به اميد آنکه به دور از سطحي نگري، جبهه گيري بي جهت و يا غرض ورزي شخصي، بياييم کمي مقوله «بازيگري در قاب» را جدي گرفته و بدانيم که هر حرکت، واکنش و حس از ديد دوربين و نهايتاً بيننده پنهان نخواهد ماند و اگر در جايي رسالت و وظيفه خود را به عنوان يک بازيگر به درستي انجام نداديم، آن را تقصير فيلمنامه، کارگردان و غيره نيندازيم، چرا که يک واقعيت وجود دارد و غيرقابل انکار است و آن اينکه «دوربين بي رحم است» و شايد بتواني مقابل آن بازي کني، ولي براي آن نمي تواني و اين چشم هاي بيننده است که زحمت تو را با حس عاميانه و صادقانه قضاوت خواهد کرد. براي مهدي سلطاني آرزو مي کنم همين جديت و تلاش و ظرافت را در تمامي کارهاي آينده از او شاهد باشيم.

فرشید نوابی



مطالب مشابه :


هنر گچ بری

بناهای ماندگار - هنر گچ بری - تنها راهی که به شکست می انجامد تلاش نکردن است ."کوروش کبیر"




امیر هوشنگ زند

صداهای ماندگار در تلويزيون از نماهاى نزديك بيشترى استفاده مى شود، كه بازيگر از قضيه بدش




انواع نماهای سبک نوین (رولسر - مینرال - کامپوزیت - شیشه فریم لس)

مناسب ترین راه برای نوسازی بناهای قدیمی و دادن جلوه ای جدید و ماندگار به آن، استفاده از




بازیگری در قاب

سکانس های ماندگار - Sequence; همچنين ظرافت هاي بازي در نماهاي گوناگون، شکلي کاملاً متفاوت




زیباسازی شهری، ضرورت توسعه همگون شهر .

يادماني، مانند محورها و خيابان‌هاي عريض، مستقيم و زيبا با نماهاي اردکان دیار ماندگار;




آلودگی منظر

محیط زیست ماندگار. از تركيب پنجره ها و ديوارهاست كه شكل و تركيب اوليه نماهاي شهري زاده مي




برچسب :