معماران بزرگ ایران

کامران طباطبایی دیبا از معماران صاحب سبک در معماری مدرن و معاصر ایران است که همه ی علاقه مندان به هنر، در این سرزمین ، با سازه های معروف او ( موزه هنر های معاصر تهران ، فرهنگسراو پارک نیاوران ، فرهنگسراو پارک شفق و...) آشنا هستند .دیبا پسرعموی ملکه ی سابق ایران ( فرح دیبا ) نیز هست
معمار و شهرسازو نقاش
متولد سال ۱۳۱۷ تهران
فارغ التحصیل رشته معمارى و شهرسازى دانشگاه هاروارد واشنگتن۱۹۶۳
شرکت در نمایشگاه نقاشى بى ینال ونیز ۱۹۶۱
شرکت درنمایشگاه نقاشى بى ینال پاریس ۱۹۶۳
برپایى نمایشگاه نقاشى در گالرى رئالیته آمریکا ۱۹۶۲
شرکت در دومین کنگره معمارى ایران ۱۳۵۱
بنیانگذار دفتر مهندسین مشاور داض (قبل ازانقلاب)
شرکت درمسابقه معمارى بنیاد آقاخان و دریافت جایزه به خاطر معمارى شهرک شوشتر
طراحى و اجراى آثارى چون موزه هنرهاى معاصر تهران، پارک و فرهنگسراى شفق، دفتر مخصوص ملکه ایران ، پارک وفرهنگسراى نیاوران، منزل مسکونى (موزه) پرویز تناولى، نمازخانه جنب موزه فرش، مسجد جندى شاپور، شهرک شوشتر، ویلاى «پیرونه» (اسپانیا)، ویلاى «اسپارتینا» (اسپانیا) و چندین اثر دیگر در ایران و اروپا و آمریکا ۱۳۸۳- ۱۳۴۵
           اقامت دائمى در اسپانیا در سال هاى پس ازانقلاب در سال 1966 به تهران بازگشت و یک سال بعد رئیس و طراح ارشد شرکت مهندسین مشاور “DAZ” شد."DAZ" در ایران پروژه های بزرگ و گوناگونی به انجام رسانید و به سرعت توسعه یافت به طوریکه در سال 1977 صدوپنجاه پرسنل داشت.
دیبا در ایران صرفا در بخش دولتی فعالیت می کرد.وی به سنت های بومی و هم چنین نیاز های جامعه شهری مدرن و اثر متقابل انسان علاقه مند بود.
پروژه نیمه تمام "شهر جدید شوشتر" (1974-80) در خوزستان که وی آرشیتکت و برنامه ریز آن بود بیشترین موفقیت خود را مرهون الگوهای ساختاری و گونه های ساختمانی سنتی است که دیبا مورد استفاده قرار داده است.
وی این شیوه را جای گزین  طراحی بر اساس الگوهای غربی- که مورد حمایت افراد با نفوذ و سردمداران بود_ نمود.
این شهر با ظرفیت جمعیتی بالغ بر 30000 نفر در راستای یک شاهراه اصلی ارتباطی طراحی شد .چهار راه ها میادین عمومی و محله های کوچک در اطراف آن شکل می گرفتند و وجود باغ ها و بازارها زندگی اجتماعی را تقویت می کرد.
بناهای آجری شاعرانه دیبا معماری شاخصی را خلق می کند که زیبا و با شکوه است .
دیگر کارهای شاخص وی در ایران شامل چندین ساختمان در دانشگاه جندی شاپور (1976-8) است.اما بنایی که شاید شناخته شده  ترین اثر وی باشد موزه هنر های معاصر تهران (1976) است که با سقف های نیم هلالی اش یاد آور باد گیر های سنتی خاور میانه است .وی موسس و هم چنین اولین مدیر موزه بود.(1967-8)
دیبا به عنوان مشاور و برنامه ریز شهری در وزارت مسکن و توسعه شهری ایران خدمت کرد. هم چنین دفتر وی طرح جامعی برای برخی شهرها ارائه داد که از جمله آنها خرمشهر بندری مهم در خلیج فارس است.جایی که وی با طراح یونانی A.Doxias که در بخش خصوصی فعالیت می کرد همکاری کرد.
وی در سال 1977 ایران را به قصد زندگی در پاریس و واشنگتن دی سی ترک کرد تا به صورت شخصی کار کند.
پروژه های وی شامل طرح های خانه سازی در ویرجینیا و طرح توسعه هتل ها در اسپانیا ست.
وی در سال 1977 به عنوان منتقد با دانشگاه "کرنل"  همکاری کرد.
دیبا به عنوان یک نقاش چندین نمایشگاه انفرادی در ایران بر پا کرد.وی هم چنین گردآورنده و واسطه فروش آثار نقاشی معاصر غرب بود.


محمد شمخانی: یکی از مراکز هنری که در چندسال اخیر بسیارموردتوجه و بازدید قرار گرفته و رفته رفته به کاربری اصلی خود نزدیک شده، موزه هنرهای معاصر تهران است که بخش بزرگی از جذابیت آن، به بنای ماندگار آن مربوط می شود. این ساختمان در تهران خویشاوندان دیگری نیز دارد که با کمی دقت از سایر سازه های مطرح و معروف متمایز می شود.
در سال های پیش از انقلاب، فرهنگسرای نیاوران و منزل (موزه) «پرویز تناولی» (درنیاوران) از دیگر بناهایی هستند که خیلی سریع و با صراحت هم خونی خود با موزه هنرهای معاصر را بازگو می کنند. بالای بناهای نامبرده و پایین همه آنها تنها نام و امضای یک نفر وجوددارد، که آن هم «کامران دیبا» ازمعماران مدرن ایران و یکی از چهره های شاخص نسل دوم معماری معاصر ماست.
کامران دیبا یکی از شخصیت های حاضر و حاذق و حساس معماری معاصر ایران است و این را بیش از هرچیزی کنش های به موقع و بجا و انتقادی او به ما می گوید. موضعی که بعد از یکی دو دهه وقفه، در سال های اخیر نیز همواره شاهد بوده ایم و خوانده ایم. دراین زمینه و برای نمونه می توان به انتقادهایی که او از وضعیت معماری و شهرسازی کشورمان در دومین کنگره معماری ایران (اسفند ۱۳۵۱) می کند، مراجعه کرد: «این اشتباه است که بعضی می انگارند و انتظاردارند که معماران به صورت فردی بر محیطی که برآن کنترل ندارند اثر بگذارند. اصولاً انتقاد فردی از معماران درمورد بی توجهی به مفاهیم زیبایی های عصر حاضر و نیز عدم تابعیت ازمد و روش های متداول حرفه ای، خرده گیری های بی موردی است، چرا که اثرات منقطع و کوتاه مدت معماری درمجموعه های شهری بسیار کم اهمیت است.
اشکال در بدسلیقگی بنای یک ساختمان یا یک مجموعه کوچک نیست، بلکه در ناهنجاری و بی نظمی کنترل نشده یک بافت است. بنابراین بعد از سلب مسؤولیت و بی اهمیت انگاشتن نقش معماران در شکل گیری محیط کالبدی است که جست وجو برای شناخت عوامل و چهره های مؤثر درشکل یابی بافت کالبدی مطرح و قابل بررسی می شود.»
دیبا دراین سخنرانی و در قسمتی دیگر از حرف هایش تک سازی و سمبل سازی معماران ممتاز را دربرابر معماری محیطی و شهرسازی قرارمی دهد و نادیده گرفتن دومی (معماری محیطی ) را که از نظر انسانی دارای «ارزشهای والاتری » است ، زیر سؤال می برد. او در این سخنرانی و در این مورد به نکته ای انتقاد می کند که هنوز و با گذشت سه دهه ، بزرگترین معضل زیست محیطی ایرانی هاست. نکته ای که نه تنها عدالت اجتماعی ، که مفهوم شهروندی و همزیستی وهمسایگی را هم به طور آشکار و علنی از بین برده و به رخوت و رکود کشانده است. دامنه انتقادهای این معمار معاصر اما گاه رنگ و رویی حرفه ای به خود می گیرد و گاه شمایی شخصی و تا بدین اواخر ادامه می یابد. یک جا در باره تناسب ایده وا جرا در طرح برگزیده در یک مسابقه معماری نظر می دهد و یک جا در باره مقاله «نادر اردلان » و توصیف تحریف شده او از معماری دوره پهلوی سخن می گوید و هشدار می دهد . او همچنین در یادآوری تلاش های جسته گریخته ای که پیشتر یا همزمان با او در عرصه معماری ایران صورت گرفته ، علاقه مندی زیادی از خود نشان داده است و برای نمونه می توان از مطالب او در مجلات معماری یاد کرد، که هم تأکیدی است برحضورش در تحولات معماری ایران و هم از حساسیت اش در این مورد می گوید. حساسیتی که شاید خیلی از معماران در غربت ما از دست داده باشند و یا از اعتراف بدان خودداری کنند.و اما با تمام اعتقادی که به حرکت جمعی معماری ایران وجود دارد و دیبا نیز بارها و بارها روی آن تأکید کرده است ، شخصیت یک معمار واقعی را نمی توان در تفریق ایده ها و آفرینه های فردی او شناخت و در انجامه این شناخت به شاخص آثار او مراجعه نکرد. سهم این معمار نسل دومی هم وقتی مشخص و مجزا می شود که به سازه های ماندگارش رجوع کنیم و از تسلط او بر ماجرای معماری مدرن آگاهی بیابیم. در این مورد و مراجعه، موزه هنرهای معاصر تهران کافی است که معدل جست وجوگری این معمار موفق باشد و بتوانیم نمره قبولی را به او بدهیم والبته قبولی در آزمونی که نه شرکت کننده های زیادی داشته و نه شرایط سختی در نوع خودش و نه صددرصد شانسی و تصادفی بوده است.(1)،(2)

 

 

ویژگی های کارهای مشترک کامران دیبا:

1- حفظ سکوت وسکون و وقار در تمام کارهایش
2- تاکید بر محور ها در طرحهای معماری و شهرسازی
3- شکست پی در پی مسیرها و محورهای بصری
4- توجه به جزئیات و آرایش سطوح
5- اکثر طرحهایش از مونتاژ احجام نسبتا ساده به وجود آمده اند که در آنها شکاف باز شوها و حجم قابل توجه ستونها خود نمایی می کند که یکی از وجوه مشترک کارهای او و مکتب نیو بروتالیسم می باشد
6- استفاده از آثار هنری حجمی در طراحی فضاهای شهری و محوطه سازی و باغسازی
7- گرایش مسلط به در آمیختگی خصوصیت معماری ایرانی با معماری مدرن (مشخصه ی اصلی تمامی بناهای ساخته شده توسط دیبا که به آن جنبه ی الگو سازی بخشیده است).

گرایشهای فکری و نظری کامران دیبا:

1- علاقه  ی او به وجوه اجتماعی معماری یا به تعبیر خود او ( معماری انسانی)
2- علاقه و احترام به سنت های بومی و الگو های ساختاری و همچنین نیازهای جامعه شهری مدرن برای رسیدن به آسایش
3- عدم تصرف محیط برای ایجاد مکان
4- در آمیختگی کارهای او با محیط اطراف خود که باعث شده است که کارهایش در عین بدیع بودن غریب و بیگانه نباشد
5- بهره گیری از الگوهای معماری ایران به شیوه های اصیل و منحصر به فرد در کارهایش
آخرین گزارش از کامران دیبا
کامران دیبا در دبی طراحی می‌کند :روزهای گذشته  دبی میزبان معمار، هنرمند و کلکسیونر ایرانی کامران دیبا بود؛ نمایشگاه هنر خلیج [فارس] که همه ساله با حمایت وزارت تورسیم دبی در جهت معرفی فعالیت‌های هنری امارات متحده عربی و با هدف جلب توریسم برگزار می‌شود، امسال از کامران دیبا دعوت کرده‌بود که به سخنرانی در مورد معماری ایران بپردازد. دیبا، معمار ۷۰ ساله دانش‌آموخته ایالات متحده ‌است و افتخارات بسیاری همچون جایزه آقاخان را در چنته دارد. اخبار غیر رسمی حاکی از پیشنهاد طراحی یک مجموعه شهری بزرگ در دبی به کامران دیبا است؛ این پیشنهاد برای دیبا جالب توجه بوده‌است. نمایشگاه هنر خلیج [فارس] در کنار دیبا از آندریاس آنگلیداکیس یونانی، ندیم کرم لبنانی و مدیران شرکت انگلستان به عنوان خطیبان معمار برنامه امسال بهره برد.   (3)


بزرگداشت کامران طباطبایی دیبا
        نمایشگاه آثار و بزرگداشت یک معمار و شهرساز پیش کسوت در تهران در سال 84 برگزار شد. کامران طباطبایی دیبا از معماران صاحب سبک در معماری مدرن و معاصر ایران است که موزه هنرهای معاصر تهران، فرهنگسرا و پارک نیاوران، فرهنگسرا و پارک شفق، پارک جمشیدیه، منزل مسکونی (موزه) پرویز تناولی، نمازخانه جنب موزه فرش، مسجد جندی شاپور و شهرک شوشتر ازجمله آثار او هستند. جامعه مهندسان معمار ایران نمایشگاه آثار و مراسم بزرگداشتی برایش تدارک دیده بودند،که ۶ تا ۱۱ اسفند 84 در نگارخانه میرمیران خانه هنرمندان ایران برپا شد. پروژه نیمه تمام «شهر جدید شوشتر» در خوزستان که آرشیتکت و برنامه ریز آن بود، بیشترین موفقیت خود را مرهون الگوهای ساختاری و گونه های ساختمانی سنتی است. او این شیوه را جایگزین طراحی براساس الگوهای غربی - که مورد حمایت افراد بانفوذ و سردمداران بود - کرد. اما بنایی که شاید شناخته شده ترین اثرش باشد، موزه هنرهای معاصر تهران است که با سقف های نیم هلالی اش یادآور بادگیرهای یزد است. او موسس و همچنین اولین مدیر موزه بود. او به عنوان یک نقاش، چندین نمایشگاه انفرادی در ایران برپا کرد و همچنین گردآورنده آثار نقاشی معاصر غرب بود.(4)

دیداری با کامران دیبا(بررسی گرایشها و فعالیتها)

گرایشهای فکری و نظری
کارهای دیبا در دوره ی 12 ساله ی فعالیتش در ایران نمایان گر علاقه ی خاص او به وجوه اجتماعی معماری یا به تعبیر خود او « معماری انسانی » است. منظور او از معماری انسانی کار متعهد و سودمند برای جامعه و مردم بود. علاقه ی بسیار او به طراحی شهری ، شهرسازی و باغسازی نیز از همین گرایش فکری سرچشمه گرفته است. در واقع ، او تمایلی به طراحی بناهای خصوصی نداشت ( تنها کار خصوصی او طراحی منزل شخصی دوستش پرویز تناولی پیکره تراش بود) و تمامی توجهش به طراحی ساختمانهای عمومی و فرهنگی عام المنفعه و مسکن انبوه معطوف بود که در اغلب آنها نقش ایده ساز و برنامه ریز را هم بازی می کرد.
خود او می گوید:« دلم نمی خواست برای طبقات بالا ویلا طراحی کنم . در آن هنگام اعتقاد داشتم که معماری، به خصوص در ایران، عملاً فقط در خدمت طبقه بورژوا و دولت مندان جامعه است و از طریق شهرسازی بهتر می توان در جهت برآورد نیاز های جامعه گام برداشت. به همین دلیل بود که پس از اتمام تحصیل در رشته معماری ، فوق لیسانس جامعه شناسی گرفتم و در طراحی شهرک کلمبیا ( بین واشنگتن و بالتیمور ) مشارکت کردم . کارم را در ایران با تأسیس دفتری با عنوان « موسسه ی شهرسازی و تهیه طرح های اجتماعی » آغاز کردم که خیلی ها در ابتدا فکر می کردند یک موسسه ی دولتی است . اما خیلی زود فهمیدم که دست یافتن به پروژه های مورد علاقه ام چندان آسان نیست. »
حساسیت های اجتماعی و علاقه ی دیبا به شهرسازی در اولین پروزه های ا وآشکار است.
اولین کار او در ایران طراحی یک پارک عمومی به مساحت چند هزار متر مربع در محوطه انباشت زباله در یک محله ، در زمانی بود که پارکهای شهری چندین هکتاری در شهرها و به خصوص تهران ساخته می شد. پس از آن یک اردوگاه تابستانی برای کودکان پرورشگاهی در شهسوار طراحی کرد . در این طرح کوشید با توجه به معماری محلی ، دهکده ای نمونه برای شهرهای شمالی بسازد و برای اولین بار از سفالهای روستایی شمال استفاده کرد که در آن هنگام به طور دستی و کاملأ شکننده ساخته می شد و مهندسان آن را نامطمئن و سطح پائین تلقی می کردند . پارک شفق هم به نحوی طراحی شده است که همه ی خیابانهای اطراف به آن منتهی می شود و از آن می گذرند. با این تمهید پارک در زندگی محله ادغام شده است. در عین حال، در این پروژه دیبا برای اولین بار فکر فرهنگ سرا و احداث مرکزی برای خدمات اجتماعی در سصح محله را ابداع کرد . او کانون پرورش فکری را تشویق کرد تا یک واحد کتابخانه ی کودکان و یک کارگاه نقاشی در آنجا د ایر کند. دیبا در این طرح با لجاجت یک ساختمان کم ارزش قدیمی را همک برای تقویت پیوند پارک با گذشته حفظ و آن را به محل نمایش و فعالیتهای اجتماعی در سطح محله تبدیل کرد. او کوشید با احداث سالن نمایش و کتابخانه بزرگسالان پارک را به مرکز محله و جایگاه تجمع مردم بدل کند.
در د انشگاه جندی شاپور، دیبا با تبعیت از گرایش خود به طراحی شهری و شهرسازی بسیار مایل بود طرح جامع دانشگاه ر ا تهیه کند تا بتواند مجموعه سازی دلخواهش را انجام دهد، ولی ریاست وقت دانشگاه ، که در آن واحد از چند مهندس مشاور مختلف استفاده می کرد، تمایلی به درگیری با معمار طرح جامعه نداشت و پروژه های منفرد را به دفتر او ارجاع کرد. دیبا می گوید:«  بعد از فکر زیاد طرح یک تاکتیک جنگی را برای تهیه یک طرح جامع پنهان ریختم. سه پایگاه با فاصله دور از هم در نظر گرفتم تا بتوانم فاصله ی میان آنها را هم در وسعت یک طرح جامع برنامه ریزی کنم. اولین پایگاه طرح سالن سرپوشیده ورزشی بود که بعدأ گسترش پیدا می کرد. طرح دوم مربوط به سالن نهارخوری دانشجویی بود که در آن نمازخانه ای در نظر گرفتم و بعدأ آن را جدا کردم و به عنوان مسجد دانشگاه  در فضای باز مقابل نهارخوری جای دادم . همه ساختمانهای این مجموعه در واقع یک وسیله پیاده راهسازی اند....»
دیبا در سایر کارهایش نیز در پی ایجاد انواع مراکز فرهنگی و تفریحی از جمله کتابخانه ، گالری ، سالن نمایش و رستوران به شکل مجتمعهای فعالیتی بود که به شکل گویایی در فرهنگسرای نیاوران پیاده شده است.
ظاهرأ همین گرایشها علاوه بر جنبه های زیبایی شناسی سنتهای معماری شهرسازی ایرانی، علاقه و احترام به این سنتها را در او برمی انگیخت .دیبا مدرنیسم و تجدد را پذیرفت و به جستجوی سنت گرایی رئالیستی یا واقع گرا برآمد.او با الگو برداری از معماری غرب برای جامعه ایرانی مخالف بود و می کوشید پیوندی میان مدرنیسم و سنتهای ایرانی برقرار کند. به اعتقاد او معماری و شهرسازی نیویورک و هنگ کنگ نمی توانستند و نمی توانند الگوی معماری و شهرسازی ایرانی قرار بگیرند، چرا که وسعت سرزمین ، مناسبات اجتماعی و رابطه ایرانی با خاک و آسمان چنین الگو برداری هایی را بر نمی تابد.
بر اساس همین اعتقاد بود که وقتی توجه به برج سازی به عنوان نماد ترقی و پیشرفت برای شبیه کردن پایتخت ایران به پایتخت های اروپایی مورد توجه مسئولان و مقامات وقت قرار گرفت، دیبا از چند شخصیت بین المللی سر شناس ، فردروچ ، طراح سازنده شهرک میلتون کنیز انگلستان ، ماتیوز انگرز ، معمار مشهور آلمانی  ، مدیر عامل شرکت سازنده روزولت آیلند، منهتن نیویورک ، و پیتر بلیک منتقد معماری امریکایی ، دعوت کرد تا از فعالیتهای مسکن و شهرسازی ایران بازدید کنند و نتایج این بازدید ها را در جلسه ای ارائه دهند تا در سیاست گذاری مسکن مورد توجه مسولان وقت قرار گیرد ، اما این تلاش با شکست مواجه شد . پس از آن دیبا تلاش خود را بر طراحی شهرک شوشتر نو ، به عنوان الگوی مناسب سکونت و شهرنشینی ایرانی متمرکز ساخت.
مقابله او با جریان نیرومند تخریب بافت حرم مطهر حضرت رضا(ع) با همین هدف صورت گرفت . او که سخت به حفظ محلات قدیمی و نه فقط بناهای منفرد معماری ایرانی ، علاقه مند بود، با جلب حمایت دفتر مخصوص ملکه و پشتیبانی دانشگاه تهران توانست چندبار این تخریب را به تعویق بیندازد، اما پهلوی دوم که در ان زمان متولی حرم مطهربود خواست که با توجه به مخالفت های موجود از سه مهندس نظرخواهی شود. دیبا می گوید :« در آخرین جلسه با حضور مهندس محسن فروغی ، علی صادق و وزیر دربار به من گفته شد که بهتر است با این کار موافقت کنم و به این ترتیب من در مقابل ولیان، استاندار وقت خراسان و اسد الله اعلم ، وزیر دربار ، قرار گرفتم. فروغی با شرط حفظ چند ساختمان قدیمی با تخریب بافت اطراف حرم موافقت  کرد. من به چند دلیل مخالف این کار بودم . بحثم این بود که : اولاً ، ساختمان حرم و صحنهای آن درونگرا و فاقد نمای خارجی هستند ، ثانیاً ، کاروانسراها و بازار اطراف حرم زندگی شهری در حرم ادغام کرده اند و جدا کردن این دو نه از نظر معماری و شهرسازی و نه از نظر اجتماعی به صلاح نیست و ثانیاً ، جابجایی کسبه و قطع جریان امرار معاش آنان عملی نادرست است. اما سرانجام مغلوب شدم و فقط توانستم از توافق و امضای صورت جلسه خودداری کنم. می دانید من نه مسول طرح جامع مشهد بودم و نه در این زمینه منفعتی داشتم ، اما این کارها را از جمله وظایف اجتماعی معماران می دانستند و به همین دلیل از امکانات شخصی و خانوادگیم برای پیشبرد هدفها و اعتقادات حرفه ای که برایم بسیار ارزشمند بودند استفاده می کردم.»
باغسازی
در زمانی که تهیه ی طرح پارک یوسف آباد به دفتر دیبا ابلاغ شد و او دریافت تخصص های گوناگون حرفه ای در ایران کمیاب است ،ناگزیر شد خود نقش معمار باغ ساز را هم ایفا کند . پارک یوسف آباد نخستین کار او در این زمینه بود که به خوبی از عهده ی ان بر آمد . پارک شفق نخستین پارکی است که به صورت یک باغ عمومی در تداوم حرکت خیابانهای محله طراحی شده است. طرحهای دیگر باغسازی دیبا عبارتند از: باغسازی و توسعه باغ  فرهنگسرای نیاوران و دفتر اداری در شمال باغ ، محوطه سازی غرب دانشگاه جندی شاپور ، طراحی فضای سبز ، محوطه سازی و طراحی میدان های شهرک شوشتر که امکان اتمام آن را نیافت .
یکی دیگر از کارهای دیبا در این زمینه طراحی فضا و محوطه سازی ضلع غربی پارک لاله ، یعنی در واقع محوطه ی شمال موزه تا موزه ی فرش است . او با ایجاد دروازه و تعیین محل استقرار کیوسک هایی برای جلب توجه جمعیت در شمال موزه ، یک محور جدید برای پارک گشود . دیبا می گوید : در این طرح با رضا مجد ، شریک دفتر فرمانفرماییان، که مسول نظارت و اجرای موزه فرش بود، در مورد ورود اتومبیل به محوطه پارک اختلاف نظر پیدا کردم ، اما بالاخره طرح خودم را تحمیل کردم. رضا مجد به من گفت که زورگویی می کنم  . به شوخی پاسخ دادم تا به حال شما به دیگران زور گفته اید ، یک بار هم زور بشنوید ، چه می شود ! در این طرح با یک سری فواره و یک دیوار ، ورودی بدیعی میان پارک و خیابان شهر ایجاد شد که سادگی و صراحت خاصی داشت. یکی از عناصر جالب این طرح طرح یک نمازخانه است که به قول یکی از معماران عرب خالصترین و ساده ترین فرم مسجد است.فکر ایجاد این نماز خانه وقتی به ذهنم خطور کرد که دیدم کارگران ساختمان موزه و برخی از رهگذران در این محوطه نماز می گذارند، اما در جهت غلط .
از روحانی یکی از مساجد محل خواستیم جهت قبله را تعیین کند . وقتی جهت درست تعیین شد به این فکر افتادم که ایجاد فضای خلوت ، دور از هیاهوی خیابان برای نمازگزاران جالب و مفید باشد.»
به تعبیری می توان گفت دیبا پایه گذار باغسازی ایران در دوره معاصر محسوب می شود و نکته جالب در کار باغ سازی او توجه خاص به مسئله کم آبی و مشکلات نگهداری فضای سبز در اقلیم ایران است.
فعالیتهای هنری
کامران دیبا علاوه بر معماری نقاشی هم می کرد ، طی دوران فعالیت خود در ایران نقشی موثر در فعالیتهای جمعی هنری در آن دوره بازی کرد که با طراحی و برنامه ریزی فعالیت موزه هنرهای معاصر تکمیل و ماندگار شد.
او در ابتدای  فعالیت خود در ایران ضمن گرد آوردن هنرمندان رشته های هنرهای تجسمی در یک کانون هنری دو نمایش بدیع در ایران ترتیب داد.در نخستین نمایش تحت عنوان  «آب باز زبر دست» از نقاشی ، حجم سازی و صدا استفاده شده بود . گفتار نمایش به صورت شعر نو توسط خود دیبا نوشته شده بود . پرویز تناولی و یک گوینده زن آن را اجرا کردند و به صورت مستمر در هنگام نمایش پخش می شد .
دیبا علاوه بر این فعالیت ها از آثار هنری حجمی در طراحی فضاهای شهری و محوطه سازی و باغ سازی خود استفاده ی فراوان کرده است . برای نخستین کار بزرگ خود ، یعنی پارک شفق ، سه پیکره و برای فرهنگسرای نیاوران سه پیکره ی دیگر به پرویز تناولی سفارش داد . ودل پیکره ها همه افراد معمولی بودند که بر حسب اتفاق در این فضا وقت می گذراندند . این پیکره ها بسیار مورد استقبال عموم قرار گرفتند و عکاسانی با گرفتن تصویر مردم در کنار آنها یا دست به گردن آنها امرار معاش می کردند . در محوطه ی موزه ی هنرهای معاصر آثار هنری دیگری از کارل اشلمینگر و هنرمندان دیگر نصب شده است . دیبا بعدها در موزه ی هنرهای معاصر ایران توانست فرصتی برای ارضای گرایش های عمیق هنری خود بیابد و او که خود در واقع برنامه ریز و ایده ساز این پروژه بود ، در خرید و تهیه ی مجموعه ی هنری ایرانی و بین المللی موزه و سازماندهی اداری آن نقش فعالی ایفا کرد .
از طرح های مهم او در سال های پایان کارش در ایران مرکز اداری شهر اصفهان با الهام از بافت سنتی درون گراست . آخرین کار نا تمام او شهرک شوشتر نو بود .
در سال های اقامت اجباریش در خارج از کشور در ابتدا معماری را کنار گذاشت . خود او می گوید معماری برای من در چارچوب کشور وسیع ، متنوع ، زیبا و با فرهنگ غنی و آشنای خودم معنا داشت .(5)                

 

 


 
 
یادگارهای آشنای کامران دیبا
کامران افشار نادری

تابستان سال 1356 بود که به طور کاملاً تصادفی کشف کردم بزرگترین علاقه ام در زندگی طراحی است . شناختی از رشته معماری نداشتم و هدفم ورود به رشته نقاشی بود و به همین دلیل تمامی وقتم را در آتلیه کنکور یا زیرزمین خانه به طراحی می گذراندم . از طریق اساتید آتلیه با تاریخ هنر آشنا شده بودم و ولع عجیبی داشتم که با آثار نقاشان و مجسمه سازان بزرگ جهان آشنا شوم . شنیده بودم که در موزه هنرهای معاصر کتابخانه تخصصی خوبی در این رشته وجود دارد . اولین باری که به موزه رفتم برای دیدن آثار نقاشی نبود ، هنوز به جز آثار یک یا دو نقاش امپرسیونیست چیزی از نقاشی معاصر نمی دانستم . هدفم کتابخانه بود و هنگام مراجعه به موزه بدون توجه به شکل بیرونی ساختمان ، داخل شدم و سراغ کتابخانه را گرفتم . موقع پایین رفتن از شیبراه سالن بود که برای اولین بار در زندگیم متوجه معماری شدم . معماری برای من در آن موقع فقط یک تمایز کیفی بود که در آن فضا احساس کردم . روزهای زیادی را تمام وقت در کتابخانه می گذراندم .
 کتابی نمانده بود که ورق نزده باشم . در فواصل سراغ نقاشیها می رفتم و ساعتها کارهای وارهول ، پیکاسو ، براک و فرانسیس بیکن را تماشا می کردم . به فرم ساختمان توجه نمی کردم . معماری برای من فرم ، عناصر و مصالح نبود ، بلکه حس بسیار درونی آرامش ، راحتی و انس بود . در آنجا بیش از خانه یا آتلیه احساس می کردم کاری مهم انجام می دهم و از این مسئله به نوعی احساس غرور می کردم . موزه برای من که جوانی هجده ساله بودم ، مکان مهمی بود . یک نهاد باارزش عمومی که در آن تلاش کوچک من برای درک آثار هنری ، بعدی جدید می یافت و به فعالیتی فرهنگی تبدیل می شد .
اگر بعدها تصمیم گرفتم رشته نقاشی را رها کنم و سراغ معماری بروم بدون شک تا حدی تحت تأثیر موزه هنرهای معاصر بود . شناخت من از کامران دیبا ، مثل شناخت رشته معماری یا درک نقاشیها و مجسمه های موزه به صورت تدریجی شکل گرفت . اثر بعدی پارک شفق بود . در این مورد هم به وجود آورنده اثر را نمی شناختم . این پارک را دوست داشتم چون با اولین دوربین حرفه ای که به زحمت خریده بودم عکسهای خوبی از آن می گرفتم . مناظر پارک و فضای آن برایم دلچسب بود . پارک یکی از آن معدود فضاهای شهری بود که به یک جوان حس تعلق می داد .
برخورد بعدی من با آثار دیبا زمانی بود که برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفتم .
سال 1982 و اوج بحثهای پست مدرن بود . روزی در حالی که کاتالوگ بی ینال ونیز را ورق می زدم به تصویر ساختمان اداری دانشگاه جندی شاپور اثر کامران دیبا برخورد کردم . در مقابلم همتای بهترین کارهای « آلدورسی » را یافتم . ملغمه عجیبی از ترکیبهای متافیزیکی
« دکریکو » ، سازماندهی فضایی ایرانی و استحکام زیبایی شناختی « نئوراسیونالیسم » ایتالیایی . همان سال استاد تاریخ معماری دانشکده ما به معماری معاصر کشورهای مسلمان علاقه مند شد . من از موقعیت استفاده کردم و از طریق مجله های خارجی و داخلی بیشتر با کارهای دیبا آشنا شدم . نیمه اول دهه 80 بحث اصلی دانشگاهها تیپولوژی مسکن و رابطه
بین معماری عامیانه و معماری معاصر و یکی از مهمترین جریانها متعلق به طرفداران
« ساوریو موراتوری » بود . این گروه به شیوه احزاب سیاسی جو بسیاری از دانشگاهها را در دست گرفته بود . « موراتوری » متدولوژی بسیار دقیقی را ارائه داده بود که از طریق آن ممکن بود نوعی مجموعه های مسکونی طراحی کرد که در ضمن مدرن بودن ، در توافق کامل گونه شناختی با بافتهای تاریخی شهر و معماری ، عامیانه نیز باشند . تنها نقطه ضعف
« موراتوری » آثار ایجاد شده با استفاده از این روش بودند که به رغم متدولوژی قوی و مستدل طراحی ، به لحاظ زیبایی شناسی و نقش اجتماعی چندان باارزش نبودند . آن زمان دوره نقد شدید مجموعه های مسکونی مدرن و آثار نامطلوب آنها بر زندگی اجتماعی بود و بحث واژگون کردن هرم ارزشهای مدرن مطرح شده بود . واژگونترین هرمها حسن فتحی
با تجربیاتی بود که اگرچه به لحاظ محتوی ، اجتماعی بودند و زیبایی شناسی متفاوتی را عرضه می کردند ، لیکن هم به لحاظ اجتماعی و هم به لحاظ زیبایی شناسی چندان موفق نبودند . مجموعه شهر جدید شوشتر یکی از معدود نمونه هایی بود که سنت و تجدد را هم به لحاظ فضا و هم به لحاظ زیبایی شناسی به خوبی تلفیق کرده بود . تلفیق ، اصطلاحی است که تا چندی قبل با رضای خاطر استفاده نمی کردم ، چون به نظرم عمل تلفیق یا بهتر است بگویم امتزاج ، نوعی سرهم بندی اجتناب ناپذیر می آمد . اخیراً ، خصوصاً به خاطر آشنا شدن با تحقیقهای علی ناصر اسلامی در مورد معماری امتزاج ، به این نتیجه رسیدم که اصولاً پیشرفت معماری بدون بهره گیری از عناصر بیگانه و تلفیق ناممکن است و در گذشته نیز دوره های شکوفایی معماری ایران و جهان همواره از امتزاج معماریها یا الگوهای مختلف بومی و بیگانه به وجود آمده اند . به همین دلیل است که کارهای دیبا برای من روز به روز جذابتر شده اند .
شناخت من از دیبا ، برخلاف معماران اروپایی ، به این صورت ایجاد نشد که اول نام او را بشنوم یا در کتاب بخوانم و سپس کارش را ببینم یا به کتابخانه رجوع کنم . این شناخت کاملاً تدریجی و تصادفی بود . ابتدا کار نظرم را جلب کرد و بعد با نام مولف اثر آشنا شدم . شاید تعجب کنید اگر بگویم تا چند سال قبل که به ایران بازگشتم هنوز فرهنگسرای نیاوران را نمی شناختم . به خاطر نمایشگاهی که به یاد نمی آورم به فرهنگسرا رفتم . این بار
تحت تاثیر معماری آن قرار گرفتم . ساختمان مثل دیگر ابنیه امروز تهران از عدم نگهداری رنج می برد ، ولی حضور یک معمار مولف در آن کاملاً محسوس بود . منظور حضوری است که به ندرت در تهران حس می شود . حیاط این مجموعه یکی از خوشایندترین فضاهای باز عمومی بود که در تهران دیده بودم .
حدود شش سال قبل بود که به خاطر تدریس درس آشنایی با معماری معاصر در دانشکده ، علاقه مند شدم آثار معماری معاصر ایران را مطالعه کنم . از وارطان شروع کردم و به ایرج کلانتری ، مهوش عالمی ، مینوش یاوری و دست آخر به فیروز فیروز ، بهروز پاکدامن ، فرامرز شریفی و فریار جواهریان رسیدم . یکی از مسائلی که در این میان نظرم را جلب کرد این بود که اکثر آثاری که درخور توجه بودند ویلاهای شخصی یا ساختمانهای مسکونی بودند . کامران دیبا از جله استثناهایی بود که تمامی آثار او ابنیه یا فضاهای عمومی بودند . در اینکه معماران خوب معاصر ایران کمتر از ابنیه عمومی طراحی کرده اند ، بوروکراسی یا بهتر است بگویم مدیوکراسی ایرانی را مقصر می دانستم ، ولی اینکه معماری چون کامران دیبا با موقعیت استثنایی اجتماعی ، قبل از انقلاب ویلایی طراحی نکرده است به نظرم بسیار عجیب می آمد . بعدها متوجه شدم که این پرهیز ، انتخابی شخصی و منتج از مسائل عقیدتی و اجتماعی بوده است .
در هر حال درس آشنایی با معماری معاصر موقعیت خوبی را فراهم کرد که چند بار با دانشجویان به موزه هنرهای معاصر و فرهنگسرای نیاوران بازگردم و با دانشجویان در محل ، ویژگیهای فضایی و زیباشناسی این آثار را بررسی کنم . توجه ما عمدتاً معطوف به جایگاه این معماری خاص در میان سبکها و گرایشهای جهانی بود . کارهای دیبا به خاطر
شیوه استفاده از مصالحی نظیر سنگ ، آجر و بتن و همچنین ترکیب حجمی ، به نئوبروتالیسم دهه 60 نزدیک بودند و به دلیل بهره گیری از الگوهای سنتی با چند سال تقدم به پیشواز پست مدرنیسم می رفتند . موزه همان طور که خود او نیز اشاره می کند تاثیرات لویی کان ، لوکوربوزیه و خوزه لویی سرت را نشان می دهد . نکته مهم این است که تاثیرات دیگران بر کار دیبا اگر خواسته باشم سهواً اصطلاحی را از فراورده های غذایی به عاریه بگیرم در حد
« افزودنی های مجاز » هستند . جوهر کارها ، کاملاً اصالت دارند و شخصیت او را نشان
می دهند .
دوسال پیش تصمیم گرفتم درسهایی را تحت عنوان متدولوژی طراحی به طور موازی در مجله معمار و سمینارهای آزاد برای دانشجویان مطرح کنم . محل برگزاری این سمینارها یکی از سالنهای پارک شفق بود . بازگشت مجدد به این پارک و گذراندن ساعتهای زیادی با دانشجویان این امکان را به وجود آورد که از یک طرف زندگی در فضاهای پارک را تجربه کنم و از طرف دیگر به ویژگیهای آن از دید تخصصی توجه کنم . درس من درباره روش طراحی معماری بر دو محور اصلی مکان و فضا پایه ریزی شده بود و مباحث دیگری نظیر حجم ، سطح ، بافت ، نقش ، جنسیت و رنگ نیز مکمل آن بودند . از آنجایی که فکر می کنم آشنایی با کارهای دیبا برای من به گونه ای با این بحثها درآمیخته است قصد دارم در قسمت دوم این مقاله به طور مختصر معماری دیبا را با توجه به ویژگیهای مکانی و فضایی بررسی کنم .
مکان
مهمترین نتیجه ای که ممکن است از یک پروژه حاصل شود این است که اثر ایجاد شده تبدیل به مکان شود و مشخصه های فضا با روح مکان در توافق باشند . منظورم از مکان ، الگو و معنای عمیق و اجتماعی یا روانشناختی فعالیتی است که در فضا مستقر می شود . هنگامی که دیبا در کتاب تک نگاری آثارش که در آلمان به چاپ رسیده است ، عنوان
می کند : « کارکرد و فعالیت را نباید با یکدیگر اشتباه گرفت ، زیرا فعالیت از نیاز اساسی یک ساختمان کارکردی فراتر می رود . » به نظرم منظورش دستیابی به مکان است که مفهومی عمیقتر از عملکرد دارد . یک مثل طنزآمیز می گوید : « انسان به طور طبیعی مثل دیگر حیوانات قادر است ماوای خود را ایجاد کند ، این کار را اکثر مردم به استثنای اغلب معماران بلدند . » نکته مثبت در این گفته این است که انسانها به طور طبیعی فضا را تصرف می کنند و به آن عملکرد و معنی می بخشند . این تصرف ذهنی و فیزیکی به شکل گرفتن مکان
می انجامد . مکانها در شهرها و در ابنیه امروزی اغلب با کاربری منطبق نیستند . وظیفه اصلی معماری جسمیت بخشیدن به مکان از طریق ایجاد فضاست . معمار نمی تواند در پیدایش یک مکان دخالت کند مگر اینکه به جنبه های اجتماعی و روانشناختی یک ساختمان توجه کند ؛ یعنی در واقع مثل یک کارگردان تئاتر پیش از آنکه به فضا بیندیشد به نقشها توجه کند . دیبا معتقد است در چنین حالتی « رفتار معمار بیشتر شبیه یک کارگردان تئاتر خواهد شد و خواهد کوشید صحنه را با توجه به موقعیتهای انسانی خاص سازمان دهد و بیاراید . » رفتار انسانها در محیط جنبه ای آیینی دارد و وظیفه معماری است که از طریق ویژگیهای فضایی این جنبه را شفاف کند . آیین ورود که یکی از نکات کلیدی معماری قدیمی ایرانی است و باعث شده درها و ورودیها به گونه بسیار شاخص طراحی شوند ، در طراحی مسجد شهر جدید شوشتر مورد توجه قرار گرفته است . تعبیه سه حجاب ساختمانی ، به صورت حصارهای تو در تو ، تاکید بر جنبه آیینی عبور از فضایی عادی به مکانی مقدس است . زیباترین روش شکل دادن به فضا ، که البته همواره مقدور نیست ، خط کشیدن دور مکانی است که از قبل در محیط شکل گرفته است . دیبا در مورد ایده ایجاد نمازخانه پارک لاله می گوید : « فکر ایجاد نمازخانه زمانی به ذهنم خطور کرد که دیدم کارگران ساختمان موزه و برخی از رهگذران در این محوطه نماز می گذارند . » این عمل به نظرم نزدیک کردن فضای معماری به مفهوم مکان یا الگوی طبیعی تصرف و معنی بخشیدن به محیط است . آن نوع معماری که امکانات بیشتری را برای تصرف فضا به وجود آورد به لحاظ ارزش مکانی غنیتر است . در شهر جدید شوشتر خانه ها ، که از نوع اقتصادی و حداقل هستند ، به گونه ای طراحی شده اند که در آینده ، در صورت بهبود وضع اقتصادی ساکنان ، این امکان وجود داشته باشد که دیوارهای حائل بین واحدها را بردارند و خانه ها را در هم ادغام کنند تا واحدهای بزرگتری به وجود آیند .
بحث مکان در معماری فقط مربوط به تصرف فضا نیست بلکه به عدم تصرف نیز مربوط می شود . منظورم این است که در محیط توانهای مختلف فضایی و زیست محیطی وجود دارند که طراح موظف است آنها را تغییر ندهد بلکه ارزش گذاری کند . دیبا در پارک شفق حفره ای طبیعی و تپه ای مصنوعی را که در اثر انباشت خاکهای حاصل از خاکبرداری به وجود آمده بودند را حفظ کرد و از این طریق نقاط ضعف را به ارزش تبدیل کرد . هر کدام از اینها به یک فضای طراحی شده پارک تبدیل شدند . در پارک نیاوران مجموعه طوری طراحی شد که باغ موجود را از بین نبرد و ساختمانها در مناطق بی درخت یا روی ابنیه مخروبه قرار گرفتند .
فضا
یکی از مشخصه های معماری دیبا بهره گیری از الگوهای معماری ایرانی به شیوه ای اصیل و منحصر به فرد است . در کارهای او بهره گیری از تاریخ معماری حسی و منطقی است و جنبه شیوه گری یا اکلکتیکی ندارد . دیبا بیشتر از اصول سازماندهی و گونه شناسی فضای ایرانی استفاده می کند تا از عناصر و تزیینات ، تاکید بر محورها که هم در طرحهای شهرسازی و هم در ساختمانهای او به چشم می خورد یکی از این موارد است .
 محورها در کارهای دیبا به مسیرهای مهم آیینی تبدیل می شوند ، مسیرهایی که از الگوهای قدیمی کیهان شناسی پدید آمده اند . الگوی شهر جدید شوشتر و محورهای پیاده آن ، که از مسیر عبور اتومبیل تفکیک شده اند ، بر اساس طرح کهن صلیب با میدانی در محل تقاطع بازوها و باغ راههای سبز در چهار جهت اصلی عالم به وجود آمده اند .
مسیر گاه نظیر راه ورود به مسجد جندی شاپور ، از پدیده های فضایی پی در پی تشکیل شده است که مثل چشم انداز درونی بازار ، به طور تدریجی کشف می شوند . شکست پی در پی مسیرها و محورهای بصری در پروژه هایی نظیر موزه هنرهای معاصر و مسجد جندی شاپور یکی دیگر از مشخصه های ایرانی کار دیباست . در این آثار ساختمان تماماً به مسیری تبدیل می شود که گره گاههایی را به یکدیگر پیوند می دهد . فضای خالی
( حیاط مرکزی ) به مثابه عنصری مستقل ، یکی دیگر از ویژگیهای کارهای دیباست که در روژه دانشکده علوم انسانی به گونه ای خاص جلوه گر شده است . چهار حیاط این مجموعه هر کدام شکلی متفاوت دارند . این فضاهای تهی به لحاظ فرم و جهت قرارگیری گویی مستقل از رفتار سازه ای بنا ، درون حجم ساختمانی تراشیده شده اند . این مجموعه ، که مرا به یاد زیارتگاه شاه نعمت الله ولی می اندازهد ، تلفیقی از دو مفهوم سنتی حیاط و محور به روایتی امروزی است . میدان شهر جدید شوشتر به گونه ای طراحی شده است که یک فضای درونی به نظر می رسد . گویی نخست فضای خالی مرکزی طراحی شده است و سپس ساختمانهای دور آن به گونه ای چیده شده اند که بدنه منسجم و پیوسته ای به وجود آید .
دیبا در مساجد پارک لاله و جامع شوشتر از مفهوم فضاهای تو در تو استفاده کرده و این مسئله نشان دهنده دغدغه خاطر طراح در مورد یافتن راه حلی فضایی برای پیوستن بیرون به درون است . در مجموعه شوشتر نماهای اصلی به سمت درون باز می شوند و نظیر ابنیه سنتی ارتباط بیرون و درون گسسته است .
فضاها در کار دیبا دارای سلسله مراتب دقیق و مفصل بندیهای مشخص هستند . هر واحد فضایی از شکل وعملکردی متمایز برخوردار است . این یکی دیگر از وجوه مشترک کارهای دیبا با معماران مکتب نئوبروتالیسم است . در کارهای او فضاهای سیال و پیوسته مدرن آغازین که با سطوحی ظریف تفکیک شوند به چشم نمی خورند . ساختمانهای او ترکیبی از فضاهای متعدد با فرمها و اندازه های مختلف هستند .
از آنجایی که فضا برخلاف حجم پدیده ای ماهیتاً ادراکی است که مکانیسم کشف فضا وابسته است . دیبا در اکثر کارهایش ، و به طور بارز در موزه هنرهای معاصر نشان داده است که از طریق افزایش امکانات کشف فضا در محدوده ای سه بعدی می توان به جذابیت و غنای فضای داخلی افزود .
فرم
اگرچه دوره فعالیت دیبا در زمینه معماری محدود بود ، اما کارهای او از تنوع
قابل توجهی برخوردارند . ورزشگاه دانشگاه جندی شاپور ، نظیر دفتر اداری در نیاوران ، نوعی نئوبروتالیست ایرانی محسوب می شود . کتابخانه پارک شفق با پلان پیچیده و
شکسته اش را شاید بتوان جزو گرایشات نئوباروک دهه 70 میلادی قرار داد . مجموعه شوشتر ، به لحاظ زیبایی شناسی از الگوهای معماری مدرن فاصله گرفته است و به نوعی منطقه گرایی ، پست مدرن نزدیک می شود . مجموعه اداری دانشگاه جندی شاپور با آثار نئوراسیونالیست نظیر کارهای « آلدورسی » و « جورجو گرسی » قابل مقایسه است ولی مجموعه محمودآباد قطعاً مدرن متاخر دهه هفتاد بدون آمیزش با عنصر ایرانی است . بازار فرحزاد ( گلستان ؟ ) به نظر من عادی ترین اثر دیبا و نظیر همان ساختمانهایی است که بعضی از معماران مدعی هویت امروز می سازند .
اکثر طرحهای دیبا از مونتاژ احجام نسبتاً ساده و تراش خورده سخت به وجود آمده اند و در آنها شکاف بازشوها و حجم قابل توجه ستونها خودنمایی می کند . این سلیقه خاص از طرفی به سنت معماری ایرانی و از طرف دیگر به نئوبروتالیسم انگلیسی مربوط می شود . او از عناصر معماری ایرانی نظیر گنبد ، بادگیر ، حیاط ، حوض و رواق نیز استفاده می کند . بامها عموماً مهم هستند و در موزه هنرهای معاصر ویژگی اصلی فرم بیرونی را تشکیل
می دهند . عناصر سنتی استیلیزه شده به عنوان عناصر حجمی مجرد ، با حال و هوای متافیزیک در کار داخل می شوند .
دیبا به جزییات ساختمان و آرایش سطوح توجه دارد و جزییات کارهایش کاملاً هنرمندانه اند . تزیینات پرداخت نشده اند و مصالح نیز به گونه ای طبیعی و پرداخت نشده
به کار رفته اند . این شیوه خاص به کار گیری مصالح که از افکار نئوبروتالیستی رایج در
دهه 50 و 60 به هیچ وجه دور نیست ، در مجموعه شهر جدید شوشتر به دستاوردی جدید می رسد : « زیبایی شناسی فقر . » این مجموعه شاید تنها اثر معاصر باشد که از شرایط فقر تکنولوژی و اقتصادی ، ارزش زیبایی شناختی تولید کرده است .

کامران دیبا را چطور به یاد می آورم ؟
عطاء الله امیدوار
وقتی باخبر شدم که قرار است کارهای کامران دیبا در معمار چاپ شود ، فکر کردم خوب است برای قدردانی از یکی از بهترین معماران معاصر ایران که کارهایی در سطح
بین المللی برایمان ساخته است و حق استادی ، همکاری و دوستی به گردن من و بسیاری دیگر دارد چیزی بنویسم .
در اواخر دهه چهل که سالهای پایانی دانشکده هنرهای زیبا را می گذراندیم ، برای نخستین بار واحدهایی به شکل سمینار در دانشکده ارائه شد که استادان آن ، یعنی
نادر اردلان و کامران دیبا ، تازه از امریکا آمده بودند . نادر اردلان در آن هنگام با مشاور فرمانفرما کار می کرد و برای نخستین بار ساختمانهای سامان بولوار را با سیستم پیش ساخته و کلیدگردان می ساخت . اردلان در این سمینار از معماران بزرگ دهه 40 و 50 امریکا
حرف می زد . دانشجویان را هم مامور می کرد درباره کارهایشان تحقیق کنند و نتایج تحقیق را در کلاس ارائه دهند . تا آنجا که به خاطر دارم او کمتر درباره کارهای کوچک و مسکونی یا ارتباط معماری با مردم صحبت می کرد . توجه او عمدتاً معطوف به تکنولوژی جدید و ساختمانهای عمومی و اداری بزرگ بود .
کلاس دوم را کامران دیبا اداره می کرد . در این کلاس هیچگاه از معماران بزرگ حرفی به میان نمی آمد . انگار او هیچ اطلاعی از ساختمان و معماری نداشت . در آن هنگام دیبا که شخصیتی بسیار صمیمی و انعطاف پذیر داشت با یکی دو تن از دانشجویان یک دفتر خصوصی معماری دایر کرده بود . ما به تدریج نکته اصلی مورد توجه او را دریافتیم : معماری ، فضا و محیط بدون انسان برایش مفهوم نداشت . در کلاس اسلایدهایی از محیطها
و فضاهای درخور توجه نشان می داد ، گاه با دنبال کردن مثلا یک زن و مرد و کودک که
در آن حرکت می کردند یا می ایستادند ، واکنش آنها را نسبت به محیط و عناصر آن
تحلیل می کرد . از دانشجویان هم خواسته بود در مورد برخی نقاط تهران که جالب و
مورد توجه مردم بود تحقیق کنند . پس از ارائه نتیجه تحقیق در کلاس دانشجویان دیگر هم اظهار نظر می کردند و خود دیبا اگر چیزی به نظرش می رسید به آن می افزود . بدین ترتیب بعد از پایان هر جلسه یک نتیجه گیری مدون درباره یکی از این نوع فضاها بدست می آمد .
به اعتقاد من مهمترین خصوصیت دیبا این است که : او پیش از آنکه معمار ، نقاش و شهرساز باشد ، یک هنرمند حساس به محیط اطراف خود و نیازهای انسانی ، نه در پی کار سخت و پیچیده ، در پی سادگی و ارتباط حسی بود . می توانست با دقت عناصر هر محیط و هر فضایی را تحلیلکند ، عوامل مثبت را شناسایی کند و مهمتر از همه با نهایت فروتنی از نظرات هنرمندان و طراحان دیگر بهره ببرد و در عین حال با سرپرستی و کارگردانی یک تیم ، تصمیمات را شخصاً با قاطعیت به اجرا گذارد . آقای دکتر لیاقتی طراح سالن آکوستیک فرهنگسرای نیاوران می گوید : دیبا از جمله معمارانی بود که دقیقاً به طرحهای متخصصان دیگر عمل می کرد .
آثار این همه حساسیت و این ویژگی شخصیت دیبا را در همه کارهای او به آسانی
می توان ردیابی کرد . مثلا در پارک یوسف آباد که فکر می کنم اولین کار نسبتا بزرگ دیبا بود در محوطه ای کم و بیش کوچک با یک ساختمان قدیمی ، ساختمانهایی ساده از نظر حجم و نوع مصالح و هماهنگ با ساختمان قدیمی طراحی شده اند . محور طراحیها و فضاسازی ها امکان گذران اوقات فراغت توام با آرامش در عین برخورداری از
چشم اندازهای متنوع برای کودکان و بزرگسالان را فراهم کرده است . پلهای روگذر
چشم اندازهای متفاوتی می گشایند . زیرگذرها سایه مطلوب ایجاد می کنند . دیوارهای پارک توقفگاههایی برای رهگذران می سازند که اینک فقط محل عبور نیستند می توانند محل توقف نیز باشند .
درآمیختگی


مطالب مشابه :


عناوین سایت های عمرانی امروز 24/12/1390

دانلود رایگان پلان ورزشگاه دانشگاه آزاد اسلامی دانلود نقشه اتوکد بیمارستان 100 تختخوابی




دانلود پلان های ویلایی

این فایل فقط شامل پلان میباشد و کشیدن نما و برش دانلود نقشه اتوکد بیمارستان 100 تختخوابی.




معماران بزرگ ایران

کتابخانه پارک شفق با پلان سالن گوشه با ظرفیت 100 نفر، کتابخانه بیمارستان ها




برچسب :