لالایی بیداری..

این مقدمه کتاب............

آهنگ پوست شیر ابی
قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شیر
زندون تن و رها کن
ای پرنده پر بگیر

اون ور جنگل تن سبز
پشت دشت سر به دامن
اون ور روزای تاریک
پشت این شبای روشن

برای باور بودن
جایی باید باشه شاید
برای لمس تن عشق
کسی باید باشه باید

که سر خستگیاتو
به روی سینه بگیره
برای دلواپسی هات
واسه سادگیت بمیره

قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شیر
زندون تن و رها کن
ای پرنده پر بگیر

حرف تنهایی قدیمی
اما تلخ و سینه سوزه
اولین و آخرین حرف
حرف هر روز و هنوزه

تنهایی شاید یه راهه
راهیه تا بی نهایت
قصه ی همیشه تکرار
هجرت و هجرت و هجرت

اما تو این راه که همراه
جز هجوم خار و خس نیست
کسی شاید باشه شاید
کسی که دستاش قفس نیست

قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شیر
زندون تن و رها کن
ای پرنده پر بگیر


مطالب مشابه :


رمان لالایی بیداری(1)

رمــــان ♥ - رمان لالایی بیداری(1) - میخوای رمان بخونی؟ ♥ 349 - رمان لالایــی بیـداری aram-anid




رمان لالایـی بیـداری(2)

رمان لالایـی بیـداری(2) خواستم از کنارش رد شم برم که اومد جلوم. به ناچار سرم رو بلند و نگاش




رمان لالایی بیداری(3)

رمان لالایی بیداری(3)-: پاشو ببینم. اه چندش حالمو بهم زدی کی گفته با موهای خیس بخوابی رو تخت من.




رمان لالایی بیداری(6)

رمان لالایی بیداری(6) در با صدای قیژی باز میشه. هلش میدم و وارد میشم. مثل همیشه با لبخند.




رمان لالایی بیداری 26

رمان لالایی بیداری 26. کل خونه در حال جنب و جوشن. مامان مدام نگرانه که نکنه یه چیزی کم باشه یا




رمان لالایی بیداری 17

رمان لالایی بیداری 17. بدون کلام سری تکون داد. اومدم از کنارش آروم رد شم و برم تو خونه که با یه




رمان لالایی بیداری 24

رمان لالایی بیداری 24. از تاکسی پیاده میشم و در و میبندم. از سر کوچه کمی خرت و پرت می خرم و راهی




لالایی بیداری..

دنیای رمان - لالایی بیداری - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های ایران




رمان لالایی بیداری 25

رمان لالایی بیداری 25-: آیدین جان 4 روز تحمل کردی 4 دقیقه که چیزی نیست. سری تکون داد و آهی کشید و




رمان لالایی بیداری قسمت اخر

رمــــان رمان رمــــان ♥ - رمان لالایی بیداری قسمت اخر - میخوای رمان بخونی؟ پس بدو




برچسب :