سفر به گرجستان (تفلیس و باتومی)


سفر به گرجستان، شهرهای تفلیس و باتومی


گرجستان
کشوری در قفقار جنوبی که از شرق با آذربایجان، از جنوب با ارمنستان و ترکیه و از شمال با روسیه هم مرز است و از غرب به دریای سیاه ختم می شود. در خط اتصال اروپای شرقی و آسیای غربی واقع شده و پایتخت آن شهر تفلیس است. سرزمینی زیبا که فرهنگی نزدیک به ایران دارد.
 
شهریور 1390

روزنامه ای را ورق زدم. در یکی از صفحات میانی آن نوشته بود : " ویزای گرجستان برداشته شد و از این پس دارندگان پاسپورت ایرانی میتوانند بدون ویزا وارد این کشور شوند. "


با دوستم علی تماس گرفتم و موضوع را به او اطلاع دادم و با استقبال او مواجه شدم. پایش را در یک کفش کرد که باید در اولین فرصت به آنجا برویم و چند روز بعد تصمیم گرفتیم سفری یک هفته را به گرجستان برنامه ریزی کنیم. در ابتدا قرار بر این بود که دو نفری برویم ولی سه نفر از دوستانش هم با ما آمدند و شدیم 5 نفر.


17 شهریور 1390 ، فرودگاه امام خمینی تهران  
ساعت 2 عصر به فرودگاه امام خمینی رسیدم و تا زمان پرواز به شهر تفلیس پایتخت گرجستان 3 ساعت زمان باقی مانده است.
 
ساعتی بعد علی به همراه دوستانش آمدند و من را به دوستانش معرفی کرد، در لحظه ای که با آنها آشنا شدم، نکته ای ذهن من را مشغول کرد و آن دانستن روحیات دوستانش است و اینکه چه مسائلی ممکن است باعث ناراحتی و یا دلزدگی آنها از سفر شود. به هر حال سفرهای دسته جمعی شرایط خاص خود را داراست.
 


ناهار را در رستوران فرودگاه خوردیم و بعد از بازرسی وارد سالن ترانزیت شدیم. بارهایمان را تحویل دادیم و کارت پرواز گرفتیم و رفتیم در صف گرفتن دلار مسافرتی. هم اکنون هر نفر در سال میتواند از 2000 دلار دولتی به نرخ 1226 تومان استفاده نماید.  
سپس عوارض خروج از کشور را به مبلغ هر نفر 55000 تومان پرداخت کردیم که میشود اسمش را گذاشت پول زور. بعد از کنترل پاسپورت و مهر شدن آن، وارد سالن اصلی سوار شدن به هواپیما شدیم.


ساعت 4:30 عصر است و اعلام کردند که برای سوار شدن به هواپیما آماده باشیم. دقایقی بعد سوار بر هواپیمای بوئینگ MD شرکت آتا شدیم که در مدت زمان کمتر از 2 ساعت ما را به سرزمین گرجستان رسانید. 


اختلاف ساعت حدود نیم ساعت است و ساعت 7 عصر به وقت گرجستان وارد فرودگاه شهر تفلیس شدیم.


از طریق راهرویی به سمت گیت پلیس رفتیم و در صف مهر کردن پاسپورت ایستادیم. همیشه برایم ورود بدون ویزا به کشورها لذت بخش بوده، به این دلیل که ویزا را نوعی باج دادن به آن کشور می پندارم و امیدوارم در آینده ای نزدیک پاسپورت ایرانی ارزش خودش را باز یابد و ایرانیان بتوانند بدون ویزا به بیشتر نقاط دنیا سفر کنند.


بعد از مهر کردن پاسپورت، وارد سالن ورودی شدیم و پس از تحویل گرفتن بارهایمان، به صرافی مستقر در فرودگاه تفلیس رفتم و مقداری پول گرجستان که لاری نام دارد را گرفتم.

 


از سالن فرودگاه خارج شدیم. قبل از سفر، لیست چند هتل را از اینترنت پیدا کرده بودم و آدرس و شماره تلفن آنها را نوشته بودم. به یک تاکسی آدرس را نشان دادم و مبلغ کرایه را با او طی کردیم.
 


سوار تاکسی شدیم و راننده ما را به هتلی که آدرسش را به او داده بودم رسانید. اینجا کسی حتی یک کلمه هم انگلیسی نمیداند و فقط به زبان گرجی و روسی صحبت میکنند و همین موضوع کمی برقراری ارتباط را سخت میکند.
وارد هتل شدیم و مسئول تحویل اتاق به ما گفت که فقط یک اتاق خالی دو نفره دارد. مجدداً تاکسی دیگری گرفتیم و از او خواستیم که ما را به هتل دیگری ببرد.    
چند مکان را بررسی کردیم و سرانجام در خیابانی نزدیک به میدان گرگاسالی، یک هتل آپارتمان سه خوابه را به مبلغ 100 لاری کرایه کردیم.  


برای شام به رستورانی در نزدیکی هتل رفتیم و تا آخر شب در خیابانهای اطراف پیاده روی کردیم. تصمیم گرفته ایم دو شب در تفلیس بمانیم و سپس به سمت بندر باتومی حرکت کنیم. 


18 شهریور 1390

ساعت 9 صبح بیدار شدیم و برای صبحانه به کافه ای در کنار هتل رفتیم.  


از مسئول کافه در خصوص شهر باتومی سئوالاتی را پرسیدم که خیلی از آنجا تعریف کرد و توضیحاتی داد.     بازدید از حمام تاریخی


بعد از صبحانه به  دیدن حمامی رفتیم که در زمان آغامحمدخان قاجار ساخته شده و قدمت آن به زمانی برمیگردد که گرجستان بخشی از ایران بوده است.
در کتابی خوانده بودم که در زمان حمله آغامحمدخان، هراکلیوس حاکم تفلیس شهر را رها کرد و گریخت. آغامحمدخان دستور ویران کردن قسمتی از شهر و قتل عام مردم را داد و بار دیگر سربازان وی در این شهر بدستور او به تجاوز مردم دست زدند. تمام کلیساهای شهر ویران شد و روحانیون مسیحی دست بسته به رود ارس انداخته شدند. در نهایت آغامحمدخان با پانزده هزار تن از دختران و حتی پسران شهر که آنان را به اسارت گرفته بود به تهران بازگشت و آنان را برای بردگی به ثروتمندان فروخت.    
برای ناهار یک مغازه فست فود را انتخاب کردیم و پس از آن پیاده به سمت کلیسایی رفتیم و از بخش هایی از آن دیدن نمودیم.  


کلیسایی قدیمی، که دیوارهای آن تماماً با تصاویری مرتبط با آیین مسیحیت پوشانیده شده است.  


مشاهده مراسم مذهبی دیگر ادیان همیشه برایم جالب بوده و در سفرهایم همیشه سعی نموده ام در صورت امکان با آن آشنا شوم.  


بعد از بازدید از کلیسا، از یک راننده تاکسی خواستیم که جاهای دیدنی شهر را به ما نشان بدهد.      
راننده، دقایقی خیابانهای شهر را به ما نشان داد و سپس به سمت بام تفلیس حرکت کرد. 

 

  به پارکی رسیدیم که در دامنه کوه ساخته شده و از آنجا نمای زیبایی از شهر تفلیس قابل مشاهده است.  


دوربینی در قسمت انتهای پارک گذشته شده که به وسیله آن میتوان شهر را از بالا تماشا نمود.    
این پارک شامل چندین رستوران و همچنین محل هایی برای بازی کودکان است که برای خانواده ها جالب است.    
ساعت 9 شب به مکانی رفتیم که در آن رقص های سنتی انجام میشود و دوستان ما نیز کمی هنرنمایی کردند.    
آنچه من را در اینگونه مکانها آزار میدهد، دود سیگار است، ولی چه میشود کرد، باید چند ساعتی در این تونل دود همراه دوستان باشم. بالاخره هنرنمایی دوستان در ساعت 3 صبح به اتمام رسید و به هتل برگشتیم. 



19 شهریور 1390 ، حرکت به سمت شهر باتومی     به دلیل اینکه دیشب دیر وقت خوابیده بودیم، امروز ساعت 10 از خواب بیدار شدیم و بعد از رفتن به کافه کنار هتل و صرف صبحانه، ساعت 12 ظهر، هتل را به سمت ترمینال ترک کردیم. از تفلیس به چند طریق میتوان به باتومی رفت، هوایی، قطار، اتوبوس، سواری و خودروهای ون. به ترمینال رسیدیم و ساعت حرکت اتوبوس را جویا شدیم که گفتند صبح ساعت 9 و شب ساعت 10 ، که به دلیل اینکه 8 ساعت تا ساعت 10 شب باقی مانده است، مجبور شدیم فاصله حدود 7 ساعتی تا باتومی را با خودرو ون طی کنیم.   


سوار شدیم و راننده با سرعت بالایی به سمت باتومی حرکت کرد. احتمالا نظارتی در جاده ها بر روی سرعت انجام نمیگیرد، زیرا راننده ون با سرعتی واقعاً ترسناک رانندگی میکند.
 


خودرو ون در یک رستوران بین راهی توقف کرد و شام کباب خوردیم که شکل خاصی دارد و گرد مانند است. البته کمی نیز شور است.
ساعت 9 شب وارد باتومی شدیم و از راننده خواستیم که مکانی را برای کرایه کردن به ما معرفی کند که او هم ما را به منزلی در کنار هتل رادیسون برد و در آن ساکن شدیم.  
منزل 3 اتاق دارد به اضافه آشپزخانه و حمام و دستشویی. همچنین موقعیت خوبی از نظر نزدیکی به دریا و دیگر نقاط مورد نیاز دارد.  
صاحب منزل، یک پیرزن است که اتاقها را به ما نشان داد و از بابت هر شب مبلغ 50 لاری به او دادیم. بنده خدا، وسواس زیادی داشت و توصیه های زیادی کرد که چگونه از وسایل استفاده کنیم، کجاها آب نریزیم، دستمان را کجا بشوییم و . . .



20 شهریور 1390


باتومی شهری در ساحل دریای سیاه است که سالیانه توریست های زیادی برای گذراندن اوقات فراغت و شنا کردن به اینجا می آیند. 

در شهر باتومی مراکز خرید مدرن و بزرگ یافت نمیشود، ولی در بازارچه های سنتی شهر به نام " خوپا بازار " هر نوع کالايی پیدا میشود. از ديگر مراكز خريد باتومي مي توان اسامی زیر را نام برد :

    - بانی در خیابان 4 مایاکووسکی
    - باتومی در خیابان 33 اگمشینیبلی
    - الامی در خیابان 33 اگمشینیبلی   
    - مرکز تجاری مسکو در خیابان 132 پوشکینی   
    - بخری در خیابان 80 جواخیشلی

موزه ها:
    - موزه مرکزی خ.اچولیدیانی در خیابان چینچارولی   
    - موزه علمی در خیابان چاوچاوادز

مراکز تفریحی:   

    - سالن موسیقی ایارا   
    - بار پریوت باتومی   
    - بار هینیکن

فرودگاه بین المللی باتومی در 2 کیلومتری جنوب شهر باتومی واقع شده است. این فرودگاه یکی از سه فرودگاه گرجستان است که در سطح بین المللی در حال فعالیت هستند. فرودگاه بین المللی باتومی که در 20 کیلومتری شهر آرتوین ترکیه قرار گرفته از سال 2007 طی تفاهمنامه میان ترکیه و گرجستان، به عنوان فرودگاه داخلی ترکیه نیز مورد استفاده قرار می گیرد، بدین ترتیب پروازهایی که مسافران شهر آرتوین ترکیه را با خود به همراه دارند، در فرودگاه باتومی فرود آمده و مسافران خود را به داخل ترکیه ترانسفر می کنند.

باتومی را می توان یکی از زیباترین و توریست پذیرترین بنادر و شهرهای قفقاز نامید. در سال های اخیر دولت گرجستان با برنامه ریزی های توریستی عالی این شهر را با تمام زیبایی هایش به دنیا معرفی کردند. خصوصا طرفداران زیادی هم در بین مسافران ایرانی به دست آورده است.

  با راننده ای به نام جمال آشنا شدیم که تعدادی از مراکز دیدنی شهر را به ما نشان داد و از همه نظر لطف زیادی به من و دوستانم نمود. 

در شهری که مردمان آن فقط گرجی و روسی صحبت میکنند، داشتن راهنما نعمت بزرگی است. همچنین به دلیل هم مرز بودن این شهر با ترکیه، تعدادی هم به زبان ترکی مسلط هستند، که جمال هم میتوانست ترکی صحبت کند و با یکی از همسفران ما که ترک است ارتباط برقرار نمود. در هر کجای شهر که نیازی به او داشتیم با او تماس میگرفتیم و در اولین فرصت خودش را به ما میرساند.     21 شهریور 1390

ساعت 7 صبح هست. همه دوستان خوابیده اند، فرصت را مغتنم شمردم و رفتم به حمام. پس از آن به مغازه کنار منزل رفتم و مقداری تخم مرغ، آب میوه، گوجه و نان خریدم.

 


صاحب مغازه دختر کوچکی دارد که به من نگاه میکند و من هم از او عکس گرفتم. بعد از خرید به خانه بازگشتم، علی بیدار شده و در حمام است. بقیه دوستان نیز بیدار شدند و با هم صبحانه خوردیم. یکی از مزیت های کرایه کردن خانه به جای هتل، این است که میتوان در آن غذا را تهیه و طبخ نمود و برای کاهش هزینه کسانی که دسته جمعی سفر میکنند، مفید و مناسب است. 

بعد از صبحانه، با جمال (راننده) تماس گرفتیم و از او خواستیم که مکان های دیدنی و تاریخی شهر را به ما نشان بدهد.

 

 

 




باتومی ساحل زیبایی دارد که برای شنا و ورزش های آبی مناسب است، همچنین تعدادی قایق نیز در این مکان برای تفریح وجود دارد.
   
کلیسای بزرگی نیز در این شهر هست که قدیمی به نظر میرسد و معمولاً درب آن صبح تا ظهر باز است.   


ساعت 2 عصر به پارک آبی رفتیم و  بعد از آن، ناهار را در رستورانی واقع در مرکز شهر صرف نمودیم.  


گرجی ها در غذای روزانه، کمتر از نان و برنج استفاده میکنند و گوشت و سبزیجات، بیشترین مواد تشکیل دهنده غذاها هستند.  


در شهر باتومي، مجسمه متحرکی به نام عشق قرار دارد که از فلز ساخته شده است. ارتفاع هر کدام از مجسمه ها که به شکل یک زن و مرد هستند به 7 متر می رسد. این دو مجسمه به سمت یکدیگر می چرخند و در نهایت در یکدیگر ادغام می شوند. این اثر در  ورودیه شهر از دریا نصب شده است.

این دو مجسمه  هر ۸ الی ۱۰ دقیقه تغییر موقعیت می دهند. سازنده این اثر گفته که طرح اولیه اش را از رمانی به نام Ali & Nino الهام گرفته است که داستان عشق دختر و پسز جوان آذربایجانی- گرجی را بازگو می کند.

مغازه داران شهر باتومی، معمولاً عصرها قبل از غروب خورشید، مغازه خود را تعطیل میکنند و به نظر میرسد بهترین موقع برای خرید صبح تا ظهر میباشد. 
 
ساعت 10 شب است، هوا کمی خنک شده و مشغول پیاده روی در خیابان های زیبای شهر باتومی هستیم.

22 شهریور 1390

ساعت 8 صبح، زنگ منزل به صدا در آمد. صاحبخانه بود. پرسید که امروز میخواهید بروید ؟ ، جواب دادم خیر و از او خواستم که فردا صبح بیاید تا منزل را تحویل بگیرد. 50 لاری دیگر به او دادم، خندید و خداحافظی کرد و رفت.

امروز آخرین روز حضورمان در شهر باتومی است، از دوستان خواستم که زودتر صبحانه بخوریم و به گردش در شهر بپردازیم که متأسفانه کسی استقبال نکرد و همه میخواهند بخوابند. من نیز پس از صبحانه به سمت نقاطی از شهر به راه افتادم.

 

 

به کلیسای کوچکی رسیدم، وارد شدم. تعدادی در حال اجرای مراسم مذهبی خود بودند. من نیز چند دقیقه نشستم و تماشا نمودم.

در ادامه مردی را دیدم که تابلوهایی را میفروخت و سگش نیز با او بود. تصاویر روی تابلوها بیشتر مربوط دوران قدیم بود.

 


 

سپس ساختمانی را دیدم که مجسمه بزرگی از استالین در جلوی آن نصب شده بود.  موزه ای نیز به نام موزه استالین در این شهر وجود دارد. 

 

 

معماری ساختمانهای این شهر تا حدودی به ساختمانهای شهرهای مسکو و سنپترزبورگ شباهت دارد، حتی در شکل ظاهری خانه ها نیز این نوع معماری مشاهده میشود.

 

 

در یکی از خیابانها، پرچم ایران را بر فراز ساختمانی دیدم. نزدیکتر که رفتم متوجه شدم که کنسولگری ایران است و توسط پلیس محافظت میشود. در کنار آن نیز کنسولگری آذربایجان و همچنین یک کشور دیگر قرار دارد.

 

 

در کنار ساحل، شناورهای مسافربر پهلو گرفته اند، این شناورها مسافرین را به شهرهای مرزی ترکیه جابجا میکند.

 

 

ساعت 12 به منزل برگشتم و بعد از ناهار که در آشپرخانه منزل آن را تهیه کردیم، با جمال (راننده) تماس گرفتیم و از او خواستیم که به ما ملحق شود.

به طرف آکواریوم باتومی رفتیم و در آن نمایش دلفینها را تماشا نمودیم که خانواده های زیادی برای تماشای آن آمده بودند.

 

 

در انتهای شب نیز به پیاده روی در خیابانها پرداختیم و در یک رستوران ساحلی شام خوردیم و ساعت 12 به منزل بازگشتیم.

 

 

23 شهریور 1390 ،

خداحافظی از شهر باتومی و بازگشت به تفلیس

 

مطالب مشابه :

با زیبایی های گرجستان آشنا شوید

گرجستان کشوری است در شرق دریای سیاه و یکی از دیدنی تر ین و زیباترین مناطق جهان محسوب می شود.




گرجستان ، تفلیس ، میدان آزادی

حیف اومد برخی از قسمت های دیدنی گرجستان را معرفی نکنم ، ما که خیلی فرصت مسافرت به مناطق برون




معرفی مناطق دیدنی ( باکو )

معرفی مناطق دیدنی نادر شاه افشار توانست این قسمت از آران، گرجستان و منطقه ارمنستان فعلی




شهرستان بندر ديلم

تور گرجستان تور مکان های دیدنی و




سفر به ویتنام

جاهای دیدنی ویتنام : سفرنامه گرجستان. سفرنامه جاذبه های دیدنی




سفر به گرجستان (تفلیس و باتومی)

سفر به گرجستان تاکسی خواستیم که جاهای دیدنی شهر را که مکان های دیدنی و تاریخی




سفرنامه آذربایجان

با وجود جنگ بین گرجستان و روسیه در گشت شهری از یک نفر در باره جاهای دیدنی سوال کردیم که




با یک ایرانی درتفلیس گرجستان با افتخار ایران، سرزمین همت و تلاش

ركورد زن - با یک ایرانی درتفلیس گرجستان با افتخار ایران، سرزمین همت و تلاش - 14 رکورد در 14 ماه




سفرنامه ارمنستان

سفرنامه گرجستان"بندر بعد قدم زنان برای دیدن جاهای دیدنی شهر رفتیم سپس برای صرف نهار




سفر نامه گرجستان

در گرجستان پوشاک و کفش از دیدنی های دیگه این خط بکشید و برید جاهای دور و در غیر




برچسب :