نماز


  نماز

 

ابر و باد و مه خورشید و فلک در کارند           تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

همه از بهر تو سرگشته  و فرمان  بردار            شرط  انصاف  نباشد  که  تو فرمان  نبری

 

اگر جوانی غیر مسلمان از من بپرسد که چرا نماز می خوانی و چرا نماز        نمی خوانی و چرا اینگونه نماز می خوانی و چرا به زبان عربی و چرا به جای نماز خواندن همیشه به یاد خدا نیستی؟ در پاسخ او چه بگویم. ضروری است قبل از اینکه آن جوان و یا هر کس دیگری از ما بپرسد، باید خودما از خودمان این سوالات را بپرسیم و جوابشان را در حد فهم خود، پیدا کنیم، تا مانند دانش آموزی نباشیم که فقط سوالات را سر جلسه امتحان می بیند و در صدد پاسخ گویی بر     می آید و نتیجتاً چندان موفقیتی هم نمی آورد. ولی باید در هنگام پرسیدن سوال، سوال بپرسیم و یا بعبارتی، هدف ما از سوال کردن، قانع شدن است یا پیدا کردن دلایلی که ما آنرا نمی دانستیم، چون مانند این است که یک مریض به پزشک مراجعه می کند و وقتی پزشک برای او، دارویی را تجویز می کند، و مریض از دکتر دربارۀ دارو و نوع تاثیرات آن و اینکه در کدام قسمت از بدن اثر می کند و چگونه واکنش شیمیایی آن دارو در بدن انجام می شود، سوال می کند و دکتر به او توضیحات مختصری را وقتی می تواند بپرسد که آن مریض ، خودش یک پزشک باشد و در حد آن معالج اطلاعات داشته باشد.

در مورد نماز و سایر احکام الهی هم، مسئله از این قرار است، ما باید به دنبال دلایلی باشیم که تا حال نتوانسته ایم آنها را بیابیم و وجود داشته اند، نه اینکه بگوئیم، خداوند برای این دستوری که داده، ما را قانع کند، چون در آن صورت باید، نعوذ بالله  ما خود را در حد آفریدگار قرار دهیم که این ظلم به خود است و نه تنها را دردی را دوا نمی کند بلکه چنین چیزی امکان هم ندارد، چون یکتا بودن خدا را نفی می کند و چون نمی توانیم در آن حد باشیم پس علم ما بسیار اندک است و بیش از حد خود پا را فراتر نگذاریم، چون جنبۀ آن را نمی دانیم و این جمله به صورت نظم، شعری جالب توجه است که:

* ای مگس عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست    عرض خود می بری و زحمت ما می داری*

پس تا اینجای بحث، بطور مختصر، مشخص شد که هدف ما از پرسیدن سوال های فراتر از تخصص، قانع شدن در حد یک پزشک نیست که بلکه در حد مریض، مطمئن شدن است.

وقتی خداوند انسان را آفزید و به ملائکه خود فرمود که برای او سجده کنند و ادم را اشرف مخلوقات و خلیفۀ خود در روی زمین قرار داد، یعنی می خواهد به او مقامی والا ببخشد و وقتی فرمود: بازگشت همه به سوی من است، یعنی امانتی را که به شما داده ام، پس گرفته و بازخواست اعمالتان را خواهم ساخت. در وجود انسان نیز، عزت نفس را قرار داد و او را مختار آفرید تا او خود نیز، بداند و بخواهد به مقامی والا برسد.

پس لازمۀ رسیدن به مقامی والا، داشتن تلاشی والاست و تلاشی که هدایت شود به مسیری درست، بنابراین به یک هادی نیز نیاز ذاریم، همانگونه که یک دانشجو برای تکمیل پایان نامۀ ارشد یا دکترای خود، یک استاد راهنما برای خود انتخاب میکند. چون بدون استاد راهنما، دانشجو در انتخاب مرجع و دیگر مسائل، دچار مشکل می شود که شاید به هر دری بزند و بسیار سخت بتواند، تحقیقات خود را سامان دهد. البته این مثال، برای نزدیک شدن ذهن مخاطب به این واقعیت است، و الا این کجا و آن کجا:

کار خود را قیاس از کار پاکان مگیر                 گر چه باشد در نبشتن شیر، شیر

آن یکی شیریست اندر بادیه                             وان یکی شیریرست  اندر  بادیه

آن یکی شیریست کانسان می خورد              وان یکی شیریست کانسان می خورد

از طرفی چون عبادت کردن و باور به اینکه خالقی قادر وجود دارد، در فطرت انسان گذاشته شده است، انسان نیز همیشه کمبود یک معبود و راهنما را در حیات خود احساس می کند و دوست دارد در مصائب با یکی بهتر از همه صحبت کند و این واقعیت را ،آفریدگار علیم به آن است و چون پروردگار عالم و انسان نیز است، این مطلب را که ، خود خداوند بهترین راهنما است ، بوسیله پیامبران بوسیله پیامبران ابلاغ نموده است و مهمتر از آن ، اینکه چگونه با معبود خویش ارتباط برقرار کند و حرفهای خود را بگوید. ساده ترین مسئله در برقراری یک رابطه این است که زبان آن رابطه را بدانی و در مراحل بعدی آداب را رعایت کنی . مثلا در فرستادن یک تلگراف باید الفبای مورس را بلد باشی تا ارتباط تلگرافی معنا پیدا کند.

با توجه به این مسئله، خداوند روش صحبت کردن بنده را با خود نماز فرموده و نماز خواندن ، غیر از به یاد خدا بودن است چون به یاد خدا بودن را خداوند در روز الست در وجود انسان قرار داده و باید آن را پیدا کنی، ولی نماز خواندن را قبل از آمدن به این دنیا است که انسان خود را نیاز مند آن می داند. پس جواب این سوال داده شد که " چرا به جای نماز، به یاد خدا نیستی؟ " و اما چرا آداب نماز به این گونه است که باید کلمات معینی را بگوئیم و حرکات مشخصی را انجام دهیم. خداوند در آموختن روش صحبت با خود به بندگانش ، منتی بزرگ بر آنان نهاد تا آنان را از سردرگمی نجات دهد و شکی هم در این نیست که باید نماز به این گونه اعاده شود. چون از ابتدای نماز که تکبیر می گوئیم و به عظمت خدا اقرار می کنیم و با بسم الله شروع می کنیم، با تکبیر گفتن، نفس خود را آگاه می کنیم که با عظمتی بسیار فراتر از عقل طرف هستیم . در گفتن بسما الله ، معمولا در بین جمع مردم نیز رسم است که وقتی می خواهند کاری مهم را آغاز کنند، به نام عزیزی شروع می کنند و یا نام عزیزی را بر مولود خود یا بر محلی می گذارند، تا با این کار هم ارزشی به کار خود دهند و هم یاد آن عزیز را در میان خود و در یاد خود به خاطر داشته باشند  و خداوند نیز در آغاز هر سوره و به طبع آن چون در نماز نیز سوره ای از قرآن خوانده می شود ، نام خود را ذکر می کند که بنده بداند که این کار را به خاطر خدا انجام می دهد. در کل خداوند ، ادب را به بنده خود      می آموزد که با رب خویش چگونه سخن بگوید، چون خداوند را نه عقلی می تواند درک کند و نه می تواند وصف کند که خود انسان بتواند طریقۀ نماز را ابداع کند و چون قدرت کافی برای ادراک را ندارد، ممکن است در همان ابتدای امر فرق بین مدح و حمد را نتواند تشخیص دهد و از ابتدا راه کج رود . چون حمد برای کسی است که خصوصیتی را از روی اختیار و قدرت و بدون اینکه کسی به او یاد دهد و گوشزد کند داراست ولی مدح برای کسی یا چیزی است که خصوصیتی را از روی اینکه شرایط ایجاب می کند داراست و یا بعبارتی حمد برای حالتی است که خصوصیات آن شخص همیشگی است ولی مدح در حالتی است که طرف یا مجبور است و باید آن ویژگی را داشته باشد و اگر نداشته باشد مورد قبول نیست و ممکن هم هست بعد از مدتی بر حسب شرایط آن ویژگی را از دست بدهد.

پس برای این است که وقتی گلی را که بوی خوشی دارد وصف می کنی و یا کسی را تعریف می کنی که در حالت عصبانیت، عفو کرد ، می گویی من انرا به خاطر بوی خوشی که دارد یا به خاطر اخلاق خوبی که دارد مدح می کنم. پس باید بدانیم که فقط در مورد خداست که حمد صدق می کند پس تا وقتی که این فرق را درک نکنیم نمی توانیم اصل نماز را درک کنیم . اگر حمد خداوند را کنیم ، نماز را برای او به پا داشته ایم . بعد از اینکه حکد را فقط برای خدا مخصوص می دانیم به ادامه نماز می پردازیم ، چون فهمیده ایم که با قدرتی فراعقلی صحبت می کنیم و برای این است که می گوئیم خدایا ما را به  راه راست هدایت فرما . خداوند در مواردی که بنده اش استعداد دریافت معانی را داشته باشد بعضی از حقایق را بر او نشان می دهد. وقتی خداوند در شب معراج قصد داشت به حضرت پیمبر حق بودن و اعمال نماز را نشان دهد، یکی یکی هر کدام از پرده ها را از مقابل چشم       رسول الله برداشت و با برداشتن هر پرده، پیامبر نیز تکبیر می گفت، تا اینکه وقتی پرده اخر برداشته شد و پیامبر عظمت خدا را مشاهده کرد ، عظمتی را بالاتر را مشاهده کرد، ناگهان سر تعظیم فرود آورد و گفت: « سبحان ربی العظیم و بحمده » و چون سر از تعظیم بلند کرد ، عظمتی بلندتر را مشاهده کرد و این بار بر سجده افتاد و این ذکر را بر زبان جاری ساخت:«سبحان ربی الاعلی و بحمده » و با این کار ، خداوند به پیامبر خود و در نتیجه به بندگانش این حقیقت را آشکار ساخت که صحیح ترین روش عبادت و صحبت با پروردگار ، همین گونه است.

پس عالی ترین و با احساس ترین و عاشقانه ترین جملات و اعمال در نماز روی می دهد و زبان عربی نیز مناسب ترین گزینه برای بیان جملات نماز است، در این مورد فقط به این نکته اکتفا می کنم که، در هیچ زبان دنیا ، عبارت« بسم الله الرحمن الرحیم » به این اندازه شیوا و درست به همین اندازه کوتاه ترجمه نشده است و برای بیان آن به زبان دیگر باید تفسیر و مباحثه را به آن ضمیمه کنیم . هر چند که اصلا لفظ جلالۀ « الله » را نمی توان ترجمه کرد، چون اسم علم و خاص است، درست مثل اینکه اسم کسی حسن است و در زبان فارسی به بگویی زیبا، که امری نامتعارف است و خوشایند نیست.

پس از هر طرفی که بخواخیم، نماز را مورد نقد قرار دهیم در نهایت به حقانیت آن و اینکه عالی ترین درجۀ عشق و تعبد است ، خواهیم رسید. بنابراین پرسیدن سوالاتی مانند اینکه چرا نماز می خوانی ، تقریبا مانند این است که از فرزندی بپرسی چرا با مادرت حرف می زنی؟ او در جواب ما نمی تواند پاسخی دقیق و کوتاه بدهد و مجبور است ، بحثی مفصل باز کند و دلیل کارش را توضیح دهد.

ولی در این مقالۀ کوتاه ، بیش از این نمی توان بحث را گسترش داد، چون از حوصلۀ متنی که برای پاسخ دادن به سوال است خارج می باشد ولی باید در حد فهم خود این حقیقت را بفهمیم.

*آب دریا را اگر نتوان کشید                              هم به قدر تشنگی باید  چشید*

ان شا الله نماز را برای حمد خدا وسپاس او و برای آرامی جان خستۀمان ادا کنیم، نه برای رفع تکلیف و از روی لجاجت تمامی دلایل را نفی نکرده و پلهای پشت سرمان را خراب نکنیم.


مطالب مشابه :


متن های ادبی زیبا درباره نماز

متن های ادبی زیبا درباره نماز سخن گفتن با همصحبتی که در صحبتش ملالی نیست و آنچه از




شعر درباره ی نماز

امیدوارم که این وبلاگ مورد پسند شما جملات کوتاه و زیبا درباره ی نماز; بسرت در جزا نماز




متنی جالب در مورد حجاب نوشته شده توسط یک زن

ولایت حق وبلاگی در متنی جالب در مورد ۩ دنيـــاے نيــــاز بـه نمــــــــاز




احادیث منتخب در مورد نماز

جايگاه نماز در دين ، مانند جايگاه سر در بدن است . (ع ) در مورد کارهای نيک ماندگار سؤال .




شعری زیبا در مورد خدا ( ضرر نداره حتما بخونین )

شعری زیبا در مورد خدا ( ضرر نداره حتما بخونین ) تاريخ : نیت من، در نماز و در




جملات زیبا در مورد حجاب

جملات زیبا در مورد حجاب با حجاب از دره ی پست زمین بالا شوی قطره باشی در 12- نماز در




دکلمه هایی از شهدا+شعر درباره شهید+متن زیبا در مورد شهید و شهادت (جدید و زیبا)

مت ن زیبا در مورد شهید و شهادت (جدید و زیبا) فضیلت خواندن نماز در اول




شعر در مورد قرآن

نماز در قرآن شعر در مورد راهــــی نـــدارد بهاران در بهاران است قرآن. صفای




شعر بسیار زیبا در مورد حجاب

گفتار بزرگان جهان در مورد شعر بسیار زیبا در مورد




نماز

در مورد نماز و سایر و اعمال در نماز روی می دهد از حوصلۀ متنی که برای




برچسب :