پیشینه صنعت مسگری در نهاوند

oقبل از مسگری چه شغلی داشتید؟
قبلاً در صحرا به کار کشاورزی مشغول بودم ولی شغل اصلی من مسگری است. همان‌طور که اشاره کردم، زمینه‌ی این کسب و کار از بین رفته است. در عین حال قادر به تغییر شغل نیستم و تنها مسگر نهاوند به حساب می‌آیم و به‌رغم کساد بودن بازار ناچارم این شغل را ادامه دهم.
oبازار مسگرها در کجاست و چند دکان مسگری در گذشته وجود داشته است؟
حدود بازار مسگرها در بازار چهارسو بود، یعنی از درِ امامزاده تا حمام بازار به محله‌ی راستای مسگرها معروف بود. بعضی از مسگرها به رحمت خدا رفته‌اند و تعدادی نیز از این شغل دست کشیده‌اند. ولی در آن موقع حدود پانزده دکان مسگری وجود داشت. البته در سایر مناطق و محله‌های شهر هم به طور پراکنده دکان‌های مسگری وجود داشته است.

دوره گردهایی هم بودند که در روستاها به کار مسگری می‌پرداختند. یعنی مغازه‌ای را در روستا اجازه می‌کردند و کار ترمیم و سفید کردن مس‌ها را به عهده می‌گرفتند.
oقدیمی‌ترین افرادی که به شغل مسگری مشغول بودند نام ببرید؟
مرحوم استاد خیرالله خان میرزایی، مرحوم مشهدی برفی‌خان میرزایی، مرحوم استاد حشمت شهبازی، مرحوم استاد قدرت شهبازی، مرحوم مرتضی صفاری، مرحوم مشهدی استاد رضا که از پیرترین استادان بود، استاد خلیل مسگر، استاد اسماعیل مسگر، مرحوم میرزا محمد که او هم از پیرترین استادان مسگری بود، مرحوم حشمت رستمی، سیف، مشهدی ساجعلی، مشهدی حسین شهبازی و پسرش عباس شهبازی.
oشاگرد وقتی وارد کار مسگری می‌شد کار را از کجا شروع می‌کرد تا در نهایت به استادی برسد؟
اول دَم می‌دمید، سپس به تدریج به کار سائیدن مشغول می‌شد و بعد از مدتی به کار چکش زدن می‌پرداخت و بالأخره استاد می‌شد و می‌توانست هر کاری را در این زمینه انجام دهد، از جمله دیگ‌سازی، نوسازی، ابزارسازی و… . این کار حدود چند سال طول می‌کشید و به حوصله و دقت زیاد نیاز داشت. برای نمونه خود من حدود بیست سال شاگردی کردم.
oوسایل و ابزارهای مهم حرفه‌ی مسگری را نام ببرید؟
ته ورچه، میرایی، قیچی، انبر، چکش، سندان. سندان برای ته ورچینی دیگ است. «نا» را سوار می‌کنیم که برای دور قزقان‌سازی لازم است و میرایی هم برای کف تخت کردن است.
oاز این وسایل کدام‌ها در نهاوند ساخته می‌شدند؟
هیچ کدام در نهاوند ساخته نمی‌شدند. ما خودمان می‌رفتیم آن‌ها را از تهران وارد می‌کردیم.
oشما در دکان مسگریچه وسایلی می‌ساختید؟
قزقان، مجمع، لگن، پارچ، کاسه‌مسی، تُنگ پاسماور، گلاب‌پاش، قاشق، سینی، دِوری (بشقاب)، بایه دولِوَه برای دوشیدن دام (وسایلی نیز برای عروسی می‌ساختیم)، بایه (کاسه)، قنچه، روغن داغ‌کن، دیگ، سطل، آفتابه، منقاش، کوزه قلیان، پیش‌دستی، قندان (برای یک نفر در قهوه‌خانه‌ها که سه دانه قند جای می‌گرفت)، آفتابه‌لگن و…

oاز چه مواد سوختی برای کوره استفاده می‌کردید؟
در گذشته از چوب و زغال بلوط، که از کیان و لرستان تهیه می‌شد، استفاده می‌کردیم. بعد از زغال چوب و زغال سنگ و حالا از زغال معمولی استفاده می‌کنیم.
oکوره را چه کسی می‌ساخت و چگونه کار می‌کرد؟
کوره را خودمان درست می‌کردیم و استاد به‌خصوصی نداشت. در گذشته نیز دَم معمولی بود، در حالی که امروز دَم برقی است و اطراف آن را دیوار می‌کشند و روی آن سیخ‌کشی می‌شود تا به وسیله‌ی دَم معمولی (در قدیم) و دَم برقی (امروز) به آن هوا برسانیم و حرارت آن را بالا ببریم.
oدر قدیم مس را چگونه سفید می‌کردند و امروز با چه موادی سفید می‌کنند؟
در قدیم دیگ و… را با شن می‌ساییدیم، بعد آن‌ها را با قلع و نوشادر سفید می‌کردیم. پشت آن‌ها را که قرمز می‌شد با تیزاب سفید می‌کردیم در نتیجه
مشتری­پسند می‌شد و خریداران بیش‌تری داشت.
oآیا شما غیر از مس از فلزات دیگری هم استفاده می‌کردید؟
خیر، از فلزات دیگری در این حرفه استفاده نمی‌شود.
oدر حال حاضر مثل گذشته عروس و دامادها برای خرید به دکان شما مراجعه می‌کنند؟
خیر، این شغل قابلیت‌های خود را از دست داده است. اما قدیم برای خرید مجمع، گلاب‌پاش، دیگ، پارچ، وسایل آشپزخانه و… به ما مراجعه می‌کردند، در حالی که امروز روی می‌خرند و احتیاجی به ظروف و وسایل مسی ندارند. تو سر شغل مسگری خورده است. روی کیلویی ۲۲۰۰ تومان و مس کیلویی ۱۰۰۰ تومان است در حالی که مس ارزش بیش‌تری دارد و یک پُشت ]یک نسل[ کار می‌کند. در صورتی که روی دو سال و ملامین هم کمی بیش‌تر دوام دارد.

در گذشته عروس و دامادها به همراه خانواده برای خرید ظروف مسی به بازار مسگرها می‌آمدند و از این ظروف استقبال می‌کردند و شوق بیش‌تری از خود نشان می‌دادند. بازار مسگرها هم از این بابت از رونق و گرمی خاصی برخوردار بود. آن‌ها همه چیز می‌خریدند، زیرا عمدتاً وسایل خانه از ظروف مسی بود و مس در خانواده‌های مخصوصاً روستایی بسیار طرفدار داشت. بنابراین، مراجعه کننده‌ی به بازار مسگرها زیاد بود. برعکسِ امروز که دیگر کسی احوال ما را نمی‌گیرد و مسگری به فراموشی سپرده شده است.
oسرویس کامل ظروف مسی برای عروس و دامادها چه بود؟
مجمع، قزقان، بایه (کاسه)، پارچ، تُنگ پاسماور، گلاب‌پاش و… که هر کسی به اندازه‌ی توان و بُنیه‌ی مالی خود وسایلی را خریداری می‌کرد. روی این ظروف نقش‌ها و تصاویری زیبا را از رستم و سهراب و سایر شخصیت­های شاهنامه، اشکال هندسی، طاووس و سایر پرندگان و… تعبیه می‌کردند که به آن‌ها زیبایی خاصی می‌داد. بسیاری از ظروف مسی قدیم ساخت نهاوند به صورت عتیقه درآمده‌اند و برای خود طرفداران خاصی دارد. در حال حاضر در بعضی از خانه‌‌ها از آن­ها به صورت اشیای عتیقه و تزیینی نگه‌داری می‌کنند.
oشیوه‌ی قیمت‌گذاری و دستمزد کالاها چگونه مشخص می‌شد؟
دستمزد بر اساس نرخ روز بود. یعنی کیلویی ۱۰۰ تومان یا ۹۰ تومان. در حالی که امروز کیلویی ۱۰۰۰ تومان است.
oاستاد مولوی، زمانی که بازار رونق داشت، با سر و صدای بازار مسگرها چه می‌کردید؟
بله، همان‌طور که گفتید، سر و صدای خاصی از بازار مسگر برمی‌خاست و مردم می‌گفتند صدای خوبی است و همه چیز از رونق و حیات و کار خبر می‌داد و این امر برای رهگذری که از این بازار گذر می‌کرد نشانه‌ی رونق فعالیت اقتصادی بود. اما امروز در این محله که تنها من به کار مسگری مشغول هستم وقتی کار می‌کنم می‌گویند، این همه سر و صدا چیست، سرِ ما درد گرفت.
oدر یک دکان مسگری معمولاً چند نفر کار می‌کردند؟
حداقل دو سه نفر، کار می‌کردند. در حال حاضر یک نفر شده است و کسی به شاگردی در این کار علاقه‌ای ندارد. ضمن این‌که از نظر درآمد هم چون بازار کساد است شاگرد نمی‌گیریم. در گذشته از سه نفر، یک نفر استاد، یک نفر شاگرد و یک نفر هم به عنوان وَردست (فرمان‌بر) بود.
o دقیق‌ترین کار در این شغل که به ظرافت و توجه بیش‌تری نیاز داشت چه بود؟
همان کار سکه کردن است. ساخت مجمع، دیگ، قابلمه و… کار خوب و تمیزی بود که نیاز به وقت و ظرافت بیش‌تری داشت. کار سکه کردن یعنی کار مشتری پسند که زیبا و بدون ایراد و نقص باشد.

oاگر ظروف و وسایل مسی سوراخ یا شکسته می‌شدند چگونه آن‌ها را تعمیر می‌کردید؟
آن‌ها را با قیچی در می‌آوریم و پس از دندانه‌بندی آن‌ها را جوش می‌کردیم و با چکش آن‌ها را می‌کوبیدیم و سپس رُفو (مرتب و صاف) می‌کردیم. دور قسمت سوراخ را دندانه دندانه می‌کردیم و دور قطعه‌ای را که اندازه‌ی آن بود نیز دندانه دندانه می‌کردیم و داخل هم قرار می‌دادیم، سپس جوش می‌ریختیم و بعد با ضربات چکش با دقت خاصی آن را صاف می‌کردم تا زمانی که مطمئن شویم «یک تکه» به نظر می‌رسد.
oدر کدام یک از شهرهای اطراف بازار مسگری وجود داشت؟
در همه‌ی شهرها معمولاً وجود داشت. بروجرد، ملایر، کنگاور و کرمانشاه بازار مسگری وجود داشت و برای خودشان بیا و بروی داشتند. در حالی که امروز دیگر از آن رونق و فعالیت خبری نیست.
oآیا وسایلی در نهاوند ساخته می‌شد که آن‌ها را به شهرهای اطراف بفروشید؟
بله، وسایلی می‌ساختیم و آن‌ها را به بروجرد می‌فروختیم یا وسایل را با شهرهای ملایر، کنگاور، کرمانشاه، اسدآباد مبادله می‌کردیم. معامله‌ی ما به صورت جنس به جنس انجام می‌گرفت. ولی همدان خودشان می‌ساختند.
oمعمولاً کسانی که در این کار مشغول بودند به چه بیماری‌ها و عوارضی مبتلا می‌شدند؟
نابینایی، ناراحتی تنفسی و ریوی نمونه‌ای از این بیماری­هاست. برای مثال، خودِ من بر اثر دود زغال­سنگ بینایی­ام را از دست داده‌ام. افراد و همکاران قدیمی نیز معمولاً بر اثر حرارت، فشار کار و دود آتش به ناراحتی تنفسی و ریوی و نابینایی مبتلا می‌شدند.
oجناب آقای مولوی، رابطه‌ای بین مسگرها و تعصبات شغلی در گذشته چگونه بود؟
در قدیم رابطه‌ی بین مسگرها گرم و صمیمی بود و با هم رفت و آمد می‌کردند.  به کمک یک دیگر می‌رفتند و در کم و زیاد شغلی شریک هم بودند. در حالی که امروزه چنین وضعیتی نیست. به عنوان نمونه اگر برای کسی حادثه و پیشامدی اتفاق می‌افتاد به او کمک می‌کردند تا شغل و کسب او مجدداً رونق بگیرد و احیا شود. اگر کسی مریض می‌شد، هفت هشت نفر جمع می‌شدیم و به عیادت او می­رفتیم و او را کمک می‌کردیم.
oبه نظر شما چرا این روابط و ارزش‌های خوب و قدیمی نیست؟
چون امروز کسی از طریق مسگری قادر به تأمین زندگی خود نیست و شرایط زندگی برای صاحبان این حرفه سخت شده است و مثل سابق نیست. هر کسی خودش نیاز و مشکلاتی دارد و این‌ها باعث شده است که این ارتباط و صمیمیت کاهش پیدا کند.
oاستاد مولوی، مس تا چه موقع برای خانواده‌ها قابل استفاده است؟
ظروف مسی تا یک پُشت (یک نسل) حدود ۵۰ تا ۱۰۰ سال قابل استفاده است. اگر لبه‌ی ظرف از بین برود یا تَه آن سوراخ شود قابل تعمیر است، ولی «روی»
چنین نیست.

oچه موقع مشخص و معلوم می‌شود که باید مس را از کوره بیرون آورد؟
اگر مس بیش‌تر از مدت زمان خود در کوره بماند آب می‌شود و از بین می‌رود ولی اگر مس به صورت رنگ خرمایی درآمد آن را از کوره بر می‌داریم.
oاز کوره در رفتن به چه معناست؟
همان است که فلز آب می‌شود و از بین می‌رود (منظور عصبانی شدن و تعادل خود را از دست دادن است).
oدر قدیم دستمزد شاگرد چه‌قدر بود؟
بنده خودم سالی ۱۲ تومان شاگردی کردم، ضمن این‌که از آن ۱۲ تومان دستمزد، با ۶ تومان یک خروار گندم برای زمستان خود می‌خریدم.
oآقای مولوی، در حال حاضر کسی برای شاگردی و یاد گرفتن این حرفه به شما مراجعه می‌کند؟
در قدیم افرادی برای شاگردی مراجعه می‌کردند ولی در حال حاضر خیر. حتی فرزندان خودم هم به این شغل علاقه‌ای ندارند و دوست ندارند که این حرفه را ادامه دهند. چون شغل ضعیفی است و زحمت زیادی دارد و درآمد آن هم ناچیز است. هم‌چنین شغل تمیزی نیست.
oدر این مورد که می‌گویند: گنه کرد در بلخ آهنگری برای جدا کردن مصراع­ها به شوشتر زدند گردن مسگری، توضیحاتی بفرمایید؟
چون مسگر از قدیم بدبخت بود و مظلوم واقع می‌شد، گناه دیگران مثل آهنگر را به گردن ما می‌گذاشتند و باید به جای دیگران مسگر مجازات می­شد!
oبین شغل شما با مشاغل دیگر نظیر آهنگری چه رابطه‌ای وجود دارد؟
هیچ ارتباطی نداشت و شغل آن‌ها با ما فرق می‌کرد. ما به کار آن‌ها دخالت نمی‌کردیم، آن‌ها هم به شغل ما دخالت نمی‌کردند.
oدر گذشته از دکان‌های شما مالیات می‌گرفتند؟
نه، از کار ما مالیات نمی‌گرفتند. ولی بر ترازوی ما مقداری سرب می‌زدند و مبلغ ۳۰ تا ۵۰ تومان می‌گرفتند (چیزی شبیه به علامت استاندارد بود تا ترازو دقیق باشد).
oوسایل مسگریرا از روی قالب و فرم خاصی می‌ساختند؟
خودمان برای فروش می‌ساختیم و اندازه‌گیری ظروف و وسایل به صورت ذهنی بود. آن‌ها را در ذهن مجسم می‌کردیم و بعد آن‌ها را می‌ساختیم. با متر و سانت می‌بریدیم و می‌ساختیم.
oدر چه دورانی بیش‌تر مردم از مس و وسایل مسی استفاده می‌کردند؟
از حدود بیست سال پیش مردم به مس علاقه‌ی کم‌تری نشان می‌دهند. چون روی و ملامین و وسایلی که زرق و برق دارند چشم مردم را پر کرده است و مردم به طرف آن‌ها می‌روند و از آن‌ها می‌خرند. در حال حاضر ما مس را کیلویی ۲۵۰ تومان سفید می‌کنیم. قلع کیلویی ۷۰۰۰ تومان، پنبه‌ی آن کیلویی ۱۰۰۰ تومان و نوشادر کیلویی ۱۰۰۰ تومان است. بنابراین، اگر کسی بخواهد دیگی سفید کند باید ۲۰۰۰ تومان پول بدهد لذا ترجیح می‌دهد که یک ظرف رویی بخرد.
o چرا در قدیم داشتن مس و مسینه علامت ثروتمندی بود؟
چون مردم آن دوره به مس و ظروف مسی علاقه داشتند و ثروتمندان چنین ظروفی را بیش‌تر می‌خریدند و نگه می‌داشتند.
oمراحل ساخت یک ظرف مسی مثل دیگ را از شروع تا خاتمه توضیح دهید؟
یک ورق هفت دَور (هفت بار) به کوره می‌رود. ما ظروف را «یک تکه» می‌ساختیم. هفت دفعه مس چکش می‌خورد تا سفت شود. دوباره به کوره می‌رود تا نرم شود، دوباره چکش می‌خورد. تا در نهایت یک دیگ «یک تکه» ساخته شود که محکم بود، ولی دیگ چند پارچه (چند تکه) تَه، بدنه و لبه­ی آن جدا بودند و به وسیله‌ی دندانه دندانه به هم وصل و کوبیده می‌شدند.
oمدتی که شما مشغول این شغل بودید آیا حادثه‌ی ناگوار برای همکارانتان اتفاق می‌افتاد؟
بله، پیشامدهای ناگوار روی می‌داد. از جمله سوختن فلز ذوب شده و روی دست کسی ریختن، سوختن دکان، آتش‌سوزی و… ولی مورد خاصی یادم نیست.
oآقای مولوی، چه عواملی مس را از بین می‌بُرد یا سوارخ می‌کرد؟
اگر نم به مس برسد و جایی نمناک باشد مس آسیب می‌بیند. بخار حمام، آب لیمو و سرکه مس را سوراخ می‌کند. از این جهت مس را سفید می‌کنند تا مانع از سوارخ شدن آن شوند.
oشما که در حال حاضر آخرین مسگر بازمانده‌ی این شغل هستید چه پیش‌نهاد و صحبتی برای احیا و رونق این شغل دارید؟
واقعیت امر این است که کسب ما از بین رفته است. دوست داریم این شغل رونق یابد ولی ممکن نیست.
oآقای مولوی، شاگردان در حین سفید کردن مس وقتی چرخ می‌خوردند یک شعری می‌گفتند «مسگری بَکُ تا وِلِت کنم» در این مورد توضیح دهید؟
بله، این شعر بچه‌ها در موقع ساییدن مس بود. ماسه یا شن را برای سفید کردن داخل دیگ می‌ریختند و شاگرد با پای برهنه داخل دیگ می‌شد. زیر دیگ هم پارچه‌ای می‌انداختند که دیگ زیاد چرخ نخورد و فقط شن یا ماسه‌ای که داخل دیگ بود بچرخد و بر اثر این کار مس را سفید می‌کردند. وقتی شاگرد داخل دیگ می‌شد، چوبی را به دیوار نصب کرده بودند که شاگرد این چوب را می‌گرفت و داخل دیگ می‌چرخید و در این موقع بعضی این شعر را زمزمه می­کردند.
oچه خاطره‌ای ازدوران مسگری دارید؟
چه خاطره‌ای! دوران خوب جوانی را از دست دادیم ولی حالا چه به دست آورده‌ایم؟ قدیم خوب بود ولی حالا وضع مناسب نیست و همین خاطره‌ی تلخ روزگار ماست!

نقاشی بازار، اثر استاد رحیم نوه­سی

در این جا اشاره به دو نکته لازم است:

نکته­ی اول، این که، ‌این مصاحبه زمانی در فرهنگان به چاپ می­رسد که آقای حسن مولوی چشم از جهان فرو بسته و در سرای باقی بر خوان رحمت حق نشسته است. روحش شاد و یادش گرامی باد.

نکته­­ ی دوم، به هنگام جست­جو برای یافتن عکس­هائی از حرفه­ی مسگری، به جناب آقای جلال جعفری که نام خانوادگی ایشان قبلاً قیطاسی بوده برخورد کردیم که موجب گردید اطلاعات بیش­تری از کسانی که در این حرفه بوده­اند به دست آید. اسامی افرادی که در ذیل می­خوانید توسط آقای جلال جعفری بیان شده که همگی، چه در شهر و چه در روستاهای اطراف نهاوند، به شغل مسگری مشغول بودند. یادآوری نام آن­ها،‌ کم­ترین کاری است که در این مرحله از گردآوری این مطالب می­توان انجام داد. ضمن این که هر کدام از این اسامی می­تواند خاطرات شیرین و صحنه­ های زیبائی از گذشته مشاغل و مناظر بازار قدیم نهاوند را در ذهن همشهریان عزیز تداعی کند. آنان که رفته­ اند روحشان شاد و آنان که هستند عمرشان طولانی باد.

فرهنگان

حاج حبیب شهبازی                            کاروانسرا گلشن

حاج حشمت رستمی                          چهار سوق

جمال شهبازی                                   کوچه­ی گیان راه

اسماعیل مهرابی                                ۱۷ شهریور

نصرت غلامی                                   تغییر شغل داده

قدرت شهبازی                                  چهار سوق (برادر حشمت شهبازی)

حاج شکرالله شهبازی                          کاروانسرا گلشن (پسر حاج حبیب شهبازی)

جلیل قیطاسی                                   چارسوق

داود قیطاسی                                    چهارسوق

عیسی شاهرخی                                 چهارسوق

برفی خانمیرزایی                               درِ سرداب

خیراله خانمیرزایی                             درِ سرداب

حشمت شهبازی                                سنگ میل

مرتضی صفاری                                 چهارسوق

یدالله فیاضی                                     چهارسوق

حسن مولوی                                    سر شرشره (با ایشان مصاحبه شده است)

ابوالقاسم خسروی                              (در کاری) به روستا می­رفتند

استاد باقر                                        بازار مسجد صاحب­الزمان

یوسف خان کیانی                              روستای گیان

ابراهیم کیانی                                    روستای گیان

محمدعلی (علیمرادی)

قاسم و پسران احتمالاً شیرین­منش

جلال جعفری                                   تغییر شغل داده و کفش فروشی دارد.

سهم­ الدین شاهرخی                            سر شُرشُره

عابدین شاهرخی                                راسته بازار پای قلعه

ساجعلی رستمی                                راسته بازار پای قلعه

علی­جعفر سیف                                 چهار سوق

جلال شهبازی برادر جمال شهبازی                 تغییر شغل داده و پاسبان است.

داود علیمرادی                                  درب ترمینال

حسین ظفری                                    پشت بیمارستان

 


مطالب مشابه :


در تهران چه کالایی را از کجا بخریم؟

آدرس. ابزار و بازار بزرگ سراي پارچه بازار بزرگ، گور




مراکز خرید در تهران

آدرس: خیابان خیابون گاندی، خیابون زرتشت و مولوی؛ از پارچه تیکه ای های توی .بازار صفویه




مناطق طلايي تهران براي تغيير در دکوراسیون منزل

خیابان زرتشت یک بورس پارچه و پرده در تزئینی در بازار مولوی آدرس وب سایتهای




نیازمندیهای سقز فروردین ماه 1387

آدرس: سقز، بازار روز پارچه سراي کتابفروشی و مطبوعاتی مولوی




کاسه زهر - طنز

(آدرس دقیق اشعار کــوتاه و زیبــای مـولــوی:: خیاط دکان را ترک کرد و کودک مقداری پارچه




لیست آدرس و تلفن كليه اتحاديه هاي ( صنف ) تهران و شهرستانها

خيابان 15 خرداد ـ انتهاي بازار عباس آباد م محمدیه اول خ مولوی شرقی جنب بانک سپه پارچه




پیشینه صنعت مسگری در نهاوند

رغم کساد بودن بازار مولوی، زمانی که بازار رونق داشت ولی دیگ چند پارچه




بازار ها و مراکز خرید البسه در استانبول

بازار ها و مراکز آدرس استانبول اینجا دومین فروشگاه پارچه در Arasta Bazaar و سومین فروشگاه




غربت لباس‌های سنتی در آذربایجان

به طور مثال در مناطق سردسیر افراد مسن از رنگ‌های تیره‌تر و پارچه که مولوی آدرس سایت




آدرس مراجع مرتبط با دادگستری در تهران

آدرس مراجع نازي آباد-بازار دوم-ضلع ميدان مولوی روبروی پاساژ پارچه




برچسب :