گردان 207

در منطقه نهرعنبر و زبیدات خاک عراق، رزمندگان ما بعد از عملیات های خونین مستقر شده بودند.

این مناطق از نظر نظامی و سوق الجیشی حساسیت بسیار بالایی برخوردار بودند و از نظر سیاسی برای محافل رسانه ي مهم و خبرساز بودند.

همه روز درگیری های بسیار سختی رخ می داد و نزدیکترین خط پدافندی ایران و عراق تلقی می شد.در راستای نگهداری خطوط تصرف شده ازدست عراقی ها یک یکان پیاده گردان 207 ژاندارمری مسئولیت نگهداری قسمتی از این خطوط را به آن یگان واگذار گردیده بود.

شکل فیزیکی خط بگونه ای بودکه سنگرهای دیدبانی و استراحت در بالای ارتفاعات بودند. ودر صورت دستیابی عراقی ها به مواضع ازدست داده خودشان تا کیلومترها سرزمین پدافندی ایران در زیر دید و تیر عراقی ها قرار می گرفت، لذا نیروهای عراقی تلاش های شبانه روزی داشتند تا به این مواضع دست یابند.

گردان ژاندارمری به فرماندهی ستوانیکم مولائی در سمت راست گردان ما مستقر بود، وبه نوعی هم زیر نظر فرماندهی ما عمل می کردند.

تجارب و آموزش یگان های ما بمراتب بیشتر و بهتر از گردان ژاندارمری بود و ما هرآن بیم داشتیم که عراقی ها از سمت ژاندارمری رخنه خواهند کرد و در صورت وارد شدن به کانال های مواصلاتی نبرد تن به تن و کانالیزه شدن درگیری حتمی می شد و تقریبا قادر به خارج کردن عراقی ها نمی شد زیرا آنها به مواضع بالا دستی و سنگرها و کانال های عمیق دست می یافتند.

دسته زیر امر من در جوار این گردان قرار داشت یعنی آخرین سنگر ژاندارمری از سمت چپ آنها با اولین سنگر پدافندی سمت راست ما همجوار بود، با تدبیر و تجاربی که از نحوه دفاعی یگان داشتیم ما علاوه بر موضع گرفتن به سوی عراقی ها به سمت یگان ژاندارمری هم موضع بسته بودیم که در صورت از دست دادن سنگرهایشان عراقی نتوانند در عرض نفوذ کنند، عمق کانال ها بیش از 2 متر بود و مواضع ایران در بالای تپه ها مشرف به زمینهای باز عراق بود و از پشت به سرزمین های دره مانند و عمیق که تا شهر مرزی موسیان و مهران دید و تیر داشت.

در ملاقاتی که با فرمانده یکان ژاندارمری داشتم بسیار تاکید کرده بودم که عراقی ها از مواضع آنها وارد کانال ها خواهند شد ولی ایشان حرفای مرا بعلت کم سن سال بودنم رد می کرد و.قبول نداشت

این موارد را به رئیس رکن دوم و سوم گردان خودمان نیز کتبی ابلاغ کرده بودم و دلیلش را هم اینگونه تحلیل کرده بودم که مواضع مقابل ژاندارمری دارای سینه کش با زاویه ملایم می باشد و نیز عراقی ها فاقد موانع مانند سیم خاردار و مین و غیره هستند گویی که هر لحظه بطرف ما پیشروی خواهند داشت

دلایل من تجزیه و تحلیل شده بود وبه یگان همجوار ستوان مولائی ابلاغ و هشدار های مراقبتی داده شده بود ولی ایشان نظریه ما را رد می کردند و از آنجایی که زیر امر کامل ارتش نبودند حرف شنوی موثر نداشتند.

ماه ها می گذشت پدافند همچنان ادامه داشت. جبهه همانند شب های گذشته با تبادل آتش تیر و خمپاره و توپ وتانک ادامه داشت و فعالیت محسوسی گزارش نشده بود تا اینکه عراقی ها اقدام به تک های کوتاه در تمام جبهات جنگ زدند که به دفاع متحرک نامیده شد، سحرگاهان یک روز گرم تابستان حوالی ساعت 4 صبح تلفن های 312 صحرائی و بی سیم ها یکی پس از دیگری به صدا درآمد که خبر از واقعه شومی داشت، عراقی ها تک زده بودند، دستور آماده به سنگر داده شد خطر ما را تهدید می کرد استراق سمع گزارش داد عراقی ها وارد سنگرهای استراحت ژاندارمری و کانال ها شدند و گلوی نگهبانان استراق سمع را با کارد می برند صدای دادو فریاد عراقی ها به آسمان برخاسته و تماس قطع شد.

تمام رزمنده ها با ساز وبرگ شان در مواضع به حالت آماده باش در آمدند فوری ارتباط مواصلاتی یکان ما با ژاندارمری را با گماشتن زبده ترین تک تیراندازها و تیربارچی ها مسدود کردیم تقاضای اعزام نیروی کمکی کردیم بچه های ما از قبل تدابیر خود را اندیشیده بودند مهمات و دبه آب وغیره را در موضع هایشان انبار کرده بودند و منتظر ورود اولین عراقی به کانالهای ما بودند.

شدت آتش زیادتر شد فرماندهان خود را به خط مقدم رساندند تا یگان ها را هدایت کنند تلفات نیروهای گد 207 ژاندارمری زیاد شده بود عراقی ها وارد مواضع شده بودند و می خواستند در عرض وارد سنگرهای ماهم بشوند که با دفاع جانانه و تن به تن ناکام می شدند.

خطر همه را تهدید می کرد عراقی ها گد ژاندارمری را کاملاً تصرف کردند وعده بیشماری را شهید و مجروح کردند و عده ای از نیروها مجبور به ترک مواضع شده بودند. بوی دود و خون هوای منطقه را فراگرفته بود لحظات غمناکی بود صدای هلهله عراقی ها بگوش می رسید و حتی پرچم عراق را برروی مواضع تصرف شده برافراشتند.

از نیروی هوایی تقاضای بمباران مواضع عراقی شد که چند فروند اف 14 آن مواضع را کوبیدند ولی کار ساز نشد. فرمانده گردان (سروان میر ) که فرماندهی کار کشته ی بود به اتفاق ستوانیکم سیدناصر حسینی طرح پاتک و سد نمودن عقبه گردان ژاندارمری را به اجرا گذاشتند من به اتفاق بچه های دسته شناسایی محرمی- عباسی- افزا- اندرمانی و غیره که بیش از 70 نفر بودیم و اکثرا نیروهای کادری بودند ماموریت یافتم که با راه پیشروی عراقی ها زمینه را برای پس گیری مواضع فراهم سازیم

در تاریکی مطلق شب خودمان را به جاده آسفالته مرزی زبیدات رساندیم در بالای ارتفاعات که پست از مواضع عراقی ها بود مجبور به تحکیم موضع کردیم وبا کندن جان پناه و سنگر خودمان را برای نبردی خونین آماده کردیم

عده ای از نیروهای ژاندارمری که در منطقه سرگردان بدون سازمان ولو بودند زیر امر گرفته و سازمان رزمی مختصری ترتیب دادیم. در این بین ستوانیکم مولایی فرمانده گردان ژاندارمری را هم دیدم با هم صحبت کردیم و امید دادیم که نگران نباشد رزمنده های ما بیکار نخواهند شد برای این اتفاق هم تدابیری خواهیم اندیشید. ایشان هم کمی خجل و افسرده به هشدارهای من فکر می کرد.

بیرون کشیدن عراقی ها ناممکن بود لذا تصمیم گرفتیم با کوبیدن مداوم سنگرهای خودمان که بدست عراقی ها افتاده بود آنها را با گرفتن تلفات مجبور به خارج کردنشان کنیم و در این بین با اعزام گشتی اقدام به شکار تک تک عراقی ها کنیم لذا جیپ های حامل تفنگ های 106 ضد بتون و سنگر اقدام به شلیک کردند و ساعتها عراقی ها را کوبیدند سنگرها ی جان پناه عراقی ها در اثر تخریب سلاحهای اجتماعی به هوا برمی خاست. وجب به وجب یکان تصرف شده کوبیده می شد، کانال ها مملو از اجساد عراقی بود. آنها از ترس اصابت ترکش خود را به داخل سنگرها انداخته بودند.

هوا روبه تاریکی می رفت فرمانده گردان نیروی جدید پای کار آورد و ماموریت داد تا ما با ترکیب گشتی از گوشه ای وارد کانال های ژاندارمری شویم لذا بی درنگ ازمیان تپه مهورها ها و شیارها به زیر دامنه ارتفاع تصرف شده رسیدیم وهنوز عراقی ها متوجه نزدیک شدنمان در اثر شلیک سلاحهای اجتماعی نشده بودند. با بی سیم اطلاع دادیم تا 10 دقیقه جنگ افزارهای اجتماعی خاموش شوند و بعد ادامه دهند ما 10 دقیقه فرصت داشتیم هرکدام به نزدیک سنگری می رفتیم وبا پرتاپ نارنجک عراقی ها را در سنگر پناه گرفته بودند و یا قائم شده بودند بدرک واصل می شدند سازمان رزمی عراقی ها ازهم پاشیده بود.

ضربات سنگین وبلافاصله بود پاکسازی را از یک طرف شروع کردیم وتا انتها ادامه دادیم مرحله خطرناک رسیدن به مدخل کانال بود بعد آن تقریبا پیروزی ما حتمی میشد چون به مواضع آنها رخنه می کردیم. فرصت چندانی نداشتیم سعی داشتیم در کمترین فرصت بیشترین ضربات رابر عراقی ها وارد سازیم غرور یگان ما جریحه دار شده بود واکنون موقع ایثار و جانفشانی بود و هر آنچه که در جنگ آموخته بودیم بکار می بستیم.

عراقی ها تک تک کشته می شدند صدای تکبیر ما وحشت در جان عراقی ها انداخته بود خودم را آهسته به بالای کانال رساندم دیدم عده ای از عراقی ها در حال فرار هستند فریاد زدم بچه ها عراقی ها فرار می کنند، گویی نیرو گرفتیم بر شدت درگیری افزودیم ما برای گرفتن تلفات از عراقی ها اعزام شده بودیم ولی بخواست خدا مواضع را تصرف می کردیم در گوشه کانال بابی سیم به افسر عملیات پیام دادم نیرو بفرستید ما برنمی گردیم بخواست خدا گویی مواضع بدست ما می افتد. اسلحه های ما دراثر شلیک پی در پی داغ شده بود و گلوله هل را در چند قدمی به زمین اصابت می کرد ناچار از اسلحه های عراقی ها که در کانالها روی زمین پخش شده بود استفاده می کردیم ساعتی طول نکشید که دیدیم از ته کانال نیروی کمکی رسید ابلاغ کردیم ما در حال پاکسازی مابقی سنگرها هستیم شما مواضع را به سوی عراقی ها برگردانید وآماده پاتک احتمالی عراقی ها باشید.

بسیار خوشحال بودیم تعداد تلفات عراقی ها بیشمار بود تصمیم گرفتم چند تایی هم اسیر بگیریم لذا فرصت دادیم تا از سنگرها بیرون بیایند بعد سنگر را منفجر کنیم. در داخل کانال در اثر جست و خیز پایم جایی گیر کرد روی جسد عراقی افتادم عراقی ازشدت درد فریاد کشید گویی زخمی شدیدی شده بود وخودش را به مردن زده بود خواست بامن گلاویز شود بچه ها متوجه من نبودند عراقی اسلحه مرا که روی سینه او افتاده بود ازدستم کشید تا از خود دفاع کند، جای درنگ نبود سراسیمه بطوریکه هول شده بودم با دستپاچگی که مبادا قبل از کشتن کشته شوم با کارد سنگری که همیشه به همراه داشتم ضربه ای بی هدف و ناگهانی به صورت عراقی زدم اسلحه از دستش زمین افتاد ضربه دوم را هم به گلویش وارد ساختم خون گلویش به سرو صورتم پاشید، از ضربات متوالی وارده کارعراقی تمام شد، هم رزمان که صورت ولباس خونین مرا دیدند فکر کردند که زخمی شدم بسوی من دویدند تا به عقب تخلیه کنند که با توضیح مختصر فهماندم که چیزی نیس، به

ماموریت خودشان ادامه بدهند، تمام لباس ها و دست و صورتم خونی شده بود سایر رزمنده ها هم وضعیت مرا داشتند. یادم نمی رود 48 ساعت با همان وضع ادامه ماموریت داشتیم خونابه ها در روی پوست و لباسمان خشک شده بود تمام اسلحه ها خون مالی بود غذا ی بسیار مختصر و سرپایی با دستان کثیف میل می کردیم حتی فرصت نماز خواندن نداشتیم و دریک لحظه خبر می رسید در ته یکان، داخل کانال، داخل سنگرها و غیره و غیره درگیری است باید از این سو به آن سو در حرکت می بودیم غفلت جایز نبود کسی دقیقه ای نخوابیده بود. کانال ها و سنگرها و اطراف نا امن بود امکان وجود عراقی بود که در جایی کمین کند لذا چند نفر داوطلب شدند با دقت و احتیاط کامل، جای جای مواضع را بکاوش کنند و نفرات عراقی را شکار کنند،

در داخل یکی از سنگر ها یک درجه دار عراقی خود را به پتو پیچیده بود و به این شکل مخفی شده بود که تا غروب آن شب کسی متوجه نشده بود یکی از سربازها با احتیاط برای برداشتن یک پتو داخل سنگری می رود پتو را که می کشد عراقی از ترس جیغ وحشتناکی می کشد قبل از اینکه سرباز رزمنده کاری بکند عراقی دردم غش می کند او را وسط کانال کشیدم و آب به صورتش زدیم بیدار شد از ترس می لرزید اورامانند سایر اسرا به عقب تخلیه کریم.

عراقی دیگر پاتک نزدند ولی توپخانه عراق تا صبح مواضع را کوبید که چند شهید و مجروح داشتیم و رزمندگان تا صبح بصورت آماده باش در سنگرها ماندند صبح زود فرمانده گردان به اتفاق تعدادی از پرسنل ژاندارمری به ما پیوستند و از بچه ها تشکر و قدر دانی بعمل آوردند ایشان نزدمن آمد و گفت حالا می فهم که تجربه جنگی به مراتب بالاتر و کارساز تر از آموزش هایی است که در مدارس نظامی طی می کنیم من باید به هشدار های شما گوش می دادم و حالاهم از خدا ی بزرگ تشکر می کنم که یار و یاور رزمندگان بود.

دوروز بعد نیروهای ژاندارمری با تجدید قوا به خطوط خود باز گشتند اجساد عراقی ها هنوز زیر پاها مانده بود و ما بعلت کمبود نیرو نتوانسته بودیم بوی اجساد که در اثر تابش خورشید و گرمای سوزان جنوب گندیده بودند آسمان منطقه را فرا گرفته بود فرصت نشده بودتا اجساد عراقی ها را دفن ویا تخلیه کنیم لذا زحمت تخلیه جنازه عراقی ها به پرسنل ژاندارمری افتاد. وما نیر مواضع رابه آنها تحویل دادیم و به مواضع قبلی خودمان برگشتیم.

روزهای پنجشنبه ساعت 5 عصر برنامه ویژه ی به نام مرزداران از رادیو پخش می شد که گوینده اعلام کرد که با ستوان مولایی فرمانده گردان 207 ژاندارمری مصاحبه می کند. ایشان از رزمندگان گردان 168 تیپ مستقل 58 تکاور ذوالفقار تشکر و قدر دانی کرد و پیروزی اخیر را مرهون رزمندگان شجاعی دانست که با نثار جان خویش در کانال های عمیق و خوف ناک اجازه ندادند دشمن به اهداف شوم خود نزدیک شودو تمامی یگان از وجود عراقی های مزدور پاکسازی گردید.


مطالب مشابه :


مشخصات فني پژو 207

قیمت خودرو - مشخصات فني پژو 207 - قیمت جدید خودرو در صفحه نخست www.dayprice.ir - قیمت خودرو




207 - نانو تکنولوژی چیست؟ (کلیک کنید)

ساخت ، روش ، اندیشه - 207 - نانو تکنولوژی چیست؟ (کلیک کنید) - چیست؟ چرا؟ چگونه؟ ,اخبار روز




فروشگاه قطعات یدکی 206 , 207

ایران 206 - فروشگاه قطعات یدکی 206 , 207 - اولین و برترین مرکز ارائه خدمات پژو 206 و 207




مشخصات فني پژو 207 اتوماتیک

قیمت خودرو - مشخصات فني پژو 207 اتوماتیک - قیمت جدید خودرو در صفحه نخست www.dayprice.ir - قیمت خودرو




گردان 207

عرصه خون - گردان 207 - مجموعه خاطرات دوران جنگ و اسارت - عرصه خون




دانلود برنامه Proteus در 2 نسخه کرک شده پرتابل و حرفه ای (شبیه ساز مدارات الکترونیک)

بچه مثبت / مهرداد - دانلود برنامه Proteus در 2 نسخه کرک شده پرتابل و حرفه ای (شبیه ساز مدارات




عکس واقعی از داخل و بیرون پژو 207

همه چیز خوب - عکس واقعی از داخل و بیرون پژو 207 -




دانلود دفترچه راهنمای پژو 207 آی

خودرو برتر - دانلود دفترچه راهنمای پژو 207 آی - وبلاگ دانش فنی ، اطلاعات مهندسی ،آموزشی ، خبری




زمان تعویض روغن گیربکس 206 ، 207 (Al4)

تعمیرگاه گیربکسهای اتوماتیک و الکترونیک - زمان تعویض روغن گیربکس 206 ، 207 (Al4) - این وبگاه




نگاهی به تفاوت های پژو 207 و پژو + 206

علیرضا لرک - نگاهی به تفاوت های پژو 207 و پژو + 206 - alireza lorak - علیرضا لرک




برچسب :