نقدی بر "پندار خدا"

پندار خدا!

کتاب "پندار (توهم) خدا"، کتاب پر فروش سال 2006 میلادی، کتابی غیر داستانی است که توسط زیست شناسی انگلیسی به نام ریچارد داوکینز (استاد دانشگاه آکسفورد) نوشته شده است. او در این کتاب با نثر گیرای خود  اندیشه هایش در مورد دین و ایمان دینی را گردآوری و تشریح کرده است. در این نوشتار مرور مختصری بر محتوای این کتاب خواهیم داشت.

وضعیت ترجمه:

 کتاب توسط «ا. فرزام» به طور کامل به فارسی ترجمه شده و به رایگان در اینترنت موجود است.

فهرست: پیشگفتار

فصل ۱. یک کافر عمیقاً دین‌دار

فصل ۲. فرضیه وجود خدا

فصل ۳. برهان‌های وجود خدا

فصل ۴. چرا به احتمال قریب به یقین خدایی نیست؟

فصل ۵. ریشه‌های دین

فصل ۶. ریشه‌های اخلاق: چرا خوب هستیم؟

فصل ۷. کتاب خوب و زایتگایست اخلاقی دگرشونده

فصل ۸. اشکال کار دین کجاست؟ این همه دشمنی چرا؟

فصل ۹. کودکی، سواستفاده و رهایی از دین

فصل ۱۰. یک خلاء ناگزیر

ضمیمه، منابع و یادداشت‌ها

//www.bargozideha.com/static/portal/10/108627-754303.jpg

مروری نقادانه بر کتاب پندار خدا (توهم خدا) | ریچارد داوکینز

در نقد کلی به این کتاب باید به این نکته توجه داشت که برخی از اشکالات نویسنده کتاب متوجه اعتقادات مسیحیان و کتاب مقدس است. هر چند گاه این اشکالات درست است اما با توجه به اینکه از نظر قرآن کریم این ادیان تحریف شده هستند، این اشکالات ربطی به دین ندارد و دلیلی بر نفی خدا نیست. مضاف بر اینکه باید توجه داشت که انکار دین غیر از انکار خداست و اینکه با  انتقاد به برخی عقائد دینی، خدا را نفی کنیم مغالطه ای آشکار است.

این کتاب از جهت فلسفی ارزش فوق العاده ای ندارد و نویسنده آن یک فیلسوف نیست و بیشتر به عنوان یک زیست شناس به مسائل نگاه میکند. وی در فصل چهارم چنان با توماس آکویین که از بزرگترین فیلسوفان است چنان برخورد میکند و کلام او را در یک پاراگراف رد میکند که گویی با یک کودک روبروست!.

لحن کتاب همراه با شوخی و گاه نیش و کنایه است و کتاب را جذاب نموده است اما این زیباییها جای دلیل را نمی گیرد.

نویسنده کتاب در بخش نخست به برخی رفتارهای دین داران و برخی تبعیضها به نفع آنان اشاره نموده است. هر چند برخی مصادیق مثال زده شده قابل پذیرش نیست اما به طور کلی باید توجه داشت که رفتار غلط دین داران یا سوء استفاده از دین دلیل بطلان دین نیست بلکه باید تلاش نمود تا جلوی سوء استفاده از دین گرفته شود.

وی در فصل دوم در رد لاادری گری و عدم نفی و اثبات در مورد خدا و در اثبات اعتقاد به نفی خدا می گوید: اگر خدا وجود می داشت می توانست برهانی قاطع به نفع خود ارائه دهد.

البته خدا برهانهای فراوان ارائه داده که در جای خود قابل بحث است اما اگر ما کور باشیم مقصر او نیست.

وی سپس به تئوری قوری پرنده راسل اشاره میکند و میگوید اگر کسی ادعا کند که در کهکشان قوی پرنده ای وجود دارد که با تلسکوپ هم قابل دیدن نیست آیا باید بدان معتقد شد. وی میگوید اثبات خدا بر عهده مؤمنان است نه شکاکان.

وی معتقد است که اگر علم نتواند خدا را اثبات کند پس خدا نیست. غافل از اینکه آنچه مهم است کسب یقین است و علم تجربی خصوصیتی ندارد. در اسلام بر خلاف مسیحیت باید به خدا یقین نمود و سپس به آن ایمان آورد و یقین به خدا از طریق برهان عقلی است. از آنجا که خدا مادی نیست اصلا علوم تجربی بدان راهی ندارد.

وی در ادامه به انکار تاثیر دعا می پردازد. اشکال نویسنده آن است که گمان می کند همه چیز باید با علوم تجربی اثبات گردد در حالی که دعا یک امر ماورایی است و با علم تجربی قابل اثبات یا رد نیست. اینجا جای وحی است.

باید توجه داشت که در این جهان همه چیز با رابطه علت و معلول قابل توجیه نیست. گاه پدیده ها با هم رابطه معنایی دارند. فرض کنیم کسی از کره ای دیگر ما را نگاه میکند. میبیند که مردم پشت چراغ قرمزی می ایستند و عده ای حرکت میکنند. وی به این رابطه یک نسبت علی و معلولی می دهد اما ما که از نزدیک با ماجرا روبرو هستیم می دانیم که چراغ قرمز علت نیست بلکه یک سنبل و قرارداد است که سبب می شود ما اراده کنیم و ماشین را متوقف کنیم.

در امور انسانی بیشتر با اینگونه ارتباطها مواجه هستیم. گاه امواج سخن ما سبب میشود برف ریزش کند اما در مقابل مخاطب معنای کلام ماست که در مخاطب اثر دارد و علت نیست. ارتباط دعا نیز یک رابطه معنایی است. البته خیلی از دعاها دعای واقعی نیست و در حقیقت اثر خوبی روی مؤمنان دارد.

داوکینز گمان میکند که دین به معنای تعبد محض بدون دلیل است. چنان که کودک بی چون و چرا به سخن پدر و مادرش گوش میکند و با همین ذهنیت رشد میکند. این مفروضات داوکینز نادرست است و عقلانیت در دین جایگاه ویژه ای دارد. پذیرش اصل دین قطعا بر اساس عقلانیت، یک فضیلت است و سپس در مواردی هم تعبد هست همچنان که در خیلی از موارد زندگی تعبد نقش دارد. مثلا بیشتر مردم مقلد دانشمندان هستند. در عالم دین هم چنین است. بسیاری مقلد هستند اما معتقدند که علمای دین حتما دلیلی دارند.

اصلا علم چند دوره دارد: یک دوره که همه معتقدند همه چیز روشن است. سپس دوران بحران است که انتقادها شروع می شود و .... ما عین همین را در دین یا فلسفه هم داریم.

در این بحث ها نباید سراغ عوام رفت بلکه باید سراغ عالمان رفت و موشکافیهای آنان را دید.

وی در فصل سوم برهان های اثبات خدا را مورد نقد قرار می دهد. وی در رد برهان علیت می گوید: اگر برای فرار از دور باطل به موجودی به نام خدا قائل شویم دلیلی ندارد که او قادر مطلق، عالم مطلق و ... باشد.

وی در رد برهان صنع که هر طرحی باید طراحی داشته باشد به نظریه داروین استناد می کند و معتقد است نظریه داروین این بهان را ضربه فنی کرده است.

وی در ادامه تلاش می کند تا خواننده را متقاعد سازد که بین علم و اعتقاد به خدا تعارض وجود دارد و اکثر دانشمندان اعتقادی به خدا نداشته اند!

آقای داوکینز خدا را یک فرضیه علمی می داند که باید شواهد آن را جمع آوری کنیم و اثبات نماییم و او معتقد است که شواهد آن کم است. وی می گوید گذشتگان گمان می کرده اند که این جهان یا باید شانسی پدید آمده باشد و یا خالقی داشته باشد اما داروین فرضیه سومی ارائه داد که این جهان با تکامل بوجود آمده است.

اینگونه نبوده که اعتقاد به خدا بر اساس وهم بوده است بلکه نوعی عقلانیت دقیق برای یافتن سرچشمه هستی بوده است. فرض کنیم موجودی وجود دارد که جسمانی و مادی نیست. اگر بخواهد خودش را به ما معرفی کند محدودیت هایی وجود دارد. در اینجا دو فرض وجود دارد: اول اینکه بگوییم وجود چنین موجودی محال است. این فرض خودخواهانه است. اما اگر فرض کنیم که چنین موجودی وجود دارد چه باید بکند: کسانی را بفرستد که به ما بگویند و آنها معجزاتی داشته باشند. چنین کاری کرده است.

بهرحال باید تنگنای عالم ماده را نیز در نظر بگیریم. علوم تجربی در عالم ماده راه دارد که صدق و کذب تئوری قابل تجربه است. خداوند موجودی است که محاط بر عالم است و وجود و عدم وجود او به کل عالم هستی بر می گردد. خدای متعال درون جهان نیست بلکه برون جهان است، لذا قابل تست تجربی نیست.

روش آزمایشی جان استوارد میل که اکنون رایج است در خدای متعال راه ندارد، زیرا نمی توان خدا را حذف کرد بعد دید که بر سر جهان چه می آید، یا خدا را تغییر داد و نتیجه این تغییر را در جهان دید. لذا در مورد خداوند راه دیگری باید رفت.

یا این جهان متکی به موجود دیگری است و یا متکی به خودش است. آقای داوکینز خیلی به ادله فلسفی وجود خدا نپرداخته و آنها را ادله ای کودکانه پنداشته و راحت از آنها عبور کرده است.

خیلی چیزها در عالم داریم که راه فهم آنها علوم تجربی نیست. مثلا درک زیبایی، عاطفه مادر نسبت به فرزند و ... با علوم تجربی قابل فهم نیست.

آقای داوکینز گمان میکند که تنها معرفت قابل قبول علم  و به خصوص علم تجربی است.

داوکینز در فصل ششم به رابطه اخلاق و دین می پردازد.

در مورد رابطه دین و اخلاق در فرهنگ اسلامی دو نظر است:

1.          اخلاق را باید از دین گرفت و بیرون دین اخلاق معنا ندارد. این رای بیشتر رای اشاعره است.

2.          اخلاق مستقل از دین است. یعنی موازینی مستقل داریم که ارزشهای اخلاقی است البته دین هم به اخلاق فرمان می دهد. مثلا عدل یک فعل اخلاقی است که خارج از دین هم معنا دارد. البته محدوده آن را دین روشن می سازد و در واقع دین، معلم اخلاق است. به تعبیر دیگر اخلاق ریشه در فطرت انسان دارد.

البته آداب و سنن بومی را نباید با اخلاق اشتباه گرفت. مثلا گوشت خوردن در میان هندوها ناپسند است، این را نمی توان یک فعل اخلاقی دانست.

وی در فصل هشتم به نقد دین می پردازد.

در ابتدای این فصل در بیان تفاوت خود و بنیاد گرایان می گوید: آنها کتاب مقدس برایشان یک اصل مسلم است و به شواهد کاری ندارند و اگر شواهدی خلاف باورشان یافت شود، آن شواهد را دور می اندازند. اما من به نظریه تکامل به دلیل شواهد قاطع در مورد آن است.

باید توجه داشت که در اسلام، باور ما باید بر اساس برهان باشد و پذرش کورکورانه و اعتقاد تقلیدی به اصول دین مورد قبول نیست.لذا همچنان که بیان شد بسیاری از مطالب آقای داوکینز با توجه به دیدگاه مسیحیت و یهودیت است نه اسلام اهل بیت.

وی می گوید: شواهد نظریه تکامل اینقدر قوی هستند که من از اینکه رقیبم آنها را نمیبیند برآشفته می شوم! در پاسخ وی باید گفت که شواهد وجود خدا نیز بسیار زیاد است. چرا تو حق داری برآشفته شوی و دینداران حق ندارند. (باید توجه داشت که هرچند نظریه تکامل در تعارض با کتاب مقدس است اما در مقابل دین و نافی وجود خدا نیست.)

در ادامه وی به حکم ارتداد انتقاد می کند. باید توجه داشت که حکم ارتداد در برابر کسانی است که پس از تغییر دین در صدد حمله به دین عموم مردم در یک حکومت دینی هستند و دین اجازه چنین کاری را نمی دهد و الا اسلام هم در پذیرش دین مردم را آزاد گذاشته است و هم آنان را دعوت به تفکر و تحقیق نموده است. (فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه)

وی سپس به برخی مجازات ها علیه همجنس گرایی و مانند آن انتقاد می کند.

باید توجه داشت که تخلف از قانون همه جا با مجازات همراه است و هرگاه اکثریت مردم یک کشور متدین به دینی باشند و بر اساس آن دین قانون وضع شود طبیعی است که متخلف نیز باید مجازات گردد.البته نوع مجازات و کیفیت آن در هر زمان می تواند تغییر کند تا بازدارندگی لازم را داشته باشد.

وی سپس سقط جنین را با مجازات اعدام مقایسه می کند و از ممنوعیت آن انتقاد می نماید در حالی که سقط جنین یعنی کشتن یک انسان بی گناه، با مجازات یک تبهکار بسیار متفاوت است!

وی در ادامه می نویسد: حتی دین میانه رو هم محیط مساعدی برای رشد افراط گرایی فراهم میکند.

وی به قرآن اشاره نموده و می گوید آیات صلح در قرآن مربوط به اوایل دعوت است و سپس نسخ شده است.

 آیات قرآن هر کدام مربوط به زمان ویژه ای است. هرگاه آن شرایط پیش آید باید بدان حکم عمل نمود.بنابراین وقتی دشمن با شما کاری نداردجای صلح است اما اگر دشمن به مسمانان حمله نماید باید با او جنگید.

در مورد فایده اعتقاد به وجود خدا باید توجه داشت که شاید کسی اثر این اعتقاد را در زندگی فردی اش درک نکند اما  اثر اعتقاد به وجود خدا در کل تاریخ کاملا آشکار است. اگر بشر معتقد به خدا نبود نسل بشر باقی نمی ماند. اینکه گفته می شود بیاری از جنگها ناشی از اعتقاد یه خدا و تعصب در دین است درست نیست، شاهد آن اینکه جنگ جهانی اول و دوم جنگ سکولار بود و ارتباطی به اعتقاد به خدا نداشت.

در زندگی فردی نیز یکی از نیازهای آدمی نیاز به ستایش و نیایش است و اعتقاد به خدا پاسخگوی این نیاز است.

وی در فصل نهم در مورد سوءاستفاده دین از کودکان سخن می گوید.

نکته مهمی که در نقد آقای داوکینز می توان گفت آن است که آنچه ما با آن روبرو هستیم دین نیست بلکه برداشت عالمان از دین است و جدای از اینکه این برداشت ها تا چه میزان دقیق است، باید بدانیم که نفی این برداشت ها نفی خدا را اثبات نمی کند.

داوکینز هر چند از آزادی بیان دفاع می کند اما در یک مورد با آن مخالف است و آن آموزش اخلاقی و دینی کودکان است.

وی در فصل دهم به خاصیت تسلی بخشی دین اشاره می کند و پاسخ می دهد که قدرت تسلی بخشی دین دلیل بر صدق آن نیست مضاف بر اینکه دین اصلا چنین خاصیتی ندارد و افراد بی دین هم بسیار احساس خوشبختی می کنند.

وی سپس به حجاب اشاره نموده و آن را نشانه سرکوب آزادی زن می داند.

 


مطالب مشابه :


بسنویتیوزیس (بیماری پوست فیلی)

Parasitology - بسنویتیوزیس (بیماری پوست فیلی) - فاکتورهای خطر. بسنویتیا از نظر میزبان نسبتاً




نقدی بر "پندار خدا"

وی در فصل چهارم چنان با توماس آکویین که از بزرگترین فیلسوفان است چنان برخورد میکند و کلام




مجموعه سخنرانی دکتر حسن بلخاری در برنامه پنجره های رو به مهتاب:

19 مرداد 90 - دکتر حسن بلخاری با موضوع آکویین; 18 مرداد 90




برچسب :