حاج ماشاءالله و سفر به کربلا


گزارش سفرهای اول حاج ماشاءالله خدادادپور کرمانی به کربلا
بسم رب الحسین

گام اول ؛ مشهد ؛ زیارت امام رضا علیه صلوات الله


327709_271.jpg


پس از شفایافتن، معمولا هر هفته به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف می شدم. در یکی از این سفرها، پس از زیارت، از حرم بیرون می آمدم که از پشت سر، شخصی به من گفت اگر برای سفر کربلا  دعوتت کردند، آن را بپذیر و بگو  می آیم. اگر هم گفت اوضاع عراق بد است، جنگ است، کشت و کشتار است و...، باز هم بگو می آیم. وقتی به کرمان برگشتم، در یکی از روزها یکی از دوستان تماس گرفت و گفت حاج ماشاءالله! می آیی باهم برویم کربلا؟ گفتم می آیم . او گفت که عراق جنگ است ، کشت و کشتار است، باز هم می آیی؟ گفتم می آیم. گفت چند نفر هستید؟ گفتم بعدا خبر می دهم. هفته بعد که دوباره به مشهد مشرف شدم، دوباره همان شخص آمد و گفت که اگر پرسیدند چند نفر هستید، برای زیارت امام حسین علیه السلام، بگو که من هستم و پسرم عبدالرضا. در حرم امام رضا علیه السلام یکی از دوستان بسیار عزیرم، جناب آقای بزرگزادگان که از این جریان مطلع شده بود، به من گفت که از مخارج سفر هم نگران نباش، همه مخارج آن را به عهده می گیرم. بعد از بازگشت به کرمان، همان دوست تماس گرفت و تعداد نفرات را به او گفتم که من به همراه پسرم عبدالرضا می آییم.

آن زمان، عراق درگیر جنگ و کشت و خونریزی بود. چرا که صدام ملعون پس از خاتمه جنگ با ایران ، به همسایه جنوبی اش یعنی کویت، حمله ور شده بود و آنرا اشغال کرده بود. در مقابل کشورهای غربی هم به سرکردگی آمریکا با عراق وارد جنگ شدند و وضعیت مردم عراق بسیار بغرنج و دلخراش گردیده بود.

از طرف دیگر، از سال های اولیه انقلاب اسلامی ایران تا اواخر دهه هفتاد شمسی، زیارت عتبات برای ایرانی ها غیر ممکن شده بود و راه بسته بود.


گام دوم؛ سوریه ؛ زیارت بنت الحیدر حضرت زینب کبری سلام الله علیها؛


images?q=tbn:ANd9GcRy4_QvyKvu9pGMV_UDvLD


به همراه چند نفر دیگر به قصد کربلا، به سوریه  رفتیم تا از آنجا به عراق برویم. مرقد حضرت زینب  و حضرت رقیه علیهماالسلام را زیارت کردیم و از آنان خواستیم که به ما اجازه زیارت ارباب بی کفن آقا امام حسین علیه السلام را بدهند. یکی از مکان های که در سوریه به زیارت آن موفق شدیم غار اصحاب کهف بر بلندای کوهی مرتفع بود. در زمانی که سوریه بودیم مرتبا پیگیر این مساله بودیم که چگونه می توانیم به کربلا خودمان را برسانیم. بعد از چند روز که همسفران دیگری با این نیت، به جمع مان اضافه شدند و تعداد مان به بیست و یک نفر رسید، یک مرتبه موقع نهار خوردن، یک عربی  به هتل مان آمد و گفت که شما که قصد کربلا را دارید، من شما را به کربلا می برم. در این لحظه همه دوستان از نهارخوردن گذشتند و به همراه آن عرب به راه افتادیم و سوار بر ماشین به طرف مرز سوریه با عراق به راه افتادیم. در بین راه ابزارآلات و ادوات جنگی بسیاری توجه مان را به خودش  جلب می کرد. بعد از چند ساعت طی مسافت از مسیری غیر از جاده اصلی، به یک درّه ایی رسیدیم. آن مرد عرب ما را به عربی دیگر سپرد. ما در آن درّه، حدود 48 ساعت بدون کمترین غذا و امکاناتی سپری کردیم. بعد از آن همه سرگردانی و حیرانی ، دیدیم که یک ماشینی آمد و چند نفر را پیاده کرد و به ما گفت سوار شوید . در جمع ما یک روحانی به نام حاج آقا صادقی بود که از قم آمده بود و به عربی به خوبی می توانست صحبت کند و هر جا که لازم می شد ایشان صحبت می کرد و ما اصلا صحبت نمی کردیم، چرا که اگر می فهمیدند ایرانی هستیم، وضع ما خیلی سخت می شد.


گام سوم ؛ کربلا ؛ زیارت ارباب بی کفن ؛


17873894670467327486_thumb.jpg

بعد از چند ساعت، بالاخره به کعبه عاشقان و محبان کربلا رسیدیم. ولی خدایا چه می دیدیم، کربلا چه اوضاع سخت نابسامانی داشت. به حرم ارباب بی کفن آقا امام حسین علیه صلوات الله که رسیدیم، دیدیم همه درها بسته بود و تنها یک دری به اندازه ای که یک نفر می توانست عبور کند باز بود. ما از همان در به زحمت وارد حرم امام حسین شدیم. صحن پر از خاک و خاشاک و آشغال شده بود و کسی آنرا تمیز نمی کرد. ضریح مطهر آقا، غرق خون بود، همه چراغ ها شکسته بود، قالی ها همه خاک آلود بود. زیارت کردیم  و بیرون آمدیم. از پشت هر دری که می آمدیم خاکروبه و آشغال  بود. هیچ دری از درهای حرم باز نبود. و آن وقت تا امکان داشت من پولی، چیزی به این عربها می دادم تا صحن آقا را جارو کنم. اصلا این وضعیت فعلی و این دستگاه، آن موقع نبود. ده روز آنجا بودیم و خیلی مفصل زیارت کردیم. همه جاها هم رفتیم، مکان سر مقدس آقا امام حسین ، جای دست های قطع شده آقا ابالفضل ، شط فرات ، جایی که آقا امام زمان تشریف فرما شدند ،  تمام مکان ها را که خرابه شده بود، ما زیارت کردیم. این عرب ها نشسته بودند دم مغازه های شان ، گریان ، حیران ، گرسنه و ...

بعد از ده روز زیارت به برکات امام حسین علیه السلام به کرمان بازگشتیم. موقع ورود به کرمان مردم زیادی به پیشوازمان آمده بودند. چرا که ما از اولین زایرین ارباب بی کفن امام حسین علیه السلام بودیم. از فرودگاه برای استقبال، گوسفند ، گاو کشتند و تا درب خانه مردم زیادی آمده بودند.


سفر دوم کربلا؛


89350680652323038776_thumb.jpg        89928642188449334241_thumb.jpg


به برکات آقا امام حسین علیه السلام بعد از شش ماه دوباره به کربلا رفتیم. در سفر قبلی  چون فلاکت و بدبختی مردم را دیده بودیم در این سفر با خودمان تا جایی که ممکن بود وسایلی را مثل پوشاک و... برداشتیم و بردیم. در این سفر چهل نفر شده بودیم. وقتی به کربلا رسیدیم این وسایل را بین مردم توزیع کردیم و به زیارت آقا امام حسین علیه السلام رفتیم. در یکی از زیارت ها، و قتی به پایین پای حضرت رسیده بودم و مشغول زیارت بودم ناگهان دیدم یک آقایی از طرف ضریح مطهر نمایان شد و به طرف آمدند و به من فرمودند حاج ماشاءالله ! این دفعه تو چرا زود آمدی ؟ گفتم آقاجان! جانم به فدای تان! مرا از برکات وجود امام حسین اینجا آورده اند. یک دفعه دیدم دوستانی که همراهم بودند گفتند حاج ماشاءالله اینجا هم مثل مشهد، دوست و آشنا و رفیق داری؟! اینجا کربلاست، این آقا کی بودند که صحبت می کردی؟ یک دفعه دیدم آقا را ندیدم. گفتم نمی دانم. در این وقت همه همراهان و دوستان گریان و نالان شدند حال همه منقلب شد. این هم سفر دوم کربلا.


سفر سوم کربلا؛


96054765879451186755_thumb.jpg       08914228520971092934_thumb.jpg


در سفر سوم وقتی که به کربلا رسیدم ، رفتم دم گوی قتلگاه آقا امام حسین علیه السلام. در آن باز بود و می توانستند زوار آن جا زیارت کنند. یک عربی آنجا نشسته بود ، پول می گرفت و تربت آقا را می داد. در کرمان وقتی می خواستم به طرف کربلا حرکت کنم ، یک آقایی آمد و یک قالیچه ایی را آورد به من داد و گفت که آن را به حرم امام حسین ببرم. گفتم که حرم امام حسین خاک است و ... کجا ببرم؟ گفت که هر جا که خواستی آن را پهن کنی پهن کن . این قالیچه را وقتی آوردم در حرم آقا، بردم و در قتلگاه آن را پهن کردم. به مجرد این که آن قالیچه را پهن کردم دیدم یک عربی آمد سریع آن را جمع کرد و با خودش برد و گفت حاجی  این به امام حسین رسید خداحافظ.  در بازگشت از کربلا، به صاحب قالیچه این جریان را گفتم . گفت که بسیار خوب! عیبی ندارد. وضعیت عرب ها به حدی بد بود که هر چه به حرم امام حسین می آوردند، آن ها برای خودشان برمی داشتند. اما در حرم آقا ابالفضل العباس علیه صلوات الله این گونه نبود. ضریح مطهر قمر بنی هاشم مملو از اسکناس و پول بود ولی کسی جرأت نمی کرد از آن بردارد و یا از داخل حرم ایشان کسی چیزی را ببرد. این هم از سفر سوم کربلا.

امیدوارم که زیارت ارباب بی کفن آقا امام حسین علیه صلوات الله روزی همه عاشقان و محبان شود.


مطالب مشابه :


تداعی مظلومیت در هتل اراکس مشهد مقدس باسرفه های شدید حسین مرادی ازمخابرات ل19ف

مظلومین شیمیایی ایران - تداعی مظلومیت در هتل اراکس مشهد مقدس باسرفه های شدید حسین مرادی




هتل های یخی

ال مان های نوروز 92 در مشهد. شعری بسیار زیبا از ناصر الدین شاه در وصف سیدالشهدا هتل ‌های




مهمون شهدا

بالاخره سه روز مونده به سفر به پیشنهاد دوستم عازم مشهد شدیم رسیدیم هتل حرم سیدالشهدا




حاج ماشاءالله و سفر به کربلا

شفاخانه حضرت سیدالشهدا به مشهد مشرف شدم، دوباره یک عربی به هتل مان آمد و گفت که




دانلود نوحه رسیدی به کربلا خیره شو

هیئت سیدالشهدا شهر جدید رزرو هتل مشهد. امکانات




برگزاری مراسم شام غریبان با حضور رهبر انقلاب

بلایی در عالم به ظرفیت بلایی که حضرت سیدالشهدا رزرو هتل مشهد پنل اس ام اس




مراسم سی و دومین سالگرد درگذشت حجت‌الاسلام حاج سیدیونس عرفانی(ره)

این مسئول با اشاره به اینکه مسجد سیدالشهدا (ع) رزرو هتل مشهد|چت روم




حضور مدیر کانون تخصصی در چهارمین دوره اندیشه های آسمانی در مشهد مقدس

سینه زنی شب عاشورا حسینیه سیدالشهدا 90/04/23 لغایت 90/04/28 در مشهد آغاز به كار كرد.در هتل




برچسب :