سفر به سلیمانیه

از دوران دبیرستان با نام و شخصیتش آشنا بودم و در اوایل دانشجویی ام بود که با خواندن کتاب زیبای  مولانا خالد نقشبندی و پیروان طریقت او اثر خانم دکتر مهیندخت معتمدی بااحوال و آثار وی بیشتر آشنا شدم و نیز با خواندن کتاب  یادی مه ردان  تألیف علامه فقید ملاعبدالکریم مدرس. چند سال قبل هم برای  دانشنامه جهان اسلام که زیر نظر بنیاد دایرة المعارف اسلامی در تهران منتشر می شود سفارش نوشتن مقاله خالد نقشبندی را داشتم که طی چند ماه وقت گذاشتن بر روی آن،  بیشتر در این موضوع غور کرده بودم.  به هر حال برای پیوستن به گروهی  که جمعی از فضلا و نویسندگان و ادبای کردستان ایران بودند و قرار بود که همراهشان باشم  طبق قرار به مریوان رفتم. به اتفاق به مرز باشماخ در نزدیکی مریوان  رفتیم. در نقطه صفر مرزی، پایگاههایی از دو کشور ایران و عراق ساخته بودند. تشریفات خسته کننده مربوط به مهر زدن پاسپورت هایمان و عبور از مرز، دو سه ساعت طول کشید. از جمله دوستانی که آمده بودند آقایان دکتر احمد پارسا، دکتر محمدخالد غفاری، محمدرؤوف توکلی، محمد علی سلطانی ، عبدالحمید حیرت سجادی، دکتر احمد نعمتی، عبدالعزیز سلیمی، سعید نجاری، رحیم لقمانی، مصطفی ایلخانی زاده، ابراهیم مردوخی، ناصر علیار و خانم سهیلا محمدی بودند.  در مرز اتوبوس های زیادی از ایران که حامل زایران عتبات عالیات بودند دیده می شد که پیشتر از مرز خسروی به عراق می رفتند اما مدتی بود که این رفت و آمدها از طریق مریوان انجام می گرفت 

 از طرف دانشگاه سلیمانیه مینی بوسی برای انتقالمان از مرز به سلیمانیه فرستاده بودند. در بین راه، مناظر دلربا و بسیار جذاب دشت شهرزور( شاره زور) چشمهایمان را می نواخت و روحمان را سرشار از آن همه زیباییهای خداداد طبیعت می کرد؛ بخصوص که ماه اردیبهشت بود و زمان گل و جلوه گری هایش. شاید اغراق نباشد که بگویم شهرزور خلاصه همه زیباییهای عالم است. یکی دو نفر از همراهان که شناخت بیشتری داشتند و سفرهای متعددی به آن دیار کرده بودند می گفتند که از لحاظ کشاورزی، خاک منطقه شهرزور آنقدر حاصلخیز و با برکت است که به تنهایی می تواند گندم مورد نیاز همه کشورهای عربی را تأمین کند؛ البته به شرط آنکه کشاورزی شان را سر و سامانی بدهند و علمی و مکانیزه کنند. شاید در این حرف،  اغراقی نهفته بود ولی حاکی از واقعیتی است که به چشم دیده می شد. ظهر به هتل دیلان در سلیمانیه رسیدیم. بر سر راه شهرهای  پنجوین و سیدصادق  را دیدیم. پس از مشخص شدن و گرفتن اتاقهایمان و کمی استراحت، ناهار را  دررستوران که در طبقه آخر هتل قرار داشت صرف کردیم. از رستوران چشم انداز زیبایی پیدا بود که می شد همه سلیمانیه را تماشا کرد. بعد با بعضی از دوستان به داخل شهر سلیمانیه رفتیم. گفتنی است غذاهایی که در هتل پخت  و داده می شد بیشتر غذاهای عربی بود به طوری که حس می کردم که در رستورانهای دمشق یا بیروت هستم. از این جهت، کردهای عراق به عرب ها رفته اند.  به نمایشگاهی که برای عرضه کتاب ترتیب داده شده در کتابخانه عمومی شهر رفتیم و نگاهی به کتابها انداختیم. کتابهایی با موضوعات شعر، داستان، تاریخ و سیاست. بسیاری از کتابها هم ترجمه بودند بویژه ترجمه از فارسی به کردی. تیراژ اغلب کتابها در کردستان پانصد یا هفتصد جلد است.  به چند پارک رفتیم که به شکل زیبایی آراسته و مهیا کرده بودند تا افراد بتوانند در آنجا استراحت بکنند. مجسمه هایی از شخصیت های سیاسی و ادبی  کردستان ساخته بودند تا نشان داده شود که  فرهنگ  این ناحیه، ریشه در تاریخ دارد و مردمش دارای هویت اند. سری به بازار سلیمانیه زدیم که مسجد معروف کاک احمد سلیمانیه  در آنجا قرار دارد. آرامگاه کاک احمد هم که از بزرگان و مشاهیر آن دیار و مورد اعتقاد مردم است، همانجاست.  بازار سلیمانیه پر از اجناس وارداتی است از هر جنس و اغلب چینی. مواد مصرفی و خوراکی شان از پنیر گرفته تا بستنی و نوشابه ها همه ایران به آنجا می رفت. در این زمینه خودشان فعالیت چشم گیری ندارند و این به رغم امکانات و موقعیت خوبی است که  دارند. ساختمانهای بلندی هم در اینجا و آنجای شهر برپا شده است که بعید نیست با ازدیاد آنها تا چند صباحی دیگر ریخت این شهر را به لحاظ معماری غربی سازد.                                  

   کنگره در روز دوم اقامتمان در سلیمانه شروع به کار کرد. محل برپایی کنگره جهانی مولانا خالد، تالار زیبای «ته وار» بود؛ به معنای عقاب ماده. سالنی بزرگ و مدرن. در ورودی سالن ته وار، نمایشگاهی از کتب و آثار خطی برپا کرده بودند از جمله برخی نسخه های خطی مربوط به مولانا خالد وشاگردان مکتب وی. نمایشگاه به همت استاد محمد علی قره داغی  - که استاد نسخه های خطی است - برپا شده بود. افراد زیادی از هر دسته و گروه آنجا بودند؛ از گرایشهای مختلف  فکری و فرهنگی؛ از سنت گراها گرفته تا پست مدرن ها. براستی مولانا خالد وسیله ای بود برای تجمیع آن همه سلیقه و برای در کنارِ هم نشاندن آن همه تفاوتها و نسل های جورواجور. همه آمده بودند. استادانی را دیدیم که برایم جالب بود مانند محمد حمه باقی، محمد علی قره داغی، دکتر عزالدین مصطفی رسول، شیرکو بیکس، لطیف هلمت و دیگران. خیلیها  دوربین دیجیتالی در دست داشتند و مرتب فلاش دوربینها برق می زد. افراد سرشناسی هم از اروپا آمده بودند  که با آنان آشنا شدیم از جمله دکتر مارتین وانسن مؤلف کتاب  جامعه شناسی مردم کرد؛ دولت، شیخ ، آغا که مترجم نامی کشورمان، دکتر ابراهیم یونسی به فارسی برگردانده و منتشر کرده است.  مارتین وانسن می گفت  که چهارسال از ۵۰تا ۱۳۵۴ در مهاباد زندگی کرده است و وقتی برایش گفتم که اکنون مهاباد دارای چند دانشگاه و پانزده شانزده هزار دانشجوست شگفت زده شد. کردی و فارسی را بخوبی تکلم می کرد. گاهی همین حاشیه های کنگره ها به خاطر تازه کردن دیدار با دوستان و یافتن دوستان جدید از خود کنگره جالبتر و مهم تر است.  هیرو خان، همسر جلال طالبانی، رییس جمهور عراق هم در جلسه افتتاحیه شرکت داشت. مراسم خوب و مرتب و باشکوه شروع شد. جلسه اول طبیعتا و مانند هر کنگره دیگری جنبه تشریفاتی و سمبلیک داشت. قراءت پیام مام جلال، رییس جمهور ونیز پیام بعضی شخصیت های سیاسی و وزراء و بنگاه های عمده فرهنگی و احزاب و حتی بعضی عشایر و طوایف ونیز پیام بعضی مؤسسات فرهنگی  بین المللی. اجرای موسیقی که طی آن اشعاری از مولانا خالد  خوانده می شد جزو برنامه افتتاحیه بود. ارائه مقالات و سخنرانیهای علمی شرکت کنندگان در نوبت بعدی یعنی عصر شروع شد. بعضی از شخصیتهای معروف مانند پطرس أبومنّه – که تحقیقات مفصلی راجع به مولانا خالد منتشر کرده یا حامد الگار شخصیت معروف و بارز دانشگاهی در آمریکا – که مقاله عالمانه اش را پیشتر به زبان انگلیسی در باره مولانا خالد در انسایکلوپیدیا ایرانیکا خوانده بودم - با آنکه مقاله فرستاده بودند اما به هردلیل نتوانسته بودند که خود را به کنگره برسانند. مقالات از کشورهای هند، لبنان، ترکیه، عراق، ایران، روسیه، هلند، دانمارک و آمریکا آمده بود. براستی سطح بعضی از مقالات پایین بود و حرفهای تکراری زیاد زده  می شد. حتی گاه بعضی از نویسندگان مقالات، اطلاعات مخدوش و نادرستی در باره مولانا خالد و افکار و عقاید و ارتباطات وی می دادند که برایم  مایه تعجب و تأسف بود! چرا که کنگره، عنوان «بین المللی» را با خود یدک می کشید . جای سؤال بود که چرا باید در انتخاب و گزینش بعضی از مقالات تا این حد اهمال می شد؟ بی آنکه  از کسی نام ببرم در دوسه مورد از سخنرانیها و مقالات که از سوی افرادی بارز و صاحب نام ارائه شد، عنوان می شد که مولانا خالد شهرزوری پیرو مکتب فکری شیخ محیی الدین عربی در قرن هفتم هجری  بوده و در وحدت وجود از وی تأثیر گرفته است. در حالی که این مسأله صد درصد غلط و نادرست است. اتفاقا خالد شهرزوری از مخالفان پر و پا قرص محیی الدین عربی و وحدت وجود است و در جای جای آثارش و نیز آثار شاگردانش مخالفتهای وی با وحدت وجود و آثار محیی الدین گزارش شده است از جمله ملاحامد بیسارانی در کتاب ریاض المشتاقین ( که اخیرا به همت آقای ابوبکر سپهرالدین تصحیح و منتشر شده است) آورده است که مولانا خالد، شاگردانش را از خواندن آثار محیی الدین برحذر می داشت...  اشکال کار صاحبان این نوع مقالات این بود که تصور می کردند چون محیی الدین بسیار معروف است و سیطره ای در تاریخ تصوف ما دارد و اغلب نیز تحت تأثیر او بوده اند کسانی چون خالد شهرزوری هم از آن جمله اند. مولانا خالد در این راستا تحت تأثیر مکتب شیخ احمد سرهندی است که از مخالفان و منتقدان جدی محیی الدین بوده است. پس از سخنرانیها، چند دقیقه را به نقد بحثها اختصاص داده بودند که کار خوبی بود. بعضی از مقالات بحث برانگیز و چالش خیز بود از جمله مقاله لطیف هلمت، شاعر معروف، که می خواست اثبات کند که مولانا خالد اصلا عارف نبوده چرا که در آثاروی، از شطحیات و شطح گویی های امثال حلاج و احمد غزالی  خبری نیست! عجیب است در کنگره ای که برای بزرگداشت مولانا خالد برپا می شود چه جای این حرفهاست! لطیف هلمت با منطق من درآوردی خود تلاش بیهوده ای می کرد تا حاضران در جلسه را با مقاله بی سر وته و ناروشمند خود قانع کند و عجیب این بود که نقدها را برنمی تافت و  نمونه یک آدم سمج بود. کاش فقط شعر می گفت و وارد وادی تحقیق و پژوهش نمی شد چرا که اصلا به درد این کار نمی خورد. باهم بحثمان شد به یاد این مثل عربی افتادم که ( تسمع بالمعیدی خیر من أن تراه). متأسفانه هنوز که هنوز است نقد و داوری درست در میان ما فرهنگ نشده است. پروفسور مارتین وانسن بحثش در باره اثرگذاری طریقت نقشبندیه در اندونزی بود و وضعیت امروزی آن. وی که برای تحقیقش  سفر هم کرده بود می گفت که در آنجا نقشبندیه به خالدیه معروف است که بحث بسیار خوبی بود. بعضی از سخنرانیها از جمله سخنرانی مارتین وانسن به انگلیسی بود که همزمان ، پاراگراف به پاراگراف به کردی ترجمه می شد. 

  در روز سوم و پایان برنامه، به ارائه دهندگان مقالات، یکدستگاه لب تاپ هدیه دادند. روز پنج شنبه از سوی خانواده شیخ عثمان سراج الدین، میهمانان خارجی به اورامان  و بیاره و طویله دعوت شدند. دیدار این منطقه و زیارت بیاره و طویله و حلبچه برایمان بسیار جذاب بود و نیز زیارت آرامگاه مشایخ بزرگ اورامان مانند شیخ عثمان سراج الدین اول (شاگرد و خلیفه برجسته مولانا خالد)، شیخ علاء الدین، شیخ عمر و شیخ نجم الدین.  از سوی خانواده شیخ عثمان، بویژه شیخ عبدالملک و شیخ صلاح پذیرایی مفصلی از مهمانان شد و در خانقاه بیاره مراسم شعرخوانی ومناجات برپا شد. بیاره از مراکز عمده  فرهنگی و علمی در گذشته بوده است و بسیاری از علما و دانشمندان کردستان در دو قرن اخیر فارغ التحصیل حوزه علمیه این ناحیه بوده اند.                                          

   عصر در راه بازگشت دیداری از حلبچه داشتیم و به محلی رفتیم که بنای  یادبود عظیمی برای پنج هزار شهید فاجعه بمباران شیمیایی برپا کرده بودند. شب به سلیمانیه برگشتیم و فردای آن شب، با بعضی از دوستان به طرف مرز برگشتیم چرا که باید خود را به کلاس و درس که یک هفته ای بود از دستش فرار کرده بودیم می رساندیم.           

و اما مولانا خالد                                                                                            

   مولانا خالد را خارج از مرزهای کردستان بویژه در هند و شرق آسیا وترکیه و جهان عرب می شناسند. حتی در سوریه او را بیش از ما می شناسند. وی از علمای برجسته دو قرن پیش است که در ۱۱۹۰ هجری قمری متولد شد و پس از پنجاه سالی عمر در دمشق رحلت کرد. وی  کسی است که مکتب نقشبندیه را از هند به کردستان آورد و ماجرای دلدادگی و شیفتگی و عطش وی به دانستن و سلوک و تکامل، او را با پای پیاده به سفر دور و دراز هندوستان کشاند که نقطه عطفی است در تاریخ فرهنگ وجریانهای دینی خاورمیانه. تا اینکه درهندوستان، قطب و مرشد اعظم آن وقت، شیخ عبدالله دهلوی را دید و پس از چند ماه تتلمذ و سلوک نزد وی از محضرش اجازه ارشاد گرفت.  این تجربه ها علاوه بر تجربه های فراوان دیگری بود که پیشتر وی در کردستان اندوخته بود و محضر علمای بزرگی را درک کرده بود. این بار مولانا با کوله باری از تجربه های جدید و با ذخایر علمی و ذوقی و شهودی فراوان به کردستان باز گشت. اما طرح بزرگ او که همه جنبه های جامعه آن زمان حتی مسائل سیاسی را هم در بر می گرفت با چالش بزرگی از سوی خلافت عثمانی و میرنشین بابان و بسیاری از علمای منطقه بویژه صوفیه قادریه و از سویی جریان جدید و روبه رشد محمد بن عبدالوهاب در عربستان (که بخشی از عثمانی به شمار می رفت و جالب اینکه خود محمد عبدالوهاب هم خود چند سالی  را پیشتر به کردستان و ایران  آمده بود تا اوضاع را بخوبی رصد کند) روبه رو می شود و عده ای با چشم تردید و سوء ظن به فعالیت های او نظر می کنند تا اینکه پس از کشاکش های فراوان مجبور می شود که سلیمانیه، مرکز حکومت بابان را ترک و به دمشق در شام هجرت کند و در آنجا پس از استقبال گرمی که از وی می شود رحل اقامت می افکند. اما به رغم ناکامی هایش در سلیمانیه، تبعید ناخواسته او به دمشق، امکان ارتباطش را با دنیای اسلام بیش از پیش کرد و از اطراف و اکناف عالم اسلام از حجاز گرفته با فلسطین و بوسنی و ... که همه در قلمرو حکومت عثمانی بود به نزدش شتافتند و طریقت وی به طرز عجیبی به سرعت در همه جا منتشر شد و با استقبال فراوان علما روبه رو گردید.  در مسجد جامع اموی هم به تدریس علم حدیث  پرداخت و برای علمای عرب زبان آنجا مایه شگفتی بوده که این مولانا خالد که گاه با لباس و عمامه کردی بر سر منبر، حدیث درس می داده آنقدر مسلط به نظر می رسید که گویی خود  امام نووی است. در مسجدی هم در دامنه کوه قاسیون در دمشق امامت و تدریس را توامان می کرده که امروز این مسجد به جامع الکردان مشهور است و مردم آنجا در محل نشستن و تدریس مولانا، دو رکعت نماز برای تبرّک می گزارند. مولانا خالد در اثر مرض طاعون فوت می کند. مشهور است که این بیماری هرازگاهی در شام شیوع می یافت و قربانی زیادی می گرفت. مردم عقیده دارند که با ابتلای مولانا به این مرض، در واقع این بیماری در آنجا ریشه کن شده است و این از کرامات او بوده. به قول عربها : 

                 إن آثارنا تدلّ علینا             فانظروا بعدنا الی الآثار 

    مولانا آثار زیادی از خود به جا گذاشته از جمله دیوان شعر به زبانهای  کردی ، فارسی و عربی. شرحی بر مقامات حریری به زبان فارسی دارد و همچنین شرحی بر اطواق الذهب زمخشری. کتابهای دیگری هم در فقه و کلام و آداب عبادت دارد. اشعارش سلیس و زیبا و دلنشین است. جای پای اشعار سعدی، صائب و جامی را در آن می توان دید و معلوم است که فرد بسیار درس خوانده و پر مطالعه ای بوده است. در کنگره، آقای دکتر نادر کریمیان مقاله بسیار خوبی ارائه کرد  که طی آن نسخه های خطی زیادی را که از آثار مولانا خالد و نیز آثاری که در باره او نوشته اند و در کتابخانه های مختلف تهران و نیز بعضی کشورهای آسیای میانه مانند ازبکستان و تاجیکستان نگه داری می شود معرفی نمود که اینها همه حاکی از اهمیت و آوازه ی فراوان اوست. زمانی که در دمشق زندگی می کردم گاه که توفیق زیارت آرامگاه مولانا خالد دست می داد این جمله  که  گویا به سفارش خود وی بر سرقبرش نوشته شده بود( هذا قبر خالد الغریب ) مرا ساعتها به فکر فرو می برد و هنوز هم... .                         

   در چشم من  خالد شهرزوری قدیس و شخصیت بسیار بزرگ و دانشمند و شاعر والایی است که شخصیتش ابعادی زیادی دارد. قرار است که یکی از دانشجویانم در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مهاباد، آقای ناصر آغابرا - که خود اهل شعر و ذوق هستند -  به عنوان پایان نامه اشعار مولانا خالد را از نظر بلاغت بررسی و تحلیل کند که امیدوارم کار خوبی  از آب دربیاید و گامی باشد در شناخت بیشتر شعر و ذوق مولانا خالد. گفتنی است دبیرخانه کنگره مولانا خالد، دیوان شعر وی و مجموعه ای کتاب که شامل بعضی از آثار ایشان ونیز دیگر دانشمندان در باره جریان نقشبندیه و مسایل مربوط به مولانا بود- مجموعا چهارده جلد - منتشر کرده بود که به مدعوین هدیه دادند که هدیه گرانبهایی است. ختم کلامم بیتی از سروده های مولاناست:

       به معمار غمت نو ساختم ویرانه خود را             به یادت کعبه کردم عاقبت بتخانه خود را        


مطالب مشابه :


پوشيدن لباس كردي در دانشگاه سليمانيه ممنوع شد

خبرگزاری پاجو نیوز - پوشيدن لباس كردي در دانشگاه سليمانيه ممنوع شد - تحلیلی خبری اجتماعی




آگهی استخدام استاد دانشگاه در سلیمانیه عراق-مهلت:31اردیبهشت93

آگهی استخدام - آگهی استخدام استاد دانشگاه در سلیمانیه عراق-مهلت:31اردیبهشت93 -




سفر به سلیمانیه

از طرف دانشگاه سلیمانیه مینی بوسی برای انتقالمان از مرز به سلیمانیه فرستاده بودند.




سفرنامه سلیمانیه (دومین بار )

سفرنامه علی - سفرنامه سلیمانیه (دومین بار ) - آغاز سفر به دور




انجمن علمي شيمي محض دانشگاه آزاد دزفول

کار در اربیل - انجمن علمي شيمي محض دانشگاه آزاد دزفول - کار و کاریابی در کردستان عراق




گفتگو با پروفسور عباس ولی رئیس دانشگاه کردستان - هه ولیر :

وبلاگ لینک کردستان - گفتگو با پروفسور عباس ولی رئیس دانشگاه کردستان - هه ولیر : - خوشه ویستی




کاخ سلیمانیه کرج - سمیرا سعادت یکتا

کهن دژ 4 - کاخ سلیمانیه کرج - سمیرا سعادت یکتا - امور فرهنگی - مطالب نوشته شده توسط دانشجویان




كلار (كه لار)

دانشگاه کلار از پردیس‌های دانشگاه سلیمانیه در رشته کشاورزی دانشجو




پیام تسلیت لرهای عراق به مناسبت درگذشت استاد سقایی

دکتر آرام محمد مینا – استاد دانشگاه سلیمانیه دکتر دیار صالح مجید – استاد دانشگاه کوفه




برچسب :