«زمینه گرایی» (contextualism) (بخش چهارم)


زمینه گرایی در معماری و شهرسازی

«مریل گینس» (1980) زمینه را در معماری تحت سه موضوع کلی ، الگوهای فرمی، فعالیتی و اقلیمی دسته بندی می کند که در زیر به معرفی هر کدام پرداخته می شود: الف) الگوهای فرمی: فرم در اینجا البته عناصری چون فضا، شکل، مقیاس و تناسبات جزئیات مصالح بافت و رنگها را در بر می گیرد. این عناصر در دو بعد جغرافیایی و زمان می توانند برای ارتباط معماری با زمینه اش مورد استفاده قرار گیرند. بعد جغرافیایی را می توان در سه مقیاس مطرح کرد. 1. ارتباط بنا با بناهای مجاور و در فاصله کاملا قابل دید و درک. نمونه چنین ارتباط با زمینه اطراف را می توان در نماهای شهری و جانمایی جدید در سایتهای تاریخی شاهد بود. 2. مقیاس بعدی زمانی است که بنا نه با محیط لزوما مجاور که با سایت اطراف ارتباط برقرار می کند. 3. سومین اتصال با سایت در مقیاس منطقه ایی قابل حصول است. علاوه بر ابعاد فاصله ایی و بصری بنا می تواند در بعد زمان (گذشته، حال و آینده) نیز با محیط اطرافش ارتباط برقرار کند. در مرکز «کلمبوس» ، «پیتر آیزنمان» هندسه مجموعه اش را با نوعی لایه شناسی تاریخی از «سایت/ پالیمسستی» به گذشته شهر ارتباط می دهد. هر چند در این موارد دریافتن و کشف این ارتباط با سایت به وضوح موارد قبلی نیست. ب) الگوهای فعالیتی: در زمینه فعالیتها، گردش در فضای سایت بنا رفتار افراد و گرو هها از جمله عواملی هستند که می توانند بنا را با زمینه اش مرتبط کنند. ج) الگوهای اقلیمی: اقلیم که تاثیر خود را در مصالح، رنگها و بازشوها، فشردگی احجام . فرم آنها، سقف ها و... بروز می دهند. هنر و حساسیت معمار، میزان درک او از ویژگی های فیزیکی و «ذهنی- احساسی» سایت یا «حس مکان» که تنها با حضور و زندگی در یک مکان حاصل می شود به معمار کمک می کند تا این ارتباط را بهتر درک و ایجاد کند. این ویژگی می تواند به عنوان ماهیتی مکتوم در سایت باید توسط معمار کشف می گردد تعبیر شود. ماهیتی که سایت را از آنچه که هست به آنچه می تواند باشد تبدیل می کند. هر چند این امر به علت ذهنی بودن می تواند بحث بر انگیز باشد. زیرا همواره این خطر می تواند وجود داشته باشد که استعدادهای یک سایت بسته به فلسفه فکری معمار تبیین و تعریف شود. ماهیت مکتومی که معمار دست به خوانش آن می زند در مواقع زیادی در بستر شهر شکل می گیرد، شهر به عنوان یکی از اصلی ترین عوامل تاثیر گذار در مقیاسهای مختلف طراحی محیط، دارای سه زمینه می باشد که باید هر کدام مورد بررسی قرار گیرند. این سه زمینه شامل موارد زیر می گردد:  زمینه کالبدی یک اثر معماری با نظام بزرگتر شهری مرتبط است و در سلسله مراتبی از مجموعه ها قرار دارد. بنابر این زمینه گرایی پیوند میان معماری و شهر سازی در زمینه معین است. زمینه خود می تواند منشا الهام برای طراحی باشد. «کولاژ شهر» (Collage City) که از مفاهیم مرتبط با زمینه گرایی در شهر سازی می باشد را «کالین رو و فرد کوتر» (Colin Row & Fred Koetter) از پیشروان تفکر زمینه گرایی در آمریکا، آن را بنا نهادند، پاسخی به طرز تفکر نوگرایی بود که در آن بناهای شهر را به مثابه اشیا معماری می پنداشتند و آنها را به تنهایی و با نماهای از هم متمایز و جدای از زمینه طراحی می کردند.(Mcleod 1984:24;Prez-Gomez; 1983) طراحی شهری بیشتر به کولاژ یعنی اتصال قطعات گوناگون و تصویر تکه تکه کاری شده می ماند تا ترسیم. کولاژ ترکیب تصاویر نامتشابه یا کشف تشابهات نهفته در اشیایی است که به هم شبیه نیستند. کولاژ انتقال مصالح از یک زمینه به زمینه دیگر و مونتاژ، پراکندن این وام گیری ها در سراسر مجموعه جدید است. بنابر این هر نشانه بصری می تواند از زمینه یا متنی جدا شود و زمینه ها و متون جدید ایجاد کند. «هر محیط شهری الگویی خاص را برای توده و فضا دارد، اما طراحی شهری در صورتی موفق است که بتواند میان توده و فضا همزیستی مثبت ایجاد کند.» «فضاهای شهری زمانی به چشم می آیند، که اطراف آنها را بناهایی نزدیک یا متصل به هم احاطه کنند. اگر فاصله بناها بیش از حد باشد، بناها کاملا از هم جدا می افتند، در این حالت امکان ایجاد فضای مثبت وجود ندارد و رابطه شکل و زمینه از بین می رود، در حقیقت دلپذیر ترین فضاهای شهری دارای پیوستگی و ریتمی است که به وسیله بناها به وجود آمده اند.» (همان) «به اعتقاد صاحب نظران کولاژ شهر، در شهر سنتی، بناها زمینه هستند و فضاها اشکال متصل به هم و الگوی در هم بافته ایی از تناوب فضایی را نمایان می کنند. در شهر مدرن عکس این مطلب صادق است. مجاورت و ترکیب این دو الگو مفهوم اصلی در ایده کولاژ شهر است. برای این کار لازم است بناها و فضاها در مباحث شهر سازی، ارزش یکسان داشته باشند و مجادله توده و فضا یا شکل و زمینه به انسجام، همزیستی و مکمل بودن آنها در طراحی شهرها بدل شود.» (Rowe Koetter;1978)  شهر مجموعه ایی از «حوزه ها» (Fields) است. هر حوزه، ناحیه وسیعی است که ویژگی های فضایی – شکلی آن با سازماندهی توده ها و فضاها در الگوهای منسجم و دقیق و قابل شناسایی شکل و زمینه تعریف می شود. پنج ویژگی حوزه شامل موارد زیر می گردد:

1.      داشتن مرکز یا مراکز

2.      بافت که شامل تراکم و تارو پود می شود.

3.      مشخص ساختن انواع خاصی از الگوها مثل: الگوهای خطی، متحد المرکز و شعاعی

4.      لبه که ممکن است توده یا فضا باشد.

5.      مناطق یا حوزه هایی کوچکتر که در آن گروههای خاص از اشیا یا الگوهای قابل تشخیص اند. زمینه اجتماعی و فرهنگی «مردم به کمک فرهنگ یعنی مجموعه ایی از ارزشها، باورها، جهان بینی و نظام های نمادی مشترک به محیط خود معنی می دهند و فضای خالی را به مکان تبدیل می کنند.» (Rapoport;1977) «شولتس» معتقد است : «اساس نظریه مکان بر درک خصوصیات انسانی و فرهنگی کالبدی است. فضا به لحاظ کالبدی زمینی خالی، اما دارای محدوده و هدف است که اشیا را به هم پیوند می دهد، وقتی فضا محتوای فرهنگی می یابد مکان نامیده می شود. ویژگی مکان، هم اشیایی را که دارای شکل، بافت و رنگ است در بر می گیرد و هم روابط فرهنگی را که بر اثر مرور زمان ایجاد می شود.» (Norberg-Schults;1980) در «زبانشناسی»، معماری زبانی است که شهر «متن» آن است و در «معنی شناسی»، شکل شهر متنی است که باید تغییر کند. «شهرهای امروزی به خاطر گسستگی روابط میان واژه ها در شیوه ایی که معانی درک می شوند، مشکل ایجاد کرده اند.» (King;1996) «سازماندهی محیط مصنوع، سازماندهی معنی نیز هست که در آن ویژگی های کالبدی نظیر مصالح،رنگ، بلندی، اندازه و مقیاس، خاصیت ارتباطی و نمادیت دارد. عناصر کالبدی در محیط معانی متناوب دارند و این معانی به طور نظام یافته ایی به فرهنگ پیوند خورده اند. مردم در مجموعه های کالبدی متفاوت، رفتاری متناسب با آن را که توسط فرهنگ تعریف شده بروز می دهند. آنان بر اساس قرائتشان از محیط عمل می کنند، باید این زبان را فهمید و آن را مبنایی برای ایجاد اشکال در محیط شهری قرار داد.» (Rapoport;1977) در پس واژه ها معنایی نهفته است که باید آن را شناخت. تفهم، کشف معنی رویداد یا عملی در زمینه ایی خاص فرهنگی فارغ باشد وجود ندارد. تحلیل یک پدیده کالبدی زمانی میسر است که در یابیم در آن فرهنگ چه معنایی برای آن قائل هستند. به نظر «راپوپورت» شهر معاصر گرچه با کثرت معانی روبروست، اما فاقد معنی مشترک است. بنابر این مهم است که اجزای شکل شهر را به گونه ایی متصل کنیم که با هم معنی مشترک داشته باشند. زمینه تاریخی در مورد انسان، قطع استمرار تاریخی تحقیر حیات گذشته است. «سنت گرایی» از سیمای شهر گذشته الهام می گیرد و بر این باور است که توسعه جدید باید با محیط پیرامون رابطه تنگاتنگ داشته باشد. کانون توجه آنها متوجه محیط شهری است که برای مردم مانوس باشد. «اگر تصاویر واضحی از زندگی شهری به طور متوالی از آغاز تاکنون در بافت کالبد شهری موجود باشد، بر آگاهی شهروندان می افزاید.» (Whitehand;1992)  در این میان «نوسنت گرایی» (Neo-traditionalism) به اهداف اجتماعی نظر داشته است و بازگشت به نهادهای قدیمی عرصه عمومی «آگورا» را ، معبد یا ورزشگاه را به دلیل فاییده و اهمیت فضایی آنها در حیات اجتماعی مهم شمرده است.


مطالب مشابه :


«زمینه گرایی» (contextualism) (بخش چهارم)

زمینه گرایی در معماری و شهرسازی «مریل گینس» (1980) زمینه را در معماری تحت سه موضوع کلی




«زمینه گرایی» (contextualism) (بخش اول)

مطالعاتی که در سال 1390 در خصوص زمینه گرایی در معماری انجام دادم حاصلش گزارش مفصلی شد که تصمیم




« معماری زمینه گرا »

و محلی بودن معماری در تقابل با جهانی گرایی های ذکر شده در معماری زمینه




«زمینه گرایی» (contextualism) (بخش دوم)

و مرتبط با موضوع «زمینه گرایی در معماری و به زمینه گرایی معماری توجه ویژه




کنفرانس ملی روشهای نوین طراحی و ساخت در معماری زمینه گرا - نویسنده : مسعود جوادی

طراحی با کامپیوتر و زمینه گرایی در معماری روشهای نوین درطراحی رویکرد زمینه گرایی




«زمینه گرایی» (contextualism) (بخش یازدهم)

معماری در این حالت ما را با رشد نظری هایی همچون «منطقه گرایی» و «زمینه گرایی» توجه به




معماری ایران(3)

سنت های معماری گیلان الف) طبیعت گرایی: زمینه ها و عمق هنرمعماری این بوم را در بنیان طبیعت




معماری فولدینگ

در معماری باروک ، سبک های معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان




آرمان گرایی در معماری تزیینی ایران

آرمان گرایی در معماری دارد، می نوشتند و با نقش و نگارهایی بر زمینه گچ، چوب، کاشی




پسا نوگرایی (قسمت اول-زمینه ها)

در معماری جديد تأكيد بر خطوط منحنی ، امور غيرقابل پيش‌بينی ، تزئين و 1- زمینه گرایی




برچسب :