شرح خطبه 192 نهج البلاغه (همام)

شرح خطبه 192 نهج البلاغه (همام)

متن خطبه همراه با ترجمه

خطبه همام همراه با ترجمه ( خطبه ی متقين )
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السّلامُ

از خطبه هاى آن حضرت است
رُوِىَ اَنَّ صاحِباً لاَِميرِالْمُوْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ يُقالُ لَهُ هَمّامٌ، كانَ رَجُلاً عابِداً،

روايت شده: يكى از ياران اميرالمؤمنين عليه السّلام كه او را همّام مى گفتند و مردى عابد بود

فَقالَ لَهُ: يا اَميرَ الْمُوْمِنينَ صِفْ لِىَ الْمُتَّقينَ حَتّى كَاَنّى اَنْظُرُ اِلَيْهِمْ. فَتَثاقَلَ عَلَيْهِ السَّلامُ
به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانكه گويى آنان را مى بينم براى من وصف كن. امام در پاسخ او درنگ كرد،
عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ: يا هَمّامُ: اِتَّقِ اللّهَ وَ اَحْسِنْ فـَ «اِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا
سپس فرمود: اى همّام، تقواى الهى پيشه كن و كار نيك انجام ده، زيرا خداوند با اهل تقوا
وَالَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ». فَلَمْ يَقْنَعْ هَمّامٌ بِهذَا الْقَوْلِ حَتّى عَزَمَ عَلَيْهِ. فَحَمِدَ اللّهَ
و اهل كار نيك است. همّام به اين مقدار سخن قناعت نكرد و حضرت را قسم داد. حضرت خدا را سپاس
وَ اَثْنى عَلَيْهِ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ثُمَّ قالَ:
 
و ثنا گفت و بر پيامبر ـ كه درود خدا بر او و آلش باد ـ درود فرستاد و سپس فرمود:

اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى خَلَقَ الْخَلْقَ حينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً

اما بعد، خداوند پاك و برتر مخلوقات را آفريد در حالى كه از اطاعتشان
عَنْ طاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ، لاَِنَّهُ لاتَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصاهُ،
 
بى نياز، و از گناهشان ايمن بود، زيرا عصيان عاصيان به او زيان نمى رساند،
 وَ لاتَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اَطاعَهُ. فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعايِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ
 
و طاعت مطيعان او را سود نمى دهد. پس روزى آنان را در ميانشان تقسيم كرد، و هر كس را در دنيا
 الدُّنْيا مَواضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فيها هُمْ اَهْلُ الْفَضائِلِ، مَنْطِقُهُمُ
 
در جايى كه سزاوار بود قرار داد. پرهيزكاران در اين دنيا اهل فضائلند، گفتارشان
الصَّوابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِْقْتِصادُ، وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ. غَضُّوا
 
صواب، پوشاكشان اقتصادى، و رفتارشان افتادگى است. از آنچه
 اَبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ، وَ وَقَفُوا اَسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النّافِعِ
 
خدا بر آنان حرام كرده چشم پوشيده، و گوشهاى خود را وقف دانش بامنفعت
 لَهُمْ. نُزِّلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِى الْبَلاءِ كَالَّتى نُزِّلَتْ فِى الرَّخاءِ، وَ لَوْلاَ
 
نموده اند. آنان را در بلا و سختى و آسايش و راحت حالتى يكسان است، و اگر
 الاَْجَلُ الَّذى كَتَبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فى اَجْسادِهِمْ
 
خداوند براى اقامتشان در دنيا زمان معينى را مقرر نكرده بود از شوق به ثواب و بيم از عذاب
طَرْفَةَ عَيْن، شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ.
 
به انـدازه چشـم به هم زدنى روحشـان در بدنشان قـرار نمى گرفت.
عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَ ما دُونَهُ فى اَعْيُنِهِمْ. فَهُمْ
 
خداوند در باطنشان بزرگ، و غير او در ديدگانشان كوچك است. آنان
وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فيها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَالنّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها
 
با بهشت چنانند كه گويى آن را ديده و در فضايش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند كه گويى
فَهُمْ فيها مُعَذَّبُونَ. قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ،
 
آن را مشاهده نموده و در آن معذبند. دلهايشان محزون، همگان از آزارشان در امان،
وَاَجْسادُهُمْ نَحيفَةٌ، وَ حاجاتُهُمْ خَفيفَةٌ، وَ اَنْفُسُهُمْ عَفيفَةٌ. صَبَرُوا
 
بدنهايشان لاغر، نيازهايشان سبك، و نفوسشان با عفّت است. روزى چند را در راه حق صبر كردند
 اَيّاماً قَصيرَةً اَعْقَبَتْهُمْ راحَةً طَويلَةً، تِجارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَها لَهُمْ رَبُّهُمْ.
 
كه براى آنان راحتى جاويد به دنبال آورد، اين است تجارتى سودآور كه خداوند براى آنان مهيّا نمود.
 اَرادَتْهُمُ الدُّنْيا فَلَمْ يُريدُوها، وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا اَنْفُسَهُمْ مِنْها.
دنيا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارتشان كشيد و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد كردند.

 اَمَّا اللَّيْلُ فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لاَِجْزاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتيلاً،
 
به هنگام شب براى عبادت برپايند، در حالى كه اجزاى قرآن را شمرده و سنجيده تلاوت كنند،
 
يُحَزِّنُونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ، وَ يَسْتَثيرُونَ بِهِ دَواءَ دائِهِمْ. فَاِذا مَرُّوا بِآيَة فيها
 
خود را به آيات قرآن اندوهگين ساخته، و داروى دردشان را از آن برگيرند. و چون به آيه اى
 
تَشْويقٌ رَكَنُوا اِلَيْها طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَيْها شَوْقاً، وَ ظَنُّوا
بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع كنند، و روحشان از روى شوق به آن خيره گردد، و گمان

اَنَّها نُصْبَ اَعْيُنِهِمْ. وَ اِذا مَرُّوا بِآيَة فيها تَخْويفٌ اَصْغَوْا اِلَيْها
برند كه مورد بشارت در برابر آنهاست. و چون به آيه اى بگذرند كه در آن بيم داده شده
مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا اَنَّ زَفيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهيقَها فى اُصُولِ آذانِهِمْ.
گوش دل به آن دهند، و گمان برند شيون و فرياد عذاب بيخ گوش آنان است.

فَهُمْ حانُونَ عَلى اَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِباهِهِمْ وَ اَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ
 
قامت به ركوع خم كرده اند، به وقت سجده پيشانى و دست و زانو و انگشتان پا
وَ اَطْرافِ اَقْدامِهِمْ، يَطْلُبُونَ اِلَى اللّهِ تَعالى فى فِكاكِ رِقابِهِمْ. وَ اَمَّا
 
بر زمين مى گذارند، و از خداوند آزادى خود را از عذاب مى طلبند، اما به هنگام
النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ، اَبْرارٌ اَتْقِياءُ. قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْىَ الْقِداح ِ،
 
روز، بردباران و دانشمندان و نيكوكاران و پرهيزكارانند. بيم از حق جسمشان را چون تيرِ تراشيده لاغر كرده،
يَنْظُرُ اِلَيْهِمُ النّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضى، وَ ما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض،
 
مردم آنان را مى بينند به تصور اينكه بيمارند، ولى بيمار نيستند،
 وَ يَقُولُ: لَقَدْ خُولِطوا، وَ لَقَدْ خالَطَهُمْ اَمْرٌ عَظيمٌ.
 
و مى گويند ديوانه اند، در حالى كه امرى عظيم آنان را بدين حـال درآورده .
 لايَرْضَوْنَ مِنْ اَعْمالِهِمُ الْقَليلَ، وَلايَسْتَكْثِرُونَ الْكَثيرَ. فَهُمْ
 
به طاعت اندك خشنود نمى شوند، و طاعت زياد را زياد ندانند. بنابراين
 لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ. وَ مِنْ اَعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ. اِذا زُكِّىَ اَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ
 
خود را به كوتاهى در بندگى متّهم كنند، و از عبادت خود در وحشتند. هرگاه يكى از آنان را تمجيد كنند
مِمّا يُقالُ لَهُ فَيَقُولُ: اَنَا اَعْلَمُ بِنَفْسى مِنْ غَيْرى، وَ رَبّى اَعْلَمُ بى مِنّى
 
از آن تمجيد بيم نموده و گويد: من از ديگران به خود آگاه ترم، و پروردگارم از خودم به من
بِنَفْسى; اللّهُمَّ لاتُؤاخِذْنى بِما يَقُولُونَ، وَاجْعَلْنى اَفْضَلَ مِمّا
 
داناتر است; خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گويند مگير، و از آنچه مى پندارند
يَظُنُّـونَ، وَ اغْفِرْ لى ما لايَعْلَمُـونَ.
 
بهتر گردان، و زشتى هايى را كه از من خبر ندارند بر من ببخش.
فَمِنْ عَلامَةِ اَحَدِهِمْ اَنَّكَ تَرى لَهُ قُوَّةً فى دين، وَ حَزْماً فى لين،
 
از نشانه هاى ديگرشان آن است كه هر كدام را داراى نيرومندى در دين، دورانديشى با نرمى
 وَ ايماناً فى يَقين، وَ حِرْصاً فى عِلْم، وَ عِلْماً فى حِلْم، وَ قَصْداً فى
 
ايمان همراه با يقين، حرص در دانش ، علم با بردبارى ، ميانه روى در
غِنًى، وَ خُشُوعاً فى عِبادَة، وَ تَجَمُّلاً فى فاقَة، وَ صَبْراً فى شِدَّة،
توانگرى، فروتنى در عبادت، آراستگى در تهيدستى، بردبارى در سختى،

وَ طَلَباً فى حَلال، وَ نَشاطاً فى هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع . يَعْمَلُ
 
جويايى حلال، نشاط در هدايت، و دورى از طمع بينى. در عين به جا آوردن
الاَْعْمالَ الصّالِحَةَ وَ هُوَ عَلى وَجَل. يُمْسى وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ، وَ يُصْبِحُ
 
اعمال شايسته ترسان است. شب مى كند در انديشه شكر، و روز مى كند
 وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ. يَبيتُ حَذِراً، وَ يُصْبِحُ فَرِحاً: حَذِراً لِما حُذِّرَ مِنَ
در انديشه ذكر. شب را به سر مى برد با خوف، و ر وز مى نمايد دلشاد: خوف از غفلتى كه او را از آن

 الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِما اَصابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ. اِنِ اسْتَصْعَبَتْ
 
برحذر داشته اند، و دلشاد از فضل و رحمت حق كه به دست آورده. اگر نفس او را در آنچه
عَلَيْهِ نَفْسُهُ فيما تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِها سُؤْلَها فيما تُحِبُّ.

بر او سنگين است از او پيروى نكند او نيز آنچه را كه نفس به آن رغبت دارد به او نمى دهد.

قُرَّةُ عَيْنِهِ فيما لايَزُولُ، وَ زَهادَتُهُ فيما لايَبْقى.
 
روشنى چشمش در آن چيزى است كه جاويد است، و بى رغبتى اش در آن است كه فانى شدنى است.
يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ. تَراهُ قَريباً اَمَلُهُ، قَليلاً زَلَلُهُ،
 
بردبارى را با دانش، و گفتار را با عمل آميخته مى كند. آرزويش كم و كوتاه، لغزشش اندك،
خاشِعاً قَلْبُهُ، قانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً اَكْلُهُ، سَهْلاً اَمْرُهُ، حَريزاً دينُهُ،
 
دلش فروتن، نفسش قانع، خوراكش اندك، زندگيش آسان، دينش محفوظ،
مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَكْظُوماً غَيْظُهُ. اَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَالشَّرُّ مِنْهُ مَاْمُونٌ.
 
شهوتش مرده، و خشمش فروخورده است. خيرش را متوقّع، و از شرّش در امانند.
 اِنْ كانَ فِى الْغافِلينَ كُتِبَ فِى الذّاكِرينَ، وَ اِنْ كانَ فِى الذّاكِرينَ
 
اگر در ميان غافلان باشد از ذاكرانش به حساب آرند، و اگر در ميان ذاكران باشد
 لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغافِلينَ. يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ يُعْطى مَنْ حَرَمَهُ،
 
در شمار غافلانش نيارند. از آن كه بر او ستم كرده بگذرد، به آن كه او را محروم نموده عطا كند،
 وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ. بَعيداً فُحْشُهُ، لَيِّناً قَوْلُهُ، غائِباً مُنْكَرُهُ،
 
و با كسى كه با او قطع رحم نموده صله رحم نمايد. زبان دشنام ندارد، گفتارش نرم است، زشتيش پنهان،
حاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَيْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ، فِى الزَّلازِلِ وَقُورٌ،
 
و خوبيش آشكار است، نيكى اش روى آورده، و شرّش روى گردانده، در حوادث آرام،
وَ فِى الْمَكارِهِ صَبُورٌ، وَ فِى الرَّخاءِ شَكُورٌ. لايَحيفُ عَلى مَنْ يُبْغِضُ،
 
در ناخوشيها شكيبا، و در خوشيها شاكر است. بر دشمن ستم نمى كند،
وَ لايَأْثَمُ فيمَنْ يُحِبُّ. يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ اَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ. لايُضيعُ
 
و به خاطرمحبوبش مرتكب گناه نمى شود. پيش ازحاضر كردن شاهد، خود اقرار به حق مى نمايد. امانت
 مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لايَنْسى ما ذُكِّرَ، وَ لايُنابِزُ بِالاَْلْقابِ،
 
را تباه نمى كند، و آنچه را به يادش آرند به فراموشى نمى سپارد، احدى را با لقب زشت صدا نمى كند،
وَ لايُضارُّ بِالْجارِ، وَ لايَشْمَتُ بِالْمَصائِبِ، وَ لايَدْخُلُ فِى الْباطِلِ،
 
به همسايه زيان نمى زند، به بلاهايى كه به سر مردم مى آيد شادى نمى نمايد، در باطل وارد نمى شود،
 وَ لايَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ. اِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ اِنْ ضَحِكَ
 
و از حق خارج نمى گردد. اگر سكوت كند سكوتش غمگينش نكند، و اگر بخندد
لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ، وَ اِنْ بُغِىَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتّى يَكُونَ اللّهُ هُوَ الَّذى يَنْتَقِمُ

قهقهه نزند، چون به او ستم روا دارند صبر پيشه سازد تا خدا انتقامش را

 
لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فى عَناء، وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَة. اَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ،
 
بگيرد. از خود در رنج است، و مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد،
 وَ اَراحَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَباعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزاهَةٌ،
 
و مردم را از جانب خود قرين آسايش كند. دوريش از آن كه دورى مى كند محض زهد و پاك ماندن،
وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنا مِنْهُ لينٌ وَ رَحْمَةٌ، لَيْسَ تَباعُدُهُ بِكِبْر وَ عَظَمَة،
 
و نزديكى اش به آن كه نزديك مى شود به خاطر نرمىو رحمت است، دوريش از راه تكبّر و خودخواهى،
وَ لا دُنُوُّهُ بِمَكْر وَ خَديعَة.
و نزديكى اش از باب مكر و فريب نيست.
قالَ: فَصَعِقَ هَمّامٌ صَعْقَةً كانَتْ نَفْسُهُ فيها. فَقالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ:
 
راوى گفت: چون سخن به اينجا رسيد همّام فريادى بركشيد و جان داد. حضرت فرمود:
 اَما وَاللّهِ لَقَدْ كُنْتُ اَخافُها عَلَيْهِ.  ثُمَّ قالَ: هكَذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ
 
به خدا قسم از چنين پيشامدى بر او مى ترسيدم. سپس ادامه داد: اندرزهاى رسا
 الْبالِغَةُ بِاَهْلِها!  فَقالَ لَهُ قائِلٌ: فَما بالُكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ؟ فَقالَ عَلَيْهِ السّلامُ:
با اهلش اين گونه معامله مى كند! يكى از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالى دارى؟ فرمود:

وَيْحَكَ، اِنَّ لِكُلِّ اَجَل وَقْتاً لايَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لايَتَجاوَزُهُ.
 
واى بر تو، هر اجلى را وقت معيّنى است كه از آن نمى گذرد، و علّتى است كه از آن تجاوز نمى كند.
 فَمَهْلاً، لاتَعُدْ لِمِثْلِها، فَاِنَّما نَفَثَ الشَّيْطانُ عَلى لِسانِكَ.
بازايست و ديگر اينچنين مگوى كه اين سخنى بود كه شيطان بر زبانت جارى ساخت.
 

            انا مدینة العلم و علی بابها

18.jpg  

نکات خطبه

اين خطبه نقل شده از يكي از اصحاب امام علي(ع) به نام همام استكه از آن حضرت درخواست توصيف دقيق  پرهيزكاران را كرد و آن حضرت اين چنين فرمود:

۱- گفتارشان راست است.

۲- پوشش آنها ميانه روي و راه رفتنشان تواضع و فروتني است.

۳- چشم خود را از آنچه خدا براي آنها تحريم نموده پوشيده اندو گوش هاي خود را وقف شنيدن علم و دانش سودمند ساخته اند.

۴- در بلا و آسايش حالشان يكسان است و تحولات آنها دگرگون نميكند.

٥- خالق و افريدگار در روح و جانشان، بزرگ جلوه كرده[پس] غير خدا در نظرشان كوچك است.

٦- ارواحشان عفيف و پاك است.براي مدتي كوتاه در اين جهان صبر و استقامت ورزيدند و راحتي بس طولاني به دست آوردند.

٧- دنيا خواست، آنها را بفريبد ولي آنها فريبش را نخوردندو آن را نخواستند.

٨- در شب همواره بر پا ايستاده اند.

٩- قرآن را شمرده و باتدبير تلاوت ميكنند و با آن جان خويش محزون ميسازنهد و داروي درد خود را از آن ميگيرند.

۱۰- آنها در پيشگاه خدا به ركوع ميروندو جبين و دست و پا به هنگام سجده بر خاك مي سايند.

۱۱- از اعمال اندك خويش خشنود نيستندو اعمال فراوان خود را زياد نمي بينند.

۱۲-آنان خويش را نتهم مي سازندو از كردار خود خوفناكند.

۱۳- آنان در دين نيرومند، نرمخو و دور انديش با ايماني مملو از حرص در كسب دانش و داراي علم توأم با حلم و ميانه رو، در حال غنا

۱۴- در عبادت خاشع

۱٥- در عين تهيدستي آراسته

۱٦- در شدائد بردبار

۱٧- هر گاه نفس، او را د رانجام وظايفي كه خودش ميل ندارد سركشي كند او هم از آنچه دوست دارد محرومش مي سازد .


شرح خطبه متقین (از دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی)

ويژگيهاي اهل غفلت                                              
خداوند مي فرمايد : «
و لقد ذرأناالجهنم کثيراً من الجن و الانس »(اعراف/179)؛ما از همان اول يک جمعي را براي جهنم آفريديم. اينها چه کساني هستند؟ سه تا ويژگي دارند:
1- «
لهم قلوب لا یفقهون بها» (اعراف/179)، قلب دارند ،عقل دارند ولي نمي فهمند . يعني آنچه را که مي فهمند همين غرائض شان است. روايات معراج را ملاحظه کنيد . در قيامت افراد به اشکال باطني دنيايشان محشور مي شوند. يک دسته اي هم هستند که در قيامت وقتي که محشور مي شوند اندام آنها اندام انساني است ولي سرشان ،سرا حمق ترين حيوان است . اينها چه کساني هستند؟ اينها کساني هستند که لهم قلوب لايعقلون بها. فرمودند: کساني که به هنگام نماز رو به قبلة حقيقي نمي ايستند ، فقط رو به کعبه مي ايستند از این قسم اند . فراموش کردن کعبة حقيقي نشان غفلت است . حال کعبه حقيقي چيست؟ فرمود : ولايت . در برخي روايات ديگر، وجود مبارک اميرالمومنين (ع) قبله حقيقي است . ولايت ظاهر توحيد است و توحيد باطن ولايت است. تا کسي به ولايت توجه نکند توحيد را نمي فهمد . بدين خاطر که تا کسي ظاهر را نبيند و از ظاهر عبور نکند به باطن نمي رسد. کافی ج2 /75 باب الطاعه والتقوی ص 73 (چاب دو جلدی)
2- ويژگي ديگر اينکه «
لهم اعين لايبصرون بها » (اعراف/179). چشم دارند ولي نمي بينند . يعني بايد چيزهايي بيشتر از آنکه به چشم حيوانات مي آيد به چشممان بيايد. يعني زيباييهاي باطني و خلقي را، بيشتر از همه زيباييهاي وجودي را بايد ديد.
3-ويژگي سوم، و «
لهم آذان لايسمعون بها » (اعراف/179). گوش دارند ولي نمي شنوند . مي شنوند همان چه را که حيوانات مي شنوند. صداهاي ديگری در اين عالم وجود دارد که اينها ويژه انسان است.
کسي که اين سه ويژگي را داشت : عقل بي خاصيت، چشم بي خاصيت ، گوش بي خاصيت،«
اولئک هم الغافلون» (اعراف/179) و در نتیجه :« اولئک کالانعام ». تفاوت اينها با حيوانات در اندامشان است، تفاوت ديگر ندارند.
نکته مهمتر که با بحث ما ارتباط دارد اين است که «
اولئک هم الغافلون» پس نشان اهل جهنم اين است که غافلند و بزرگترين گناه براي آدمي غفلت از خداست. غفلت ريشة همه گناهان است.


ضریح حضرت امام علی (علیه السّلام)              

04.jpg 

شرح خطبه متقین (از دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی)

ويژگيهاي اهل تقوا                                                        امام صادق (ع)فرمود : ان اهل التقوي ايسر اهل الدنيا موؤنه ( اصول کافي ج 4 ص 570 )؛يک ويژگي افراد متقي اين است که تکلفشان کمترين است . سختيها و تحملشان بر ديگران کمترين است. از امام صادق تحت این عنوان داريم که : احب اخوانه الي ؛ يعني بهترين براداران  ، -از اميرالمومنين (ع)با تعبیر مهمان آمده -   و همراهان من کساني هستند که وقتي بر ما وارد مي شوند ، به زحمت نيفتيم . نشان دوم اين است که زحمت را از ديگران کم کند. زحمت ديگران را قبول کند. اين مثال در سخن اميرالمومنين هست که فرمود اگر روي اسب نشستي تازيانه از دستت افتاد ، کسي هم در کنار ايستاده ،نگو بي زحمت تازيانه را به من بده، پياده شو ،خودت بردار. توجه داشته باشيم که بهترين عبادت که اهل معرفت به آن توجه دارند، خدمت کردن به بندگان خداست.
ويژگي دوم ،
واکثر هم لک معونه . معونه با عين يعني کمک ،فايده، سودمندي. نشان دیگر متقين اين است که علاوه بر اينکه خرجش کم است سود رساني اش زياد است . حضرت ختمي مرتبت (ص)در جنگ حنين، همه غنايمي را که مسلمانها گرفته بودند بين کفار ديروز ومسلمانهاي امروز تقسیم کردند و به مسلمانهاي قديمي هیچ ندادند. به پيامبر خبر رسيد که بلند شو که مسلمانها به نزاع با يکديگر پرداخته اند . حضرت فقط يک جمله به آنها گفت و آرامشان کرد . حضرت فرمود : که نمی خواهيد که اين اموال  را که زود گذر است به اينها بدهم، خودم با شما باشم؟ وقتي که از جنگ بر مي گرديم ديگران از دنيا گرفتند، شما پيامبر را داريد، کداميک را ترجيح مي دهيد؟ (1-کافی ج2-132باب ذم الدنیا والزهد فیها ص133)
   حرم حضرت علی (علیه السّلام)   07.jpg 

شرح خطبه متقین (از دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی)

مقدمه                                                                    
يك دسته از معارف الهي خاص، ويژه و اختصاصي است بگونه‏اي كه در تنهايي و تاريكي براي خواص از ياران گفته مي‏شده است.  دسته‏ ديگر معارفي است براي همه‏ مردم، بلكه براي عوام از مؤمنين است بگونه‏اي كه مورد پسند اهل ظاهر و همگاني است.
دسته‏اي ديگر مانند معارف مندرج در خطبه‏ متقين كه به «خطبه‏ي همام» مشهور است، بين دو دسته‏ بالاست.  يعني نه مورد پسند همگان است، و نه از اسرار الهي است كه در خفا و براي خواص بيان شود.
از آنجا كه اين خطبه به تقاضاي مردي بنام «همام» در جمع چند نفري بيان شده، نشانگر اين است كه از معارف سري نيست، ولي از آنجا كه پس از شنيدن اين خطبه همام سيلي بر صورت خود زد و بر زمين افتاد و جان داد، معلوم  ي‏شود مورد پسند همگان نيز نمي‏باشد.
از سه حال خارج نيست:
1- يا خطبه، خطبه‏ي بزرگي است.
2- يا مستمع، مستمع مستعدي بوده است.
3- يا اين خطبه متناسب با حال آن مستمع بوده است.
كه هر سه وجه قابل توجه است.

 شــرح خطبه

خطبه از اين جا شروع مي‏شود كه شخصي بنام همّام از اميرالمؤمنين سؤال مي‏كند كه «صف لي المتقين حتي كأنّي انظر اليك....»
قبل از هر توضيح بايد عرض كنم ، اين شيوه‏ درست علم آموزي است كه آنگونه بياموزيد كه بچشيد،  تجربه كنيد،  بيابيد. تنها شنيدن و به ذهن سپردن كافي نيست، اگر اين‏گونه بود همه‏ عالَم بايد دانا و عالم باشند.  همه‏‏ عالَم از جماد و نبات و حيوان مي‏شنوند، ضبط هم مي‏كنند، به همين خاطر است كه در قيامت شهادت خواهند داد ولي عالِم نيستند به آن معنا كه انسانها عالم‏اند.  عالم حقيقي شيوه‏ آموختنش با ديگران متفاوت است.  ياد گرفتن او نه براي امتحان و آزمون است و نه براي دنيا و نه براي كسب شهرت و افتخار.  حتي براي آخرت هم نيست.  شيوه‏ اهل علم اين است كه چنان به من علم بياموز بگونه‏اي كه انگار من معلوم را مي‏بينم.

     مصلای منزل حضرت علی (علیه السّلام)

04.jpg 

 شرح خطبه متقین (از دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی)

نكته ‏اي درباره‏ «حُسن»                                                     
سوره يوسف به قول قرآن «احسن القصص» است و به ظاهر در اين داستان زليخا زن خوبي نيست در حالي‏كه حسن يوسف عالمگير است.  كمي فكر كنيد كه كجاي اين سوره زيباست و داراي حسن است؟ پدري از فراق فرزند كور شود؟ برادراني رسوا شوند؟ كودكي دسن كم در چاه افكنده شود؟ و سپس به قيمت كم فروخته شود؟ زني با شخصيت و اعتبار اجتماعي رسواي خاص و عام گردد و تمسخر شود؟ ا ين ها كجايش زيباست ؟ ، ولي حتماً زيباست و احسن القصص است زيرا خداوند فرموده كه زيباست.  پس زيبايي‏اش كجاست؟ اين يعني اين‏كه پرده برداريد و ورق بزنيد.  از اين ظاهر عبور كنيد و به باطن آن دست يابيد تا بدانيد زيبايي‏اش در چيست؟
امام صادق (ع) فرمود: «انَّ كتابَ الله علي اربعه اشياء، علي العباره و الاشاره و اللطايف و الحقايق، فالعباره للعوام ...».
عبارت ظاهري قرآن مربوط به عوام است، مربوط به كساني است كه اندك چشمي و گوشي و فهمي و عقلي دارند و «حُسن» چيزي نيست كه هر جنبنده‏اي متوجه آن شود.  چهارپا از زيبايي گل ، خوردن و مزه و لگدمال كردن آن را مي‏فهمد.

 

              چاه منزل حضرتعلی(علیه السلام)

01.jpg  

            شرح خطبه متقین (از دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی)

معناي تقوا و اقسام آن                                                          
تقوا يعني پرهيز و خود داري از محرمات و عمل به واجبات.
1- گروهي از مردم (اكثر آنان) اهل تقواي ظاهرند.  انجام واجبات  و ترك محرمات با صدق كامل، با اين كار به قربي مي‏رسند كه به آن مي‏گويند قرب فرايض و شايد بتوان گفت بر جهان طبيعت تسلط و احاطه پيدا مي‏كنند.  (واجبات و محرمات فقط آن چيزهايي نيست كه در احكام و فقه بيان شده، بلكه در اخلاق و بالاتر از آن هم يافت مي‏شود)
زندگي بنده با زندگي غير بنده ظاهرش متفاوت است (قطع نظر از باطن).  عالي‏ترين نشانش اين است كه در برابر خدا تسليم است.  از خودش نظر، اراده و انتخاب ندارد.  اول اطاعت امر و سپس عمل، يعني عبادت.  «فأتقوالله ما استطعتم...»(تغابن/16) به اند ا زه‏ توان خود تقوا پيشه كنيد.  اين حداقل است. ، با صدق يعني با بندگي تسليم باشد.  آنچه خدا گفته درست است، درست بداند و آنچه را نهي كرده ترك كند.  اين قدم اوّل، در قدم دوم عمل نيز بكند. شكايت نداشته باشد، اعتراض نكند، بر فرض هم كه اعتراض كند، كو گوش شنوا

  اخلاق و تربیت در خطبه همام

مقالات - اخلاق و تربیت
نویسنده:قرائتى   
مطالب مشابه :

جدول شرح در متن

جدول های شرح در متن رو میشناسید جدول هایی که سوال هاش در خود جدوله هر کی جدول حل میکنه




شرح در متن

【ツ】 عکس و پست های فیسبوکی ☠ - شرح در متن - عکس های متنوع و پست های فیسبوکی بامزه




فقط عکس...شرح در متن!!!

طلیعه ی خوشبختی - فقط عکس شرح در متن!!! - روزهای یک زن، یک همسر ، یک مادر - طلیعه ی خوشبختی




شرح خطبه 192 نهج البلاغه (همام)

متن خطبه همراه با امام در پاسخ او درنگ شرح نهج البلاغه،خطبه همام،آیت الله ناصر مکارم




متن کامل فارسی و انگلیسی توافق ژنو (ایران و 1+5)

لینک متن کامل انگلیسی برنامه اقدام مشترک (Joint Plan of Action) به همراه متن فارسی آن به شرح زیر می باشد:




متن منهاي حاشيه / حاشيه عليه متن

شطح / در شرح آن الف - نوشته های امید حلالی در زمینه ادبیات، نقد ، شعر ، جامعه شناسی و سیاست




مستندات دیاگرام متن

کامپیوتر - مستندات دیاگرام متن - آموزش شرح کامل خط جریان در این ستون نوشته می شود .




متن ترانه مرغ سحر

در کوچه های شعر گناباد - متن ترانه مرغ سحر - واگویه ها،دل نوشته هاو هذیان های کودکانه ی یک




برچسب :