رمان دختران زمینی پسران آسمانی2

آریانا

او مای گاد.........سرم پایین بود داشتم کتابامو جمع میکردم....با یه نیشگون ترانه اومدم بالا........اوه
هر سه تاشون داشتن نگامون میکردن....ولی زل زده بودن به من.....بمن چه تقصیر ترانه بود.....مهدیس و ترانه نگاهم کردن .....اه چه مرگتونه.....نه !!!چسب سر میز من بود.....کی اینو گذاشته بود.....الان فکر کردن کاره منه.....یه پوز خند بلند زدم........بااین کارم حتی مهدیس و ترانه شوکه شدن...اخه سه تا خون اشام داشتن نگام میکردن...
تو کلاس کسی نبود....فقط ما چند نفر بودیم....دوباره مشغول به کارم شدم.....یه دفع سه تا سایه گنده افتاد روم....کیفمو برداشتم که بندازم رو شونم که یکی دستشو گذاشت رو کیفم ....جر خورد......سرمو اوردم بالا....سه تاشون بودن......چقدر ترسناکن....بلند زدم زیر خنده......ولی افتادم رو صندلی...آراد خم شد تو صورتم و گفت:
آراد-دارم برات جوجه....هنوز بچه ای واسه اذیت من.....
من-هرکول....گنده تر از توام واسم هیچن...
سپهر-ولی ایندفع احتمالش کمه که تو دوستات سالم از زیر دستمون رد شین.....
من-اوهو...........نچای.....
پس این مهدیس و ترانه کدوم گورین؟؟؟؟؟؟؟؟دارم برات ترانه اشغال دارم خورد میشم.......تا اومدم حرفمو کامل کنم که پندار گفت:
پندار-بد بازی رو شروع کردین......پس ادامشو داشته باشین....
من-بکش کنار باد بیاد تا اسفالتت نکردم....
از این حرفم جاخورد....همه جاخوردن.....آخه رگ لات بازیم داشت باد میکرد وقتیم لات میشدم دیگه:
ترانه-آریانا....کافیه پاشو بریم.....
اونم نگران شده بود.....آخه کم پیش میومد اینطور شم....
آراد-مجبورم میکنی اون زبونه 4 متریتواز حلقت بکشم بیرون......
بااین حرف سپهر آراد رو کشید کنارمنم بلند شدم....گرد خاک فرضی رو شونمو تکون دادم....

من-ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااا!!!!

مهدیس –آریانا ترو خدا....

این من بودم که سرمو فشار میدادم تو بالشو داد میزدم...ترانه با لباسم کشیدم عقب.....پرت شدم اونور تخت...تاحالا اینقدر خرد نشده بودم:

من-عوضیییییییییییییییییییییی ییییییی......بخدا میکشمت......آراد............پندار.. .........سپهر..........!

ترانه-اریاناااااااااا...این واسه هممون سخته اینا اذیتمون میکنن.....بخدا از قصد چسب نذاشتم رو میزت...داشتم....

مهدیس-ترانه میشه تمومش کنی.....؟؟؟؟

من-بسه.....بسه.........خودمون شروعش کردیم ولی این ماییم که تمومش میکنیم....

مهدیس یه لیوان اب داد بهم بزور کردش تو دهنم اروم شدم:

اریانا-مهدیس مگه من تانکر حمل ابم ....؟؟؟؟؟ترکیدم دوختر جون...

با این حرفم یه لبخند بی جون اومد رو لبه هر سمون...وقت شام بود....مهدیس اومد دره حموم و درو گرفت زیر مشت و لگد:

مهدیس-اریانا...................بیا شام دیگه.....سه ساعت اون تو چه غلطی میکنی؟؟؟

صدای ترانه سخت میومد چون شیر اب هم باز بود:

ترانه-کارای خوب خوب..........

آریانا-ترانه میام لهت میکنم بچه......

صدای خندشون اومد....از حموم اومدم بیرون نگاه تو اینه کردم....چشمام طبق معمول قرمزومست...رنگم هم پریده ...نترسید این عادیه....من همیشه از حموم درمیام اینم....ولی ایندفع یکم بیشتر بود...به خاطر این بود که داشتم تو حموم به او عوضیا فکر میکردم....در فکر این که فردا چه بلایی سرمون میاد...یه تیشرت یقه گشاد کج پوشیدم با یه زیر شلوار چارخونه...موهام خیس بود...اگه با سشوار خشک میکردم سر درد میگرفتم (دیدین تروخدا....هیچیم به ادم نبرده)یه برق لب زدم ورفتم .....ترانه یه نگاه به مهدیس کردوگفت:

ترانه-به به...چه عجب

باهاش قهر بودم.....نشستم رو صندلی و دستامو زدم بغلم دستاشو انداخت درو گردنمو سرشو اورد دره گوشم:

ترانه-چه مرگته باز ؟؟؟؟؟

دستشو باز کردم....واقعا عاشق هم بودیم...از بچگی باهم بودیم....نمیتونستم ناراحتی هیچ کدومشون رو ببینم :

من-احوال پرسیت هم عین آدم نیس

مهدیسم اومد کنارشو گفت:

مهدیس-آریا....بی خیال بابا

من-ن شو یادت رفت مهدی......

مهدیس-ا!!!!!!!!!بی ادب نگو دوس ندارم.....

ترانه گفت:

ترانه-بسه دیگه ....

سرمو اوردم بالا زل زدم توچشماش.....مهدیس گفت:

مهدیس-اریانا چشمات خیلی قرمزه....

من-میدونم.....اب کلرش زیاد بود....

ترانه-اریانا چشمات نمیسوزه؟؟؟؟

من-ای بابا...عادیه....

ترانه گفت

ترانه-پس این قضیه رو ببند ...یه بار بهت گفتم از قصد نبود

من-باشه بابا ....شام چی داریم ضعیفه؟؟؟؟؟

ترانه اومد در اشپزخونه و داد زد:

ترانه-درد.......آقا

پامو از اونور کاناپه انداختم......داشتم شبکه های tvرو هی بالا پایین میرفتم.مهدیس اومد نشست روبه روم گفت:

فردارو چی کنیم؟؟؟؟

ترانه-هیچی.....

آریانا-راست میگه...

مهدیس-الکی حرف نزنین...میدونین که چه نقشه هایی دارن...

ترانه-غلط کردن.....حالیشون میکنیم....

یه نگاه بمن کردوچشمک زد منم جوابشو با یه چشمک دادم.

شامو خوردیم و خوابیدیم:

ترانه-آریاناااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااا...................

مهدیس-اریانا بدو........

بلند شدم چپیدم تو دستشویی....سریع رفتم در کمدمو وا کردم..... یه نگاه به بچه ها کردم...ترانه که یه مانتوخردلی خوش دوخت تنش بود با شلوار مشکی و کفش عروسکی.....مهدیس هم یه مانتو زیتونی رنگ با شلوار کتون مایل به صدری..با یه کفش کالج قهوه ایو منیه مانتو سفید خوشگل با یه شلوار زرد جیغ و تنگ با یه کفش مشکی تند نشستم بنداشو سفید و زردزدم....موهاموزدم بالا.....یه کیف مارک زرد و مشکی هم برداشتم....ساعت زردمو بستم.....و حالا عینک دودی ریبنم که خیلی بم میومد.....صبونه که تعطیل...نرسیدم...بچه ها دمه در بودن و داشتن بم فش میدادن....کفشمو پوشیدم....

من-اومدم خوشگلا....................

ترانه با خنده گفته:

ترانه-امروز هومن نخورت خیلیه

من-به روح باباش خندیده

مهدیس-ایول ............

الهی به امید تو.....وارد دانشگاه شدیم....با رفتنمون سرا چرخید ....من وسط بودم.....دستم به گوشیم بود و محکم راه میرفتم....مهدیس هم با ناز پسر کشش وترانه هم با غرور آمیخته به ناز ذاتیش ....بچه ها وایسادن پیش دخترا.....منم نشستم رو صندلی کنارشون....نگاه مهدیس و ترانه میکردم که وقتی میخندن چقدر خوشگل وشیرین میشن...ویدا بلند گفت:

ویدا-آریانا جمعه شب یه مهمونی گرفتیم میای؟؟؟

نگاش کردم و گفتم:

من-چراکه نه....

یه لبخند بم زد...وارد کلاس شدیم....رفتیم ردیف یکی مونده به اخر.غول تشنا بودن ولی پشت سر ما نگاشونم نکردیم...پشت سرمهدیس سپهر. پشت ترانه پندار پشت سر من آراد....

اه اه....استاد نوری این بشر ماست تو دهنش مایه میبنده اخه خیلی کش میده...دوباره چشمام سنگین شده بود...سرمو گذاشتم رو میز.......بایه شدت پرت شدم پایین از رو صندلی.خوبه نیوفتادم وسط کلاس...صدای خنده اومد....چشامووا کردم...کمرم درد میکرد....ترانه و مهدیس بزور خندشونو خوردن ولی وقتی دیدن که دستم رو کمرمه اومدن پایین کنارم زانو زدن ...خیلی درد میکرد داشتم مییمردم...اون لحظه فقط داشتم از گریه ام جلو گیری میکردم.....

بلند شدم بقیه دخترا هم اومدن کنارمون.....همه ازم میپرسیدن خوبی؟منم میگفتم خوبم....با رفتن یکی از بچه ها جلوم باز شد....آراد و سپهر.پندار تک تکشون بهم نیش خند زدن....نه.....کاره اینا بوده؟؟؟؟!!!؟؟؟!؟!؟؟!؟واقعا!!!! !با اینکه درد داشت میکشتم

رفتم جلو صورت اراد خیلی نزدیک .....از این حرکتم جا خورد .....کمرم!!!!!!!!!!!نمتونستم سر جام وایسم.....درد داشت خفم میکرد زدم زیر گریه....چشمای همه گرد شد!!!!گریه ام شدید تر شده بود .این عوضی اشکمو دراورد بالاخره..اراد چشماش شده بود اندازه نلبکی......با هق هق گفتم:

من-تر....تران.....ترانه.......

جفت پا با زانو افتادم.....چشمامو بستم.....ولی انگار نه انگار...جز ترانه و مهدیس هیچکی نبود آراد و پسرا بی توجه رفتن بیرون....با دوتا ارام بخش کارم حل شد....فردا نرفتم دانشگاه....

ساعت نزدیک دو بود بچه ها اومدن خونه...با شوق رفتم سمتشون..

من-سلام خانوم خوشگلا دانشگاه چطور بود؟؟؟؟

چشمای ترانه اشکی بود... باورم نمیشد داره گریه میکنه ....اصلن تو عمرم گریه شو ندیدم از بس مغروره ....با تعجب رفتم سمتش دستامو واکردم اومد تو بغلمو زار زد.....نگاه مهدیس کردم.....هرچی از ترانه میپرسیدم چیزی نمیگفت...تو بغلم بود که از بغلم دراوردمش چشمای خوشگلش اشکی بود.....نکنه.......بخدا زنده نمیزارمتون.....

من-مهدیس این چشه؟؟؟؟؟؟؟

مهدیس نگاه ترانه کردو با نفرت گفت:

مهدیس-کیفه ترانه رو باز کن....

دستمو بردم کیفه ترانه رو باز کردم.....

من- اه اه اه چه بوی گندی میده .......چی گذاشتی توش؟؟؟

ترانه با هق هق گفت:

ترانه-پندار عوضی اشغال ریخته توش......

من-درست بگو ببینم؟؟؟؟

ترانه-نمی دونم چطور وقتی حواسم نبوده تو کیفم اشغال ریختن....گوشیم و کارت دانشجوییم و.... به گند کشیده شدن...

من-غلط کردن عوضیا بی همه چیز.....بخدا فردا داغونشون میکنم....مهدیس فردا نوبت توا!!!از کنارم جم نخور.....باشه؟؟؟

مهدیس-میخوای چیکا کنی مثلا؟؟؟

تیشرتمو از پشت زدم بالا و کبودی کمرمو نشون دادم...

ترانه- الهی سقت شی اراد پارسا ...اون بیشعور از پشت زد بهت......

من-مهم نیست...البته دیگه مهم نیست

یه لبخند زدم...قرار بود من شام بپزم....ترانه و مهدیس دل و دماغ نداشتن مهدیس که حموم بود ترانه هم کز کرده بودرفتم بالا سر ترانه:

من-نبینم غمتونالوطی؟؟؟که شبیه دافای زمان طاغوتی

ترانه-اریانا برو اعصاب ندارم....

من-تو بمن اعتماد داری یا نه؟؟؟

ترانه- تو فکر کن اره....منظور؟؟؟؟

همون لحظه مهدیس از حموم اومدو داشت نگامون میکرد....زدم مسخره بازی....کم پیش میومد شیرازی حرف بزنم اخه واقعا بلد نبودم:

آریانا-هاکاکوووووو......

ترانه و مهدیس مردن از خنده....ترانه گفت:

ترانه-بنال بینم..؟

من-هیچی انتقام میگیریم

ترانه-من که یه نقشه دارم ...فردا نشونش میدم این پسره ی تازه به دوران رسیده رو

چشماموباز کردم.....دوتا سوت بلبلی زدم:

من-چی کردین ناکسا؟؟؟؟؟؟میخواین پسرای مردومو بکشید؟؟؟؟؟

مهدیس و ترانه غش غش میخندیدن.....خدایی خوشگل شده بودن....یه مانتو تنگ صورتی چرک تنه ترانه با شلوار همون رنگی ...یه کفشه پاشنه دارصورتی.....با یه کیف صورتی گنده..مو هاش رو هم مرتب کرد دانشگاه ما چون غیرانتفاعی بود هیچکس کاری به حجاب نداشت فقط اول کار اب چشممونو گرفتن....مثلا......مهدیس که نگو.....یه مانتو تنگ عنابی با دکمه طلایی قرمز ....مهدیس و ترانه چپ چپ نگاه میکردن....

من-هویدرویش کنین بینم....

ترانه و مهدیس خندیدن:

ترانه-مرض اخه هچل هفت!!! الان خیلی خوشگلی.....

من-دلتم بخواد به این گلی

مهدیس-مثه ادم لباس میپوشی....

من-تو چکار داری؟؟؟؟بچه پررو.....

حمله کردن روم

سه تامون جلو اینه قدی وایسادیم واقعا محشر شده بودیم.... ((o lala

بزور بچه ها موهامو کج کردم.مقنعه امو دادم خیلی عقب...یه مانتو تنگ استخونی با کمربند باریک چرم.....با یه شلوار مخمل تنگ استخوانی.....یه کتونیه خیلی ظریف قهوه ای پوشیدم....خوب شدم ایول.....

ترانه-آریانا خدا امروزو به خیر بگذرونه....

من-میگذرونه.....

مهدیس با قیافه ای گرفته گفت:

مهدیس-بچه ها....بااین تیپای مامان.....حیف نیس با اتوبوس یا مترو بریم

من- غمت نباشه......

گوشیمو برداشتم و شماره گرفتم:

من-آقا ما منتظریم من با اقای توکلی صحبت کردم شما الان تشریف بیارین من کارت ملی مو میدم فقط زود تر!!

بچه ها با دهن باز نگام میکردن.....داشتم میرفتم سمت دربدون اینکه برگردم گفتم:

من-ببندید.....الان باید بگورخید.....

درو باز کردم همزمان شاگرد توکلی اومد......یه 206 مشکی.......بد نیست چون در همین حد ماشین کرایه میدادن....رفتم سمت ماشین کارت ملیمو دادم وسوییچ گرفتم و سوار شدم....بچه ها گیج نگاه میکردن.....

من-بسه بابا....از رو رفتم بیاین دیگه....

بچه ها پریدن بالا فلشمو زدم.....میخواستم امروز همه نظرارو به سمتمون جلب کنم البته همیشه بودیم ایندفع بیشترش کنیم.....
Look at me now
بچرخ چشماتو باز کن و
به من نگاه کن
Turn around, girl I’ve got you
بچرخ بالاخره پیدات کردم دختر
We won’t fall down, yea
ما نمی افتیم پایین اره
We can see, forever from up here, yea
میتونیم از این بالا همه چیزو ببینیم
So long as we’re together
از وقتی که با همیم
Have no fear, no fear
دیگه هیچ ترسی نداریم هیچ ترسی
So turn around, floating
پس بچرخ پراکنده
So high you’re above the ground
خیلی بالاییم بالاتر از زمین
Floating so high, turn around
خیلی زیاد این ور اون وریم پخشیم پس بچرخیم
Together, nothing can stop us now
با هم هیچ چیز نمیتونه مارو متوقف کنه
Listen baby, turn around, floating
گوش کن عزیزم میچرخیم و پراکنده میشیم
So high you’re above the ground
خیلی بالاییم بالاتر از زمین
Floating so high, turn around
خیلی زیاد این ور اون وریم پخشیم پس بچرخیم
Together, nothing can stop us now
با هم هیچ چیز نمیتونه مارو متوقف کنه
Turn around, turn around
بچرخ بچرخ
Turn around, outa space we can go there now, yeah
بچرخ بیرون از جو اونجا هم میتونیم بریم الان اره
Turn around, there’s no limit to what we found
بچرخ هیچ محدودیتی برا کارامون نیست
Uh yeah
اوه اره
Music oh, I wanna feel it all, yeah
موسیقی اوه میخوام همشو احساس کنم اره
We’ll stay up, cause there’s no way for us
بالا میمونیم چون هیچ راهی نداریم
To fall, to fall
برای برگشت برای برگشت
So turn around, floating
پس بچرخ پراکنده
So high you’re above the ground
خیلی بالاییم بالاتر از زمین
Floating so high, turn around
خیلی زیاد این ور اون وریم پخشیم پس بچرخیم
Together, nothing can stop us now
با هم هیچ چیز نمیتونه مارو متوقف کنه
Listen baby, turn around, floating
گوش کن عزیزم میچرخیم و پراکنده میشیم
So high you’re above the ground
خیلی بالاییم بالاتر از زمین
Floating so high, turn around
خیلی زیاد این ور اون وریم پخشیم پس بچرخیم
Together, nothing can stop us now
با هم هیچ چیز نمیتونه مارو متوقف کنه
Turn around, turn around
بچرخ بچرخ
Uh baby, we’re so high now, whoa
اوه عزیزم ما ارتفامون خیلی زیاده الان
Till our worries end our pain right now
از وقتی که نگرانی هامون تموم شده
Oh, oh, our home is the sky now
اوه اوه خونمون انگار اسموناست
And we’re never coming down, down, down
و هیچ وقتم پایین نمی ایمـ او......صدای باندارو زیاد کرده بودم ماشین داشت میترکید...رسیدیم در دانشگاه صداشو کم کردیم عینکمو زدم بالا :

من-سلام جناب.....میشه این ماسماسکو بزنین بالا..؟؟؟؟دیرمونه!!!!

نگهبان که با دیدن ما قیلی ویلی میرفت گفت:

نگهبان-البته بفرمایید............

یه پشت چشمی نازک کردم....بیچاره از حال رفت...دستی ماشین و کشیدم.....اول ترانه پیاده شد بعدش مهدیس....منم اخر..چشمای پسرا از حدقه زد بیرون....داشتیم از کنار پنج تا پسر رد شدیم که یکیشون گفت:

پسره-حقا که لقب دختر شیرازی برازندتونه ........

دوست داشتم با غلطک از روش رد بشم حیف که وقت نداشتم


مطالب مشابه :


مدلهای سارافن جدید

مدل لباس جدید - مدلهای سارافن جدید - مدل مدل مو مدل مانتو آموزش




اس ام اس شروع مدارس و سال تحصیلی جدید

یادش بخیر ، پشت دفترای قدمیم مدرسه ؛ آدمک چارخونه روی تخته سایه : انواع چراغ قوه | مدل مانتو.




سريال‌هاي ماه رمضان همراه با عکسهای داغ داغ

» مدل مانتو که اگر براي او نيفتد، ناکامي هاي او را بعد از قرارگاه مسکوني و چارخونه




مصاحبه با سروش صحت نويسنده و بازيگر

پسران اينترنتي - مصاحبه با سروش صحت نويسنده و بازيگر-جدیدترین بیوگرافی و عکس هنرمندان سینما




رمان دختران زمینی پسران آسمانی2

همه مدل رمان را در یه تیشرت یقه گشاد کج پوشیدم با یه زیر شلوار چارخونه مهدیس هم یه مانتو




رمان احساسات منجمدواشک های مقدس8

مهوش سری تکون دادو رفت سمت کمدلباس یه مانتو نخی چارخونه ابی اول روسری منو مدل لبنانی




برچسب :