شعر سفر

همه شب دلم با کسي مي گفت

سخت اشفته اي ز ديدارش

صبحدم با ستارگان سپيد

مي رود مي رود خدا نگهدارش

من به بوي تو رفته از دنيا

بي خبر از فريب فرداها

روي مزگان نازکم مي ريخت

چشمهاي تو چون غبار طلا

تنم از حس دستهاي تو داغ

گيسويم در تنفس تو رها

ميشکفتم ز عشق و مي گفتم

هرکه دلداده شد به دلدارش

ننشيند به قصد ازارش

برود چشم من به دنبالش

برود عشق من خدا نگهدارش

اه اکنون تو رفته اي و غروب

سايه مي گسترد به سينه ي راه

نرم نرمک خداي تيره ي غم

مي نهد پا به معبد نگهم

مي نويسد به روي هر ديوار

ايه هايي همه سياه سياه



مطالب مشابه :


شعر سفر

شعر سفر دريايي بوسه سروده اي از سهراب سپهري در مورد




گزارش سفر انجمن شعر گیلان به شهرستان خلخال

و بنده نیز در مورد حضور انجمن شعر و ادب از مشاهدات سفر بخشید . و در نزدیکی های




یک شعر در مورد انفاق

همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن همه سال حج نمودن سفر حجاز کردن زمدینه تابه کعبه سر و پا




اشعار زیبا در مورد شهدا

مردانی که از فرش به عرش سفر اش """ عکس بابایش کنار شعر مادر کریمی در مورد




شعر در مورد دکتر احمدی نژاد

شعر در مورد دکتر رزمنده و در صف جهادیم هنوز نابودگر ظلم و فسادیم هنوز سفر ایرانی کتاب




درگذشتی دیگر و مطلبی در مورد شاهنامه خوانی

مسافر سفر تاتاری درگذشتی دیگر و مطلبی در مورد قبل از آواز شهرام ناظری با شعر خیام می




سخنان بزرگان دین در مورد سفر

به کجا سفر کنیم - سخنان بزرگان دین در مورد سفر گذری در کوچه باغ شعر و هنر(وحید آقایی)




برچسب :