زبان فارسی

جز وه آموزشی

به نام خدا

    بی گمان شرط مقدّم تدریس و کلاس داری، آگاهی  مدرّس از موضوعی است که می باید در هر جلسه تدریس کند. گرچه برای حصول نتایج مطلوب عوامل بسیاری دخیل و تأثیر گذارند،معلمان جامعه برای حضور مفید و توأم با آرامش در محیط کلاس با تکیه بر دانش خود و آگاهی از کلیّت مباحث مورد نظر می توانند روش تدریس مناسبی را برای تفهیم بهتر مطالب اتّخاذ نمایند.

     در کتب درسی علاوه بر مطالبی که درمتن هر یک از دروس ذکر شده است مطالب نا گفته ای وجود دارد که اگر معلّم هنگام تدریس بر آن ها تسلّط کافی داشته باشد،می تواند با دقّت و حسّاسیّتی مضاعف وظیفه ی خود را انجام دهد.

     گروه آموزشی زبان و ادبیّات فارسی استان خوزستان با اذعان به توانایی همکاران توانمند خود جزوه ی حاضر را جهت توجّه همکاران به نکات ناگفته وقابل تأمّل کتاب زبان فارسی (1) فراهم نموده است و امیدوار است مورد عنایت و نقد همکاران فرهیخته قرار گیرد.

    درس دوّم- جمله:

      فعالیت: با دلیل بگویید چرا شناسه، نهاد پیوسته است؟ در این پرسش ابهامی وجود دارد و مخاطب نمی داند نهاد بودن شناسه مورد نظر است یا پیوسته بودن آن . از طرفی هر یک از این پرسش ها پاسخ خاص خود را می طلبد. اگر پرسش بر سر نهاد بودن شناسه باشد، جواب این است : شناسه معادل نهاد جداست و در بود و نبود نهاد ، شخص را مشخص می کند .گرچه وقتی نهاد ذکر می شود، رفع ابهامی صورت نمی گیرد و نوعی حشو است، امّا چون ازویژگی های زبان فارسی است ،اجتناب ناپذیر است. اگر پرسش درباره ی علّت پیوسته بودن شناسه باشد، یکی به دلیل اتّصال ظاهری به بن فعل است و دیگر آن که دایم و همیشه همراه بن است و فعل بدون شناسه وجود نخواهد داشت. بر خلاف بعضی از زبان ها مثل انگلیسی که صورت فعل جز در سوم شخص مفرد ثابت است و شخص آن را نهاد جدا مشخّص می کند در زبان فارسی هر فعلی شخصی دارد که همان شناسه است.

     دانش آموزان تصور می کنند  گزاره همیشه طولانی تر از نهاد است و این تصوّر که ناشی از نمونه های موجود در کتاب است،درست نیست و پیشاپیش نمی توان چنین حکمی صادر کرد .لازم است جمله هایی مثال زده شود که نهادشان طولانی تر از گزاره باشد مثل: (( دبیران گروه زبان و ادبیات فارسی شهرستان ها آمدند. ))

                                                             نهاد                          گزاره

     از طرفی ضروری است با ذکر نمونه هایی به دانش آموزان آموخته شود که نهاد الزاما اولین کلمه ی جمله نیست،  و جملاتی با قید  های مختلف نمونه آورده شود. : ((  شنبه بعد از ظهر دوستانم به کتابخانه رفتند. ))

     ضرورت توجّه به بخش و جزء:

     منظور از بخش، نهاد و گزاره است؛ یعنی هر جمله ای دو بخش است :1- نهاد 2- گزاره .  اما هرگاه پرسش درباره ی اجزای جمله است ،باید نقش های: نهاد، مفعول، متمّم ومسند ، مورد توجّه قرار گیرد .لازم است این تفاوت در تدریس به دانش آموز تفهیم شود تا در پاسخ به پرسش های این درس و درس بعد در خصوص این که : (( اجزا را مشخص کنید،  )) یا ((  بخش های آن را مشخص کنید )) ابهامی نباشد.

     درس چهارم-جمله واجزای آن:

     گروه اسمی، الزاما چند واژه نیست پس چرا گروه نامیده می شود؟زیرا استعدادگروه شدن را دارد  . مثلا در جمله ی ((  دانش آموز کتاب خرید  )) هر یک از واژه های دانش آموز و کتاب استعداد پذیرش وابسته هایی را دارند و می توانند به گروه چند کلمه ای تبدیل شوند. پس گروه اسمی هستند .

     فعل  (( داشت  )) گرچه گذرا به مفعول است معمولا مفعول آن بدون را می آید که باعث غفلت از آن می شودمثلاً ((  او کتابی داشت )) ،که به شیوه ی معمول افزودن ((  را ))  به آن غیر عادی است  (( او کتابی را داشت  )) کاربرد ندارد، گرچه کتاب مفعول است.

     در تعریف مسند، برخلاف تعاریف مفعول و متمم و نهاد به گروه اسمی بودن مسند اشاره ای نشده است، بلکه  به کلمه یا گروه بودن بسنده شده است . این تعریف ریشه در این واقعیّت دارد که  گاهی اوقات صفت در نقش مسند قرار می گیرد و گاهی اسم یا ضمیر چنین نقشی را می گیرند ، مثلا: ((  هوا سرد است . ))  سرد که مسند است از نظر نوع، صفت است و در جمله ی: ((  اسم این شهر اهواز است )) ، اهواز از نظر نوع، اسم است ،یا در جمله ی :     (( علی تو هستی؟ ))  تو ضمیر است. گرچه دو نوع ضمیر و اسم هر دو گروه اسمی هستند، سرد صفت است و گروه اسمی نیست، به همین دلیل در تعریف مورد نظر عبارت گروه اسمی به کار نرفته است.

     ممکن است متمّم از جمله حذف شده باشد.لازم است دبیران محترم فعل هایی را که متمم خواه هستند شناسایی کنند و به دانش آموزان معرفی نمایند و توجه کنند که گاهی اوقات متمم به دلیل وضوح و مشخص بودن ذکر نمی شود مثلا ((  حسن کتاب را خرید ))  فعل خرید علاوه بر مفعول به متمّم هم نیاز دارد و کتاب فروشی متمّمی است که به دلیل مشخّص بودن ذکر نشده است یا  (( جمله ی او قرضش را داد. )) به دلیل وضوح طلبکار که متمّم است ذکر نشده است.

     بنابراین در بحث اجزای جمله تنها به ظاهر اکتفا نمی شود و اجزای اصلی هرگاه محذوف باشند ،در شمارش ارکان جمله به حساب می آیند وتنها به این بهانه و دلیل که حذف شده است و شبهه ی متمّم قیدی را ایجاد می کند، نباید آن را متمّم قیدی به حساب آوریم ،یا آن را نادیده بگیریم.

     همکاران محترم توجّه داشته باشند که فعل های ((  بود  )) و ((  است  )) علاوه  بر این که اسنادی هستند، کمکی نیز هستند و در ساخت ماضی بعید و التزامی به کار می روند با توجّه  به این که دانش آموزان در این دوره با اسنادی بودن این افعال آشنا می شوند ،لازم است تفاوت کاربردشان در شرایط کمکی و اسنادی گفته شود . معمولا زمانی این افعال کمکی هستند که قبل از آن ها فعل به صورت صفت مفعولی آمده باشد چون این دو فعل ((  بود  )) و ((  است  )) و مشتقّات آن ها علاوه بر این که در ساختمان ماضی بعید و نقلی  و التزامی کاربرد دارند،  جزء افعال ربطی هم هستند. بنابر این ضروری است همکاران ،این تفاوت کاربرد را آموزش دهند.

      درس دهم:ویژگی های فعل (2)

      در خصوص فعل های دو وجهی باید توجّه داشت فعل هایی دو وجهی هستند که هر دو کاربردشان(در شرایط ناگذر وگذرا) به یک معنا باشد،  مثل: (( لیوان شکست  )) ، (( او لیوان را شکست. ))  که فعل شکست  )) در هر دو جمله معنای یکسان دارد. این توصیه بدین علّت است که امروزه شاهد کاربرد فعل هایی هستیم  که معانی متفاوتی دارند. مثلا فعل  (( گرفت  )) در جمله ی  (( او دستم را گرفت ))  ،گذرا به مفعول است اما در جمله  (( دلم گرفت )) ، ناگذر است. چنین  فعل هایی که در جمله های مختلف کاربردهای معنایی متفاوتی دارند، دو وجهی محسوب نمی شوند.

     در بخش فعالیّت،فعل ((  بخشید ))  گذرا به مفعول و متمّم است : (( او کتابش را به من بخشید. ))  ((  فعل پوشید ))  هم گذرا به مفعول است. (( او لباس را پوشید  )) امّا گسست دارای دو کاربرد گذرا ((  او طناب را گسست ))  و ناگذر ((  طناب گسست ))  می باشد.

     در بحث گذرا کردن به کمک  (( ان ))  باید توجه داشت برخی فعل های ناگذر قابلیت گذرا شدن را ندارند، مثلا فعل ((  رفت  )) را نمی توان به شکل ((  رواند ))  به کار برد .

      هر فعلی که گذرا شود ، جزئی به اجزای جمله اضافه می کند.مانند     ((  اسب دوید  . ))، ((  او اسب را دواند. )) بنا بر این هر گاه فعل گذرایی را دوباره گذرا کنیم تابع چنین قاعده ای خواهد بود .مثلا جمله ی ((  کاغذ به دیوار چسبید )) ، سه جزئی (نهاد+ متمم+فعل ) است ،که اگر فعلش را با  (( ان  )) سببی گذرا کنیم ،می شود: ((  او کاغذرا به دیوار چسباند/نید )) ، که جمله ای چهار جزئی است (نهاد + مفعول + متمم+ فعل). هریک از جمله های  (( او لباس پوشید )) ،  ((  او لباس را به کودک پوشاند ))  یا  (( هوا سرد گردید )) ،  (( باران هوا را سرد گرداند ))  نیز تابع چنین قاعده ای هستند.

 

     درس دوازدهم ؛ گروه اسمی :

      برای تعیین هسته ی گروه اسمی چند نکته در نظرگرفته شده است :

     1-هر گروه فقط یک هسته دارد. 2- وجود هسته در هر گروه الزامی است .3- گروه ،حداقل یک واژه است ،که  ممکن است وابسته هایی نیز به همراه داشته باشد. 4- همیشه اولین کلمه ای که نقش نمای اضافه  داشته باشد،  هسته است .البته همکاران محترم باید حروف اضافه ای را که همیشه با –ِ می آیند،بشناسند و از این قاعده جدا کنند.حروفی مثل: (( برایِ)) ، (( به غیرِ)) ، (( به علاوه یِ))  ، (( به وسیله یِ)) ، (( به استثنایِ)) ، (( به مجردِ)) ، (( از نظرِ)) ،  (( از رویِ)) ، ((  از سرِ)) ،  (( از قبیلِ)) ،  (( از لحاظ ِ)) ، (( از حیثِ)) ، ((  در برابرِ)) ،  (( در مقابلِ)) ،       ((  درباره یِ))  ، (( در موردِ))  ، (( بر اثرِ))  ، (( بر اساسِ)) ،  (( بر طبقِ))  ، (( بر حسب ِ)) ، (( با وجودِ)).5- هسته هیچ وقت بعد از کسره نمی آید .

     یکی از راه های  شناخت اسم آوردن ی نکره به دنبال آن است . همکاران محترم توجّه داشته باشند ،که ممکن است در یک ترکیب وصفی ((  ی نکره بعد از صفت بیاید  ،که این موضوع ممکن است گمراه کننده باشد و دانش آموز صفتی که  (( ی گرفته است را اسم و هسته ی گروه اسمی حساب کند. مثلا  ((  فریدون کتاب گران بهایی خرید. )) (( ی ))  پس از گران بها  نشانه ی نکره است و به کتاب تعلّق دارد، ولی به دنبال صفت آمده است. صورت ادیبانه ی آن چنین است: (( فریدون کتابی گران بها خرید ه است . ))

     در بحث نکره علاوه بر ((  ی )) ، ((  یک ))  نیز نشانه ی نکره است  . مثلا در جمله ی ((  یک روز به باغی رفتم  )) ، روز به کمک یک نکره شده است. گرچه کاربرد این گونه جمله ها امروز کم شده است و حرف ((  ی )) جایگزین یک شده است و معمولا گفته می شود : ((  روزی به باغی رفتم  )).اما چون در برخی از نوشته ها این نوع جملات مشاهده می شود، می توان به اختصار به آن پرداخت و یا در صورت طرح برخی پرسش ها  از سوی دانش آموز پاسخ مناسب داد. ضمنا باید توجه داشت که ((  یک )) در همه جا نشانه ی نکره نیست بلکه گاهی صفت شمارشی است ،آن هم در زمانی که قصد گوینده تاکید بر ((  یک  )) باشد د ر مقابل هر عدد دیگری ، مثل (( او یک کتاب به من داد . )) که منظور ((  یک  )) کتاب است نه  ((  دو ))  کتاب. پس در این حال یک صفت شمارشی است.

     علاوه بر مطالبی که در خصوص شناس در کتاب درسی ذکر شده است، همکاران محترم می توانند برای پاسخ به پرسش های احتمالی به مطالب زیر توجّه داشته باشند:

     اسم شناس بر دو نوع است :

     الف:اسمی که ذاتا شناس باشد شامل:1-اسم خاص مثل احمد،مریم و...2- اسم پدیده های منحصر به فرد مثل  (( خورشید))  و ((  بهشت )) 3-ضمیرها مثل  (( او)) ، (( من))  و...4- برخی اسم های زمان مثل  (( پارسال))  ،     (( امسال)) ، ((  دیروز )) ،((  امشب))  ... 5- برخی اسم های مبهم مثل  (( فلانی )).

     ب)اسم هایی که به وسیله ی اسم های دیگر شناس می شوند ، شامل:1- اسم هایی که به قرینه ی لفظی شناس می شوند. یعنی اسم هایی که یک بار در نوشته  می آیند و در دفعات بعد شناس محسوب می شوند. مثلا ((  کتابی از بازار خریدم))  ،  (( کتاب بسیار مفید بود. ))  (( کتاب))  شناس است. 2- اسم های منادا  مثل  (( ای دوست ! )) ،((  ای مرد ! )) 3- اسم های همراه  نقش نمای مفعولی مثلا ((  کتاب را خواند. ))  4- اسم همراه صفت اشاره مثل: (( نمونه هایی را از این کتاب انتخاب کرد. )) 5- اسمی که مضاف الیه  شناس داشته باشد،  (( کتاب علی گم شد. )) کتاب به واسطه ی علی شناس می شود 6.- برخی از صفت ها ،اسم همراه خود را شناس می کنند:         ((  دومین نفری که آمد ))  ، (( کتاب چهارم )) ،  (( روز بعد )) ، ((  شب دیگر ))  7- برخی از جمله های ربطی توضیحی ،اسم قبل از خود را شناس می کنند : (( دانشجویی که دارد می آید ،دوست من است . )) هر اسم خاصی شناس است اما هر شناسی خاص نیست .

  

 

  درس شانزدهم- وابسته های اسم :

     علاوه بر موارد ذکر شده به عنوان صفت اشاره می توان به ((  همین )) ، ((  همان ))  ، (( چنین ))  ، (( چنان )) ،  (( این گونه ))  ، (( آن گونه )) ،  (( این همه ))  ، (( این قدر  )) ، (( آن قدر )) ،  (( آن جور ))  و ((  این جور ))  نیز به عنوان صفت های اشاره توجه داشت .

     علاوه بر موارد ذکر شده برای صفت پرسشی می توان به : (( چه قدر )) ،  (( چه نوع ))  ، (( چندمین )) ،      (( چگونه ))  و (( چه طور ))  نیز به عنوان صفت های پرسشی توجه داشت.

     برای صفت های تعجّبی علاوه بر موارد ذکر شده  (( چقدر ))  را نیز می توان اضافه نمود .

     برای صفات مبهم علاوه بر موارد ذکر شده در کتاب، می توان به  (( همه نوع )) ، ((  همه جور )) ، (( چندین ))  ، (( مقداری )) ، ((  قدری )) ، ((  اندکی  )) ، (( کمی ))  ، (( تعدادی )) ، ((  بسیاری )) ، ((  بعضی )) ،  (( برخی )) ، ((  پاره ای )) ،  (( بهمان ))  و ((  دیگر ))  نیز توجه داشت.

     توجّه:هرگاه همه همراه نقش نمای اضافه بیاید، هسته ی گروه اسمی به شمار می رود. مثلا همه ی مردم خوشحال شدند. ))

     توجّه:به جز ((  هر چند ))  و (( چندین )) ، سایر صفات مبهم می توانند به عنوان هسته ی گروه اسمی به کار روندکه در این حالت اسم مبهم خوانده می شوند ((  همه این را می دانند  )). (( همه  )) اسم مبهم است.

     توجه:واژه ی ((  هیچ  )) هرگاه  به معنی  (( اصلا ))  به کار رود قید است مثلا ((  هیچ خودت را در آینه دیده ای ؟ ))  هیچ=اصلا

     توجه: ((  یکی ))  همیشه به عنوان اسم مبهم به حساب می آید یکی از آن ها را با خودت بیاور !

     صفت شمارشی: (( نخستین ))  و (( آخرین ))  گرچه عدد نیستند هرگاه با اسم همراه شوند صفت شمارشی محسوب می شوند و هرگاه جایگزین اسم شوند،اسم هستند.

     صفت عالی : هرگاه صفت عالی همراه نقش نمای اضافه باشد هسته به حساب می آید مثلا ((  بزرگترین مردان علی است  )) .((  بزرگترین  )) هسته است  چون در خط فارسی نقش نمای اضافه نوشته نمی شود برای تشخیص چنین موردی باید توجه داشت هرگاه اسم پس از صفت عالی جمع باشد آن صفت عالی با نقش نمای اضافه خوانده می شود و هسته به حساب می آید .

     درس بیست- ضمیر:

در بحث ضمیر شخصی جدا گاهی اتفاق می افتد که دانش آموزان  (( آن ها ))  را به عنوان ضمیر سوم شخص جمع به حساب می آورند و معادل ((  ایشان ))  می دانند. در حالیکه ضمیر اشاره است که با (( ها )) جمع همراه شده است.

 


مطالب مشابه :


لیست کتب کتابخانه-9

متمم حساب ديفرانسيل و انتگرال و هندسه تحليلي (ج2) کتاب هشتم(مجموعه کتب عملکردهاي معماري)




نوع جمله

نهاد چه موجود باشد چه محذوف یک جزء اصلی جمله به حساب و 68 کتاب زبان فارسی با متمم گویند




متمم

متمم: متمم در لغت یعنی تمام کننده ی چیزی و در دستور زبان فارسی یعنی تمام کننده ی معنی کلمه ای




زبان فارسی

فعل خرید علاوه بر مفعول به متمّم هم نیاز دارد و کتاب همیشه به عنوان اسم مبهم به حساب




متمم

کتاب های رایگان متمم فعل نامیده می شوند ، به همین دلیل در شمارش اجزای جمله بایدبه حساب




زبان فارسی یک

فعل خرید علاوه بر مفعول به متمّم هم نیاز دارد و کتاب آن را متمّم قیدی به حساب




زبان فارسی

علی کتاب (را) خواند. نکته1. مفعول کلمه ای است که عمل فاعل و متمم قیدی به حساب می




جزوه ی آموزشی زبان فارسی ( ۱ )

نهاد، مفعول، متمّم ومسند ، مورد نباید آن را متمّم قیدی به حساب آوریم کتاب)) شناس است. 2




نحوه ثبت تنخواه گردان

فرض کنیدمانده حساب تنخواه گردان در شرکت کمند در تاریخ در تاریخ یک حساب کتاب ساده برای




برچسب :