رمان ازدواج اجباری




نوشین دستمو گرفته بود باهام راه میرفتیم و میخندیدم
جلوی یه مزون واستادیم تا علی و کامرانم بهمون برسن
علی-چرا واستادین؟
نوشین با دستش مزون و نشون داد گفت
-بریم این تو؟
-بریم
بعدم واستادن تا ما اول بریم
تو دختری که اون تو واستاده بودن بهمون خوش امد گفتن یکیشون با حجاب بود ولی اون یکی دیگه یه ارایش غلظی کرده بود و همه موهاش و از زیر شال ریخته بود بیرون
کامران و علی همونجا روس صندلی های نزدیک در نشستن
قرار شد من و نوشین از هرکدوم که خوشمون اومد صداشون کنیم
بعد چنددور زدن تو مزون بالاخره نوشین از یه لباس عرسی خیلی شیک خوشش اومد لیاسش دامن ساده ای داشت و و دکلته بود و رو سینشم سنگ دوزی شده بود
نوشین-بهاری میری علی و صدا کنی؟
لبخندی زدم و گفتم
-الان
به سمت پسرا رفتم با چیزی که دیدم اخمام رفت توهم کامران داشت به دختره نگاه میکرد و لبخند میزد دخترم واسش عشوه خرکی میومد
-علی؟
با صدای من هر دوتاشون برگشتن طرفم
-جانم؟
-بیا نوشین لباسش و انتخاب کرد میخواد ببینه توم خوشت میاد یا نه؟
علی سری تکون داد و پاشد بره پیش نوشین
کامارن-بیا بشین بهار
رفتم با اخم کنارش نشستم
-چیه خانومی من چرا اخم کرده؟
جوابشو ندادم و سرمو بلند کردم
چشمم به دختره افتاد که داشت با کینه نگام میکرد و بهم چش غره میرفت
کنترلم و از دست دادم و گفتم
-چیه؟مشکلیه؟
-وا من چیکار به تو دادم
-پس حتما خودت و به دکتر نشون بده چشات کاجه
دختره با عشوه برگشت طرفش و گفت
-اقا لطفا به خواهرتون بگین مراقب حرف زدنشون باشن
کامران-ایشون خواهرم نیستن همسرمن ،عشقمن
دختره با کینه گفت
-حالا هر خری که میخواد باشه
کامران عصبانی بلند شد و گفت
-چی گفتی؟
دختره که معلوم بود ترسیده با تته پته گفت
-هیچی
کامران دستمو گرفت و بلندم کرد و گفت
-بیا بریم بیرون
از جام بلند شدم و به دختره یه پوزخند زدم که با نفرت نگام کرد
کامران به علی زنگ و زد و گفت تا اونا لباس و بخرن ما تو پاساز میگردیم
تو اون روز 3 دست مانتو و شلوار گرفتم با شال همرنگشون
یه مانتو صورتی کمرنگ که استین سه ربع داشت و کوتاه بود
با یه مانتو نخی مشکی که استیناش تا میشد
بایه مانتو چهارخونه قرمز مشکی که خیلی تنگ بو و تونیک محسوب میشد
با شلوار لی قرمز و صورتی و مشکی تنگ گرفتم
از خریدم راضی بودم کامرانم واسه خودش چندتا تی شرت با سلیقه من برداشت
بعد اینکه تموم خریدامون و انجام دادیم باعلی اینا رفتیم رستوران و شام و مهمون کامران شدیم به عنوان شام عروسیمون


مطالب مشابه :


دانلود اهنگ dance again جنیفر لوپز+متن اهنگ

رمان رمان ♥ - دانلود اهنگ dance again رمان آبی به رنگ احساس من رمان سیندرلا به سبک امروزی.




ازدواج اجباری-قسمت اخر

رمان ازدواج به سبک رمان سیندرلا به سبک امروزی. رمان ازدواج به سبک




رمان همخونه

رمان ازدواج به سبک رمان سیندرلا به سبک امروزی. رمان ازدواج به سبک




رمان ازدواج اجباری

رمان ازدواج به سبک رمان سیندرلا به سبک امروزی. رمان ازدواج به سبک




رمان ازدواج به سبک اجباری 4

رمان ♥ - رمان ازدواج به سبک اجباری 4 رمان سیندرلا به سبک امروزی. رمان ازدواج به سبک




رمان پرشان2

رمان ازدواج به سبک رمان سیندرلا به سبک امروزی. رمان ازدواج به سبک




رمان ببار بارون53

رمان ازدواج به سبک رمان سیندرلا به سبک امروزی. رمان ازدواج به سبک




رمان شيريني شيدايي 5

رمان ازدواج به سبک رمان سیندرلا به سبک امروزی. رمان ازدواج به سبک




برچسب :