برهان نظم

برهان نظم

برهان نظم (به انگلیسی: Teleological argument) یکی از مهم‌ترین، رایج‌ترین و آشناترین برهان‌های اثبات وجود خدا است، و در کنار برهان‌های مبتنی بر علیت، دو رکن مهم از باور استدلالی به خدا را تشکیل می‌دهند.

 

 خلاصه برهان

معمولاً منظور از نظم در برهان نظم، نظم غایی است و به همین خاطر به آن برهان غایی (teleological) نیز گفته می‌شود. از دیدگاه مدافعین این برهان، مجموعه‌ای منظم است که هدفمند باشد و اعضای آن مجموعه به‌ گونه‌ای در کنار یکدیگر قرار گرفته باشند که آن مجموعه در مسیر نیل به آن هدف رفتار کند.

از نظر مدافعین این برهان، جهان یک مجموعه منظم است که نمی‌تواند اتفاقی به وجود آمده باشد و باید ناظم باشعوری داشته باشد. جهان ما نشان دهندهٔ وجود نوعی انتخاب است، نه اتفاقی کور. این انتخاب کننده خداست.

با آن‌که در کلام اسلامی به آن توجه چندانی نمی‌شود و بیشتر به مسیحیت تعلق دارد، مفسرین بسیاری از آیات قرآن را بیان کنندهٔ این برهان می‌دانند. برهان ساده‌است، و برای همین عمومیت زیادی دارد:

در جهان شکل‌های مختلفی از نظم وجود دارد، و می‌دانیم که نظم بدون ناظم ممکن نیست، و یک مجموعهٔ منظم نمی‌تواند اتفاقی شکل گرفته باشد، پس جهان ناظمی دارد.   بدون شک مثال‌های زیادی در این مورد وجود دارد. مثلاً می‌گویند، ساعت به آن کوچکی طوری‌ است که نمی‌توان قبول کرد سازنده‌ای نداشته باشد، حال چطور می‌توانیم قبول کنیم که کل جهان با عظمتی بسیار بیشتر از آن بتواند سازنده‌ای نداشته باشد؟

 

برهان علیت

برهان علیت یا برهان سببیت از کهن‌ترین مسائل فلسفه است. طبق تعریف سنتی، به رابطه بین دو چیز به صورتی که یکی پدید آورنده دیگری باشد، علیت می‌گویند. نخستین کسانی که به طور گسترده مفهوم علیت را در نوشته‌های خود مطرح کردند، فلاسفه الهی یونان، سقراط، افلاطون و ارسطو بودند؛ ارسطو با طرح نظریه علت غائی در حقیقت سعی می‌کرد از علیت به عنوان برهانی برای اثبات وجود خدا بهره بگیرد. علت غائی که حکمای مسلمان آن را علت‌العلل و غایة‌الغایات نیز ترجمه کرده‌اند؛ بر این مبناست که مجموعه جهان از یک مبدأ سرچشمه می‌گیرد و در سیر تکاملی خود با وساطت مجردات به سوی یک مقصد می‌رود.

 

دیدگاه فلاسفه مسلمان

امکان ذاتی

حکمای مشاء معتقدند که ملاک نیازمندی یک معلول به علت در خود معلول است؛ باید خصوصیتی در معلول یافت که هم‌چون نشانی دائمی، معلولیت آن را نمایان سازد نه این که برای تحقیق در معلولیت شیء لازم باشد به گذشته مراجعه نمود و دید که زمانی آن شیء نبوده باشد. در حقیقت، موصوف بودن موجود به این که بعد از عدم است، به فعل فاعل و اثر جاعل و علت ربطی ندارد. وچود معلول، صرف‌نظر از زمان و جهت، ذاتا محتاج به علت است و دلیل این احتیاج در نفس آن است. مشائیون منشأ این نیازمندی را امکان ذاتی دانسته‌اند. هر شیء حادثی مقدم بر وجود و عدم خویش ذاتاً یک ممکن‌الوجود است و این صفت از او جدا نمی‌شود.

درنمط چهارم اشارات و تنبيهات ابن سينا در شرح و توضيح علت و معلول و رابطه انها نكات ظريفي وجود دارد كه بظاهر پوشيده و پنهان است اما با تعمق در مطلب ، برايند هايي دارد كه ثابت مي شود در عالم هستي جز علت چيزي ديگر بنام معلول وجود ندارد .

 

ابن سينا با يك تقسيم اولي از جهت وجودي ، وجود را به دو قسم تقسيم مي كند :

1- وجودي كه مستقل است و بي نياز و قائم بخود ، 2- وجود نياز مند و وابسته به غير . از اين وابستگي و نياز به واژه و اصطلاح " امكان ذاتي " ياد مي كند . پس موجودي در خارج (يعني در عرصه گيتي ) وجود دارد ( وجود داشتن از تنگي عبارت است زيرا داشتن در اينجا به معني كسب وجود نيست بلكه ذاتا موجود بلكه عين وجود است ) كه وجودش ضرورت ذاتي دارد وهرگز اين وجود از او منفك نخواهد شد . موجود ديگري هست كه نسبت به وجود وعدم لا اقتضاست و با حضور علت تامه يا موجود واجب ، واجب مي شود و با نبود علت در كتم عدم مي ماند . اگر خوب دقت شود آنچه نه اقتضاي عدم دارد و نه وجود، هرگز در خارج از ذهن امكان ظهور ندارد يعني در خارج يا عرصه عالم هستي يا چيزي هست و يا نيست . اگر هست وجوب و ضرورت دارد و اگر نيست ، نيستي ان از جنس نيستي صرف و مطلق نيست بلكه با شكل خاص و ماهيت خاص وجود ندارد اما در دايره هستي است ولو به صورت ديگري . با توجه به ذات معلول ها كه هيچ از خود ندارند و هر چه دارند از علت خويش دارند مي توان گفت كه چنين نيست كه معلول ظرفي باشد تهي از وجود و سپس با عنايت علت و تابش نور وجود ، موجود شود بلكه قبل از تحقق هيچ است . تحقق ان همراه با نوع خاصي از صور و اشكال است چه در محيط مادي و چه در عالم مجردات . پس انچه در حقيقت در عرصه گيتي آشكار است و خود نمايي مي كند ، علت است و با نظر دقيق هرگز نمي توان معلولي را در جهان يافت و مشاهده كرد ....

 

علت تامه و علت ناقصه

علتی را آن گاه که وجوددهنده و هستی‌بخش است، علت تامه و یا علت حقیقیه گویند و آن گاه که وجود معلول به نحوی به آن وابسته است،‌ علت ناقصه می‌گویند. علت اختياري علت تامه وعلت مجبره علت ناقصه است علتي كه جعل وقانون عليت دست اوباشد اختياري واگر عليت وقانون عليت دست اونباشد علت مجبره است

 

وجوب علی

بحث وجوب علی، آن است که علت وجود دهنده به معلول است؛ اگر نسبت علت ناقصه را با معلول در نظر بگیریم، قطعاً هیچ ضرورت و وجوبی در کار نخواهد بود؛ زیرا علت ناقصه تنها جزیی از علت تامه است و به خودی خود معلول را واجب نمی‌کند؛ اما اگر نسبت علت تامه با معلول ملاحظه شود، علت تامه همان‌گونه که به معلول وجود می‌بخشد، وجوب‌بخش آن نیز هست.اگر علت وجوب‌بخش معلول نباشد، وجودبخش آن نیز نخواهد بود؛ زیرا معلول با قطع‌نظر از علت، دارای امکان ذاتی‌است؛ یعنی نسبت به وجود و عدم متساوی‌است. اگر همین تساوی نسبت با ممکن‌الوجودی بدون علت و موجبی خود‌به‌خود به‌وجود می‌آمد. تخلف معلول از علت خویش تصادف است. اگرعلت جبري باشد وجودووجوب هردو درمعلول پيدا ميشود امااگر علت اختياري شد هيكدام ازوجودووجوب در معلول ضرورت ندارد.

 

وجوب مقدم بر وجود

تسلسل علل

حکمای مسلمانان و فلاسفه الهی، نامتناهی بودن دور علل را محال دانسته‌اند. از طرفداران نظریه بطلان تسلسل علل، می‌توان ابن‌سینا، فارابی، خواجه‌ نصیر‌الدین طوسی، میرداماد و ملاصدرا را نام برد. تاعلل را مجبره(ناقصه) ديديم تسلسل ادامه خواهد يافت وقتي به علت مختاريعني علت تامه(علتي كه عليت وقانون آن دراختياراوباشد)رسيديم تسلسل پايان مييابد وهيچ علت مجبره نداريم كه به علت مختاره نرسد.

 

اهمیت بحث علیت در علوم

دیدگاه شک‌گرایان و تجربه‌گرایان

هیوم در رساله‌ای نوشت که هرگونه استنتاج استقرایی بر بنیاد مفهوم علیت است و از سوی دیگر خود این مفهوم بر معیار استقراء است؛ یعنی همه نتیجه‌گیری‌های تجربی بر بنیاد این فرض شده‌است که آینده همانند گذشته‌است و از این‌رو همه بستگی‌هایی که امروز و یا در گذشته، میان وقایع یافته‌ایم، در آینده نیز در کار خواهند بود؛ و علت‌هایی که در گذشته معلول‌هایی را در پی آورده‌اند، در آینده نیز چنین خواهند کرد. هیوم، با این که تجربه را تنها تکیه‌گاه نامید، استفاده کردن از تجربه برای استوار کردن اصول کلی را رد کرد و با استدلال نبود تجربه از آینده، بنیاد علیت را تعمیم ناروا نامید.

نکته دیگری که هیوم به آن پرداخت، آن بود که آن‌چه در تجربه یافته می‌شود،‌علیت نیست بلکه موضوع‌ها و یا پیشامدهای جداگانه‌ای‌است که با تصور علیت، به یک‌دیگر پیوند داده می‌شوند.از این‌رو، توضیح این چگونگی را به جای منطق، باید در تجربه جست‌و‌جو کرد. به گفته هیوم، انسان از دیدن موضوعاتی که یکی پس از دیگری می‌آید و چنین می‌نماید که بر بنیاد آن است، به تصور بستگی علی می‌رسد؛ ولی در واقع آن‌ها جدا از هم هستند.

افتادن سنگ را به زمین بارها تجربه کرده ولی هیچ‌وقت تجربه نکرده‌ای که همیشه به زمین می‌افتد. زمین را و سنگ را می‌بینی و افتادن آن را درک می‌کنی، اما نیرویی را که سنگ را به سوی زمین می‌کشاند، درک نمی‌کنی. تو هیچ‌وقت خود آن قانون را تجربه نکرده‌ای. تجربه فقط آن بوده‌است که چیزها به زمین می‌افتد. یقین داری سنگ می‌افتد، چون بارها این رویداد را دیده‌ای؛ عادت کرده‌ای که این دو با هم باشند؛ و آن گاه حکم بر قانون می‌کنی.

هیوم، در مثالی دو گوی بیلیارد را به کار برد، اگر یک گوی سیاه غلطانیده شود و به گوی سفید ایستا برخورد کند، گوی سفید به حرکت در می‌آید. در این مورد، معمولاً حکم به علیت می‌شود؛ یعنی ضربه گوی سیاه علت حرکت گوی سفید دانسته می‌شود. هیوم استدلال کرده‌است که حرکت گوی سفید تجربه شده‌است اما علت واقعی به حرکت درآمدن آن تجربه نشده‌است؛ در واقع حکم علیت برای این بوده‌است که روی‌دادی در پی روی‌داد دیگر رخ داده‌است؛ اما علیت آزموده نشده‌است. هیوم تأکید کرده‌است که انتظار آمدن چیزی در پی چیز دیگر، در خود آن چیزها نیست؛ بلکه در ذهن آدمی‌است؛ انتظار حرکت گوی سفید در برخورد با گوی سیاه، نه ذاتی بلکه اکتسابی‌است.

در نهایت، هیوم پیوند علی را پیوندی روانی و نه پیوندی منطقی دانست؛ از نظر وی اصل علیت از اصل کلی و برخوردار از لزوم منطقی نیست یبکه مفهوم تجربی بدون ارزش نظری‌است و بی‌بنیاد است. وی معتقد بود در همه مواردی که مردم قائل به علیت هستند، فقط به دلیل تعاقب یا تقارن دو پدیده در جهان خارج به این باور رسیده‌اند؛ بنابراین هیچ‌گاه نمی‌توان در اشیای خارجی حکم به علیت کرد.

از دیگر کسانی که رد برهان علیت را پذیرفتند و به تفسیر آن پرداختند می‌توان پوپر و هاوسون را نام برد.

برتراند راسل تا حدودی نظریه هیوم را پذیرفته بود. وی در این باره مثالی زده‌است:

جوجه‌ای هر روز می‌دید که چون زن دهقان به محوطه جوجه‌ها می‌آید، به او خوراک می‌دهد؛ پس نتیجه گرفت که میان آمدن زن دهقان و ریختن دانه در ظرف غذا رابطه علی‌است؛اما روزی زن دهقان آمد و سر جوجه را کند.


مطالب مشابه :


برهان نظم

معمولاً منظور از نظم در برهان برای تحقیق در حرکت در می‌آید. در این مورد




تحقیق در مورد وبر

تحقیق در مورد میان نظم عقلانی ستارگان در مدارهای روش شناختی در مورد تفاوت




تحقیق در مورد نانو فناوری

تحقیق در مورد تنکابن مطالبي در مورد کتاب کار و فناوری هفتم کاملا بی نظم و غیر




هدف و اهمیت رشته ریاضی

تحقیق در عملیات: ریاضی به دلیل نظم فکری و بینش در مورد هر موضوعی تحقیق می خواستید




روش تحقیق، تدوین و ارائه پایان نامه

امروزه برقراری نظم در تدوین پایان در بخش اول یک دورنمای مختصر تاریخی در مورد تحقیق




نمونه سوال تحقیق در متون نظم ادبیات مقاومت ایران-نظم فارسی ۱(شاهنامه) کد درس : Arshad-1213136-121322

برچسب‌ها: نمونه سوال تحقیق در متون نظم ادبیات مقاومت نرم افزارهای مورد نیاز




برچسب :