دکتر

  تنت به ناز  طبیبان نیازمند  مباد وجو نازکت آزرده گزند مباد

پزشکی  خودش عالمی دارد و عجب  شغل مقدسی است  البته اگر  به مطامع دنیوی آلوده اش نکنند .

 روزگاری حرفه پزشکی عجب  قداستی داشت . آن زمانی که این رشته اینقدر شاخه شاخه نشده بود . یک  طبیب  متخصص همه جای بدن  بود . از گوش و حلق و بینی بگیر تاچشم و معده و روده و داخلی و ارتوپد و فیزوتراب و زنان و زایمان  و نازایی و ... .

خدا  رحمت کند آن پزشکانی را که واقعا از جان گذشته ؛ دنیایشان را برای سلامتی مردم گذاشتند و چشمداشتی به حق الزحمه نداشتند .  هرکی هرچه داشت به عنوان تحفه می برد . چندتا تخم مرغ . مرغی . خروسی  کشکی  . ماستی و ...

دکتر شیخ در مشهد که بیمارستان معروف کودکان  الان به نام همین بزرگوار نام گرفته از آنهایی بود که کشوی میزش باز بود  و مراجع خودش هرچه در وسعش بود در ان می انداخت و چه بسا بعضی دست خالی برای حفظ آبرو درکشو می بردند.

 زمانی که  مجید آقا  کوچک بود کل  سا ختمان درمانی  بجستان معطوف بود به درمانگاه که آن زمان در نگاه  کوچک مجید اقا چه عظیم می نمود  با ان ساختمانهای  تیره که لابه لای درختان سر به فلک کشیده گم بود و چه ترسناک به نظر می رسید  . همیشه یک سکوت وحشتناک بر آن حاکم بود .  به خصوص که آن زمان   صف مدرسه ازرقی هنگام تعطیلی مدرسه  از کنار دیوار کوتاه درمانگاه  با آن نرده های بلندش می گذشت و مجید آقا چند بار جنازه هایی دیده بود که ازآن تو در می آوردند و این ترس بر در جان مجید آقا رخنه کرده بود و چیزی در حد غسالخانه را تداعی می کرد .

در آن زمان دکتر بجستانی نداشتیم . از دکتر فرهنگ سلطانی و دیگران خبری نبود اصلا  دکتر ایرانی نداشتیم . دکترهایی که بودند  هندی بودند . فارسی را شکسته بسته با لهجه خنده داری  حرف می زدند .  مثلا "خ "را   ک تلفظ می کردند . مثلا "ک .ون شما کثیف است" بجای جمله "خون شما کثیف است" و امثال آن .این دکترها در همان درمانگاه منزل داشتند به عبارتی یکی از ساختمانها محل زندگیشان بود که با خانواده اش می نشت .فکر می کنم دو نفر بوند که شیفتی در محکمه می نشستند و اگر حافظه یاری کند اسم یکی ازآنها دکتر طلحه بود با چهره ا ی   سبزه تند و اندامی ظریف .زنش هم همینطور و با زنان بجستان رفتی داشت و امدی و گاهی زنان محل -معمولا سرشناسان -بدشان نمی امد که به بهانه کنجکاوی اورا به روضه ای دعوت کنند .- چه دینی داشت ؟ -نمی دانم  .  

اما دستیاران این دکترها که کار تزریقات و پانسمان و بخیه و غیره را آقای برادران و آقای حسنی   و برای خانها  هم طاهره خانم " طاهره درمانگاه " انجام می داد .

آقای  برادران  هیولای ما بچه ها بود با آن روپوش سفید  همیشه  عبوس بود  و اخمو . در اتاق تزریقات همیشه یک ظرف فلزی مثل ماهیتابه  روی شعله در حال جوش بود وداخل آن چند سرسرنگ در سایز مختلف جهت استریل وجود داشت . توضیح اینکه آن زمان سرنگ یکبار مصرف نبود و سرسرنگهای فلزی  بعد از تزریق در آبجوش ضد عفونی می شد . یادش بخیر نه ایدزی بود نه  هپاتیتی و نه این همه سکته و مرگ ومیر های عجیب و غریب .

آقای  برادران دستت را می گرفت و تا لب تخت بزکشان می برد و دراز نکشیده طنبان مبارک را فرو می کشید و بی مهابا سوزن را داخل باسن که معمولا  پوست واستخوان بود فرو می کرد که فریادت تا عرش بلند می شد . آمپول ها هم اکثرا پنی سیلین بود و مثل حالا انواع واقسام بتامتازون و دکستامتازون و فلان وملان نیامده بود  قرصها هم یا سفید بوند که در اصطلاح عام قرص کچی بودند یا سیاه مثل ذغال که هنوز مجید اقا ندانسته که آنها چه نام داشتند و چه اثری داشتند  چون برچسب و جلدی که نداشتند . عددی  شمرده می شدند و داخل پاکت کاغذی  کوچک به بیمار می دادند .یکبار طاهره خانم که معروف بود خوب آمپول می زند ؛ چنان پنی سیلینی به مجیدآقا زد که تا دو ساعت روی پله های در مانگاه مثل جوجه های  افلیج افتاد و نمی توانست قدم از قدم بردارد.  

اگر کسی بیماری سختی داشت که کار از دست دکترجان هندی برنمی امد به خانه برده می شد و خانواد ه  وی را دربستری نرم می خواباندند و ارام می نگریستند و می گریستند تا عزرائیل کارش را می کرد و فاتحه . بندرت کسی را به  جایی می بردند که نه آمبولانسی بود و نه کس وکاری که در بلاد غربت  پذیرای  مریض و همراهش باشد.

خلاصه این که به پزشک به چشم یک آدم ماورائ طبیعی نگاه می کردیم و اگر میهمانی بود که در آن آقای دکتر هم بودن آن مهمانی یک ضیافت مهم محسوب می شد .

آن دوران سپری شد  درمانگاه پرو بالش ریخت . مجید اقا و دوستان هم سن وسالش بزرگ شدند و درختان کاج درمانگاه کم وبیش  کم جلوه شدند و نرده های روی دیوار کوتاه درمانگاه - که مجید اقا تو ی صف مدرسه باکشیدن  یک تکه فلز صدای اهنگونی از آنها در می آورد – بریده شدند  دکترهای هندی به کشورشان باز گشتند و دکترهای وطنی و بعد هم هملایتی های خودمان آمدند . داروخانه  رئیس زاده  جایش را به داروخانه دکتر مظلوم داد  و خود دکتر مظلوم هم شد داماد رئیس زاده . مطب های  شخصی باز شدند. بیمارستانی زدند .

تا چند وقت  این رشته پزشکی برای مجید اقا یک غول بود . مجید اقا کتابهای رشته پزشکی را دیده بود . چه علوم پایه و چه تخصصی ترش را  .  اما چندی است که به این فکر می کند که یک جراح چقدر از علوم دوران تحصیلش را در جراحی روزش استفاده می کند ؟   این فکر از انجا به نظر آمد که مجید اقا بچه 6 ساله یکی از اقوام را برای جراحی یک عمل کوچک – فتق – پیش اقای دکتر بذرافشان برد .   بگذارید از این آقای دکتر برایتان بگویم . دکتر بذرافشان جراح بچه هاست . مطب ایشان در طبقه پنجم یک ساختمان در خیابان  ک شامل یک اتاق انتظار با یک اتاق معاینه که هردوچراز  اسباب بازی  است  . هواپیما وهلی کوپتر از سقف مطب و اتاق انتظار  آویزان و در نوسان است  اکثر مریضها بچه هستند  گاهی بزرگترها هم که اعتقاد دارند دست دکتر سبک است مراجعه می کنند . دکتر  با بچه ها فوق العاده مهربان است . جوری بچهای مریض را در اغوش می کشد و می بوسدو می بوید که انگار  بچه خودش یا مثلا برادرزاده و خواهرزاده اش هستند این دکتر برای مجید آقا یک الگوی تمام عیار است . همه نوع جراحی می کند . تو همان مطب ختنه هم می کند بچه تادوماهه  چهل هزار تومان از دو ماه تا 4 سال 50 هزار تومان   از 4سال تا 6 سال 60 هزار تومان در عرض سه سوت می برد ومرخص می کند  تروتمیز  . مطبش همیشه شلوغ است .  سری قبل به مجیداقاشون برای ساعت 11 شب وقت داد و وقتی  مجید آقا   فضای گرفته مطب را ترک می کرد ووارد هوای پاک خیابان ک می  شد  ساعت  5/1 شب بود وتازه دکتر برای 8 صبح در بیمارستان برای عمل نوبت می داد . منظور تلاش این آقا بود و واقعا مجید آقا از این همه پشتکار دکتر مبهوت مانده بودو بعدها در بین پرسنل بیمارستان نیز تحسین این پشتکار از زبان پرسنل بیمارستان شنیده بود . کار دکتر تعطیلی جمعه و غیره نداشت . ظاهرش هم نگاه کنی  به ندرت فکر می کنی جراح باشد .   دست به  تیغ این دکتر هم حرف ندارد . جوری شکم جر می دهد انگار خربزه می برد . این همه از ایشان گفتم یک وقت نگید پولی گرفته ام ودارم تبلیغ می کنم . نه منظور حرفه و کار پزشکی و حالا می خواهم اثر این موراد را روی افکار مجید اقا بگویم و مجید آقا در طول یک دو روز عمل آن کودک قومشان  که مجبور بود با جناب دکتر و پرسنل بیمارستان ج  حشر ونشر کند به نتایج مهمی در زندگیش رسید . یکی آنکه ابهت پزشکی و جراحی  شکسته شد .چون زمانی که همراهان مریض  بیمارشان را با کلی امید وآرزو بعد از خدا به شما می سپارند  پرسنل خدوم بیمارستان طی یک برنامه مشخص در ده جا  از ولی یا قیم و سرپرست بیمار امضا و اثر انگشت می گیرند که هرگونه اتفاق و حادثه و خلاصه فوت بیمار مشمول شکایت شما نیست ودکتر و همه عوامل جلو صحنه و پشت صحنه بری از ذمه هستند . خوب این خودش یک حاشیه امن قوی است حالا یک کم جرات  ونترسیدن از خون و اینها با یک کم تجربه و شناخت اینکه مثلا کلیه کجای بدن است و  اپاندیس کدام طرف است  دانستن خیاطی هم برای زدن بخیه البته لازم است . خوب حالا چی کم داریم .؟ چند تا پرستار شوخ وشنگ که پروانه وار اطرافتون بچرخند  و عرق پشانی شمارا خشک کنند و بادتان بزنند .خلاصه اینکه مجید آقا فکر می کند اگه یکسال وردست این دکتر کار کند بطور تجربی  جراح  ماهری می شه مخصوصا که دختر همسایه مجید اقا هم که تازه عروس شده و دیپلم اقتصاد دارد تصمصم گرفته به سن پترزبورگ بره و اونجا پزشکی بخونه ؛ خوب کسی که اصلا علوم پایه نخونده و اصلا زبان کشور مقصد را هم بلد نیست بخواهد برود با زبان بی زبانی پزشکی بخواند چرا مجید اقا نتونه وردست یک جراح   , دست به چاقوی خوبی بشود  و.....


مطالب مشابه :


دکتر

و فیزوتراب و زنان و دکتر شیخ در مشهد که بیمارستان که معروف بود خوب آمپول می زند




زنان‌ در جستجوی زیبایی

این پژوهش به بررسی شیوع جراحی زیبایی در زنان تهرانی سایت پرستاران مشهد. اگر خوب نخوابید




آدرس وتلفن کلینیک یا مطب دکتر روانشناس مرکزمشاوره قبل ازازدواج و مشاوره خانواده و هیپنوتیزم در تهران

اختلال مرزی یکی از اختلالات شایع در ایران است.این اختلال در زنان دکتر خوب خوب در تهران




فایل تصویری توصیه های دوران بارداری از نگاه طب سنتی ایران توسط دکتر سیادتی در مشهد مقدس

توسط دکتر سیادتی در مشهد مقدس دکتر سید محمد سیادتی یکی از مدرسین خوب طب زنان و زایمان




ایران بر بام دانشکده های دامپزشکی دنیا!!!

دکتر محمد لطفی زاده چند نکته درباره مسابقه تشریح حیوانات در مشهد خوب حالا چند نکته قابل




نکوداشت دکتر نظافتی نکوداشت اخلاق پزشکان متعهد!

درحال حاضر ساکن شهر مشهد است و در چهار پزشکان زنان و را در دبیرستان دکتر علی




سفر به مشهد - 6- الگوبرداری

دکتر رامبد باران دوست - سفر به مشهد - 6- الگوبرداری سفر به مشهد -4- گشتی در محوطه حرم .




موفــق و معـروفتـریـن زنـان ایــرانی در دنیــا +عکس

موفــق و معـروفتـریـن زنـان ایــرانی در تدریس و شیوه ی خوب علم آموزی در در مشهد به




برچسب :