خرید نامه!

دیشب رفتیم با بابا و مامان و آبجی کوچیکه کت شلوار بخریم البته به قصد کت شلوار نرفتیم من دنبال یه کت تک اسپرت بودم واسه روز خواستگاری بعد بابا گفت بریم کت شلوار ببینیم ...رفتیم پیش یکی از دوستای بابا که وارد کننده کت شلواره...خلاصه جریانی داشتیم توی انتخاب....من یه مدل تنگ مشکی رنگ برداشتم بعد دوست بابا اصرار داشت که پیراهن زرد یا یاسی یا صورتی باهاش ست کنم! از اون اصرار از من انکار که من هیچ وقت از این رنگها نپوشیدم گفتم پیراهن نوک مدادی می خوام قبول نمی کرد می گفت نه زشته! بابا هم می گفت نه رنگ روشن بگیر خلاصه گفتم من ۷ ساله دارم تو ذهنم همچین مدلی را تصور می کنم وقتی پیراهن نوک مدادی را پوشیدم دوست بابا فکش افتاد رو زمین که فکر نمی کردم اینقدر ست خوشگلی باشه و خیلی هم از هیکلم تعریف کرد که گفت ماشالله هرچی می پوشین چون قد بلندین و خوش اندام انگار به تنتون دوختن!حالا دیگه گیر دادنش به رنگ پیراهن تموم شد به کروات گیر داد گفتم کروات دارم. مدل کرواتمم اسپرت ایتالیایی مشکیه....

ولی خوب می ترسم از تفکر سنتی بعضی از اقوام که بگن چرا تو مراسم جشن چرا اینقدر تیره ولی باور کنید که خلیلی جینگولیه!

واسه روز خواستگاری هم که یه شلوار تک مشکی خیلی تنگ و پیراهن طوسی کمرنگ با یه کت اسپرت مشکی که اونم خیلی خوشگله ...

ولی خوب یه سری خورده ریزم می خواستم که رفتم قائم! یعنی یه کلاهی رفت سرم که نگو! اولین باری بود که کسی تونست مخ منو بزنه! می گن دست بالای دست بسیاره! همیشه هرجا نیاز به زبون ریختن مخ زدن تخفیف گرفتن خرید کردن بود بچه ها منو با خودشون می بردن...تو قائم قدم می زدم رفتم یه شلوار جین قیمت کنم یه پسره همسن خودم ولی خوب قدو هیکلش ریز تر منو کشوند تو مغازه...گفت از این شلوار سایزتون تموم کردم ولی نشون به اون نشون که یه پیراهن یه کفش یه کمربند یه شلوار به ما انداخت بماند که حدود ۱۸۰ هزار تومن فقط تخفیف گرفتم ولی یه شلوار به من داد از این زخمیها که دو سه جاش پاره پورست..اونم آبی کمرنگ....منم که اینقدر پاره پوره نمی پوشم الان باد کرده رو دستم نه کسی هم سایزم تو فامیل هست نه هیچی! دیگم حوصله ندارم برم پس بدم فقط گذاشتم اگر رفتیم با عسل آتلیه عکس اسپرت بندازیم بپوشم وگرنه دیگه کاربردی نخواهد داشت...ولی پسره دمش گرم چه زبونی داشت گفت اقا مانکن بودی؟ گفتم نه! گفت وارد شدی فکر کردم مانکنی خلاصه شمارمونو گرفت که جنس بیاره خبرم کنه منم یه شماره اشتباه دادم دیگه کلاهمم بیفته اونجا نمی رم مغازش بردارم...

عسلم که الان رفته با مامانش لباس بخره ...خبر دیگه اینکه مامان و خواهر کوچیکم همش گریه می کنن از ذوقشون وقتی آهنگ می زارم....احتمالا مراسممون شب عید غدیره چون عسل خودش ساداته! من فقط می ترسم وقتی تو سالن با بابام رووبرو میشم نتونم جلو خودمو نگه دارم و بزنم زیر گریه! چون منو بابام رابطه خیلی فراتر از پدر پسری داریم البته می دونم باباهم اون شب کلی گریه خواهد کرد و هر روز میگه هیچ لذتی بالاتر از این نیست که پدر پسرشو تو لباس دامادی ببینه!

همیشه واسم می خونن:

شب ز*ف*اف کمتر از صبح پادشاهی نیست........... به شرط آنکه پسر پدر را کند داماد...

که با چشم غره ی مامان روبرو میشه که یه بار داماد شدی بسه دیگه!

عسلم که توصیه کرده من نرقصم و داماد باید سنگین رنگین باشه و من می رقصم تو نگاه کن! الهی قربون عروسک کوچولوم بشم....

و در آخر اینکه من خیلی سختی کشیدم با چنگو دندون یه عشق ۷ ساله را نگه داشتم بیشتر از اون چیزی که تو توان یه پسر بچه ی ۱۵ ساله باشه مایه گذاشتم و سختی کشیدم....دارم امید به خدا بعد از ۷ سال نتیجه صبرو سختی هامو می گیرم....دعامون کنید خوشبخت بشیم...

در ضمن سر سفره عقد یه لیسته بلند بالا تهیه می کنم واستون دعا می کنم مخصوصا دوستهای مجردم ....

دیگه سوالی بود بپرسین در خدمتم! دوست دارم قبل از دامادی روی صندلی داغ بشینم...

خرید نامه!

مطالب مشابه :

خرید نامه!

پالتو زمستانی

نکات مهم و کلیدی در انتخاب کت‌ها برای آقایان

نکاتی مهم در خرید کت و شلوار برای آقایان شیک پوش