وقتي به آسمان مي نگرم

 هم وطن گرامی هرگونه استفاده از مطالب این نویسنده با ذکر نام ونام خانوادگی مجاز می باشد24.gif

 

وقتي به آسمان مي نگرم

  24.gifنویسنده :فاطمه اسدبیگی24.gif

وقتي به آسمان مي نگرم دلم مي خواهد به خالق اين همه زيبايي بگويم ...كه هميشه در حال فكر كردن عظمت مخلوقاتش هستم .با زمزمه، با فرياد، با خنده و با اشكي به زلالي جوي آب كه صورتم را مي نوازد.

بله، گويي باز زمان آن فرارسيده كه قلب حاكي از عشق من به او دوباره سر از قصه باز كند ، بله وقت نماز است .وقت با كبوتر هم راز شدن و با بلبل هم آواز . وقت ملاقاتي خالصانه بين عاشق و معشوق ،كوير و باران  و .... .

برسر حوض آبي كه خودت برايم فروفرستادي مي روم تا وضو بگيرم و روح خسته از گناه و ريايم را پاك و بي آلايش كنم تا حداقل ارزش حرف زدن باتو راداشته باشد. از مسجد محله صداي صلوات مي آمد. ياد حضرت محمد افتادم و اين اشك بودكه مرا ياري مي كرد تا مرا دوباره به ياد خدا بندازد.  ياد اين افتادم كه براستي آن قدر ارزشمند هستيم كه به خاطرمان پيامبران عزيز  خود را به دشواري مي انداختند؟ كه گفتي هر وقت آمدي در رحمت باز است؟

به خانه اي پا گذاشتم كه رحمت آن رودي بود زايا، مسجد را مي گويم. قامت بستم ، به قنوت رفتم و دستانم را واسطه اي بين خود وخداي خود قرار دادم. با خدا گفتم « اين بار فرق مي كند آمده ام به سوي تو تا باز نگردم به سوي او. به سوي همان كسي كه آتش حسد او را كور و غرورش او را به فنا داد.»

حال كه بيعتم را با او تمديد كردم بسيار آرام و بدون احساس سنگيني به سوي پر فروغ ووجود سبزت پر مي كشم تا براي دوباره احساس كنم بنده اي شاكر و مسلمانم.

وقتي از سجده بلند شدم هرگز به آن فكر نكردم كه خدا آن قدر به من توجه داشت كه اجازه داد براي لحظاتي  ديگر زنده بمانم تا  نمازم را به پايان برسانم .حال كه نماز به پايان رسيده فراموش مي كنم در طول روز به تعداد عطسه هايي كه مي زنم عمرم يك بار فرار و دوباره نزد جانم باز مي گردد و اين خداست كه دوباره سخاوتش را شامل حال من مي كند . مي روم وتا ظهر ديگر باز نمي گردم  .

امروز به جنگل رفتم، رفتم تا معناي واقعي زدگي را جست و جوكنم. ديدم رودي خروشان داشت سنگ هايي را كه در اطراف بود شست و شو مي داد و روحيه آلوده شده از سنگدلي آنان را از تن رنجورشان در مي آورد . يك لحظه به يك راز پي بردم . اين كه سنگ ها شايد دوست نداشته باشند ديگري آنان را تميز كندو شايد بتوان گفت كه آنان حسرت نشين آن هستند كه خودشان لذت تكاپو براي  تطهير كردن روحشان را ببرند.

پس چرا ما انسان ها كه اشرف مخلوقاتيم  و بنده ي بازگشته به درگاه خداييم   نمي خواهيم توبه كنيم و همراه پرستو هاي مهاجر به شهر عشق همسفر نميشويم؟ چرا براي آب دادن كويري خشك همراه ابر نميگرييم ؟  اگر ميدانيم  بدون خدا سايه اي هستيم بدون مبنا و اساس كه هميشه محتاج به نور خورشيد است ،چرا  خودمان را مزين به ايمان نمي كنيم وبتوانيم با آن خود را همچو كوهي استوار  تثبيت كنيم، تا در برابر باد هاي هوس استوار و پايدار باشيم؟ و چرا از فراز گلدسته هاي سر به فلك كشيده عشق و از مفحل گرم ايمان و از پچ پچ پدر در گوش نوزادي نو رسيده صداي نويد ملاقاتي ديگر با خداي خود را نمي شنويم؟ چرا هاي زياد ديگري وجود دارند كه در جواب، بعد از زيرا،جاهاي سفيد زيادي باقيست.

من فهميدم  فقط در فرصت هاي خاصي مي توان عشق به خدا را درك كرد

 


مطالب مشابه :


ساحل اميد

ژاله‌های پاک - ساحل آنجايي كه دست هاي پاك عشق طراوت ماه را به من هديه مي دهد آنجا كه قدوم




وقتي به آسمان مي نگرم

ژاله ‌های پاک از گناه و ريايم را پاك و بي آلايش كنم تا كنيم و همراه پرستو هاي مهاجر به




پسرخاله شهيد ژاله؛ فتنه‌گران جوانان پاك را به كام مرگ مي‌فرستند

"خبر بیست و سی " - پسرخاله شهيد ژاله؛ فتنه‌گران جوانان پاك را به كام مرگ مي‌فرستند - بیست و سی




وداع ياران دبستاني با "ژاله خونين "-13

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاري فارس، در حالي كه پيكر پاك شهيد صانع ژاله هاي شهر




شعر یاد حسین از مازندرانی

ژاله هاي پاك(باغ رويا) گل خوشه




قیام17شهریور و کشتار جمعی از مردم بی دفاع توسط رژیم ستمشاهی در میدان ژاله تهران (جمعه خونین 1357ش)

در آن روز،‌ هزاران لاله در ميدان ژاله روييد و جوانان پاك رازي که تقدير ازلي انسان هاي




يادم باشد

ژاله هاي پاك(باغ رويا) گل خوشه




باد و باران،حامل گردونه آناهيتا

او ايزدبانوي آب‌هاي نيرومند بي پاك كننده نطفه همه ترجمه ژاله آموزگار




برچسب :