سال 1390

دختراي عزيزم سلام

۸مهر مامان جون روز تولد حضرت معصومه (س) است امروز خانه مامان جون تو كرج جشن سيسموني شما را گرفتيم زنموي زندائي زهرا هم برامون مولودي خوند .

عزيزياي دلم اين روزها خيلي برامون دير مي گذره ثانيه شماري مي كنم براي تولد شما نازنازي هام.اين روزا تكون خوردنتون خيلي كم شده خيلي مي ترسم مخصوصا ستيا كه اصلا تكون نمي خوره اي كاش اين روزها زودتر تموم مي شدن و شما به دنيا مي اومديد .

عزيزاي دلم بابا محرم براتون شعر گفته كه براتون يادداشت مي كنم .

۱۲ دي امروز اتاقتون را مرتب كردم .

بابا اقدامات لازم را براي خون بند ناف در موسسه رويان انجام داد .

ساعت ۹ شب جمعه ۳۰ مهر دردم گرفت .

خيلي استرس داشتم زود به بيمارستان و به دكتر مخصوص بند ناف زنگ زدم و راهي بيمارستان شدم .

فقط دعا مي كردم كه سالم دنيا بيائيد .28.gif

بهتره بهتون بگم بهترين زمان زندگي مامان و بابا شب آخر مهر ماه سال ۹۰ بود كه خدا شما دو دختر گل را سالم به من و بابا تقديم كرد ستيا جون شما ساعت ۲۴ دقيقه صبح و ستيلا جون شما ساعت ۲۶ دقيقه صبح به دنيا امديد  من خيلي خوشحال بودم خيلي خيلي زياد اصلا درد را فراموش كرده بودم .

شما در بيمارستان پيامبران و به كمك خانم دكتر زهرا حيدر كه واقعا دكتر بسيار خوبي بود بصورت سزارين و با بي حسي از كمر به دنيا آمديد و من تمام لحظات تولد و قبل از آنها فقط به فكر ديدن شما بودم خيلي لحظات شيريني بود خيلي زياد وقتي ستيا جونم رو ديدم بي اختيار گريه كردم 06.gifو زماني كه ستيلا جونم را ديدم فقط خدا را شكر كردم28.gif.

خداجون شكرت .

بابا هم خيلي خوشحال بود اون در دقايق اول زندگي شما خيلي بيشتر از من كنارتون بود  چون من در بخش ريكاوري بودم و بابا كنار دختراي گلش .04.gif

بازم مي گم دوستتون دارم .

اون شب شما دختراي گلم تا صبح خيلي آروم خوابيديد و من و بابا كنار شما تا صبح بيدار بوديم .

 

درست بعد از تولد شما بابا خبر تولدتون را به بابابزرگ محرم و خاله سمانه  داد اونا هم خيلي خوشحال شوند و مطمئن هستم كه خدا را شكر كردند .

صبح زود هم من به دايي ياسر خبر دادم .بعد دايي ميثم زنگ زد و خيلي ناراحت شده بود كه چرا شب به آنها اطلاع ندادم.

مامان جون چون شما زودتر از موئد مقرر دنيا اومده بوديد همه يه جورائي غافلگير شده بودند .

صبح بابا وحيد خبر تولدتون را به مامان بزرگ مهري تون هم داد .

 مهر 1390

عزيزاي مامان اول بگم چون ستيلا جون را زودتر به اتاق آوردند عكس بيشتري ازش انداختيم اينو گفتم فكر نكنيد بينتون فرق گذاشتيم

ستيلا جون در بيمارستان پيامبران ساعت ۳ صبح شنبه ۳۰/۷/۹۰

index.php?module=thumbnail&file=22957178

ستيلاجون در بيمارستان پيامبران ساعت ۳ صبح شنبه ۳۰/۷/۹۰

index.php?module=thumbnail&file=50744381

ستيا جون در بيمارستان پيامبران ساعت ۳ صبح شنبه ۳۰/۷/۹۰

index.php?module=thumbnail&file=62656574

ستيلا جون در بيمارستان پيامبران ساعت ۳ صبح شنبه ۳۰/۷/۹۰

index.php?module=thumbnail&file=76669625

152.gif


آبان ماه 1390

 دختراي گلم در هفته اول تولد

index.php?module=thumbnail&file=07975985

ستيا جونم وقتي مي ترسيد پستونكش را به آبجيش بديم

index.php?module=thumbnail&file=06777164

ستيلا گلي در خواب

index.php?module=thumbnail&file=97777373

 

 

82.gif

c72d97b4-4e1d-46cd-9f0d-2047d3e8f97aS123                            fb676cc5-c562-4e9d-82e4-09cdd3c47132S.jp                             47365aa6-41fc-421b-a76d-e57f86effe9cS.jp


  d872f953-079b-46a9-8835-c0d80364e955S.jp                                919d9816-7fe1-40b3-b237-01c5f1f77cebS.jp                               df96092d-b66d-4bd3-8331-ef4c4d40544fS.jp




آذر ماه 1390

جيگراي مامان و بابا در دو ماهگي دوستتتتتتتتون داريم

index.php?module=thumbnail&file=65116182

گفتيم دوستتتتتتتتون داريم قيافه گرفتيد

index.php?module=thumbnail&file=19426907

محرم سال ۱۳۹۰ خونه دایی میثم تخت مهزیار

84503672624964298014.jpg

دخترگلی آبجی گلی گلی گلی محرم خونه دايي ميثم

11752196279204095263.jpg

ميو ميو ميو ميو گربه ها نخورنتون مامان جوني  05.gif

95870256577212954684.jpg

محرم سال ۱۳۹۰ خونه دایی میثم

36013878501669529048.jpg

مامان جون مهزيار كلي كيف مي كرد شما تو تختش مي خوابيديد

25884547612143169793.jpg

محرم سال ۱۳۹۰ خونه دایی

52220029049485003229.jpg

 

64.gif

64.gif


دي ماه 1390 

۳ دي از  امروز مامان سر كار مي ره خيلي دلش براتون تنگ مي شه البته از تو دوربين شما ها را نگاه مي كنه خدارا شكر شما در مهد كودك اكثر خواب هستيد و من كمتر  نگران شماام

۵ دي مامان جون امروز واكسن ۲ ماهگيتون را زديد عزيزاي دلم خيلي تب داشتيد تا صبح قطره استامينيفون خورديد و لخت و فقط با پوشاك خوابيديد شب سختي بود .

 ماماني مي دوني اين عكس كي است؟

02929007321559804477.jpg

 ماماني حدس نزديد؟

96403306402658027950.jpg

 اِ بگيد ديگه ؟

74349087103749705610.jpg

 يادتون نيفتاد ؟

21176842138557256177.jpg

 نكنه مي دوني و نمي گي ؟

33634533768382318210.jpg

 داري به عكس پايين نگاه مي كني فهميدي چرا تو هندونه ايد ؟22.gif

93002260484874444502.jpg

 

43.gif


بهمن ماه 1390

۲ بهمن فوت عمه بابابزرگ

۴ بهمن عمو محمد مامان براي ديدن دختراي گلم آمده بود

۴ بهمن اولين تولد كنار دختراي گلم  و باباي خوبشون .

index.php?module=thumbnail&file=87126639

۵ بهمن سوراخ كردن گوش دخترام

۷ بهمن عمو محسن بابا براي ديدن دختراي گلم آمده بود

۱۵ بهمن بستري شدن ستا گلم در بيمارستان

۲۰ بهمن مرخص شدن دختر گلم و اولين ويزيت دكتر نائيني

۲۴ بهمن دومين ويزيت دكتر نائيني

۲۴ بهمن ستياجونم . ستيلا جونم انگشت مي مكد . آقون آقون مي كنه قربونتون بشم مامان جون

۲۹ از امروز خانم آذرخش مربي دختراي گلم شده


 

پاسپورت

36178876225721736345.jpg

84415186837535926706.jpg

 جيگر طلا

53101641536077297533.jpg

 ناناز مامان

22262144396362418124.jpg

مهزيار با كاميونش

 53276175205842609675.jpg

مهزيار و دختر عمه

 53492499353826121437.jpg

مهزيار چشم عمو وحيد دو دور ديده

56583984439387188842.jpg

 ................

15507356766464759847.jpg

  ................

08548872751566098375.jpg

دخترم وقتي تعجب كرده

99459109591013942244.jpg

دختر مامان جون..

08226199239281381749.jpg

 دختر مامان جون..

25532900276501419583.jpg

 دختر مامان جون..

20154266989380274550.jpg

 

 

 30.gif


ستيا گلي مامان در حال خوردن اولين لعاب برنج خونه خاله سميرا ۱۳/۱۲/۱۳۹۰

 05200694543240471256.jpg

 

ستيلا گلي مامان در حال خوردن اولين لعاب برنج خونه خاله سميرا ۱۳/۱۲/۱۳۹۰

93866761497132106060.jpg

 

ستيا جيگر مامان در حال خوردن اولين پوره سيب خونه عموحميد ۱۸/۱۲/۱۳۹۰

 94733818265350109137.jpg

ستيلا جيگر مامان در حال خوردن اولين پوره سيب خونه عموحميد ۱۸/۱۲/۱۳۹۰

 79425867569476805665.jpg

 

 ناز نازي هاي مامان در اولين جشن تولد زندگيشون تولد سارا ۱۸/۱۲/۱۳۹۰

 83856259755214169446.jpg

 

 68081629420974292175.jpg

ستيا در ۵ ماهگي

 95406567882715900020.jpg

 

ستيلا در ۵ ماهگي

 

 

23.gif

عكسهاي نازنازي هاي مامان تو چهارشنبه سوري

     f202ab52-f063-4e47-813d-7b8b7db75cb6SIMA                                            c6f7d6ca-e936-4cc0-b9cf-858710b6d5cdSIMA                                        9ba261e5-5ef7-4d59-9668-b2477dadcb13SIMA


de26fc22-9e81-4d64-a3e8-f3135d5f26b8SIMA                                    f3ae24d2-434b-4c72-a0d6-1f559f0ac702SIMA                               8bfa39b5-a6be-4b52-bcc8-24dae16dd2c3SIMA



مطالب مشابه :


سال 1390

نگاه مي كنه خدارا شكر شما در مهد كودك اكثر خواب آذرخش مربي » مهد كودك




سال 1392

دنياي كودك گهردشت كرج رفتيم خيلي در يخچال رو را به مهد كودك گذاشتيم و




آتش حسادت

ملي جوانان سابق وتحت نظارت فعلي سازمان بهزيستي استان تهران در مربي تربيتي مهد كودك




تصادف-خواستگاري خواهر باسي-تكميل مدارك-مريضي باباي باسي

من نلي هستم.متولد 1359.مهندس صنايع و در باسي مربي مهده و رو از مهد كودك براي




كشمكش بر سر مطالبات معوقه معلمان شدت گرفت

(كاركنان واحدهاى آموزشى شامل مدير، معاون، مربى كرج ، اصفهان مهد كودك




مطالعات مطالعات طراحی مجتمع كودكان بي سرپرست رساله مطالعات طراحی مجتمع كودكان بي سرپرست پروژه طرح مط

1-3-5- احساس عاطفه در كودك 3-2-6- مجتمع شبانه روزي و شيرخوارگاه كرج 6-5-6-12- اتاق مربي كودك




تحلیل جنسیتی ازدواج مجدد

آنان به عنوان مادر و مربي طي آن 151 كودك 3 تا 6 ساله در مهد شهر كرج در بر مي




عرفه چيست؟ و در عرفه چه بايد كرد؟

و در عرفه چه هــیــئــت بــیــن الــحــرمــیــن كــرج; مهد كودك قرآني و پيش




برچسب :