فردوسي و تشویش اذهان عموم

 

قصه را بدايت آنچنان بود كه حكيم ابوالقاسم فردوسي را ديدن نابساماني اوضاع مردمان در پي مملكت داري محمود غزنوي چنان ريش بر دل نهاد كه كمر همت به سرودن شعري بست كه از قضا بر مذاق مردمان ستمديده آن روزگار بسيار خوش آمدي و دهان به دهان نقل همي شدي و آن ابيات اين بودي:

در این خاک زرخیز ایران زمین                     نبودند جز مردمی پاک دین

همه دینشان مردی و داد بود                        وز آن کشور آزاد و آباد بود

چو مهر و وفا بود خود کیششان                   گنه بود آزار کس پیششان

همه بنده ناب یزدان پاک                     همه دل پر از مهر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد                                   ز پشت فریدون نیکو نهاد

 بزرگی به مردی و فرهنگ بود                    گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و هوش ما                   که شد مهر میهن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان             کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟               خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما                       کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که این کشور آباد بود                       همه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت              کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر                   گرامی بد آنکس که بودی دلیر

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت     نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آنروز دشمن بما چیره گشت              که ما را روان و خرد تیره گشت

از آنروز این خانه ویرانه شد                        که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند                        کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم                 کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن                   به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است             دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم                      برون سر از این بار ننگ آوریم

ديري نپاييد كه آوازه اين ابيات در كوي و برزن پيچيد و همه جا نقل محافل گرديد و مطابقت مضمون اين مثنوي با اوضاع اسفناك مردمان ايران زمين چنان موثر افتاد كه اندك اندك دامنه اعتراضات قبايل و صنوف  وآحاد بالا همي گرفت  و محمود را دل از بيداد خود كرده آشفته همي كرد و در پي چاره جويي از درباريانش بر آمد.پس از رايزني با مشاوران خاصه دربار و نيز جناب اياز ، جمع درباريان سلطان به اين مهم همي رسيدند كه منشا اين فتنه همان بيانات حكيم طوس است و توجيه حكيم بر كذب بودن سخنانش را از موجبات ختم قائله دانستند.از اين روي حكيم را در بند همي كردند و ميهمان نوازي در حقش بسيار نمودندتا آنجا كه دل حكيم با ديدن اين چنين مواهب و مهرباني ها بدرد امد و از كرده خود پشيمان شد و وي را راي برگشت.

پشيماني  از سرودن آن ابيات و جفا در حق محمود ، حكيم را چنان بر آشفته بود كه در پي رهايي از اندرزگاه با شناخت دوباره اي كه از محمود پيدا نموده بود در جبران مافات سعي وافر همي نمود.چنان كه خود هميشه ميفرمود :

مرا اختر خفته بيدار گشت                بمغز اندر انديشه بسيار گشت

بدانستم آمد زمان سخن                 كنون نو شود روزگار كهن

زان پس حكيم به هر جا سفر همي كردي و سخن در مدح محمود بسيار همي گفتي و اين سخنان در همه جا ثبت همي شدي  كه ازانجمله است اين ابيات :

جهاندار محمود كاندر نبرد

سر سركشان اندر آرد بگرد

جهان تا جهان باشد او شاه باد

بلند اخترش افسر ماه باد

و نيز اين ابيات:

جهاندار محمود شاه بزرگ

بآبشخوار آرد همي شير و گرگ

ز كشمير تا پيش درياي چين

بر او شهرياران كنند آفرين

چون شهرت اشعار حكيم بالا گرفت بغض محمود از وي رو به كاستي نهاد  تا جايي كه حكيم به مرتبه شاعري مخصوص دربار در آمد ، چنان كه در تمامي سفر هاي استاني از ملازمان موكب سلطاني بود و به مديحه سرايي ميپرداخت و هر سخن از محمود را چنان در قالب شعر ناب فارسي مي گنجاند كه مردمان را از ان خوش مي آمدي و اشعار حكيم را در همه جا ثبت مي نمودندي.

گويند زماني، در جمعي ،محمود بخشي از سفر نامه فرنگ را براي همگان بازگو مينمود و ميگفت كه طفل فرنگي دو ساله اي وي را به نام صدا همي كرده بود.در حال حكيم اين شعر را سرود و تقديم محضر مبارك محمود نمود :

چو كودك لب از شير مادر بشست

ز گهواره محمود گويد نخست

محمود را اين عمل حكيم بسيار خوش امدي و وي را صلت فراوان عطا نمودي و اين مواهب تا پايان عمر حكيم ، همچنان مستمر بودي و مورخان گويند حتي زماني ، محمود با خواندن شعري از حكيم چنان به وجد آمد كه ۶۳۰۰۰ سكه طلا از براي حكيم روانه كرد كه از قضا حكيم به علت فوت ، از دريافت آن امتناع همي نمود و با اين عمل ، آزادگي و شرافت خود را اثبات همي نمود.گرچه اندك زماني بعد هويدا گشت كه آن ۶۳۰۰۰ سكه به خانواده حكيم اهدا شده است و مورخان گمان ميكنند كه پرادوي دختر حكيم نيز از محل همين هدايا ابتياع گرديده است.

و اين چنين با تدبير حكيمانه سلطان لايزال محمود غزنوي ، نه تنها آتش فتنه رو به خوابيدن نهاد ، بل تمامي معترضان با الطاف بي نظير محمود آشنا گشته و از آن پس ، از در صلح و آشتي در آمده و ساليان سال در كنار هم زيستند و خوردند و ري...ند. 

پي نوشت ۱ : ( جدي و مهم ) تمامي اشعار فوق بر گرفته از متن شاهنامه فردوسي ميباشد.

پي نوشت ۲ :موفق باشيد.

پي نوشت ۳ : به كمپين هفتاد ميليون امضا در محكوميت لولو به خاطر بردن ممه بپيونديد.

www.mameh.com

پی نوشت ۴: مجددا همه چی آرومه و من چقدر خوشحالم. 

 

 

 


مطالب مشابه :


ادبیات اندرزی تعلیمی

شاهنامه ابيات بسياري را از زبان بزرگمهر و يا پادشاهان و نيز گفته هاي حكيمانه خود در




شعري منسوب به مرحوم حسين پناهي

آن چه بيش از همه در باب وي مشهور شده است ابيات و جملات نغز و حكيمانه اي است كه به وي منسوب




فردوسي و تشویش اذهان عموم

پشيماني از سرودن آن ابيات و جفا در حق محمود و اين چنين با تدبير حكيمانه سلطان لايزال




زیباترین جمله از کیست ؟ برگ 7

جملات قصار , كلام , سخنان مردان بزرگ , جملات حكيمانه , ام و بعضي از ابيات فريدالدين




چند غزل از حافظ

تا دگر باره حكيمانه چه بنياد كند غزل شماره 191 تعداد ابيات 1 - 12 : آنان كه خاك را به نظر كيميا




نمونه سوال دين و زندگي ( 2)

-2 كار حكيمانه چه كاري -5 اشاره به كداميك از دلايل ضرورت معاد دارد؟ و پيام ابيات




راههای رسیدن به شادی

مي‌توان يك زندگي حكيمانه و مطلوب از سه مولفه تشكيل شده است كه حافظ در ابيات معروف




اصول مشترک زیست معنوی:(سکوت)

(فايده‌اي در سكوت و خودداري از اظهار سخن حكيمانه نيست همانگونه دفتر اول، ابيات:




پروين اعتصامي

و همگان اشعار پروين را مي خوانند و وي را ستايش مي كنند و بسياري از ابيات حكيمانه و




5 - سخن بزرگان و نیکان

جملات كوتاه ، دانشمندان روانشناسی ، سخنان بزرگان و جملات حكيمانه ، جملات حكيمانه ، جملات




برچسب :