جغرافیای مازندران جمعيت ، اقليم و سرزمين

محدوده جغرافيايي :

  استان سرسبز مازندران با برخورداري از (3/4) درصد از جمعيت ايران در منطقه    َ47 و َ35 تا  َ35 و َ36 درجه عرض شمالي و َ34 و َ50 تا َ10 وَ 54  درجه طول شرقي از نصف النهار گرينويچ قرار گرفته است. وسعت مازندران 23756 كيلومتر مربع معادل (46/1) درصد كشور در شمال ايران به درياي مازندران (كاسپين) ، از شرق به استان جديدالتأسيس گلستان ، از غرب به استان گيلان و از جنوب به سلسله كوههاي البرز و استانهاي تهران ، قزوين و سمنان محدود مي شود. استان مازندران در تقسيمات جغرافيايي سال 1382 داراي 15 شهرستان و 43 بخش ، 46 شهر و 2846 روستاي بالاي 20 خانوار و 4997 آبادي مي باشد. 

آب و هوا:

  سلسله مياني البرز همچون سدي رفيع ، در امتداد شرق به غرب ، استانهاي شمالي كشور از جمله مازندران را به قسمت جلگه اي و كوهستاني تقسيم و آن را از قسمت داخلي ايران جدا مي سازد. آب و هواي  مازندران  با توجه به وجود دريا، جنگل و كوهستان به نواحي معتدل مرطوب جلگه اي ، معتدل كوهپايه اي و سرد كوهستاني (در ارتفاعات بالاي 3000 متر) دسته بندي مي شود كه جمعيت غالب استان در اراضي جلگه اي آن ساكن مي باشند.

بررسي ميانگين پارامترهاي هواشناسي ايستگاههای سپنوپتيك مناطق جلگه اي غرب تا شرق استان ، در دوره بلند مدت آماري 23 (و قائمشهر 17) ساله منتهي به سال 1381 نشان مي دهد كه، مجموع بارندگي سالانه شهرهاي غرب استان رامسر (1152) و نوشهر (1307) ميلي متر بيشترين مقدار ، مناطق مياني بابلسر (928) و قائمشهر (715)، و بهشهر با (578) ميلي متر در شرق استان كمترين مقدار  را دارند 000  ميزان  ساعت  روزهاي  آفتابي در بين  5 شهر  فوق ، بابلسر با 46% اوقات روز معادل (2050) ساعت بيشترين ميزان ، رامسر

(1613) بهمراه بهشهر( 1797) ساعت از كمترين مقدار برخوردارند000حداكثر (و حداقل) مطلق درجه حرارت روزانه اين پنج شهر  در طول دوره مذكور ، بين 35 تا 40 (و 6 ـ تا 3ـ) درجه  سانتي گراد ، اما ميانگين هاي : حداكثر ، متوسط و حداقل درجه حرارت سالانه پنج شهر فوق نزديك بهم ، به ترتيب 3/20 ، 5/16 و 6/12 درجه سانتي گراد برآورد شده است. ميانگين رطوبت مطلق اين شهرها از حداقل 7 تا حداكثر 100 درصد در نوسان بوده است. اما ميانگين های : ارقام حداكثر ، متوسط و حداقل رطوبت

نسبيسالانه پنج شهر فوق به ترتيب 95 ، 80 و 68 درصد را نشان مي دهد 000 حداكثرسرعت وزش باد شهرها از 24 تا 28 متر بر ثانيه در نوسان بوده است و حداكثر بارندگي در يك روز در طول دوره بلند مدت مذكور در رامسر بيشترين مقدار (328) ، نوشهر (305) ميلي متر و كمترين مقدار مربوط به بابلسر با (200) ميلي متر مي باشد. 

 درياي مازندران:

  درياي كاسپين معروف به درياي مازندران با وسعتي  حدود 438 هزار كيلومتر مربع ، بزرگترين درياچه جهان بشمار مي آيد. اين دريا در بين كشورهاي ايران ، آذربايجان ، روسيه ، قزاقستان و تركمنستان واقع شده است. عمق اين دريا از شمال به جنوب افزايش يافته بطوريكه عمق متوسط نواحي شمالي فقط شش ( 6 ) متر ولي  در جنوب و جنوب غربي سواحل ايران (و آذربايجان) حداكثر به يكهزار (1000) متر مي رسد. كناره هاي اين درياچه بزرگ عمدتاً شن زار و پست و صاف مي باشد . درياي مازندران  كه نقش تعيين كننده اي در آب و هواي  استانهاي ساحلي شمال كشور داشته ‌و زيبايي هاي بي نظيري به استانهاي گيلان و مازندران و گلستان بخشيده به موجوديت و حفظ شرايط زيستي اين دريا توسط كشورهاي همسايه ايران بستگي دارد. در مجموع ، (87) درصد از آب رودخانه ها مربوط به ولگا و اورال در روسيه ، (7) درصد آب رودخانه هاي سواحل غربي آذربايجان و (5) درصد نيز آب رودخانه هاي سواحل جنوبي در ايران به درياي كاسپين (مازندران) و ... سرازير مي شوند. از كل محيط ساحلي درياي مازندران  6379 كيلومتر ، 991 كيلومتر آن مربوط به ايران و 338 كيلومتر در استان مازندران قرار دارد.

 

 

 

منابع آبي مازندران:

  پتانسيل بالقوه آب استان (6/6) ميليارد متر مكعب است كه سهم هر يك ازمنابع آبهاي سطحي (9/4) و سفره هاي زيرزميني (7/1) ميليارد متر مكعب مي باشد. ضريب بهره برداري سالهاي اول دهه 1380 هـ . ش . براي آبهاي زيرزميني 60 تا 70 درصد ، اما آبهاي سطحي بالاي 50 درصد مي باشد. از بين 63 رودخانه مازندران ، رودخانه هراز بعنوان بزرگترين رودخانه منطقه مي باشد كه از وسط شهر آمل مي گذرد. رودخانه هاي تجن ساري ، تالار قائمشهر ، بابلرود در بابل ، چالوس در شهرستان چالوس و چشمه كيله در تنكابن پر آب ترين و با اهميت ترين آنها مي باشند. با احداث سد های در دست ساخت در آمل، بابل و نکاء و کانال انتقال آب غرب ، استان در آينده از ذخیره آبی مطمئن برای  کشاورزی برخوردار خواهد شد.

 

جنگل و مرتع:

  استان مازندران با پوشش حدود (80) درصد جنگل و مرتع ، داراي (960) هزار هكتار جنگل هاي منحصر  به فرد  هيركاني و ( 1200 ) هزار  هكتار  مرتع  نسبتاً مرغوب مي باشد. گونه هاي درختي مهم جنگل مازندران عبارتند از:

بلند مازو ، ممرز ، آزاد ، افرا، نارون (ملج و اوجا) ، شاه بلوط ، زبان گنجشك (ون) و راش و نمدار و انجيري مي باشد ضمنا مهمترين گونه هاي حفاظتي آن شامل شمشاد ، سفيد پلت ، سرخدار و غيره مي باشد. پارکهای جنگلی نور و سیسنگان نوشهر ( به ویژه ) و سایر پارکهای جنگلی استان از جاذبه های مهم گردشگری استان مازندران محسوب می شود.

نگاهي کوتاه به چند قلعه باستاني مازندران.

مازندران فقط به جنگل ها و دريايش شهرت ندارد. اگر اندكى آدم جست وجوگرى باشيد مى توانيد قلعه هاى قديمى بسيارى در اين سرزمين سبز پيدا كنيد كه به نوبه خود ديدنى و رسيدن به آن قلعه ها هيجان انگيز است. فقط كيسه خواب و چادر فراموش نشود چون در اطراف اين قلعه ها، آبادى و هتل يافت نمى شود.
قلعه بلده مازندران بيش از ديگر قلعه هاى استان مشهور است. اين قلعه تا اوايل دوره صفوى دائر بوده و مركز يكى از مهمترين قدرت هاى محلى آن روز به شمار مى  رود. اين قلعه در بالاى كوهى مشرف بر بخش بلده نور است و عظمت آن از قسمت هاى باقى مانده به خوبى روشن است. اين قلعه تا آن جا قابليت دارد كه در صورت توجه و مرمت مى تواند به يكى از كانون هاى گردشگرى تبديل شود. ولى ظاهراً براى احياى اين قلعه هم مثل ميراث ديگر بودجه به اندازه كافى وجود ندارد.

اما استان مازندران قلعه هاى بسيار ديگرى هم دارد. يكى از آنها قلعه كنگلو است كه در جنوب شرقى دو آب بالاى صخره اى قرار گرفته و قسمت اعظم آن به دليل گذشت زمان و عدم مرمت خراب شده است. فضاى داخلى قلعه مدور و در دو طبقه ساخته شده و مصالح به كار گرفته شده در آن سنگ لاشه و ملات آهك و سنگ است. ديدن باقى مانده اين قلعه را براى طبيعت گردان معمار جدى توصيه مى كنيم. چون گفته مى  شود طرح و نقشه اين قلعه بسيار منحصر به فرد است.
قلعه شاهاندشت در دهكده لاريجان آمل و برج سلطان العابدين در سارى از ديگر قلعه هاى استان مازندران است.

ببر مازندران

ببر ايراني (ببر مازندران)

 
 

ببر ایرانی یا ببر مازندران در جنگلهای مازندران نژادی از ببر ٬ که به نام ببر ایرانی شهرت دارد ٬ می زیسته که امروزه نابود شده است . آخرین ببر که در مازندران به آن شیر سرخ می گفتند در سال1338 ه ش در جنگل گلستان ٬ در منطقه گرگان ٬ به دست یک شکارچی محلی شکار شد.

از ببر مازندران تنها یک نقاشی رنگی و چند عکس و چند پوست بجا مانده است . عکسها و پوستها نشان می دهند که رنگ ببر مازندران از ببر بنگال روشنتر ٬ و تا
اندازه ای نارنجی مایل به قرمز و نوارهای عرضی آن باریکتر و منظمتر و به تعداد بیشتر بوده است . موهای بدن ببر مازندران بلندتر و پرپشت تر از ببر بنگال و کوتاه تر از ببر سیبری و جثه آن بزرگتر از ببر بنگال و کوچکتر از ببر سیبری بوده است . ببر مازندران مرال ٬ گراز ٬ شوکا ٬خرگوش ٬پرندگان ٬ خزندگان گربه وحشی و هنگام گرسنگی کمبود غذا ٬ گاو و گاومیش اهلی شکار می کرد . شکار بی رویه ٬ خشک کردن نیزارها و مردابها برای کشاورزی ٬ باغداری و خانه سازی ٬ از میان رفتن جنگلهای جلگه ای سبب نابودی نسل ببر در ایران شده است .

بررسي دلایل تخريب جنگلهاي منطقه بندپي-شهرستان بابل

ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي بخش بندپي و بررسي تاثيرات آن در تخريب جنگل

يکي از دلايل عمده که سبب تخريب جنگلها و مراتع کشور مي‌شود ماندگاري جمعيت جنگل‌نشين و رشد روزافزون اين جمعيت مي‌باشد به نحويکه اين امر بناچار سبب مي‌شود که روستائيان به عرصه‌هاي منابع طبيعي تجاوز نموده و به مرور در آنجا سکني گزيده و عرصه‌هاي جنگلي را به اصطلاح خودشان تبديل به آبادي نمايند و در نتيجه براي ساخت و ساز مساکن و ديگر امور زندگي خود از چوب و ديگر فرآورده‌هاي جنگلي به شکل غيراقتصادي استفاده نمايند از سويي اکثريت قريب به اتفاق مردمان اين مناطق شيوه معيشت مبتني به دامداري و دامپروري سنتي اشتغال دارند. در همين رابطه وجود نظام خانوادگي با ويژگيهاي خاص خود سبب ايجاد ساختارهاي فرهنگي ، آداب و رسوم و ارزشها و هنجارهاي ويژه در ميان اين مناطق گشته که با تمامي امور زندگي آنها پيوند خورده است . از جمله مناطق بحراني در اين خصوص حوزه بخش بندپي از شهرستان بابل مي‌باشد که وجود ارزشهاي اجتماعي و به تبع آن هنجارهاي رفتاري ويژه‌اي را در ميان اهالي شاهد مي‌باشيم به گونه‌اي که نظام خانوادگي منطقه از نوع طائفه‌اي با بعد گسترده که اين امر به نوبهء خود در ديگر شئونات زندگي از جمله مديريت روستا ، نحوه سکني گزيني ، تاکيد بر ماندگاري در روستا ، شيوه معيشت ، نوع بينش به منابع طبيعي ، اجراي طرحهاي مختلف ... مؤثر مي‌باشد. بطوريکه آداب و رسوم ، سنتهاي ويژه و ديگر ويژگيهاي فرهنگي منافع مشترکي را در ميان اهالي با تعلقات به گروههاي اجتماعي مختلف (شيوه‌هاي مختلف ) ايجاد نموده است . بر اين اساس جهت اجراي هر طرح يا پروژه در منطقه که آثار آن به نوعي به اهالي بر مي‌گردد شناخت ويژگيهاي اجتماعي و فرهنگي بسيار حساس و ضروري مي‌باشد.

بررسي فعاليتهاي زراعي و تاثيرات تخريبي آن بروي جنگلهاي منطقه بندپي-شهرستان بابل

اگر چه ذکر اين نکته که فعاليتهاي زراعي در تخريب منابع طبيعي و بخصوص جنگل تاثير مستقيم دارد ، اما رسيدن به اين مهم که دلايل گسترش فعاليتهاي زراعي در عمق جنگلهاي شمال و بالاخص منطقه مورد مطالعه و سرعت گسترش آن در طي دوره‌هاي زماني گذشته و علي‌الخصوص در بعد از انقلاب چگونه بوده است از مباحث مهمي است که در اين تحقيق بدنبال بررسي آن خواهيم بود. آيا با توجه به فرضيه‌هاي که در اين تحقيق ارائه شده رشد جمعيت ، کمبود درآمد کمبود فرصتهاي شغلي در گسترش فعاليتهاي زراعي در اين منطقه تاثير بيشتري داشته و يا خلاء موازين قانوني و کارا نبودن اهرمهاي نظارتي باعث ايجاد اين وضع شده است . با توجه به اينکه قسمت اعظم منطقه مورد مطالعه از مراتع رو درختي (دارواش ) و زير درختي غني سود مي‌برد ، آيا هيچ ارتباطي بين نياز دامداران به علوفه و تبديل اراضي جنگلي به زمينهاي کشاوري براي اين منظور وجود دارد يا خير. در صورت وجود اين ارتباط ميزان آن چقدر است . نوع محصولات کشت شده در منطقه آيا تنها مصرف داخلي داشته و براي مصارف بسته خانواري توليد مي‌شود؟ و يا محصولات توليد شده براي عرضه به بازار و کسب درآمد مي‌باشد؟ اينها سئوالاتي است که در اين تحقيق بدنبال يافتن پاسخهاي مناسب براي آنها مي‌باشيم.

بررسي تاثير احساس مالکيت عرصه‌هاي جنگلي از سوي جنگل‌نشينان و نقش آن در تخريب جنگل در منطقه بند پي

در حال حاضر جنگلهاي شمال کشور با توجه به شرايط آب و هوائي تنها قطب مهم جنگلي و توليد چوب کشور مي‌باشد. بنابراين اگر بخواهيم جنگل سبز سيراب رابه کشور تشنه ، رود زلال و آرام بخش را به سيل گل‌آلود ويران کننده ، برکت و فراواني را به قحطي و خشکسالي ، زيبايي و هماهنگي طبيعت را به درهم ريختگي طبيعت ، جلگه حاصلخيز را به عرصه‌هاي کم محصول و تامين مواد اوليه صنايع چوب را به واردات فرآورده‌هاي چوب ترجيح دهيم ، پس بايد جنگل، اين منبع حيات بخش را حمايت نمائيم و اين مطالعه درصدد است به بررسي تاثير احساس مالکيت عرصه‌هاي جنگي از سوي دامداران بر تخريب منابع طبيعي را بررسي نمايد.

بررسي ساختارهاي جمعيتي و پراکندگي جمعيت و اثرات تخريبي آن بر جنگلهاي منطقه بندپي بابل

بندپي يکي از مناطقي است که از سوي سازمان برنامه و بودجه کشور بعنوان منطقه محروم در سطح استان شناخته شده که مهمترين عامل در ايجاد محروميت اين منطقه پراکندگي بسيار بالاي جمعيت در سطح آن مي‌باشد. د رحال حاضر 29 هزار نفر در قالب 496 خانوار در دو دهستان فيوزجاه و سجادرود زندگي مي‌نمايد که با توجه به مساحت 45 هزار هکتاري جنگلي در اين محدوده ، بطور متوسط در هر هکتار ، 1/5 نفر زندگي مي نمايد. در حال حاضر از مجموع 318 روستاي واقع در اين محدوده ، تنها 22 درصد (70 روستا) داراي برق ، 28/6 درصد (91 روستا) داراي دبستان ، 7/8 (25 روستا) مدرسه راهنمايي و 6/2 درصد (20 روستا) داراي خانه بهداشت مي‌باشند. همانطور که ارقام نشان مي‌دهد ، کمبود شديد امکانات رفاهي ، بهداشتي و آموزشي در سطح اين منطقه به پراکندگي شديد جمعيت و مالا" بالا بودن آباديهاي زير 20 خانوار که امکان هرگونه خدمات‌رساني را غيرممکن مي‌سازد برمي‌گردد. بعنوان مثال در دهستان فيروزجاه از مجموعه 165 روستا بيش از 70 درصد روستاها (117 روستا) زير 20 خانوار بوده که 36/4 درصد (60 روستا) زير 5 خانوارمي‌باشد. همچنين در دهستان سجادرود از مجموع 153 روستاي واقع در آن 43/1 درصد (66 روستا) زير 20 خانوار ، 51 درصد (78 روستا) خالي از سکنه و تنها 5/9 درصد (9 روستا) بالاي 20 خانوار جمعيت داشته‌اند. در نظر بگيريد با اين پراکندگي شديد که در دهستان اول بيش از يک سوم و در دهستان دوم کمتر از يک دوم جمعيت آن در آباديهاي زير 20 خانوار زندگي مي‌نمايند. براي کداميک از دستگاههاي اجرايي امکان دادن خدمات رفاهي ، زيربنائي ، آموزشي ، بهداشتي و غيره ... به اين آباديهاي کوچک وجود دارد. وانگهي اين حجم زياد جمعيت در تمامي سطح جنگلي با توجه به اينکه امکان رساندن خدمات سوختي و مصالح ساختماني براي ساخت منازل جمعيت در حال رشد و مصرف سوخت زمستاني تقريبا" غيرممکن بنظر مي‌رسد ، چه تخريب شديدي که بر جنگلهاي اين منطقه وارد مي‌نمايد. اين مطالعه قصد دارد بر ويژگيهاي جمعيتي منطقه اعم از (جواني يا پيري-رشد جمعيت -ميزان سواد- ميزان مهاجرت -حرکات زايشي-آينده‌نگري جمعيت -امکانات خدماتي و رفاهي و ...) معرفت پيداه کرده و به اين مهم دست يابد که با توجه به ويژگيهاي جمعيتي اين منطقه آيا امکان تجميع تک خانوارهاي داخل جنگل در کنار مراکز روستايي بزرگ وجود دارد يا خير؟ در صورت وجود زمينه لازم ، مراکزي که بنا به خواست مردم جنگل‌نشين مي‌تواند جمعيت اين آباديها را در خود جذب نمايند ، معرفي تا به مسئولين اجرائي جهت اجراء ابلاغ گردد.

جغرافياي طبيعي مازندران

استان مازندران از شمال به درياي مازندران، از جنوب به استان هاي تهران، سمنان و قزوين ، از غرب به استان گيلان و از شرق به استان گلستان محدود است.قسمت جنوبي مازندران كوهستاني و شمال آن جلگه اي و ساحلي است. مساحت آن 3/24091 كيلومتر مربع و 46/1 درصد مساحت كل كشور را به خود اختصاص داده است.

ناهمواري ها :

سلسله جبال البرز همچون سدي رفيع مازندران را به دو قسمت جلگه اي و كوهستاني تقسيم نموده و آن را از قسمت داخلي ايران جدا مي سازد. قسمتي از البرز غربي و تمام البرز مركزي و بخشي از البرز شرقي در محدوده اين استان قرار دارد و شيب زمين از منطقه كوهستاني به سوي جلگه و دريا كاهش مي يابدو سلسله جبال البرز داراي رشته كوه هاي فرعي است كه از جنوب به شمال و يا به موازات دريا كشيده شده است. از مرتفع ترين قلل مازندران مي توان ( بادله كوه) ( كوه چنگي ) و ( كوه سفيد ) را در شهرستان ساري نام برد. مرتفع ترين قللي كه به موازات دريا كشيده شده عبارتند از ( تخت سليمان ) با بيش از 4000 متر ارتفاع از سطح دريا در جنوب شرقي شهرستان تنكابن و ( قله شور ) ( كلارآباد ) و ( سياه سنگ ) در شهرستان نوشهر .

آب و هوا :

آب و هواي مازندران با توجه به وجود دريا، كوه و جنگل به دو نوع معتدل مرطوب و كوهستاني تقسيم مي شود. آب و هواي معتدل و مرطوب : وجود درياي مازندران و رشته كوه هاي البرز و نزديكي اين دو مظهر طبيعت به يكديگر در نواحي جلگه اي تا كوهپايه هاي شمالي البرز، آب و هواي معتدل و مرطوب را به وجود آورده است، تابستان هاي آن به ويژه در سواحل دريا، گرم و مرطوب است. زمستان هاي اين نواحي معتدل و مرطوب و به ندرت يخ بندان مي شود.
آب و هواي كوهستاني شامل آب و هواي معتدل كوهستاني و آب و هواي سرد كوهستاني است. دوري از دريا و افزايش تدريجي ارتفاع در اراضي جلگه اي، تغييرات خاصي را در آب و هواي اين استان پديد آورده است. به طوري كه در ارتفاعات 1800 تا 3000 متري ، آب و هواي معتدل كوهستاني با زمستاني هاي سرد و يخ بندان طولاني و تابستان هاي كوتاه و معتدل وجود دارد.در ارتفاعات بالاي 3000 متر كه دماي هوا به شدت پايين مي آيد، داراي زمستاني هاس سرد همراه با يخ بندان طولاني و تابستان ها كوتاه و خشك است. در اين نواحي هوا غالبا" برفي است و در ارتفاعات مهم چون تخت سليمان و دماوند يخچال هاي كوهستاني و طبيعي ايجاد شده است. ميانگين ميزان ريزش باران در اين استان كمتر از گيلان است.
منابع آب :

درياي مازنداران بزرگ ترين درياچه جهان اين دريا با وسعتي حدود 438000 كيلومتر مربع ، بزرگترين درياچه جهان به شمار مي رود. و در بين كشورهاي ايران، روسيه ، تركمنستان ، قزاقستان و آذربايجان واقع شده است. سطح آب اين درياچه در اعصار گذشته بالاتر از سطح درياهاي آزاد بوده است.087/0 از آب رودخانه هاي ولگاو اورال در روسيه 07/ 0 رودخانه هاي سواحلي غربي و 5/0 رودخانه سواحلي جنوبي در ايران به اين دريا مي ريزد . حجم آب درياي مازندران 79319 كيلومتر مكعب است. اين درياچه يكي از ميدان هاي وسيع و غني نفتي جهان است.

رود ها :

بيشتر رودهاي جاري در مازندران دايمي هستند. در نواحي كوهستاني در فصل زمستان واوايل بهار پر آب و در تابستان كم آب و گاهي خشك است. طول رودهاي غرب اين استان به دليل نزديك بودن كوه به دريا كوتاه تر و رود هاي شرقي طولاتي تر است. رودهايي كه به جنوب به شمال در جريان است عبارتند از : رودهاي هراز، چالوس، تجن، تالار و بابل كه به درياي مازندران مي ريزد.از ديگر منابع آب اين استان درياچه هاي كوچك محلي است كه به هنگام طغيان رودها در قسمت هايي كه سطح آب هاي زيرزميني بالا است به وجود مي آيد و براي كشاورزي، صيد و شكار مورد استفادع قرار مي گيرد. نوع ديگر ذخاير آبي و مهار سيلاب ( آب بندان ) است كه در آن ماهي پرورش مي يابد. درياچه دايمي ( ولشت ) يا ( سما ) در شمال غربي مرزن آباد شهرستان چالوس يكي ديگر از منابع آبي طبيعي است كه از جوشش چشمه هاي اطراف تشكيل شده و از جاذبه هاي گردشگري استان است. در مازندران چشمه هاي آب معدني فراواني يافت مي شود كه خاصيت درماني دارد و در معالجه امراض پوستي، مفصلي ، عصبي، و گوارشي موثرند، چشمه هاي ( آب اسك ) ( لاريجان ) ( آملو ) و ( استراباكو ) در شهرستان آمل جاده هراز و حمام هاي آب معدني ( گوگردي ) در شهرهاي رامسر و كتالم و سادات محله شهرستان رامسر از آن جمله اند.

هنرهاي دستي مازندران

صنايع چوبي:

صاحبان پيشه و فن همواره با عشق به زيبايي و سايل مادي زندگي را خلق كرده اند . دستان توانمند هنرمند ذهن مستقل و پويا وانديشه جستجو گرش مجموعه اي ديدني و سزاوار تحسين را به يادگار گذاشته است . مهم ترين آنها عبارتند از :

در ضريح ، صندوق مزار، ارسي :

از قرن پنجم تا هفتم ه.ق. هنرمند منب كار با استفاده از شيوه قاب و گره ، طرح هاي نو آفريده از قرن هشتم هجري نمونه هاي فراواني از رسم و عناصر هندسي و اشكال نباتي و گل و بته روي منبرهاي چوبي، صندوق مزارها، در و پنجره و رحل قرآن باقي مانده است.ازاوايل قرن نهم هجري اين هنر رونق ويژه اي يافت و صنعتگران موفق شدند در اثار خود با به كارگيري انواع خطوط نمونه هاي ارزشمندي را بيافرينند كه اكنون زينت افزاي مرقد امامزادگان و بزرگان ديني است.پنجره هاي زيبا و خوش نقش و نگار چوبي كه نشانه نور و روشنايي است با استفاده از هنر گره سازي و نقش هاي هندسي سه گوشه و چهار گوشه، ستاره هاي چهار پر و هشت پر و و درنهايت شيشه هاي رنگين پيشاني و رواق بناها راآذين مي بخشد اين پنجره ها به اورسي معروفند.

 

لاك تراشي :

لاك تراشي در مناطق روستايي و جنگلي مورد توجه پيشه وران هنرمندان بوده و انواع سازه هاي آن براساس نياز زندگي روزمره رشد يافته است. روستاييان ساكن مناطق جنگلي درگذشته بيشترين نيازهاي خود را از چوب تهيه مي كردند و در ساخت لوازم چوبي از مهارت خوبي برخوردار بودند.استادكاران بااستفاده از ريشه و تنه درختان بدون بهره گيري از ابزار كار امروزي ظروف چوبي مانند جوله، كلز، لاك دانه پاش، قند چوله، تنباكو چوله، قاشق ، ملاقه، كترا، توليد مي كرند.هنر لاك تراشي يك كار ابتكاري است و جنگل نشينان با شناختي كه از انواع درختان جنگلي دارند براي ساخت مصنوعات چوبي از ريشه و چوب درختان خاصي با استفاده از ابزار كار بسيار ابتدايي استفاده مي كنند.درختاني كه از چوب آنها براي اين كار بهره مي گيرند افرا، راش، ملج، توسكا، ممرز، شمشاد ، نم دار و انجيلي است. ظروفي كه از ريشه درختان تهيه مي شود سبك تر و در مقابل سرما و گرما مقاوم تر است ترك بر نمي دارد و در اثر ضربه به سادگي نمي شكند لاك تراشان معتقدند ظروفي كه از ريشه درختان تهيه مي شود، اگر خوب نگه داري شود عمر مفيد آنها حداقل بالاي صد سال خواهد بود . در صورتي كه لوازم تهيه شده از ساقه و تنها درختان همين خاطر در گذشته لاك تراشان لوازم مورد نياز در منزل را از ريشه تحتاني ريشه هايي كه از ساقه با شيب ملايمي در خاك نفوذ كرده اند استفاده كنند زيرا به نظر آنان قسمت تحتاني اين نوع ريشه ها كمتر در معرض برف و باران قرار داشت.برخي از ظروف چوبي كه در مازندارن كاربرد دارد عبارتند از :

دانه پاش :

به جاي سيني براي پاك كردن برنج و حبوبات به كار مي رود.

جوله :

اين وسيله شبيه پارچ آب، باگردن باريك و دهانه اي گشاد و در اندازه هاي متفاوت ساخته مي شود. در قديم براي دوشيدن شير و نگه داري انواع مواد لبني از آن بهره مي گرفتند از نقش هاي متدوال روي بدنه جوله مي توان از جوله نقش مارپيچ ، نقش زنجيره اي و نقش حلوايي نام برد.بزرگ ترين نوع جوله مندر ناميده مي شود كه حدود 18كيلوگرم ظرفيت دارد . نوع ديگري از جوله كه جوله كون نام دراد از ريشه درخت افرا تراشيده مي شود.

كلز :

از اين وسيله چوبي به جاي ملاقه براي هم زدن و سرد كردن شير استفاده مي كردند در مناطق مختلف مازندران اين وسيله به نام هاي گوناگون خوانده مي شود. به طور مثال در منطقه رامسر گيال در بخش مركزي كلز يا كيلز و در منطقه گرگان كمچه لز نوع ديگر پيمانه شير به نام منقار درمناطق جنگلي ساخته مي شود و حدود 200 كليوگرم ظرفيت دارد.قاشق و ملاقه وكفگير: اين وسايل كه در زبان محلي « گچه » « پل گير » و « كترا » ناميده مي شود. از ساقه و شاخه درخت شمشاد تهيه شده و در كنار انواع وسايل امروزي همچنان گذشته كابرد دارند.

كيله لاك :

به عنوان پيمانه استفاده مي شود. هر پيمانه حدود 6 كيلوگرم « شالي » و يا « جو » و حدود5/7 كيلوگرم « گندم » ظرفيت دارد.
عصا :

از چوب درخت آزاد كه به زبان محلي « ازدار» نام دارد تهيه مي شود.

قند چوله :

براي خرد كردن قند به كار مي رود.

تنباكو چوله :

به عنوان ظرف تنباكو مورد استفاده دارد.

سير كوب :

در اندازه هاي متفاوت ساخته مي شود. در قديم از اين ظرف به جاي هاون براي كوبيدن و خرد كردن نيز استفاده مي شد.
حصير بافي :

حصير بافي در برخي از روستاهاي استان مازندران به ويژه در غرب استان رايج است. در مازندران از نوعي حصير به نام « كوب » براي زير انداز استفاده مي شود. براي بافت « كوب» از گياهان خود رو چون « گاله » و « واش » كه در باتلاق ها و اب بندان ها مي رويد بهره مي جويند. براي تهيه زنبيل و سبد نيز از همين گياهان استفاده مي شود. گاه تهيه اين مصنوعات با به كارگيري چوب و ني ياد و نوع علف به نام هاي « وران » و « سازير » انجام مي شود.

گليم بافي :

گليم بافي نيز يكي از ديگر صنايع دستي و سنتي استان محسوب مي شود. در حال حاضر در بيشتر روستاها و شهرهاي استان به اين هنر اشتغال دارند. نقوش گليم اغلب به شكل هندسي است و بافنده با الهام گرفتن از اطراف طبيعت خود، نقش مي زند. رنگ گليم نيز بر گرفته از طبيعت پيرامون و غالب رنگ هاي تند و شاد مانند قرمز ، نارنجي ، كرم، سبز، سرمه اي است.

جاجيم بافي :

در ميان دست بافت هاي روستايي ، جاجيم از اهميت بيشتري برخوردار است و كاربردهايي نظير زيرانداز، پشتي، سجاده رختخواب پيچ، مفرش، پتو، وريه كرسي و... داردو اين هنر در بسياري از مناطق روستايي از جمله « متكازين » از توابع بهشهر بخش دودانگه شهرستان ساري، آلاشت سواد كوه ، كجور، نوشهر و كلاردشت چالوس اقبال و توجه است. در روستاي كوهستاني و ييلاقي متكازين در بخش هزار جريب بهشهر ، اصولا" بافت جاجيم توسط زنان صورت مي گيرد و مردان جز در مرحله تهيه پشم، نقش چنداني ندارند. در بافت جاجيم اين منطقه پس از بافتن حاشيه، نقش اندازي كه در اصطلاح « گل » خوانده مي شود صورت مي گيرد . اين نقش ها اسامي مختلفي دارند چهار گل، خشتي ، پنجه اي، گل آفتاب گردان، آفتاب تيره، حاشيه هاي اطراف نيز با طرح مثلث دندانه دار پر مي شود.براي بافت جاجيم در اندازه هاي بزرگ تر دو يا چند عدد جاجيم بافته شده به اندازه عرض دار موجود را به يكديگر متصل مي نمايند و يك جاجيم در اندازه دل خواه شكل مي گيرد.
جوراب بافي :

جوراب بافي يكي از صنايع دستي رايج و بومي منطقه است كه به ويژه در روستاي « صالحان » از جمله صنايع دستي اساسي محسوب مي شود. اين صنعت بومي را مي توان بر مبناي توليد و مصرف آن به جوراب چكمه اي يا گردن بلند و گردن كوتاه تقسيم كرد. در روستاهاي منطقه در حال حاضر توليد جوراب به شكل ساده انجام مي شود و پشم گرفته شده از گوسفند بدون ررنگ آميزي واستفاده از نقوش مختلف عرضه شده و جنبه هنري ندارد.

موج بافي :

ماده اوليه موج بافي كه به نام هاي « رختخواب پيچ » و « ايزار » نيز معروف است، پشم است. به همين دليل ارزان و قابل شستشو داراي استحكام، نرم و سبك است. موج بافي به دليل صفت هايي كه بر شمرديم، به عنوان هنري فراگيري در كذشته مطرح بود و اكنون ميز كم وبيش در اين منطقه رواج دارد.امروزه اين هنر بيشتر در روستاهاي منطقه كجور به جا مانده است. گونه اي از اين دست بافت ها با همين كاربرد « چاد شب » ناميده مي شود. معروف ترين آن « چادر شب دارايي» است كه داراي رنگ هاي متنوع به وبژه طيف هاي گوناگون رنگ قرمز كه جاذبه بيشتري نسبت به رنگ هاي ديگر دارد است. در اين منطقه در كنار بافت اين نوع پارچه، سفره هاي ظريف و پرارزش نيز بافته مي شود.

پارچه بافي :

در گذشته بافت انواع پارچه هاپشمي، ابريشمي و نخي معمول بود. نوعي پارچه ابريشمي كه اليجه نام داشت براي دوخت كت زنانه به كار مي رفت. از پارچه هاي پشمي « چوغا» و « باشلق» براي پالتو استفاده مي شود. و از شمد كه نوعي پارچه خنك و لطيف است در تابستان به جاي پتو استفاده مي شود.

چنته لفور :

چنته نوعي كيف دسته دار است كه در قريه « لفور» از توابع سواد كوه توليد مي شود براي بافت آن از دستگاه « كرك چال » استفاده مي شود و مراحل توليد آن مانند جاجيم است با اين تفاوت كه پس از پايان كار، دوردوزي و گاه با مهره هاي تزييني و خرمهره تزيين مي شود.

نمد مالي :

نمد مالي در بيشتر مناطق استان مازندران به خصوص درمنطقه كجور و روستاهاي اطراف رامسر رواج دارد. ماده اصلي نمد پشم و گوسفند و به رنگ هاي طبيعي مانند سفيد و سياه و قهوه اي و براي نقش اندازي آن از پشم هاي رنگ شده شيميايي بهره مي جويند معمولا" ساخت يك قطعه نمد يك روز به طول مي انجاميد و اغلب چند نفر روي آن كار مي كنند.

سفال گري :

يكي از مراكز ساخت سفال و سفال گري، كلاگر، محله جويبار و اقاي غلامعلي چيني ساز از استادان به نام اين منطقه است. ابزار سفال گري شامل چرخ، كاردك براي بريدن و سوراخ كردن كار، غربال ، سطل، تشت ، كوره ، ول كارد ، نخ ، قالب گل زدن است.

 

موزه هاي مازندران

موزه بابل :

موزه بابل در خيابان مدرس واقع است. ساختمان اين موزه در سال 1307 هجري شمسي به عنوان بلديه ( شهرداري ) بنا شده و به دليل دارا بودن ويژگي هاي خاص معماري در فهرست آثار ملي ايران ثبت شده است.
اين بنا در اسفند ماه 1374 با كاربري فرهنگي در اختيار سازمان ميراث فرهنگي مازندران قرار گرفت و در بهمن ماه سال 1375 پس از احيا و مرمت و باز پيرايي تحت عنوان موزه بابل گشايش يافت . در حال حاضر از طبقه همكف موزه به عنوان نمايشگاه موقت اثار فرهنگي – هنري استفاده مي شود و در طبقه دوم آن اثار باستان شناسي و مردم شناسي به نمايش در آمده است.

بخش باستان شناسي:

در اين بخش اثاري از دوره هاي پيش از تاريخ، و اسلامي در يك اتاق و دو سالن در معرض ديد است.
از قديمي ترين آثار دوران پيش از تاريخ اين موزه ظروف سفالي قرمز رنگ منقوش « اسماعيل آباد» متعلق به هزاره پنجم قبل از ميلاد است. همچنين سفال هاي منقوش هزاره چهارم و سوم پيش از ميلاد از تپه حصار دامغان سيلك كاشان و شوش را مي توان در اين موزه ديد. ويتريني نيز به سفال خاكستري رنگ داغ دار « تورنگ تپه» و ظروف خاكستري مازندران در اواخر هزاره سوم و اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد اختصاص دارد. در يكي از سالن ها اشيايي از اواخر هزاره دو م و اوايل هزاره اول پيش از ميلاد تا دوره پارت و ساساني موجود است. اين آثار شامل مجسمه هاي سفالي، مفرغي، جنگ افزارهاي مفرغي و ظروف سنگي است. بيشتر اين اشيا از مناطق باستاني مازندران مانند بهشهر، ساري، قائم شهر، نكا و نور به دست آمده و بيانگر تمدن ديرپاي مناطق باستاني خطه شمال است. سالن دوم موزه نيز به ارايه آثار اسلامي اختصاص يافته و آثاري چون ظروف سفالي لعاب دار از قرن سه تا ده هجري، آبگينه در اشكال تنگ، صراحي، پياله و ... است. زيورآلات هزاره اول قبل از ميلاد و دوره اسلامي نيز در اين موزه در معرض ديد قرار دارند.

بخش مردم شناسي :

اين بخش شامل يك تالار نسبتا" وسيع است و آثار موجود در آن عموما" مربوط به زندگي اقوام خاصي نيست: وسايل كشاورزي، پوشاك مازندران، گيلان، تركمن، چادر شب بافي زنان مازندران ، صنايع دستي زنان تركمن صحرا و صنايع دستي كارگاه ميراث فرهنگي كشور اعم از زري بافي و سفال گري در اني بخش به نمايش گذاشته شده است.
يادمان هاي چوبي:

يك سالن از اين موزه به يادمان هاي چوبي مازندران اختصاص يافته است و در، پنجره ، قسمت هايي از كتبيه و تزيينات صندوق مزار بقاع متبركه اين سامان در انواع منبت- مشبك و قاب و گره را در خود جاي داده است. قديمي ترين اثر اين بخش كتيبه صندوق مزار بقعه متبركه امامزاده علي ( ع) روستاي سواد كوه با تاريخ 833 ه.ق. است. دو لنگه در چوبي منبت كاري شده كتيبه دار متعلق به بقعه متبركه شاهزاده رضا ( ع) روستاي « لدربندپي» شرقي بابل نيز از اشياي با ارزش اين مجموعه است. اين موزه كه در سال 1380 مرمت اساسي شد، در آينده نزديك بازگشايي خواهد شد.

مشاهير مازندران

محمدبن جريربن رستم السروي ( ساروي ) از شاگردان علي بن موسي الرضا محمد بن جريربن يزيد طبري الام
شيخ ابوالعباس قصاب آملي عارف قاضي هجيم آملي عالم و شاعر اسپهبد مرزبان بن رستم بن شهريار بن شروين پريم صاحب كتاب مرزبان نامه به گويش طبري استاد علي پيروزه شاعر بارگاه عضدالدوله ديلمي
ديواره وز ( مسته مرد ) شاعر طبري بهاءالدين محمد بن حسن بن اسفنديار كاتب صاحب كتاب تاريخ طبرستان سيد ظهيرالدين بن سيد نصرالدين مرعشي مولف كتاب تاريخ طبرستان و رويان و مازندران محمد بن علي بن شهر آشوب ساروي از علماي شيعه ابوالحسن علي بن سهل بن ربان طبري طبيب معتصم و متوكل خلفاي عباسي كه محمد بن زكريا رازي نزد او طب آموخت محمد بن حسن آملي مشهور به اولياالله صاحب كتاب تاريخ رويان امير پازواري با مجموعه اشعار طبري و كتاب كنزالاسرار
طالب آملي ملك الشعراي دربار جهانگير امپراتور هندوستان ميرزامحمد تقي نوايي شاعر ميرزا علي قلي چلاوي آملي متخلص به اقبال شاعرحكيم ملا علي نوري مازندراني فيلسوف و شاعرسيد نعمت الله لاريجاني متخلص به فكرت شاعر
ميرزا مهدي ساروي متخلص به داوري شاعرميرزا جعفر ارطه اي متخلص به غيبي مولانا اسمعيل مازندراني خواجويي صاحب شرح دعا الصباح، شيخ محمد سعيد العلماء فقيه و عالم حاج ميرزا حسين بن محمد تقي نوري مولف كتاب البدر المشعشع سلامه المرصاد، طوفان مازنداراني شاعرعارف و فقيه از فرزندان وي شيخ عبدالله حايري و از نوادگان وي دكتر زين العابدين رهنما
سيد محمد علي معروف به داعي الاسلام لاريجان اديب و شاعر كه ونديداد را از اوستا به فارسي ترجمه كرد
ابراهيم خوجه نوري اهل نور صاحب كتاب هاي تجديد عظمت ايراندكتر پرويز ناتل خانلري اهل نور اديب و شاعر و مترجم شيخ زين العابدين ولويي چهار دانگه اي ساروي از علما و فقها ابراهيم سعيد العلما لاريجاني اهل آمل عالم و فقيه عباس شايان صاحب كتاب هاي تاريخ و جغرافياي مازندران و رجال مازندرانمحمد تقي صاحب اهل قائم شهر اديب و شاعر جواد فاضل اهل آمل عالم و فاضل داراي بيش از 70 جلد ترجمه و تاليف از جمله خطبه هاي پيغمبر ( ص ) زين العابدين فروزش اديب
مرحوم شيخ فضل الله نوري مجتهد مشروطه خواهد كتر منوچهر ستوده محقق نويسنده و مترجم دكتر محمد صادق كيا اديب و دانشمند ابوالفضل لساني نويسنده حشمت نوري شاعرمحمد يوسف متخلص به حكيم پسر محمد حسين نوري شاعر
خرم كجوري شاعر، مهدي داوري ساروي شاعراسماعيل مهجوري صاحب كتاب تاريخ مازندران فتح الله صفاري نويسنده كتاب شكوفه هايي از ادب مازندران فخرالدين سورتيجي شاعر و محقق غلامرضا كبيري شاعر علي بابا عسكري نويسنده كتاب شرف البلاد و نيما يوشيج

پيشينه تاريخي مازندران

وجه تسميه:

 عده اي از مورخان و نويسندگان ، ريشه واژه مازندران را از كلمه ‹‹ ماز›› به معني‹‹ دژ›› مي دانند. در تاريخ آمده كه مردم به فرمان ‹‹ مازيار بن قارن ›› سردار معروف طبرستان ، براي جلوگيري از نفوذ اعراب در نقاط حساس اين منطقه به احداث دژ پرداختند و مازندران را به صورت (ماز + اندرآن) به معني ‹‹ دژ درآن›› مي شناختند. به گزارش ‹‹ ابن اسفنديار ›› مازندران در اصل ‹‹ موزاندرون›› يعني ولايت ‹‹ درون كوه موز ›› بوده است.
حجازي  كناري مي نويسد: بعيد نيست كه مازندران ، محل سكونت  آريايي هاي  مهاجر، نام خود  را  از خداي خود  ‹‹ ايندر›› گرفته باشد. در اين صورت مازندران از دو جزء ‹‹ ماز›› و ‹‹ ايندر›› تشكيل مي شود. ‹‹ ماز›› به  صورتهاي مز ، لها ، مهي ، مزي  به معني بزرگ ، و ايندر ( Indar)، نيز نام خداي  آنان بود. مجموع اين دو جز ‹‹خداي بزرگ ›› و در تلفظ مازاندران يا مازندران ‹‹سرزمين خدايان ›› يا ‹‹ سرزمين خدا›› را افاده مي كند.
 

مازندران در گذر زمان:

   مطالعات باستان شناسي در غارهاي كمربند و هوتو در بهشهر ، زيست انساني در مازندران را به حدود 9500 پيش از  ميلاد مي رساند. مازندران كنوني بخشي از سرزمين  گسترده تري است كه در متون  تاريخ از آن با نام   ‹‹فراشوراگر›› و ‹‹پتيسخوارگر›› ياد كرده اند. محققان ، مازندران و گيلان را به سبب همجواري و نيز به سبب اوضاع طبيعي و جغرافيايي مشابه ، عموماً با هم نام مي برند و همه مناطقي كه در جنوب درياي مازندران و ميان آذربايجان و خراسان قرار دارند را يك ناحيه مي دانند. از اين حدود در زمان هخامنشيان در كتيبه بيستون نام ‹‹ پتشواريش ››ضبط شده است. طبري ها و مردم تيره هاي ساكن اين ناحيه همواره به عنوان بهترين تير اندازان ، كمان داران ، فلاخن اندازان ، شمشيرزنان و زوبين اندازان در جنگ هاي شاهان هخامنشي با دولت هاي ديگر معرفي مي شوند. استرابن جغرافيا نويس يوناني اين محدوده را به صورت ‹‹ پرخواترس ›› نام مي برد. طبري ها (وساير تيره ها ) در جنگ داريوش سوم با اسكندر مقدوني در‹‹ گوگمل ›› حضور چشمگيري داشتند و مسئول نگاهباني شاهنشاه و خاندان او بودند. همينطور اسكندر فاتح ايران نتوانست از طريق جنگ طبرستان را تسخير كند.
طبرستان به علت وضعيت خاص اقليمي از ايام باستان جايگاه و پايگاه اقوام خانواده هاي حاكم مختلف بود. نخستين كسي كه در نوشته هاي مورخان به عنوان حاكم شهرستان طبرستان از او ياد شده اتو فردات يا فرهاد پارتر است. طبرستان به علت نزديكي با سرزمين و دولت پارت تا انقراض اشكانيان عملاً زير استيلاي دولت اشكاني قرار داشت.
واژه مازندران كه از نظر جغرافيايي بخش بزرگي از طبرستان بوده است ، در حوالي سده هفتم هـ . ق .جانشين نام طبرستان شد. سلسله هاي مشهوري كه سرزمين مازندران را در اختيار داشتند، آل قارن 50 سال قبل از هجرت تا 224 هـ .ق ، شامل سلسله گاوباره ، پادوسپانان ، باونداسپهبدان ، آل وشمگير يا آ


مطالب مشابه :


معماری پایدار در مازندران .

این سرزمین خواهد رساند، چرا که معماران این سرزمین در اقلیم در معماری مازندران که




اقلیم شمال ایران

معماری-هعماری در حقیقت یک اقلیم كوهستانی مازندران دارای اقلیم مرطوب




جغرافياي استان مازندران

از فرهنگ مردم مازندران در قبل از اسلام اطلاع دقيقي در دست نيست،ولي در دوره اقلیم و معماری.




شهرستانهای مازندران

شهرستان بابلسر در قسمت مركزي استان مازندران و در ساحل جنوبي درياي مازندران اقلیم و معماری.




تاثیر اقلیم مناطق معتدل و مرطوب بر معماری ایران

شکل گیری معماری در فرق مکند.در مازندران نیز به جز در اقلیم معتدل




جغرافیای مازندران جمعيت ، اقليم و سرزمين

(اقلیم شناسی) جغرافیای مازندران جمعيت به راستى در آمد و رفت‏ شب و روز و آنچه خدا در




اقلیم معتدل ومرطوب

شکل گیری معماری در این قدری فرق مکند.در مازندران نیز به جز معماری در اقلیم




برچسب :