حقوق کودک از دیدگاه دانشمندان بزرگ تعلیم وتربیت


حقوق کودک از دیدگاه دانشمندان بزرگ تعلیم وتربیت

تالیف : دکتر علیر ضا حسنی  استادیار دانشکده حقوق دانشگاه ازاد اسلامی واحد دامغان


چکیده   مقدمه اي دوســـــت بجملگي تو را گشتم من حقا كه در اين سخن نه ذوق است نه فن خدا يا به شناخت تو زندگانيم به نصرت تو شادانيم بكرامت تو نازانيم ، به عزت تو عزيزانيم ، خداوندا ما كه بتو شادانيم كي اندوگين شويم ما كه به تو عزيزيم چون ذليل شويم؟ الهي چه غم دارد او كه تو را دارد كرا شايد او كه تو را نشايد ؟ آزاد آن نفس كه به ياد تو يازان و آباد آن دل كه به مهر تو نازان و شاد آن كس كه با تو در پيمان است  گفتار پير طريقت ، خواجه عبدالله انصاري» ستايش و سپاس كردگاري را سزاست كه بر پيوستگي ذرات بنياد هستي نهاد و با پيوند جانها بوستان زندگي را بارور ساخت و رشته مهر و دلبستگي را با شيرازه زناشويي استوار كرد و گلشن خانواده را به لبخند كودك صفا بخشيد و درود فراوان به روان تابناك پيامبر پاك و خاندان گراميش كه پيمان همسري را با دستور آسماني استوار فرمود و اين پيوند مبارك را وسيله بقاي بشر قرار داد . مرد و زن هر دو خواهان خوشبختي افراد خانواده مي باشند و براي اين خوشبختي جز خانه جاي آرامي وجود ندارد . بنابراين خانه به تنهايي مملكت مادر و جاي نشاط و آسايش پدر و گلستان خوشي و با طراوت براي فرزندان و فضا و ميداني براي شادي آنان مي باشد و جاي شگفتي  نيست اگر اهميت فوق العاده اي به موضوع خانه وخانواده وروابط زن وشوهر وتربیت فرزندان بدهیم.  خانواده اين واحد به ظاهر كوچك اجتماعي از اركان عمده و از نهاد هاي اصلي هر جامعه به شمار مي رود ، در واقع خانواده را بايد خشت بناي جامعه دانست و مهد پرورشي فكر و انديشه و اخلاق و تعالي روح انسان به حساب آورد . خانواده در عين حال كه كوچكترين واحد اجتماعي است هسته اصلي جامعه ، مبنا و پايه هر اجتماع بزرگ است . در بين تمامي نهاد ها و سازمان ها و تاسيسات اجتماعي ، خانواده نقش و اهميت بسزايي دارد ، رشد و انحطاط هر قوم و ملتي تا حدود زيادي به خانواده مربوط است و هيچ جامعه اي نمي تواند ادعاي سلامت كند چنانچه از خانواده سالمي برخوردار نباشد ، بدون ترديد هيچ يك از آسيب هاي اجتماعي نيست كه جداي از تاثير خانواده پديد آمده باشد ،‌خانواده سنگ بناي هر جامعه بزرگ انساني است و در استحكام روابط اجتماعي رشد و تعالي يكايك اعضاي جامعه نقش بنيادي دارد . تلاش در جهت استحكام خانواده و استوار سازي روابط درون اين نظام زمينه را براي سلامت اخلاقي و سعادت عمومي دريك جامعه فراهم مي كند . دين مبين اسلام خانواده را از مهمترين و اساسي ترين واحد هاي اجتماعي مي داند كه بناي آن بر الفت و همدلي استوار و اين بنا محبوبترين بناها در پيشگاه خداوند است ، روابط آن بر مودت و رحمت پايه گذاري شده وگرمي كانون خانواده مورد توجه عميق اسلام است . تعاليم اسلامي شخصيت واقعي انسان را مد نظر دارد و نيكبختي و سعادت زوجين را در سايه عقد و پيمان ازدواج با در نظر داشتن معيارهاي انتخاب همسر تضمين مي كند . در عين خواستاري لذت و خوشي براي زن و مرد روابط آنها را بر مبناي ضابطه انديشيده اي قرار        مي دهد. اسلام زندگي خانوادگي رابر مبناي حقوق و مسئوليت قرار مي دهد و در آن وظيفه هريك از اعضا معلوم و مشخص است در عين آنكه گذشت و فداكاري زوجين براي گرمي كانون و استواري آن اصل است . اسلام قائل است كه اصلاحات از خانواده ها بايد شروع شوند و زن و شوهرمسلمان بايد بناي حيات اجتماعي را در خانواده پي ريزي نمايند . خانواده نظامي دارد كه از سوي خالق بشر ،همانكس كه به همه ريزه كاريها وظرافت و لطافت حيات او  آگاه است و براي بشريت سعادت و نيكبختي مي خواهد ودر كارش اشتباه  و لغزش نيست تهيه  و تدوين شده است ،درنتيجه براي انسان بدبختي و تاسف و تاثري نخواهد بود و موجبات سكون وآرامش واقعي زوجين از هر سو فراهم است . از عواملي كه در حفظ امنيت خانواده نقشي فوق العاده دارد وجود فرزند است. اصولا"حاملگي وتوليد مثل نشانه رشد و كمال زوجين است و مرد در اين رابطه احساس مردانگي كامل پيدا مي كند و زن احساس زنانگي كامل .وجود فرزند مايه سرور وخوشي زوجين و موجب گرمي كانون خانواده است . چه بسيار تنهايي هايي كه بر اثر پيدايش فرزند ازبين ميرود و چه بسيارشادابي ها و اشتغالات مفيدي كه بر اثر وجود فرزند پديد مي آيد . وجود فرزند نشانه ثمره دهی زندگي زناشويي است وزن وشوهر اين خواسته را از آغاز زندگي    داشته و در دل مي پرورانند ،پيدايش آن را عامل تكميل ازدواج و كمال خانواده مي دانند و چه بسيار از بحث ها و اظهار نظرهاي زوجين كه در اين رابطه شكل مي گيرد . در تحكيم حيات خانواده و تداوم بقاي آن فرزند نقش اساسي دارد . وجود فرزند جلوه اي از وحدت و اتحاد است و با اين ثمره وجودي ارتباط قوي تر مي شود ،هر آنگاه كه انديشه جدايي بريكي از آنها تسلط پيدا كند ،‌ديدار و ياد آينده فرزند  نابساماني او و هم دورنماي مظلوميت و بي پناهي او سبب مي شود كه از آن انديشه منصرف گردند و با هم بسازند . بعد از تولد كودك يكي از وظايف اساسي والدين بحث نگهداري و تربيت كودك است، درحقوق ايران مانند حقوق ديگر كشورهاي جهان علاوه بر حمايت جسمي كودك به حمايت اخلاقي و رواني وي نيز توجه شده است ماد ه 1104 ق.م زمينه مقرر مي دارد : « زوجين بايد درتشبید مباني خانواده و تربيت اولاد خود به يكديگر معاضدت نمايند » در ماده 1178 قانون مذكور مقرر شده است كه «‌ابوين ملكف هستند در حدود توانايي خود به تربيت اطفال خويش بر حسب مقتضي اقدام كنند و نبايد آنرا مهمل بگذارند » براي نيل به اين هدف،قانونگذار به ابوين اجازه داده است طفل را تنبيه كنند ولي اين تنبيه بايد در حدود تاديب و براي تربيت اخلاقي و مذهبي و پيشرفت هاي معمولي طفل باشد ( م 1179 ق.م ) دوران نوزادي و كودكي از مهمترين دوران شكل گيري شخصيت انسان است و شا كله اوليه تربيت در نخستين سالهاي زندگي انسان شكل خواهد گرفت ،اولين پايگاهي كه هر انسان در آن قدم مي گذارد خانواده است و اين موضوع اهميت توجه به خانواده را دو چندان مي كند . حدود  پنجاه ماه در ابتداي زندگي ، انسان فقط ازمحيط خانواده و رفتارهاي درون آن درس مي گيرد و درآن تربيت مي شود يعني بيش از يك هزار و پانصد روز و آن هم به طور تمام وقت ،به عبارت ديگر سي و شش هزار ساعت ، والدين در تمام طول دوران كودكي فرزند و مخصوصا در اين مدت رسالت سنگيني دارند و بايد با تمام توان با علم و آگاهي در تربيت فرزند خود بكوشند . كودك درس محبت ،رحم و شفقت ، نيكوكاري ،وفاداري ، صفا ،خلوص ، پاكي ، راستي ، صراحت لهجه ،رشادت ،‌شهامت، شجاعت ، از خود گذشتگي ،فداكاري ،ادب ، فروتني ،تواضع ، عزت نفس ،تعاون ،‌سخاوت ،‌احسان، ايثار ،عشق ، .... را در نخستين سالهاي زندگي خود  دردامن پر مهر و محبت پدرو مادر مي آموزد ،كانون خانواده تنها پناهگاه و تكيه گاه اميد اوست . والدين اولین وسيله انتقال ميراث فرهنگي به كودكان خود هستند كه مردان و زنان و سازندگان فرداي كشورند ، رسم ها ،ميثاق ها ، آداب ،تشريفات ،شعائر ، مناسك ،اخلاق ، قانون و مقررات اجتماعي همه درخانواده از راه تلقين و دادن الگو هاي صحيح به كودك آموخته مي شود . هرچند كودك ازنظر خصائل اخلاقي و استعداد هاي گوناگون و كيفيات رواني تا حد زيادي تحت تاثير گذشتگان خويش است و قانون وراثت در جهاتي بر او حكومت دارداما اين نكته را بايد خاطر نشان كرد كه هيچ كودكي ازمادر، بطور قطعي تبهكار بدنيا نمي آيد و هيچ فرزندي هم احترام به قانون را از هنگام ولادت با خود به همراه نمي آورد .دربادي امر اين خانواده است كه يكي از اين دو راه را به سوي او مي گشايد . والدين به عنوان اولين مربي و معلم كودك ،درتربيت و چگونگي رفتار هاي وي مهمترين نقش را ايفا مي كنند . و بي توجهي و اهمال در اين امر عواقب وخيمي را در زندگي كودك بوجود مي آورد ، رفتار كودك عكس العملي به عوامل محيطي و خصوصا به عملكرد والدينش مي باشد چنانچه رفتار والدين با كودك بر اساس صداقت ، دوستي ، احترام و پذيرش باشد ، كودك احساس امنيت و آرامش مي كند و از ابتلا به بسياري نابساماني ها محفوظ مي ماند از سوي ديگر انتقادهاي بيجا و بي مورد و روابط خانوادگي گسسته و نابسامان ، كودك را مضطرب و آزرده خاطر مي سازد و موجبات ابتلاء وي به بسياري از مشكلات رفتاري را فراهم مي آورد . پدران و مادران معلميني هستند كه در مشكلترين مدرسه دنيا براي آدم سازي خدمت مي كنند . مدرسه اي كه مدير ، معلم و مستخدم آن خودشان هستند و تعطيلات ، ارتقا و مقام و حقوق ندارد. مدرسه اي 24 ساعته و 365 روزه كه حداقل 18 سال براي هر فرد خدمت مي كند . علاوه بر اين مدرسه اي با دو رئيس كه با وجود آن مشكلات بسياري پيش مي آيد . اين سخت ترين ، پر اضطراب ترين و پر زحمت ترين كار است و احتياج به حد اعلاي حوصله ، گذشت ، خوش اخلاقي ، كارداني ،‌علاقه ، آگاهي ودانش دارد . خانواده ، اولين مدرسه كودك است كه طفل نگرشي نسبت به خود ، زندگي و مردم را در آن مي آموزد .تعارض ، نفاق ، ناسازگاري و مشاجره ميان پدر و مادر ويا ستيزه جويي و مرافعه و اختلاف ميان هر دو يا يكي از آنان و كودك ، رفتار خشونت آميز اطرافيان با كودك و عدم تفاهم در ميان آنان ، آنچنان آثار شوم و زيان بخشي در روان طفل باقي مي گذارد كه با اعمال شقاوت انگيز خود و بروز مفاسد ، كاخ سعادت جامعه خويش را مي لرزاند . اگر خانواده به نحو موثري در تربيت نيكوي فرزندان خود همت گمارد ، موجبي براي بزهكاري و سيه روزي آنان در آينده باقي نخواهد ماند، متاسفانه بسياري از خانواده ها در پرورش كودك معرفتي نيندوخته اند و يا اگر تحصيلاتي در اين زمينه دارند از آن سود نمي جويند و مصداق عالمان بي عمل ميباشند . كودكان امروز ، آينده فرداي جامعه هستند ، دنياي پيشرفته ،‌كودكان را جدي مي گيرد به آنها به چشم سرمايه هاي ارزشمند مي نگرد ، براي آنها برنامه هاي علمي ،مدرن ، هدفمند طراحي مي كند و در انتظار مي ماند تا فصل خوشه چيني فرا برسد . تربيت كودكان كه در روزگاران پيشين امري سهل و ساده و طبيعي بوده است در عصرما بگونه اي فوق العاده دشوار تجلي كرده است ، در جوامعي كه به مكتب نرفته ويا خط ننوشته بودند ، هر پدر و مادري بر حسب اصول ساده وهماهنگ تربيت شده بودند كه والدين هر يك از آن دو بدان سان تربيت يافته بودند ، مضافاآنكه همسايگان و ديگر اعضاي خانواده نيز بر همان مباني تربيت شده بودند ،به اين ترتيب شخصيت كودك تحت تاثیر تربيت منظم و متجانس والدين و خانواده و اطرافيان بدون تلاشي فوق العاده خود به خود شكل مي گرفت و از هر گونه تعارضي مصون بود اما اين امر در جامعه دگرگون يافته امروزي غير ممكن است زيرا كساني كه عهده دار تربيت كودك هستند خود كاملا منطقي نيستند، به اين معني كه مجموعه اي از تناقضات هستند ، پدر يا مادر ناسازگار است ، اين يكي آن ديگري را قبول ندارد و هر يك با اولياي امور ، مربيان ، ارباب مطبوعات ،وسايل ارتباط جمعي و هنرمندان سينما و ديگر كسان دچار تعارض و كشمكش هستند، گويي زندگي عصر ما صحنه جنگ و ستيز همه با همه و هر كس با خودش است . اهميت فوق العاده دوران كودكي و نقش بسيار اساسي والدين در تربيت كودك و عدم توجه جدي قانونگذار و حقوقدان به اين موضوع ومشكلات متعددي كه كودكان در زمينه تربيتي با آن مواجه مي باشند از انگيزه هاي اينجانب جهت تدوین این مقاله بوده است.                 1)امام محمد غزالی   حجۀ الاسلام ابوحامد محمد بن غزالی متفکر وارسته واز بزرگترین نام آوران اندیشه در خصوص تربیت کودک معتقد است :کودک امانتی است که به دست والدین سپرده شده است وپرورش وی از ابتدای ولادت یکی از مهمترین امور است قلب پاک کودک گوهر گرانبهایی است که خالی از هر نقش است وقابل پذیرش هر صورتی واینکه هر خیرو شری به او تعلیم شود در او نقش بندد وبه آن تمایل پیدا کند ومربی ومعلم در سعادت وشقاوت دنیا وآخرت طفل سهیم ومسئولند وباید حضانت وشیردادن به او توسط زنی متدین وغذایی حلال خوارانجام گیرد تا خوی بد از شیر به کودک سرایت نکند. در آغاز نشو ونمای کودک باید عقاید به او تلقین شود تا آنها را حفظ کند وبعد از تلقین وتقلید فهم ودرک کند وچون تلقین دارای نوعی ضعف وآسیب پذیری است باید از طریق تلاوت قرآن ،تفسیر،حدیث،عبادت،مشاهده ومعاشرت بانیکان اوراتقویت کرد وهنگام بلوغ اسرار امور واستدلال به او گفته شود تا در جان کودک راسخ گردد.1 وی پیدایش تمام نیروها وصفات را تدریجی دانسته ومی گوید: ((وسنۀ الله عزوجل جاریه فی جمیع خلقه بالتدریج فی الایجاد حتی غریزه الشهوۀ، لا تظهرفی الصبی عندالبلوغ ودفعۀ وبغتۀ بل تظهر شیئاٌ فشیئاٌ علی التدریج وکذلک جمیع القوی والصفات))2 سنت تدریج در همۀ آفرینش خدا جریان دارد حتی غریزه شهوت در کودک هنگام بلوغ بطور ناگهانی پدید نمی آید بلکه بتدریج به ظهور می رسد وهمچنین سایر تمایلات وصفات   2) ابن مسکویه احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه از دانشمندان نامور اخلاق که در سال 325 ه ق در ری چشم به جهان گشود ،وی مورخ ،طبیب وفیلسوف با کتاب تهذیب الاخلاق وتطهیر الاعراق به عنوان یکی از متقدمین علم الاخلاق اسلامی معروفیت پیدا کرده است .در این کتاب او بیشتر از مبانی دینی، تحت تاثیر فلسفه یونان قدیم قرار دارد. وی در خصوص تربیت پذیری کودک وجوان واهمیت تربیت در کودک معتقد است کودک وجوان به شدت تربیت پذیر می باشد ودر این خصوص اشاره دارند :    ((فمن اتفق له فی الصبا ان یربی علی ادب الشریعه ویوخذ بوظائفها وشرائطها حتی یتعودها –فهوا السعید الکامل – ومن لم یتفق له ذلک فی مبداء نشوئه فلیعد ذلک شقائا – ولیحهذ علی التدریج الی فطام نفسه منها وما اصعب ذلک ))1 بدین تربیت کسی که توفیق نصیبش گشت که درکودکی بر وفق آداب شریعت تربیت شود وباوظایف شرعی پایبند گردد تابدانها عادت گیرد به سعادت کامل نایل شده است وکسی که در آغاز کودکی به آن موفق نگردد و به عادات ناپسند دچار شود آن را شقاوت بداند وبکوشد که بتدریج نفس خویش را از بدیها بازگیرد وچه دشوار است. او معتقد است نخستین گام در تربیت کودک با تغذیه او ارتباط پیدا می کند خوردن تنها بخاطر لذت نیست بلکه برای سلامت ورفع گرسنگی واعمال بدنی نیز می باشد .کودک رانباید به غذاهای رنگارنگ عادت داد واو نیز نباید به این نوع خوردنیها رغبت نشان دهد. از خفتن بیش از اندازه نیاز کودکان نیز باید جلوگیری کرد، خواب زیاد کودک را تنبل واحمق وبد بار می آورد .هنگام روز کودک نباید بخوابد،  برای او حرکت وفعالیت ضروری است لازم است به دویدن حرکت وبه ورزش عادت نماید واینها عامل تندرستی وصحت روح وجسم کودک خواهد بود. خستگی فکری با بازی واستراحت بر طرف می گردد.اعمال ورفتار زشت وناشایست کودکان باید به نرمی وملایمت اصلاح شود ودر این مورد نباید شدت عمل به خرج داد .از خطاهای کودک در ابتدا باید چشم پوشی نمود ودر صورت عدم توجه وتکرار وادامه آن به سرزنش وملامت ودر نهایت اورا تنبیه کرد. سرزنش کودکان باید به گونه ای صحیح انجام گیرد چرا که در صورت استمرار وباسرزنش بی هنگام برای هرحرکت نامتناسب طفل گستاخ خواهد شد وبه بیشرمی ووقاحت سوق داده خواهد شد .کودک در برابر اعمال وحرکات معقول ومطلوب نیز باید مورد تشویق قرار گیرد.2   3) ابو علی سینا ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن سینا ملقب به شیخ الرئیس در خصوص مراحل تعلیم وتربیت معتقد است که تعلیم وتربیت کودک دارای چند مرحله است: مرحله اول: در این مرحله نام نیکو بر وی نهادن وانتخاب دایه واجد شرایط است، پس از بازگیری کودک از شیر، مربی باید تادیب وبهسازی اخلاق کودک را آغاز نماید .بنابراین شایسته است که سرپرست کودک وی را از کارهای زشت بازداشته وبا ترساندن یا تشویق، ایجاد انس یا نامانوس کردن، روگرداندن یا توجه به او، عادتهای زشت رااز وی دورسازد بدین ترتیب بنظر ایشان تربیت از دو سالگی آغاز می گردد. مرحله دوم : از حدود شش سالگی آغاز می شود در این مرحله شیخ می فرمایند: ((فاذا اشتدت مفاصل الصبی واستدل لسانه وتهیا للتلقین ووعی سمعه اخذ فی تعلیم القرآن وصورت له حروف الهجاء ولقن معالم الدین وینبغی ان یروی الصبی الرجز ثم القصیده)) پس از رشد مفاصل بدنی آمادگی زبانی، تلقین پذیری ورشد شنوایی باید به تعلم قرآن بپردازد وحروف الفباء بصورت نوشتاری به وی آموخته شود ومعارف دینی به او تلقین گردد. مرحله سوم: پس از آموزشهای ابتدایی در این مرحله مربی باید با توجه به ویژگیهای شخصی وذوقی واستعداداوبیندیشد که در چه کار وصنعت ورشته خاصی باید قرار داده شود وبر اساس آن برنامه آموزشی متناسب با آن طراحی شود. مرحله چهارم : پس از آموزشهای حرفه ای وحتی همزمان بآن جوان باید وارد کار وآماده اشتغال شود تا از آن طریق امرار معاش کند. مرحله پنجم: در نهایت هنگامیکه جوان از طریق اشتغال در آمد خوب وکافی به دست آورد باید برای او همسری زاهد وزندگی مستقلی برایش آماده کرد تا در دامن شهوتها نیفتد سنجش استعداد وپی بردن به توانائیهای کودک وراهنمایی در انتخاب شغل اساسی واصول تعلیم وتربیت امروزی را تشکیل می دهد. ابن سینا از اهمیت این مسئله نا آگاه نبوده اما بطور صریح ومستقل بر روی آن تاکید نکرده بلکه بطور اجمال بدان اشاره کرده وگذشته است –     5)خواجه نصیر الدین طوسی ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی معروف به خواجه نصیر الدین طوسی از دانشمندان وچهره های علمی ایران ومشرق زمین به شمار می رود.خواجه با الهام از آیات قرآن کریم وروایات، تعلیم وتربیت فرزند را بر اولیاء ومعلمان ومربیان فرض دانسته وبر آموزش اجباری صحه گذارده است. خواجه در خصوص تادیب کودک می فرمایند:((وچون رضاع اوتمام شود به تادیب وریاضت اخلاق او مشغول باید شد پیشتر از آنکه اخلاق تباه فراگیرد، چه کودک مستعد بود وبه اخلاق ذمیمه میل بیشتر کند به سبب نقصانی وحاجاتی که در طبیعت او بود ودر تهذیب اخلاق او اقتداء به طبیعت باید کرد.1)) ایشان معتقدند که سیر صعودی وتربیت معنوی کودک تدریجی ودارای مراحل گوناگون است چنانکه سیر نزولی وسقوط او هم تدریجی ودارای مراحل مختلف است .2 وی تشویق وتنبیه را به عنوان دو ابزار لازم جهت ضمانت اجرای دقیق تعلیم وتربیت وبرای پرهیز از تخلفات ضروری قلمداد نموده است .3 ایشان در کتاب وزین اخلاق ناصری در این خصوص می فرمایند: ((واورابه هر خلقی نیک که از او صادر شود مدح گویند واکرام کنند وبر خلاف آن توبیخ وسرزنش صریح فراننمایند که برقبیح اقدام نموده است بلکه اورا به تغافل منسوب کنند تا بر تجاهر اقدام ننماید واگر برخودبپوشد برو پوشیده دارند واگر معاودت کند در سر اوراتوبیخ کنند وقبح آن فعل مبالغت نمایند.))4   6)مولوی جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی از صوفیان،عارفان برجسته وشاعران نام آور قرن 7 ه ق است .مولوی در تربیت کودک، مهرورزی ومحبت را شیوه ای نافذ وثمر بخش دانسته است که آدمی راازدرون دگرگون می سازد ومربی با مهر ورزی می تواند متربی را دلبسته خویش گرداند وزمینه تربیت پذیری اورا هموار نماید واز این طریق اعتماد متربی را جلب نماید تاهمه رازهای درون را با مربی بازگوید به اعتقاد ایشان مهرورزی آدمی را آماده می سازد که به تکالیف شاق تن دهد.5 مولوی در اشعار خود در مثنوی به نقش معجزه آسای محبت در تربیت اشاره کرده ومی گوید: ((ازمحبت تلخها شیرین شود                   ازمحبت مسها زرین شود ازمحبت دردها صافی شود                      از محبت دردها شافی شود از محبت مرده زنده میکنند                      از محبت شاه بنده می کنند این محبت هم نتیجه دانش است               کی گزافه بر چنین تختی نشست)) مولوی اساس تعلیم وتربیت را بر شیوه تشویق ورفق ومدارا ومحبت گذارده ودرموارد بسیاری از نقش تعیین کننده محبت سخن به میان آورده است، بااین همه از تنبیه نیز سخن گفته وتنبیه بدنی از سوی پدر ومربی را جهت تربیت مجاز شمرده است وی در مقام جواز تنبیه بدنی کودک این نکته را ذکر کرده است که معلم امین ونایب حق است وهرگز به منظور انتقام جویی، تشفی خاطر ونفع شخصی به تنبیه بدنی روی نمی آورد بلکه برای اصلاح وتربیت او چنین اقدام می کند وچون امین است اگر متربی را تنبیه بدنی کند واو بمیرد مجازاتی بر معلم نیست ولی اگر پدرفرزند را بزند وفرزندش بمیرد از آنجا که زدن پدر ممکن است برای نفع شخصی بوده باشد مسئول است ودیه براوست وباید خون بها بدهد. ((چون معلم زد صبی را شد تلف                          بر معلم نیست چیزی لا تخف کان معلم نایب افتاد وامین                                  هرامین راهست حکمش همچنین نیست واجب خدمت استاد براو                            پس نبود اوستابه زجرش کارجو ور پدر زداوبرای خودزده است                             لاجرم از خون بها دادن نرست))1     6)ژان ژاک روسو2: بنظر ژان ژاک روسو خالق انسان اورا نیک آفریده است اما زشتی وتباهی اوهمه از جامعه نشات می گیرد بنظر اوهرچه که از دست خالق طبیعت بیرون می آید مبری از عیب ونقص است ولی به محض اینکه به دست بشر رسید فاسد می شود وبه تباهی وزشتی روی می آورد بر اساس این فرض وی اصول چندی را در تعلیم وتربیت کودکان پیشنهاد کرده که اهم آنها عبارتند از : 1)برنامه ومحتوی تعلیم تربیت باید برحسب نیازمندیهای کودکان طرح ریزی گردد. 2)قدرت وتسلط باید جای خود را به استدلال وحل منطقی بسپارد. 3)کودکان باید در فعالیت های مدرسه مشارکت داده شوند وعلایق طبیعی خاصه حس ابتکار وکنجکاوی آنان بکار گرفته شود. مدل تربیتی روسو را می توان با دو مشخصه زیراز دیگر مدل ها متمایز نمود که یکی از آنها در احترام به شخصیت کودکان ورعایت کامل حقوق او ودیگری در کمک هرچه بیشتر به رشد طبیعی وی خلاصه می شود ومنظور از رشد طبیعی چیزی جز بکار انداختن استعدادها ونیروهای ذاتی وفطری فرد از طریق دور نگهداشتن وی از قلمرو فساد وزشتی جامعه نمی باشد1 بنظر روسو کودک بادیدبزرگسالان به جهان نمی نگرد همه شهرت بهشت برین کمتر از حبه ای قند اورا به خود جلب می کند طفولیت از لحاظ دیدن ،فکرکردن وحس کردن روشهایی دارد که مخصوص همین دوران است پس باید منتظر بود که طبیعت به جای ما اقدام کند وبه حفظ کودک از هوای نفس اکتفا نمود باید مثل خدمتکار باغبان بود که وظیفه ای جز ریشه کن کردن علفهای هرزه ندارد . به همین جهت روسو پیوسته یادآور می شود که باید اقدام مثبت را هر چه بیشتر به تاخیر انداخت در دوران خردسالی از قرائت بپرهیزید وتا 15 سالگی فقط یک کتاب در دسترس کودک بگذارید قبل از دوران جوانی درس اخلاق ندهید وتا آنجا که ممکن باشد همه چیز را به تاخیر بیندازید وقت راضایع کنید ونگران نباشید چه این وقت ضایع شده بعداٌ جبران خواهد شد بنظر روسو کودک نبایدقبل از وقت با عالم اجتماع تماس پیدا کند آشنا ساختن اوباجهان پیش از آنکه مردمان رابشناسد درجهت تربیت اونیست بلکه موجب گمراهی اوست آموختن نیست به اشتباه انداختن او است. بنظر ایشان معایب بدنی وروانی تقریباٌ همه شان زائیده یک علت هستند آن علت این است که می خواهیم پیش از وقت آنها رابصورت انسان بالغ در آوریم. در اینکه باید همه چیز را به تاخیر انداخت تردیدی نیست اما در همان حال باید مقدمات همه چیز رافراهم نمود وباید همه چیز رااز قبل پیش بینی کرد همین آمادگی وتدارک قبلی است که اجازه می دهد از یک طرف نتایج تجربیات کاملاٌ هضم شود واز طرف دیگر وسایل لازم برای مقابله با مشکلات آینده فراهم آید.2 بنظر او آنچه آموزگاران وبه ویژه پدران راگمراه می کند این است که گمان می کنند یک شیوه زندگی کردن با شیوه دیگری از آن منافات دارد وبه محض اینکه انسان بزرگ شد باید از آنچه در کوچکی انجام می داده چشم پوشی کند اگر چنین بود مراقبت از کودکی به چه کار می آمد زیرا با سپری شدن دوران کودکی آثار استفاده خوب یا بد از آن نابود می شد .بنظر روسو آدم منظم پیوسته به عادات کهنه خود باز می گردد وحتی در پیریش ذوق لذائذی راکه درکودکی دوست داشته از دست نمی دهد.3   7)جان لاک1                        جان لاک درخصوص تربیت کودک ابتداء تریت بدنی ونحوۀ تغذیه واستراحت اورامورد بحث وبررسی قرار می دهد وسپس در خصوص نحوۀ تربیت وتشویق وتنبیه طفل می گوید: ((هرگز نباید به بهانه اینکه زندگی کودک را لذت بخش کنیم اورالوس بار آوریم وشلاق شایسته زرخریدان است وشخصیت رابه عبودیت وپستی می کشاند )) بنظر جان لاک تنبیه بدنی گاهی ضرورت پیدا می کند اما هدف پرورش اخلاقی آن است که کودک را طوری بار آوریم که در او ترس از شرمساری از تنبیه ومکافات غلبه داشته باشد سختگیری بی اندازه وتفریط در تنبیهات شدید ناگزیر ریا کاری وتزویر بار می آورد.کودک همواره نسبت به تحسین وسرزنش کسانی که برایشان احترام قائل است حساس است پس بهتر آن است که اورادر حضور دیگران بستائیم ودر خلوت به تصحیح وتادیب او بپردازیم از این عقیده شوم که همه اطفال باید یکسال تربیت شوند همچون طاعون بپرهیزیم .هرکودکی موجود منحصر به فردی است وهدف نهایی هر آموزش وپرورشی آن است که کودک را باتمام معایب، با تمام نقائص، با تمام امکاناتش چنانکه طبیعت اوراخلق نموده است در اختیار گیریم واز این امکانات به نفع او حداکثر استفاده را بنمائیم2 . بنظر جان لاک کودک از دوران طفولیت باید تصورات دقیق وصحیحی از خداوند که نسبت به مامهربان است وکلیه مایحتاج مارافراهم می سازد وعین نیکی ولطف می باشد داشته باشد .کودک هرگز نباید از خداوموجودات ناشناخته بترسد .ترس موجد دروغ است به عکس کودک به علت اینکه خدا نسبت به اومهربان است خدارادوست خواهد داشت وبزودی یاد خواهد گرفت دست نیاز به درگاه اودراز کند،او را نه به عنوان یک خدا وموجود مجرد بلکه همچون انسان زنده ای که مورد احترام است وهرروز با او مواجه می شود ستایش نماید .ادعیه را حفظ کند بطور تقریباٌ غریزی با فرمولهای لازم ونیروبخش که به منزله ارکان مستحکم پرستش دوران کودکی خواهد بود مانوس شود. در همان حال که وظایف خود را نسبت به خدای خویش یاد می گیرد با تکالیف خود نسبت به همسایه نیز آشنا خواهد شد یاد خواهد گرفت که همیشه خوش اخلاق باشد همیشه راست بگوید همسایه اش را دوست بدارد همان طور که خدا اورادوست دارد یاد خواهد گرفت که از بی عدالتی بیزار باشد زیرا اعمال خلاف انصاف وعدالت ناشی از این است که انسان به خود بیش از اندازه وبه دیگران کمترازآنچه باید می اندیشد. دور اندیشی وخردمندی لازم وملزوم یکدیگرند وهیچ یک ازاین دو بدون زمینه مساعدی برای تقوی که خود متکی به عشق صادقانه ای نسبت به خداوند باشد حاصل نتواند شد .باید کودک را عادت داد که نه تنها همیشه راست بگوید بلکه پیوسته در جستجوی حقیقت باشد ومادام که به حقیقت نرسیده است هرگز از پای ننشیند پس بایداورااز هرتماس زیان آوری با مردم حیله گر ،دروغگو ولاف زن بدور داشت .کودک باید همواره شرافتمندانه فکر کند وبا بلند نظری اقدام نماید.1 جان لاک معتقد است تنها وقتی کودک علاقه ای واقعی وحتی مقاومت ناپذیری نسبت به خواندن از خودنشان دهد باید کتابی جلوی اوگذاشته شود .کودک در همان حال که خواندن یاد می گیرد باید دعای روز یکشنبه ،احکام دهگانه واصول دین را حفظ کند در مقابل کتاب مقدس باید کاملاٌ کنترل شود تاچیزی که کودک نمی فهمد بر او تحمیل نشود. کودک وقتی بر خواندن مسلط شد ،نوشتن یاد خواهد گرفت ،چون هدف آن است که خطی زیبا وخوانا رایاد بگیرد این نکته حائز اهمیت فراوانی است که از ابتدای کار طریق صحیح گرفتن قلم ،طرز نشستن ،چگونگی رسم حروف به وی نشان داده شود. وقتی کودک بر حرکات دست خود تسلط کافی حاصل نمود وتوانست خوب بنویسد نوبت نقاشی ورنگ آمیزی فرا می رسد ،آموزش نقاشی ورنگ آمیزی نه برای آن است که هنرمند شود بلکه از آن جهت است که نقاشی کودک را در موارد متعدد به خصوص وقتی مسافرت می نماید بکار آید .بدیهی است که اگر دانش آموز هیچ گونه استعدادی برای نقاشی از خود نشان ندهد نباید درباره آموختن آن اصرار کرد. جان لاک در ادامه بحث تربیت کودک به لزوم یادگیری زبانهای خارجی اشاره می کند ودربین علوم برای یادگیری رشته جغرافیا وریاضی اهمیت خاص قائل می باشد.وی درخصوص تمرینهای بدنی وهنری برای موسیقی ،زور آزمایی،وسوارکاری اهمیت ویژه ای قائل شده است.2     8) آلن3                   آلن در خصوص تعلیم وتربیت کودک می گوید: کودکی یک حالت نیست یک رفتار است وتعلیم وتربیت نیز یک رفتار خواهد بود .کودک به هیچ وجه از حالت کودکی خود خوشنود نیست ابداٌ نمی خواهد با او به عنوان کودک رفتار شود می خواهد هم وزن بزرگسالان باشد وبه هیچ وجه مثل جانور وگیاه متمایل به خواب نیست بلکه خواهان غلبه بر خویشتن است وپر کشیدن خودبه مافوق خویش است، برای او رشد ونمو عبارت است از رهایی بی وقفه خود ازوجود دیروز خویش وفراموش کردن کودکی است که روز پیش بوده است کودک قبل از هر چیز جاه طلب است. پس وقتی می خواهند در این موجود مغرور به رغبتها متوسل شوند اشتباه می کنندبا چنین اقدامی به جای هدایت وی به سوی خواهشهای برتری که از پیش احساس می کند نوازشش می کنند، به هوسهای بچه گانه اش توسل می جویند ودر حالت کودکی نگهش می دارند .کودک مثل بزرگسال متوجه فعالیت های دشوار است نه مطبوع. نیازمند آن است که کمکش کنند اورااز بازی بیرون کشند، این کار از خودش ساخته نیست اما خودش خواهان آن است این سر آغاز اراده وی وهمچون بذر آن است، پس به هیچ وجه نباید ازاین که مورد بی مهری او قرارگیریم بیمی به خود راه دهیم وحتی باید از این که مطبوع طبعش واقع شده ایم ترسان باشیم زیرا کودک در اعماق قلب خود از سرگرم کنندگانی که می خواهند خود را هم سطح وی جلوه دهند بیزار است .برخود اوست که خوشی خاص خود را بدست آورد، خوشی یی که از خوشی فوری بسیار برتر است، از یک طرف چون این خوشی در حد خودش برتر است از طرف دیگر از آن جهت که حاصل پیروزی خواهد بود.هیچ تجربه ای یافت نمی شود که بیش از کشف یک لذت عالی به پرورش آدمی کمک کند، لذتی که اگر آدمی در آغاز اندک زحمتی به خود ندهد همیشه از آن بیخبر می ماند،نه تنها رغبت فوری به هیچ وجه کودک را تربیت نمی کند آنچه جالب است هرگز آموزنده نیست اما کودک جز از راه مبارزه علیه دشواریها خود را محدود نتواند کرد وخویشتن را در ضبط نتواند کرد. بنابراین اگر بخواهند به جای دست پرورده کردن کودک از خارج، کارآموزی خاص خودش را به خودش واگذارند، جاذبه فعالیت دشوار برایش ضرورت دارد.بدین منظور ابداٌ نباید کارش را آسان ساخت باید اورادر برابر دشواریها طبیعی رها کرد، هیچ ساغر تلخی که لبه های آن به عسل آلوده باشد مجاز نیست ترجیح می دهم لبه های ساغر پرعسل را به تلخی آلوده کنم اما این کار به هیچ وجه ضرورت ندارد پس وعده لذت نخواهم داد بلکه مشکل مغلوب شده را به عنوان هدف تعیین خواهم نمود طعمه مناسب آدمی این است. 1       جایگاه فرزند در حقوق اسلام از مجموعه روایاتی که در خصوص فرزند از سوی ائمه اطهار آمده است استفاده می شود که فرزند عطیه وموهبتی الهی است ونعمتی است که خود منشا نعمتهای بی شماردیگراست وجود فرزند در خانه فضای آن رااز خیر وبرکت ومهر ومودت لبریز می کند، رابطه معنوی والهی والدین وفرزندان هردورااز رحمتهای واسعه الهی بهره مند می گرداند. داشتن فرزند صالح آرزویی است که حتی پیران کهنسال فاقد فرزند هم آن را در سر می پرورانند همچنان که حضرت ابراهیم (ع)در سن نود سالگی از خدای متعال طلب فرزند نمود ودعایش به استجابت رسید فرزند پاره تن والدین وگلی از گلهای بهشت است که در خانه آنها روئیده، مرگ زودرس او شفاعت عندالله است ودوام عمر او واعمال صالح واستغفار ودعای او در حق پدر ومادر مایه بخشودگی دردرگاه الهی ومفتوح ماندن نامه اعمال نیک وسبب برداشته شدن عذابهای برزخی از آنها در عالم قبر است1 از حضرت رسول (ص)منقول است که فرزند صالح گلی از گلهای بهشت است و     فرموده اند:ازسعادت آدمی فرزند صالح است وهمچنین رسول اکرم (ص)فرموده اند :فرزندبسیار به هم رسانید که من به بسیاری شمادر قیامت مباهات خواهم کرد2  ازحضرت رسول منقول است :زن از روزی که حامله می شود تاوضع حملش می شود، تاروزی که فرزند را از شیر باز می گیرد مثل ثواب کسی را دارد که در سرحد کافران با دشمنان می جنگد ودفع ایشان از مسلمانان می کند واگر در این مابین بمیرد ثواب شهیدان را دارد.در حدیث صحیح از حضرت رسول اکرم (ص)منقول است :عیسی به قبری گذشت که صاحبش را عذاب می کردند پس در سال دیگر به همان قبر گذشت پس دید که صاحبش را عذاب نمی کنند از آن حال سئوال کرد، از پروردگارخود وحی رسید، که در این سال فرزند شایسته ای از او به حد بلوغ رسیده است وراهی را اصلاح کرده ویتیمی راجا داده وبه این سبب اورابه کرده فرزندش آمرزیدیم پس حضرت فرمود میراثی که برای خدا از بنده می ماند فرزندی است که بعد از او عبادت خدا کند. در روایت دیگری منقول است :کسی که بی فرزند بمیرد گویا هرگز در میان مردم نبوده است وکسی که بمیرد فرزندی از او بماند گویا نمرده است .3 در حدیث معتبری از حضرت رسول(ص) منقول است :حق تعالی بر دختران مهربانتر است از پسران.همچنین در این خصوص حضرت صادق (ع)فرمودند ((دختران حسناتند وپسران نعمتند وخدا برحسنه ثواب می دهد واز نعمت سئوال می کند))وآنحضرت یکی از اصحاب خود را فرمود:شنیده ام دختری بهم رسانیده ای ونمی خواهی او را چه ضرر دارد به تو گلی است که بو می کنی اورا وروزیش برخداست وحضرت رسول پدر دختران بود1 در حدیث دیگری از رسول اکرم (ص)روایت شده است که ایشان فرمودند :((هرکه سه دختر یاسه خواهر را نفقه دهد اورا بهشت واجب می شود))2 در رساله حقوق که نامه ای است از امام چهارم شیعیان حضرت سجاد (ع)که به یکی از اصحاب خود مرقوم فرموده است ایشان می فرمایند:((حق فرزند این است که بدانی جزئی از وجود توست، در دنیا با هر خیر وشری که دارد به تومنسوب است، در حسن تربیت، راهنمایی به خدا وکمک به او در اطاعت از تو، وایجاد روح فرمان برداری در او ،مسئولی ودر این باره پاداش یا کیفری داری ،پس با وی چنان رفتار کن که در دنیا آثار نیک تربیت زیب وزیور ومایه سرافرازی توباشد و(در آخرت)بر اثر انجام وظیفه در پیشگاه خدا معذور باشی ولاقوه الابالله)) در روایت دیگری آمده است که پیامبر بزرگوار اسلام به ابن عباس فرمود ((یاابن عباس بیت لاصبیان فیه لابرکه فیه))ای ابن عباس خانه ای که در آن کودک نباشد خیر وبرکت ندارد.3 از حسن بصری نقل شده است که می گفت ((بئس الشی الولد ان عاش کدنی وان مات هدنی.فبلغ ذلک زین العابدین فقال:کذب والله نعم الولد ان عاش فدعاء حاضروان مات فشفیع سابق))4 فرزند بد چیزی است اگر زنده بماند رنجور می کندوچون بمیرد مرگش بی تاب وناتوان می سازد این سخن به گوش اما سجاد رسید فرمود :به خدا سوگند دروغ گفت !فرزند بهترین نعمت است اگر بماند دعایی است حاضر وچون بمیرد شفاعت کننده ای است که انسان اورا پیشاپیش می فرستد5 در احادیث دیگری پیامبر اکرم (ص)در خصوص ارزش ومنزلت فرزند می فرمایند: قال رسول الله (ص):اذا مات ابن آدم انقطع عمله الا من ثلاث :صدقه جاریه،اوعلم ینتفع به او ولد صالح یدعوله. رسول خدا(ص) فرمودند:هنگامی که انسان از دنیا می رود عمل او قطع می گردد مگر در سه مورد 1-صدقه دائم وجاری (وقف)2-عملی که مردم از آن فیض ببرند 3-فرزند صالح که همواره برای او دعا کند6.  قال رسول الله (ص):الولد الصالح ریحانه من ریاحین الجنه رسول خدا فرمودند :فرزند صالح نهال سبز وخوشبویی از نهالهای بهشت است . قال رسول الله (ص):من سعاده الرجل الولد صالح رسول خدا فرمودند :از سعادت مرد داشتن فرزند صالح است قال رسول الله (ص):میراث الله عزوجل من عبده المومن ولدٌ یعبد من بعده1 رسول خدا فرمودند:میراث خدااز عبد مومنش فرزندی است که بعد از پدر به عبادت خدا بپردازد روایات در عظمت وفضل ولد صالح بسیار وبی شماراست ودر قرآن کریم نیز از انبیاء عظام (ع)نقل شده است که آنان از خدا طلب فرزند صالح وطیب وطاهر را داشتند چنانکه از زکریای پیغمبر نقل شده که فرمودند:((رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعا))2 وابراهیم خلیل (ع)از خداوند درخواست نموده ((رب هب لی من الصالحین فبشرناه بغلام حلیم))3 ومومنین همواره ذکرشان این است که ((ربنا هب لنا من ازواجنا وذریاتنا قره اعین))4 همانطوریکه از آیات وروایات فوق الذکر استفاده می شود فرزندان صالح نه تنها در دنیا مایه شرف وآبروی پدرو مادرند ،بلکه در عالم برزخ وقبر وسیله ای برای ترفیع درجات آنانند وپدر ومادر از اعمال نیک ودعای خیر فرزندان در عالم قبر بهره مند خواهند بود این نوع فرزندانند که از آنها در قرآن کریم به عنوان زینت پدر ومادر در دنیا واز مصادیق باقیات الصالحات در آخرت یاد شده است، ودر روایات، دعای آنان وسیله نجات پدر ومادر ،می شود ووجود آنان بعنوان عمل صالحی که پس از مرگ پدر ومادر قطع نمی گردد یاد شده است زیرا یکی از عواملی که سبب می شود انسان حتی پس از مرگ ودر عالم برزخ عملش منقطع نگردد وجود اولاد صالح وفرزند شایسته است. فرزند صالح بهترین میراثی است که از انسان باقی می ماند زیرا تربیت کامل وصحیح اونشانه شایستگی وکفایت مربی اوست عمل نیک فرزند صالح سبب تعالی وعلو درجات پدر ومادر در جهان آخرت است .         1 غزالی،ابوحامد،محمد،المنقذ من الضلال،استانبول،1497،ه .ق 1977م،ص 34   2 غزالی،محمد،احیاء علوم الدین ،5 مجلدات ،دارالمعرفه للطباعه والنشر،بیروت ،بدون تاریخ ،جلد 1 ص 88   1 مسکویه ،احمد،تهذیب الاخلاق وطهارت الاعراق،قدم له حسن تمیم معدومی،اصفهان ،بدون تاریخ ،ص 64 و159   2 داغ،دکترمحمد،رشید او یمن،حفظ الرحمن ،ترجمه،کوشا فر،دکتر علی اصغر،تاریخ تعلیم وتربیت صدر اسلام (1و6 هجری)انتشارات دانشگاه تبریز،چاپ دوم ،1374،ص 62   1 طوسی،خواجه نصیر الدین،اخلاق ناصری،به تصحیح وتنقیح،مجتبی مینوی وعلیرضا حیدری،انتشارات خوارزمی،چاپ سوم ،اسفند 1364،ص 222   2 طوسی،خواجه نصیر الدین ،اخلاق محتشمی،انتشارات دانشگاه ،چاپ 1361،ص 5 3 طوسی ،خواجه نصیرالدین ،کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد ،قم،موسسه انتشارات اسلامی،1099 ق،ص 407   4 طوسی ،خواجه نصیر الدین ،اخلاق ناصری،پیشین ص 224 5 بهشتی ،محمد- ابوجعفر،مهدی- فقیهی،علی نقی،آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم وتربیت ومبانی آن،پژوهشکده حوزه ودانشگاه ،چاپ اول 1379،ص 238   1 همان ص 242     2   Jean   Jacques  Rousseau(1712-1778م)   1 حسینی ،دکتر سید علی اکبر،مباحثی چند پیرامون تعلیم و تربیت اسلامی،انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ سوم،1367،ص 172   2 شاتو،ژان،مربیان بزرگ،ترجمه غلامحسین شکوهی،انتشارات دانشگاه تهران،چاپ اول ،   1369،ص197 3 همان ،ص202   1 John   locke م )      1632-1704)     2 همان ص144 1 همان ص 146   2 همان ص 146 و147   3( 1951-1868م) Alain امیل شارتیه اهل ایالت قدیمی پرش،از نژاد آمیخته پرشی ومانسوبودکه در تاریخ سوم مارس 1868 به دنیا آمد،وی در دبیرستان آلنسون تحصیل کرد دردبیرستان میشله درپاریس خودرابرای دانشسرای عالی آماه نموده در همین موسسه لانیو مردی که آلن درباره اش گفته است ((تنها مرد بزرگی است که دیده ام)) معلمش بود پس از پذیرفته شدن در دانشسرای عالی به سال 1892 دبیر فلسفه شد وی در سال 1902 در نخستین کلاس عالی دبیرستان هانری چهارم در پاریس به تدریس پرداخت آلن در سال 1918 م نظام هنرهای زیبا وهشتاد ویک فصل راجع به روح وعواطف را به رشته تحریر درآورد درسال 1933 وی در خانه خودگوشه عزلت اختیار کرد ودرهمین خانه بودکه به سال 1951 پس از آنکه به جایزه بزرگ ملی ادبی نایل شد ازدنیارفت.ازاثار مهم آلن میتوان به آثار:عضو مدینه علیه صاحبان قدرت ،بیست درس درباره هنرهای زیبا،افکار واعصار،گفتگو در کنار دریا ،احساسات ،هیجانات وعلائم ،گفت وشنود درباره تعلیم وتربیت ،فصول روح،خدایا وتاریخ افکار من اشاره نمود.   1 همان ص 342 و343   1 طبسی،محمد جواد،حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت ،انتشارات  دفترتبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،چاپ دوم ،1376،ص 343   2 مجلسی،محمد باقر،حلیه المتقین،انتشارات جمهوری،چاپ سوم 1379،ص 118 3 همان ص 119   1 همان ص118 2 همان ص 119 3 جنتی،احمد،تحف العقول ،چاپخانه سپهر،تهران،چاپ اول،1367،ص217 4 مجلسی،محمد باقر،پیشین،ص 32   5 همان،ص32 6 طاهری،حبیب الله،سیری در مسائل خانواده،انتشارات شرکت چاپ ونشر بین الملل،چاپ دوم  ، 1384،ص 72   1 همان ص 72   2 آل عمران آیه 38   3 صافات آیه 100 4 فرقان آیه 74  


مطالب مشابه :


مرکز آموزش علمی کاربردی دامغان به مرکز ملی و بین المللی ارتقاء یافت

اين وبلاگ به منظور اطلاع دانشجويان محترم از اوضاع دانشگاه رسول اکرم (ص) دامغان ضمن




کتابشناسی آثار فارسی در مورد پیامبر اعظم (ص)

1.ابعاد زندگانی اسوه بشریت حضرت رسول اکرم، جمعی از نویسندگان، دامغان، دانشگاه رسول اکرم، 1366.




این یک بزنگاه برای دامغان است، شاید یک پیچ تاریخی!

25 سال پیش و در زمان احداث دانشگاه رسول اکرم دانشگاه دامغان تنها باهدف پیشرفت شهرشان




حقوق کودک از دیدگاه دانشمندان بزرگ تعلیم وتربیت

وبلاگ دانشکده حقوق دانشگاه دامغان. ازسعادت آدمی فرزند صالح است وهمچنین رسول اکرم




طلاق و اثرات روحی و روانی آن بر کودکان و نوجوانان و نقش آن در گسترش بزه دیدگی

رسول اکرم (ص) می وبلاگ کارشناسی ارشد حقوق خصوصی دانشگاه آزاد دامغان جهت استفاده تمامی




برچسب :