باتومی

بلیت قطار سریع السیر را روز قبل به کمک نانا خریده بودیم. فقط یک مشکل کوچک وجود داشت؛ صندلی هایمان کنار هم نبود؛ از نظر ما اشکالی نداشت اما، نانا دلش راضی نمی شد که ۶ ساعت مسیر را هر کدام به تنهایی بگذرانیم. پس تاکسی گرفت و تا داخل قطار آمد تا تا بلکه بتواند با همقطاران ما صحبت کند. صندلی های قطار اتوبوسی و دو به دو روبروی هم بودند. کنار من یک خانواده ۳ نفره نشسته بودند و کنار رضا یک پیرزن گرجی که به هیچ وجه دلش نمی خواست جا به جا شود. وقتی به نانا اطمینان خاطر دادیم که مشکلی نیست، به خداحافظی و ترک قطار رضایت داد...

فاصله زیاد نبود و رضا کوله اش را یک وری انداخته بود. قطار سمت راست تصویر، ما را به باتومی رساند.

در تمام مدت حرکت قطار از تلویزیون های قطار فیلم پخش میشد. اولین فیلم شکسپیر عاشق بود. ما برای سرگرم شدن انتخاب بهتری داشتیم. مناظر بین راه تفلیس - باتومی بسیار سرسبز و خیره کننده است.

پس با تماشای مناظر بیرون و کمی هم مطالعه مسیر طی شد و در ایستگاه باتومی از قطار پیاده شدیم. اگر بخواهید متقبل هزینه تاکسی نشوید، باید مثل ما دنبال مینی بوس های شهری بگردید.

به شهر که رسیدیم جستجوی هتل آغاز شد. در یکی از خیابانهای موازی ساحل هتل ۳ ستاره ای پیدا کردیم که تخفیف خوبی به ما داد. هتل چائو؛ ساختمان خوش رنگ و پرسنل مودبی داشت. در راهرو هر طبقه یک میز اتو برای استفاده مسافران قرار داده بودند.

وسایلمان را گذاشتیم و برای دیدن ساحل بیرون زدیم. راه زیادی در پیش نبود. رسیدیم و برای مدتی به دریای سیاه نگریستیم. به ساحل و گردشگرانش... که اکثر قریب به اتفاق آنها روس بودند. تجربه سفر اول به جنوب شرق آسیا دل خوشمان کرده بود که در تفلیس به دلیل توریستی بودن راحت تر می توانیم با مردم به زبان انگلیسی ارتباط برقرار کنیم... زهی خیال باطل... ساکنین باتومی به دلیل حضور گردشگران روس ضرورت چندانی برای یادگیری زبان انگلیسی احساس نمی کردند.

 

ساختمانی که در تصویر پیداست مربوط به رستوران سن رمو ست با یک فضای دنج و دوست داشتنی. یک پیتزا، ناهار و شام آن روز ما شد.

پیتزای سبزیجاتشان شوید هم داشت.

و اما بشنوید از خوش آیندترین اتفاق باتومی: از آنجا که ساحل باتومی تماما با قلوه سنگهای ریز و درشت فرش شده، هنگام بازگشتِ موج به آغوش دریا نوایی بس گوش نواز خواهید شنید. خیلی دوست داشتم ویدئویی از نوای جدایی آب از سنگها برایتان بگذارم تا حس خوبم را به شما نیز منتقل کنم اما، متاسفانه سرعت اینترنت این روزها دست کمی از سرعت لاک پشت ندارد...

 

چرخ و فلک باتومی نزدیک هتل شرایتون

این بلوار زیبا در خیابان روستاولی و کنار ساحل قرار دارد.

بعد از این گشت کوتاه، راهی هتل شدیم تا کمی استراحت کنیم. از وقتی تهران را ترک کرده بودیم تقریبا فرصت استراحت نداشتیم و باتومی فرصتی بود برای کمی استراحت قبل از اینکه حرکت در طول و عرض ترکیه را آغاز کنیم.

دریاچه نوری گِلی

آن زمان پارکی در کار نبود اما، حالا دریاچه در وسط یک پارک و مجموعه تفریحی قرار گرفته که پارک ۶ مِی نامیده می شود. نام قدیم دریاچه گِل باش بوده؛ وجه تسمیه نام کنونی دریاچه، داستان غم انگیزی دارد؛ افسانه ها روایت می کنند پسر بچه ای به نام نوری در دریاچه غرق می شود و مادرش هر روز به کنار دریاچه می رفته و فریاد سر می داده: نوری گلی، نوری گلی... نوری، من چشم به راه تو هستم... 

دیوار دلفیناریوم

 

تقریبا تمام روز بعد را در ساحل گذراندیم. در بین استراحت و گوش دادن به صدای رفت و آمد موجها و دیدن هیاهوی گردشگران و مطالعه، یک اتفاق دیگر هم افتاد. هوا دائم در حال تغییر بود و ابرها مدام در حرکت. قصه می گفتند ابرهای آسمان و ساعتی سرگرم دیدنشان شدم...

بدون شرح

کم کم غروب از راه می رسید و مناظر چشم نوازتری را به ارمغان می آورد... 

وه که چه خاطره ای موجها به ساحل می سپردند...

یک دل سیر که غروب ذریای سیاه را تماشا کردیم، راه افتادیم برای کشف شهر.

کلیسای جامع باتومی جلوه فوق العاده ای در شب دارد. خوب است بعضی جاها را برای اولین بار در شب دید... مثل کلیسای جامع میلان که افسونگر است... یا همین کلیسای باتومی با نورپردازی آسمانی اش...

ورودی زیبای یک ساختمان – آن بچه گربه را کنار پای آن خانم مهربان می بینید؟

به طرف اسکله که می رفتیم به تنها مسجد باتومی رسیدیم که بسته بود. کنار اسکله پرهیاهو یک رستوران پیدا کردیم. به دلیل برگزاری یک جشن تولد در داخل، مشتریان از میزهای فضای باز بیرون استفاده می کردند. ما هم میزی انتخاب کردیم و نشستیم. به توصیه نانا قرار بود خاچاپوری را امتحان کنیم. خاچاپوری یکی از غذاهای سنتی گرجستان است. بیشتر اوقات شکلش شبیه پیتزاست و داخل خمیرش نوعی پنیر محلی شبیه به پنیر لیقوان (یا مواد دیگر) می ریزند و بعد از پخته شدن، داغ سرو می کنند. فوق العاده است. پیشنهاد می کنم حتما امتحانش کنید. نور خوب نبود و نتوانستم از غذا عکس بگیرم. برای اطلاعات بیشتر در مورد انواع خاچاپوری اینجا کلیک کنید. جو دلنشینی در رستوران حاکم بود. همه در حال خوردن و نوشیدن و گپ زدن... ناگهان چراغهای داخل سالن خاموش شد و در حالی که چند گارسون کیک تولد را می آوردند، میهمانان خواندن ترانه تولد مبارک را آغاز کردند. چراغها که روشن شد چند زوج را دیدیم که روی سن در حال رقص بودند... شب خوبی بود. بعد از شام به هتل برگشتیم و دیدن داخل مسجد، کلیسا و باقی جاذبه های شهر را برای فردا گذاشتیم. فردا صبح بعد از خوردن صبحانه و قبل از دیدن شهر باید به ترمینال می رفتیم تا برای روز بعد به مقصد ترکیه بلیت بگیریم. نام ایستگاه اتوبوس باتومی Avto Station است. یکی از معتبرترین شرکتهای حمل و نقل ترکیه مترو نام دارد. می توانستیم به راحتی از باتومی به آنکارا برویم مشروط بر این که همان روز راهی می شدیم. برای فردا اتوبوسی نبود. پس تصمیممان را گرفتیم و بلیت خریدیم. ۲ ساعتی فرصت داشتیم تا برگردیم و کوله ها را برداریم و با هتل تسویه حساب کنیم؛ مقداری خوراکی برای مسیر طولانی پیش رو تهیه کرده و به ترمینال بازگردیم. راس ساعت یک مینی بوسی آمد تا ما را به هوتا ببرد؛ اولین شهر ترکیه که اتوبوس مترو در آن سوارمان می کرد. نیم ساعت بعد به مرز رسیدیم. از گرجستان زیبا خداحافظی کرده و به ترکیه پا نهادیم. ساعت ۲:۳۰ در ترمینال هوتا پیاده شدیم و باید یک ساعت منتظر رسیدن اتوبوس آنکارا می ماندیم... 


مطالب مشابه :


نخستین قطار اتوبوسی ساخت داخل در خوزستان مورد بهره برداری قرار گرفت

نخستین قطار اتوبوسی ساخت داخل در خوزستان مورد بهره برداری قرار گرفت. مدیر عامل شرکت رجا در آیین بهره برداری از این قطار در اهواز گفت: این قطار اتوبوسی که "ارم" نام دارد ، در مسیر بندر امام - اهواز - اندیمشک و بالعکس روزانه مسافران را جابجا می کند.




فروش بلیت‌ قطار‌های نوروزی

حدفاصل تاریخ‌های 26 اسفند 92 لغایت اول فروردین 1393 از 20 لغایت 30 درصد تخفیف شامل: قطار دانمارکی مشهد - تهران به شماره 351، قطار دانمارکی و اتوبوسی ساری - تهران به شماره 219 همچنین قطار اتوبوسی تربت – تهران به شماره 355 ( با 25 درصد ...




اعتراضات مردم به وضعیت نامناسب حمل ونقل ریلی و واکنش ها ا

قطارهای اتوبوسی از دو ماه پیش وارد مسیر یزد-تهران شدند، زمان سیر بالای این قطارها و عدم وجود تخت خواب سبب برخی از اعتراضات مردمی به این قطارها شد، مردمی که در گذشته عادت کرده بودند مسیر یزد-تهران و بالعکس را با واگن های دارای تخت خواب مسافرت ...




به خدا، حق اين مردم صبور و نجيب بيشتر از اين ها است!

اين مطلب هفته پيش در سايت بازتاب منتشر شد. جاي ما در واگن دو بود اما از واگن شش سوار قطار شديم براي همين چهار واگن را با چه سختي طي کرديم تا رسيديم. قطارمان هم اتوبوسي بود. قبلا قطار اتوبوسي سوار شده بودم اما اين يکي تجربه کاملا متفاوتي بود.




باتومی

پس تاکسی گرفت و تا داخل قطار آمد تا تا بلکه بتواند با همقطاران ما صحبت کند. صندلی های قطار اتوبوسی و دو به دو روبروی هم بودند. کنار من یک خانواده ۳ نفره نشسته بودند و کنار رضا یک پیرزن گرجی که به هیچ وجه دلش نمی خواست جا به جا شود.




چرا مسئولین پاسخگو نیستند ....؟؟؟

گزینه های روی میز اینا بود: قطار پردیس با قیمت 4000 تومن. قطار اتوبوسی تهویه دار با قیمت 4750. نتیجه گیری ما : حتما دومی بهتره. ضمن این که ساعت حرکت اولی با برنامه ی ما هماهنگ نیست. ساعت 11 ظهر حرکت به سمت مقصد. که البته ما مسافرای میان ...




طرح های پیشنهادی روز دنیا برای مترو اردبیل(طرح اول : اتوبوس STRADDLE)

پیشنهاد اتوبوس STRADDLE برای اردبیل. پروژه مترو در هر نقطه از جهان پروژه ای کلان و زیربنایی محسوب می شود ، مترو در واقع یکی از مدل های جابجایی ریلی محسوب می شود.این بدین معنی است که قطار شهری ساخته نشده همچون اردبیل نباید کپی برداری ...




برچسب :