می حافظ

مارا زخیال تو چه پروای شراب است ؟ 

خم گو سرخود گیر که خمخانه  خراب است 

قوه ی خیال بشری چنان نیرو مند است که اگر تحت تأثیر چیزی قرار بگیرد می تواند انسان را از حال وضعی که دارد به کلی دگر گون کند ، آن چنان که در هنگام تابستان با تجسم سرمای زمستان در حالتی قرار بگیرد که احساس سرمای شدید کند...در روزگار ما هم بعضی از آدم ها وقتی سخنی می گویند که اکثر مردم  خلاف آن را مشاهده می کنند ، می گویند ، فلان آدم خیالاتی شده است ، یا نفسش از جای گرمی بلند می شود، یا این که می گویند که« زده به سرش» که جمله ی اخری لحنی توهین آمیز است ، که مردم در اثر عصبانیت ، آن را بر زبان می آورند ... شاعران دیروز که در بیان احساسات خود توانایی فوق العاده ای داشتند ، حالات غیر عادی خود را با آوردن اصطلاحاتی مانند : « خم » و« شراب » ویا واژه هایی نظیر این به کار می بردند ...امّا حافظ در این جا خیال همه را راحت می کند که بدانند که خیال معشوق حافظ را آن چنان سرمست می کند که از هر شرابی بی نیاز می شود ، وشراب واقعی خود را خیال معشوق می داند...


مطالب مشابه :


اول انديشه وانگهي گفتار....

ويكي نبشته . كتابناك. فارسي




ای یوسف خوشنام ما....

ويكي نبشته . كتابناك. فارسي




می حافظ

ويكي نبشته . كتابناك. فارسي




عاشق صادق

ويكي نبشته . كتابناك. فارسي




دوستی با مردم دانا نکوست ....

ويكي نبشته . كتابناك. فارسي




خود را ز عملهای نکوهیده بری دار

ويكي نبشته . كتابناك. فارسي




برچسب :